«جستارهایی در سلوک اجتماعی ومبارزاتی شهید آیت الله سید مصطفی خمینی»درگفت وشنود با حجت الاسلام والمسلمین سید علیاکبر محتشمیپور
□ جنابعالی از دیرباز آشنایی خوبی با جایگاه علمی شهید سید مصطفی خمینی داشتید. ابتدا بفرمایید ایشان در نجف از چه جایگاهی برخوردار بود و حضورش در کنار امام چه پیامدهایی داشت و اساساً جایگاه علمی ایشان را چگونه ارزیابی میکنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم.مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی از معدود آقازادههایی بود که مدارج و کمالات علمی بالایی داشت و در اوان جوانی، به اجتهاد مطلق رسید. آثار او در زمینه فلسفه، تفسیر، اصول و فقه، سند محکمی بر این مدعاست. بافت حوزه نجف بهگونهای است که افرادی که در آنجا تحصیل میکنند شأن خاصی را برای خود قایل هستند وچندان فارغالتحصیلان حوزههای دیگر را قبول ندارند! در مورد حضرت امام مشکل دیگری هم وجود داشت و این بود که بسیاری از آنها با نظرات سیاسی امام هم موافق نبودند و با ایشان برخورد مغرضانه میکردند. در اینجاست که حاج آقا مصطفی نقش بسیار تعیینکنندهای را ایفا کرد و چون تقیدات امام را برای حضور در مجالس و محافل نداشت، در جلساتی که صلاح میدانست، از جمله درس و بیت بزرگانی چون آیات عظام:حکیم، شاهرودی، خویی، سید عبدالهادی شیرازی حضور یافت و از آنجا که ذهن بسیار فعال و تیزی داشت، با قدرت استدلال حیرتانگیز خود بحثهایش را به نتیجه دلخواه میرساند. او در همان سالهای اول حضور در نجف، در درس این مراجع تراز اول شرکت میکرد و با سئوالات دقیق و عمیق خود، تفوق علمیش را به بسیاری از علمای نجف اثبات کرد. بدیهی است این جایگاه در تقویت جایگاه حضرت امام نقش ارزندهای داشت.
جای درس و بحث اصول فقه حضرت امام در حوزه علمیه نجف، خالی بود. از سویی همگان به تسلط و سیطره کامل حاج آقا مصطفی بر علوم فقهی و مباحث عقلی و اصولی آگاه بودند و میدانستند ایشان آرای امام را کاملاً میشناسد، لذا عدهای از فضلای سرشناس حوزه نجف، از جمله مرحوم حاج شیخ علیاصغر طاهری کنی، آقایان برقعی، روحانی موسوی، سجادی، علیپور، بنده و... از ایشان خواستیم درس خارج اصول را در نجف شروع کند. ایشان هم پذیرفت و تا آخر عمر و طی ده سال، یک دوره اصول فقه را با شیوه جدیدی تدریس کرد که بعدها تبدیل به کتاب «تحریرات فی الاصول» شد.
□ دیدگاه حوزویان قم و نیز اهل سیاست و مبارزه نسبت به ایشان چه بود؟
حاج آقا مصطفی در موضوعات مختلف، از جمله سیاست، اهل تفکر، صاحب نظر و با درایت و دارای استقلال فکری بود. در حوزه قم اکثر علما، مراجع و مجتهدین، با مراتب علمی ایشان آشنایی داشتند و به ایشان احترام میگذاشتند. مبارزان و سیاسیون هم به عمق تفکر، منطق و اطلاعات ایشان اعتماد داشتند و لذا با ایشان مشورت میکردند. شهید حاج آقا مصطفی در مورد تمام جزئیات جریانات سیاسی، اطلاعات کافی داشت و میتوانست با طرفداران نحلههای مختلف سیاسی، بحثهای مفصلی کند. حتی مبارزان غیر ایرانی هم که از کشورهای مختلف به نجف میآمدند، منزل ایشان را یکی از پایگاههای مبارزاتی خود میدانستند و این حاصل استعداد و هوش خارقالعاده ایشان و ارتباط با تمام محافل سیاسی در ایران و نجف و از همه مهمتر، عمری زندگی در کنار سیاستمدار هوشمندی چون حضرت امام بود.
□ حضرت امام با مبارزات مسلحانه موافق نبودند. نظر حاج آقا مصطفی در این باره چه بود؟
امام معتقد بودند مبارزه با رژیم شاه، فقط از طریق آگاهیبخشی به مردم و قیام تودههای مردمی ممکن است و رژیم شاه را نمیشود با مبارزات یک حزب یا دسته و گروه ساقط کرد.اتفاقا اکثر به اتفاق مبارزین روحانی و غیر روحانی با این نظر امام موافق نبودند. حاج آقا مصطفی معتقد بودند از هر راهی که ممکن است باید با شاه مبارزه کرد و مبارزات مسلحانه را هم یکی از این راهها میدانست و لذا همه را به فراگیری آموزشهای نظامی تشویق میکرد. به همین دلیل کسانی که این نظر امام را قبول نداشتند، به او جذب میشدند.
