نمادی از خطاب نظام اسلامی به منافقین درآستانه اعلام جنگ مسلحانه درآیینه بیانات آیتالله محمدرضا مهدوی کنی
بازخوانی تاریخچه مواجهه نظام اسلامی با پاره ای از گروههای مسلح برانداز درسال های59تا 61،از ضرورت های امروزین تاریخ نگاری انقلاب اسلامی است.این خوانش ازآن روی اهمیتی مضاعف یافته است که درسالیان اخیر محمل ادعاها وچالش های گوناگون گشته وازآن مهمتر تلاشی گسترده در جریان است تا با داستان سرایی واژگونه از رویدادهای آن سال ها،جوانان ونوجوانان ناآشنا با وقایع دوران استقرار نظام اسلامی را تحت تاثیر خویش قرار دهد...
درآمد:
بازخوانی تاریخچه مواجهه نظام اسلامی با پاره ای از گروههای مسلح برانداز درسال های59تا 61،از ضرورت های امروزین تاریخ نگاری انقلاب اسلامی است.این خوانش ازآن روی اهمیتی مضاعف یافته است که درسالیان اخیر محمل ادعاها وچالش های گوناگون گشته وازآن مهمتر تلاشی گسترده در جریان است تا با داستان سرایی واژگونه از رویدادهای آن سال ها،جوانان ونوجوانان ناآشنا با وقایع دوران استقرار نظام اسلامی را تحت تاثیر خویش قرار دهد.تبیین این دوره از تاریخ انقلاب با تاکیدات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی در 14 خردادماه 1396 اهمیتی مضاعف یافت ،چرا که اگر تئوری تبدیل «شهید»به «جلاد»وبالعکس آن تحقق پذیرد،علاوه بر اینکه تحریفی مهم در تاریخ نظام اسلامی رخ داده،زمینه برای برخی واژگونه خوانی های دیگر دراین حوزه نیز مساعد خواهد گشت.
طبیعی است که برای ترسیم فضای سالیان 59تا 61 ــ که منشاء منازعات بعدی نظام اسلامی با برخی گروههای مسلح به ویژه منافقین گشته بود ــ آنچه بیش از هرچیز ضرور می نماید،رجوع به اسنادی است که میتواند واقعیت این رویا رویی را آشکار سازد.از جمله این اسناد ومدارک،نحوه مواجهه اولیه مسئولین نظام اسلامی با سازمان مجاهدین است که رفته رفته با قطع امید از مطامعی که در فضای سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پی آن بود،فضا را به سوی رادیکالیزه شدن ونهایتا دست به اسلحه بردن سوق می داد.دراین مرحله رهبران ومسئولین روحانی نظام ــ که اغلب در دوران مبارزه با برخی سران وبدنه سازمان آشنایی داشتند ــ زبان به نصیحت این گروه گشودند وآنان را از عواقب رفتاری که در پیش گرفته اند،برحذر داشتند.دراین میان، هشدارهای عالم مجاهد مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدرضا مهدوی کنی در پاره ای از سخنرانی ها،از جمله سخنرانی های پیش از خطبه نمازجمعه تهران،جایگاهی شاخص دارد ومی تواند به عنوان سندی مهم در بازخوانی تاریخ آن دوره مورد استناد قرار گیرد.اهمیت این هشدارها درآن است که اولا:سخنران سالیان متمادی در دوران مبارزات منتهی به انقلاب چه در مسجد جلیلی تهران وچه در دوران محکومیت به زندان وتبعید،از نزدیک با سران واعضای این گروه آشنایی داشته وشرایط وادوار تداوم حیات آنان را از نزدیک شاهد بوده است وثانیا:لحن او در این تخاطب،کاملا دوستانه وبه دور از پرخاش جویی است ومی تواند نمایانگر نحوه رفتار سران نظام با منافین درآستانه کلید زدن جنگ مسلحانه باشد.2 مورد خطابه ای که درپی می آید،درزمره اینگونه سخنرانی های هشدارآمیز بوده وهردو با فاصله زمانی یک سال،در مراسم نمازجمعه تهران ایراد شده است.سخنرانی نخست مربوط به مردادماه 1359 وشرایطی است که منافقین رفته رفته به سوی برداشتن سلاح سوق می یافتند وسخنرانی دوم دراردیبهشت ماه 1360 ودردوره ای ایراد گشته که سازمان عملا به اعلام«نبرد مسلحانه»دست زده است.جالب اینجاست که در لحن این دوسخنرانی ،به رغم تغییر شرایط مرداد59 تا اردیبهشت ماه 60،تغییرچندانی مشاهده نمی شود وهردو از موضع خیرخواهی ونصیحت ایراد شده است.
امید می بریم که انتشار این دوسند تاریخی بتواند در ترسیم فضای تقابل سازمان منافقین با نظام جمهوری اسلامی درآغازین سالیان حیات آن،مفید وموثر باشد ومحققان این حوزه را مدد برساند.ذکر این دو نکته نیز ضرور می نماید که مجموعه خطبه ها وسخنرانی های پیش از خطبه حضرت آیت الله مهدوی کنی، اخیر در مجموعه ای تحت عنوان«سیاست اخلاقی واخلاق سیاسی»وبا تدوین جناب دکتر نادر جعفری هفت خوانی تدوین ،از سوی انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)نشریافته است.
