حجتالاسلام والمسلمین شیخ غلامرضا صفایی سالها مسئولیت عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی را بر عهده داشت و در مدت کوتاه مسئولیت شهید سپهبد محمدولی قرنی، از نزدیک با وی معاشر بود. وی در این گفت وشنود به پاره ای از دغدغههای آن بزرگوار و نیز چالشهایی که او در دوران مسئولیت خود با آن مواجه بوده، اشاره کرده است. امید آنکه مقبول افتد.
□ حضرتعالی از چه دوره ای و چگونه با شهید سپهبد قرنی آشنا شدید؟ رویکرد و منش ایشان را در ساماندهی ارتش در ماههای اولیه پیروزی انقلاب چگونه دیدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مقدمتاً برای اطلاع جنابعالی و خوانندگان محترم این گفت وگو باید اشاره کنم که جناب سرهنگ احمد نوروزی فرسنگی به تشویق بنده، کتاب «ناگفتههایی از زندگی سپهبد قرنی» را نوشت و بنده هم مقدمهای بر آن کتاب نوشتم. در آن کتاب مطالب مفیدی درباره این شهید بزرگوار هست. اما درباره آشنایی خود من با ایشان، باید عرض کنم که در ستاد کل ارتش (ستاد مشترک) بودم و ایشان از طرف مهندس بازرگان رئیس ستاد بود. ایشان شبانهروز کار میکرد و با اینکه سنش زیاد بود، از صبح زود میآمد و تا آخر شب در اداره میماند. شرایط طوری بود که نمیتوانست لباس نظامی بپوشد و کت و شلوار عادی میپوشید. قبل از 29 فروردین 58 که امام آن روز را روز ارتش اعلام کردند، نظامیها جرئت نداشتند با لباس فرم بیرون بیایند. آن روزها منافقین و چریکهای فدایی روی انحلال ارتش اصرار داشتند و میگفتند: این ارتش سلطنتی است و باید از بین برود و به جایش ارتش خلقی به وجود بیاید! اما امام با بصیرت و هوشمندی کمنظیری بر باقی ماندن ارتش پافشاری کردند.
شهید قرنی هم میدانست بدنه ارتش سالم است و فقط امرا و رؤسای ارتش به شاه وفادار هستند. عدهای از آنها از کشور فرار کردند، عدهای دستگیر، اعدام و یا به زندانهای طولانی محکوم و یا بازنشسته شدند. شهید قرنی در چنین شرایطی رئیس ستاد ارتش شد.
□ ظاهرا وظیفه سنگینی به دوش ایشان بوده است. ایشان چگونه توانست در آن شرایط خطیر، به ایفای نقش تاریخی خود بپردازد؟
بله، ایشان باید ارتش شاهنشاهی را بازسازی و به ارتش جمهوری اسلامی تبدیل میکرد و لذا بازسازی نیروی انسانی امر بسیار مهمی بود. سرهنگ حسنعلی فروزان در این زمینه کمکهای زیادی به ایشان کرد. یک بار در اتاق شهید قرنی بودم و ایشان سپرده بود هیچ تلفنی وصل نشود. با ایشان مشغول صحبت بودم که یکی از تلفنها وصل شد. از عبارات ایشان فهمیدم مهندس بازرگان آن طرف خط است. صورت شهید از شدت عصبانیت قرمز شده و رگهای گردنش بالا آمده بود. متوجه نشدم مهندس بازرگان چه گفته بود، ولی شهید در این طرف خط میگفت من دستور بمباران کردستان را ندادهام، خلاف به عرضتان رساندهاند!
□ قضیه چه بود؟ بعدها متوجه شدید که مسئله از چه قرار بوده است؟
آنطور که از صحبتهای شهید متوجه شدم، ایشان میگفت: ضد انقلاب قصد تجزیه کردستان را داشت و شهید قرنی به نیروی هوایی دستور داده بود بر فراز کردستان پرواز کنند و دیوار صوتی را بشکنند تا ضد انقلاب حساب کار دستش بیاید و بداند ارتش هنوز بر اوضاع مسلط است. هیچ وقت شهید را آنقدر عصبانی ندیده بودم، چون هر چه توضیح میداد، ظاهراً مهندس بازرگان قانع نمیشد! همان روز احساس کردم ایشان فوقالعاده خسته است و میخواهد استعفا بدهد. نهایتاً هم این کار را کرد و خدمت امام استعفایش را ارائه داد. مدت زیادی هم نگذشت که در منزلش مورد سوء قصد قرار گرفت و به شهادت رسید.
□ از ویژگیهای اخلاقی ایشان خاطرهای دارید؟
پسر ایشان مرحوم مهندس محمدرضا قرنی میگفت پدرم عاشق اسلام، امام و میهنش بود. به هیچ وجه رژیم سلطنتی را قبول نداشت و دلش میخواست هر کاری که از دستش برمیآید برای انقلاب انجام بدهد. ایشان میگفت: وقتی پدرش شهید شد، مقدار زیادی قرض باقی مانده بود که با فروش خانه پدری آن قرضها را دادند. کسانی که در رژیم شاه به درجات بالای نظامی میرسیدند، صاحب مال و ثروت فراوانی میشدند، اما شهید قرنی از مال دنیا همین یک خانه را داشت که آن هم صرف پرداخت قرضهایش شد!