□ چه ویژگیهایی در ایشان وجود داشت که باعث محبوبیت ایشان در بین مردم عادی میشد؟
حاج آقا مصطفی فوقالعاده متواضع و عادی بود و مثل طبقه متوسط جامعه زندگی میکرد. هر وقت همراه امام برای اقامه نماز به مسجد میرفت، نماز که تمام میشد، مثل یک طلبه عادی گوشهای مینشست و ذکر میگفت و دعا میخواند و بعد که مسجد خالی میشد، تنها به طرف خانه راه میافتاد. بسیار بیتکلف و بیپیرایه بود و هیچ تکبر، تشخص و تعینی در رفتارش نداشت. بسیار مستقل و آزاده بود و منش، روش و تفکر خود را داشت، به همین دلیل هم بزرگانی که برای ملاقات با امام به نجف میآمدند و با ایشان گفتوگو میکردند، پس از آن جلسات، با حاج آقا مصطفی هم گفتوگو میکردند و آرای ایشان برایشان خیلی ارزش داشت. هیچکسی از اینکه از ایشان سئوالی بپرسد، واهمه نداشت و ایشان هم با دقت تمام و با فروتنی پاسخ میداد. رفتارش طوری بود که همه شیفته او میشدند. بسیاری از پاکستانیها و افغانیها که مقلد امام شدند، به خاطر آشنایی با حاج آقا مصطفی و علاقه به ایشان بود.
حاج آقا مصطفی بسیار مهذب بود و مراتب سیر و سلوک و عرفان عملی را طی کرده بود. در تسلط بر موضوعاتی چون عرفان، تفسیر، فقه، اصول، رجال، معقول و منقول و علوم غریبه، واقعاً کسی را به جامعیت ایشان نداشتیم. ادبیات عرب را هم خوب میشناخت و اشعار شعرای بزرگ عرب را حفظ بود. گاه به چنان نکات ظریفی در ادبیات عرب اشاره میکرد که خود عربها هم متوجه نشده بودند و تعجب میکردند! او انصافاً یک مجتهد مسلم، جامع و فقیهی ورزیده بود و میتوانست نقش ارزندهای در سرنوشت انقلاب بازی کند. قاطعیت و دقت او در مسائل سیاسی و پایبندی به اصول و اجتناب از مماشات و تسامح، مثال زدنی بود. بسیار صمیمی، فروتن و در عین حال در برابر دشمنان بسیار قاطع و محکم بود. نسبت به بیتالمال بسیار حساس بود. یادم هست از سال 1349 به بعد، دیگر قطبزاده را به خانهاش راه نداد! میگفت: او با پولهایی که برای کمک به مبارزین خارج از کشور به او داده میشود، با هواپیما این طرف و آن طرف میرود و در بهترین هتلها اقامت میکند و این کار سوای اینکه مشروع نیست، از اخلاق و انسانیت هم به دور است، چون بچههای ما دارند در زندان و تبعید زجر میکشند و خانوادههایشان بیسرپرست و در مضیقه هستند و آن وقت امثال این آقا پولی را که باید صرف آنها شود، برمیدارند و این طرف و آن طرف میروند!
□ آیا تصور این را داشتید که رژیم شاه ایشان را به شهادت برساند؟
واقعیت این است که در سال 1343 که رژیم شاه ایشان را دستگیر کرد، با مواضع قاطع وی آشنا شد و میدانست در خارج از کشور، در واقع ستون فقرات مبارزات ضد رژیم است. حتی این تصور را هم داشت که هر کاری که امام میکنند، حاصل فکر حاج آقا مصطفی است و لذا اگر او را از سر راه بردارد، شعله مبارزات هم خاموش میشود. کارشناسان ساواک به این نتیجه رسیده بودند که حاج آقا مصطفی برای رژیم شاه عنصر خطرناکی است. در 15 خرداد سال 1342 هم دیده بودند پس از دستگیری امام، حاج آقا مصطفی با مدیریتی شگفتآور، گروههای پراکنده را جمع کرده و با قدرت تمام مبارزه را ادامه داده بود. گردهمایی بزرگی که ایشان بعد از دستگیری حضرت امام در صحن حضرت معصومه(س) بر پا کرد و باعث شد نهضت سمت و سوی خاصی پیدا کند و بعد هم عزیمت علمای قم و شهرهای ایران به تهران برای اعلام مرجعیت امام و جلوگیری از اعدام ایشان توسط رژیم شاه و حرکتهای بعدی در محافل مختلفی که در مساجد و مراکز دینی برگزار میشدند و روشنگریهای علما در سراسر ایران، رژیم را به این نتیجه رساند که در صورت از میان برداشتن حاج آقا مصطفی نهضت امام ابتر خواهد شد. یادم هست حاج آقا مصطفی چند ماه قبل از شهادت خواب دیده بود که: شتری به طرف منزل امام میآید و روی زمین مینشیند، اما بعد از مدت کوتاهی بلند میشود و به طرف منزل حاج آقا مصطفی میرود! ایشان این خواب را اینطور تعبیر میکرد که شتر نشانه مرگ است و خوشبختانه از خانه امام دور شده است.