□ در میان امیران و سرداران ِ نظامی ِ پیش از انقلاب، قدر و منزلت ایشان همچنان ناشناخته است. علت چیست؟
همینطور است. ایشان در قضیه ضد انقلاب در کردستان قاطعیت زیادی از خود نشان داد و همین پایمردی هم موجب شهادتش شد. در بازسازی ارتش نقش برجستهای داشت و نیروهای ارزشمندی را که رژیم شاه کنار گذاشته بود، مجدداً به ارتش جذب کرد، از جمله مرحوم تیمسار ظهیرنژاد که از استوانههای اصلی دفاع مقدس به حساب میآمد. آقای ظهیرنژاد تعریف میکرد که با بیست و چند سال سابقه و با درجه سرهنگ دومی ، در دوره شاه بازنشسته میشود! ایشان در زمان شاه در لشکر ارومیه خدمت میکرد و چون فردی مذهبی و اهل قرآن بود و با علما سر و کار داشت، خیلی زود او را بازنشسته کردند. بعد از پیروزی انقلاب از دفتر شهید قرنی به ایشان تلفن میشود که تیمسار فوری شما را احضار کردهاند. مرحوم ظهیرنژاد میگفت: من در یک شرکت خصوصی کار میکردم و در تهران دفتری داشتم، ولی وقتی دیدم تلفن از دفتر سرلشکر قرنی است و اصرار هم میکنند که حتماً بروم، سریع رفتم. سرلشکر قرنی به من گفت: شما در لشکر 64 ارومیه خدمت کردهاید و به اوضاع منطقه و لشکر آشنا هستید، در سنندج عدهای از کردها قصد دارند آذریها را بیرون بریزند و بحث کردستان آزاد را مطرح کردهاند! ــ کاملاً معلوم بود استکبار قصد تجزیه ایران را دارد، کما اینکه در خوزستان، ترکمنصحرا، بلوچستان و آذربایجان هم جریاناتی علم مخالفت با جمهوری اسلامی را بلند کرده بودند و میخواستند کشور را تجزیه کنند ــ سرلشکر قرنی به آقای ظهیرنژاد میگوید: اگر یک نفر باشد که بتواند آذربایجان و کردستان را نجات بدهد، آن فرد شما هستید و میخواهم شما را فرمانده لشکر ارومیه کنم. مرحوم ظهیرنژاد در آنجا میگوید: چند سالی است بازنشسته شدهام و در جریان امور روز نیستم! از این گذشته، در شرکتی که کار میکنم تعهداتی به عهدهام هست، دستکم چند روزی به من مهلت بدهید به اوضاع کاریام سر و سامانی بدهم و بعد در خدمت شما باشم. شهید قرنی میگوید: اوضاع بهقدری وخیم و آشفته است که حتی یک ساعت هم نمیشود تأخیر کرد چه رسد به چند روز، شما باید همین الان راه بیفتید! خلاصه شهید قرنی به رانندهاش زنگ میزند و میگوید برود و خانم و دختر مرحوم ظهیرنژاد را به خانه او ببرد و ایشان را سوار ماشین میکند و به فرودگاه مهرآباد راهی میکند تا با اولین پرواز به تبریز برود. این شیوه برخورد عمق دغدغه و دلسوزی آن شهید بزرگوار را نسبت به انقلاب نشان میدهد. ایشان با اینکه مسن بود، آرام و قرار نداشت و دائماً نگران بود که دشمنان داخلی و خارجی انقلاب حاصل زحمات چندین و چند سالهای را که به انقلاب منجر شد به باد بدهند. به هر حال مرحوم ظهیرنژاد به آذربایجان میرود و از همان جا به کارهای شرکتش با تلفن سر و سامان میدهد.
□ به نظر شما در میان مجموعه نیروهای ارتش، چه کسانی بیشتر تحت تأثیر شهید قرنی بودند و چرا؟
شهدای ارزشمندی چون نامجو، کلاهدوز و اقاربپرست که دستکم پس از پیروزی انقلاب با شهید قرنی معاشر بودند. شهید فلاحی هم در شرایطی شبیه به مرحوم ظهیرنژاد به ارتش انقلابی پیوست.
و اما در مورد مهجوریت ایشان که شما اشاره فرمودید، متأسفانه این اتفاق در مورد شهدای زیادی افتاده است. این قصور ماست که نتوانستهایم این شهدای گرانقدر را بهدرستی به جامعه معرفی کنیم.
□ به نظر شما علت ترور شهید سپهبد قرنی چه بود؟
دشمن به درستی تشخیص داده بود شهید مطهری نظریهپرداز و دیدهبان عقیدتی انقلاب و شهید قرنی برجستهترین نظامی انقلابی است. شهید قرنی انسانی معتقد و کارکشته بود و شناخت کافی از دوران طاغوت داشت. بسیار مورد اعتماد امام و بزرگان زیادی بود. ایشان را شهید مطهری به امام معرفی کرده بود و در شورای انقلاب هم حضور داشت. چنین چهرهای قطعاً از سوی دشمن مورد نظر بوده است. کسانی که با انقلاب و آراء امام موافق نبودند، احتمال میدادند بر ایران جنگ تحمیل شود و لذا سعی میکردند افراد کارکشته را بهنوعی از ارتش بیرون برانند. شهید قرنی به دلیل تجارب عمده سیاسی، مبارزاتی و نظامی مهره ارزشمندی به شمار میرفت، بنابراین تلاش دشمن برای حذف او امری بدیهی و قابل پیشبینی بود.