□ آیا در روزهای آخر در ایشان نشانه بیماری دیدید؟
ابداً. عصر روز قبل از شهادت، در درس اصول ایشان شرکت کردیم و ایشان را بسیار سالم و سرحال دیدیم. شب هم به مدرسه آیتالله بروجردی آمد و نماز خواند. آن شب آقای دعایی برای عیال حاج آقا مصطفی- که بیمار بود- پزشک برده بود. ایشان هم نشانه کسالت یا بیماری در حاج آقا مصطفی ندیده بود. بعد هم که تا ساعت 12 شب، دو نفر مهمان در منزل ایشان بودند. حاج آقا مصطفی اهل نماز شب بود. صغری خانم خدمه منزل، نزدیک اذان صبح برای ایشان آب میبرد و در میزند، ولی جوابی نمیشنود. تصور میکند ایشان مشغول نماز است. میرود و ده دقیقه بعد برمیگردد، ولی هر چه در میزند جوابی نمیشنود. میرود و حاج خانم را صدا میزند و جوابی نمیشنوند. سراسیمه به کوچه میروند تا دنبال دکتر بروند که آقای دعایی را میبینند و با کمک ایشان حاج آقا مصطفی را به بیمارستان میرسانند، اما پزشکان اعلام میکنند: ساعتها از فوت ایشان گذشته است!
□ چه کسی به شما خبر داد؟
من صبح،طبق معمول برای خرید نان و وسایل صبحانه به بازار رفته بودم و داشتم به خانه برمیگشتم که به آقای دعایی برخوردم و دیدم چشمهایش پر از اشک است و حالش خوب نیست و خبر فوت حاج آقا مصطفی را به من داد. واقعاً دنیا جلوی چشمم تیره و تار شد. احساس میکردم کمر امام زیر بار این مصیبت خم خواهد شد! به هر زحمتی بود خود را به خانه رساندم و خبر را به خانواده دادم. حوزه نجف فقط برای فوت مراجع تراز اول تعطیل میشد و تعطیل کردن آن به مناسبت رحلت حاج آقا مصطفی، شأن و رتبه علمی وی را نشان میداد.
□ علت فوت معلوم نشد؟
برای تحقیق در باره این موضوع به بیمارستان رفتم و با پزشکی ایرانی- که برای زیارت از اروپا به عتبات آمده بود- حرف زدم. او میگفت باید جنازه کالبدشکافی شود.او به شکلی قاطع معتقد بود قضیه سکته قلبی یا مغزی نیست، بلکه نشانههای روی سینه و پشت حاج آقا مصطفی، نشانه مسمومیت است. امام اجازه کالبدشکافی ندادند و فرمودند:« این کار فقط هتک حرمت به انسان مؤمن است. گیریم اثبات شود که او را مسموم کردهاند، چه کار میتوانیم بکنیم؟ مصطفی زنده میشود؟» سپس دستور دادند جنازه را به کربلا ببریم و غسل و طواف را در آنجا انجام بدهیم. من و دو تن از دوستان این کار را به عهده گرفتیم و جنازه را به کربلا بردیم و در غسالخانهای در کنار رود فرات، غسل دادیم. خودم آن آثار کبودی را که پزشک ایرانی گفته بود، روی پشت و سینه حاج آقا مصطفی دیدم. جنازه را غسل دادیم و کفن کردیم و دور حرم مطهر سیدالشهدا(ع) و حضرت عباس(ع) طواف دادیم. نزدیک غروب به نجف رسیدیم و جنازه را در مدرسه بغدادی گذاشتیم که فردا دفن کنیم. فردای آن روز مراسم تشییع از مسجد بهبهانی شروع شد. مغازهها و بازار بزرگ نجف ،برای مراسم تشییع تعطیل شدند. حضرت آیتالله العظمی خویی با درخواست امام، بر پیکر حاج آقا مصطفی نماز میت خواندند و جنازه در ضلع شمالی ایوان حرم حضرت علی(ع) و در کنار مقبره علامه حلی دفن شد.
□ و سخن آخر؟
با شهادت حاج آقا مصطفی و برگزاری مراسم متعدد در سراسر ایران، روند انقلاب شدت گرفت. در نجف هم برخی از مراجع، از جمله آیتالله خویی مجالس ترحیم با شکوهی را برگزار کردند. امام شهادت حاج آقا مصطفی خمینی را از الطاف خفیه الهی برشمردند و واقعاً هم همینطور بود و شهادت ایشان مقدمه بسیار مهمی برای تسریع مبارزات ملت ایران علیه رژیم شاه شد و پایههای رژیم را لرزاند.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.