1.سخنرانی پیش از خطبه های نمازجمعه درمورخه 1359/05/10
«...انقلاب یعنی دگرگونی قهری و اختیاری انقلاب؛ مفهوم ومعنایش این است که جمعیتی با اختیار خودشان دگرگون بشوند نه اینکه بیایند بر آنها چیزی را تحمیل کنند زیرا تحمیل قابل دوام نیست. حکما میگویند: « القصرُ لا یَدُوم» فشار و زور نمیتواند دوام داشته باشد و بالاخره از بین میرود. آن چیزی میتواند دوام داشته باشد که بر دلهای مردم جایگزین شود. ملت مسلمان ایران، ملّت شیعه ایران پس از1400 سال به نام علی(ع) و حب علی(ع) و ولای علی(ع) در میان این آفتاب گرم نشسته است، آیا با زور مسلسل شما را اینجا آوردهاند؟ آیا با فشار شما را به اینجا دعوت کردهاند؟ شما دیشب تا ساعت سه صبح بیدار بودید1 و غالبا امروز از ساعت هشت صبح اینجا جمعیت آماده شدهاند تا دو بعدازظهر در این هوای گرم، آیا این جمعیت را با زور مسلسل میشود جمع کرد؟ این مردم بودند که در ماه رمضان و ماه رمضانهای گذشته چنین اجتماعاتی را تشکیل میددند و این سلسله زنجیر محّبت را تا زمان پیامبر(ص) ادامه دادهاند. این نیست مگر این که پایهی اعتقادات مردم و خواستهی مردم است.
بنابراین من از آنهایی که اصلاح طلباند یک تقاضا میکنم. من بنا ندارم در منبر جملهایی پرخاشگرانه به گروهها داشته باشم. دلم میخواهد همیشه مادامی که امکان داشته باشد با موعظهی حسنه و جدال با آنچه که احسن است2 با گروهها برخورد کنیم. من میگویم ملّتی تحت یک رهبری انقلاب کرده و این واقعیت است؛ این را که نمیشود انکار کرد. این ملّت با این رهبری و با این مکتبی که انتخاب کرده بهترین وسیله برای اصلاح این جامعه و تکامل این جامعه است و بهترین ابزار برای سعادت این جامعه و خودکفا شدن این جامعه است و این، بهتریم نیروست. آخر این نیروی[ حضور] امروز شما و نیروی[ معنوی] دیشب شما را جز با[ تکیه بر] اعتقاد شما چگونه جمع کرد؟ من الان میبینم از تمام طبقات جامعه در اینجا جمع شدهاند. ما در رژیم سابق افسرها در صف جلو نمیدیدیم، حالا میبینیم که افسرهای ارتشی ما با اعتقاد آمدهاند در صف جلوی نماز جماعت مینشینند. البته این که جلو آمدهاند نه برای خاطر این است که برای خودشان تقّدم قائل هستند بلکه ملّت ما میگوید سربازی که برای اسلام فداکاری میکند باید جان فدای او کرد و گل بر قدم او ریخت و او را مقّدم داشت. اینها یک حقیقت و واقعیت است، این یک نعمت است.پس ای گروههای مختلف، شما که حتّی به اسلام عقیده ندارید حتی مثل ما فکر نمیکنید[بدانید و ببینید] ملّت اینجاست، مردم اینجا هستند، توده اینجاست و فکر عمومی اینجاست، اگر میخواهید[وقعیت را ببینید] و واقعاً حسن نیت دارید. دروغی در کار نیست، فریبی در کار نیست، خودخواهی در کار نیست و راه عوض کردن و انحراف در کار نیست. توقّف دادن در انقلاب، مقصود نیست؛ در راه دشمن قرار گرفتن، منظور نیست؛ بیایید از این نیروی عمومی و مردمی و نیروی اسلامی بزرگ استفاده کنید. نه به این معنا که آنها را پل پیروزی خود قرار دهید؛ نه اگر این باشد که این هم یک فریب دیگر است. محمدرضا شاه هم میخواست از نیروی مسلمانان[ همین طور] استفاده کند. او هم میخواست ما را پل پیروزی خود قرار دهد. او هم مسلمانان را میخواست ابزار قرار دهد. همین قرآن را که چاپ میکرد برای چه بود؟او ذرّهای اعتقاد به قرآن نداشت ولی قرآن را به بهترین خط چاپ میکرد. او اعتقادی به روحانیان نداشت و دلیلش این است که در روز پس از15 خرداد1342 در قم دیدید که چه حملهایی به روحانیت کرد. او به این چیزها اعتقاد نداشت ولی باز میخواست از نیروی ما سوءاستفاده کند و ما[ مسلمانان] را پل پیروزی خود قرار دهد و دین را وسیلهی بقای خودش قرار دهد. نه نه، ما نمیخواهیم ملّت ایران تابع مکتب قرآن است، ملّت ایران اسلام میخواهد، این مکتب را میخواهد و به خاطر این مکتب جان میدهد و جانفشانی میکند.
ما اکثریت مردم را میگوییم که در اینجا جمع هستند. این ملّت برای رسیدن به آمال و آرزوی خود این مکتب را انتخاب کرده و هر که میخواهد برای این ملّت خدمت کند از همین مسیر به میدان بیاید و این حقیقت و این واقعیت را بپذیرد. ما اگر راه دیگری انتخاب کنیم راه خطاست. خدا بیامرزد مرحوم آیتالله طالقانی را در همین مکان در روز جمعه این عبارت را از عبارت را از مولا علی(ع) در خطبه نقل میکرد که فرمودند:« الیَمیَنُ وَ الشَّمالُ مَضّلَّةٌ، وَالطّریقُ الوُسْطّی هِی الْجَادَّه».3 یعنی به طرف راست و به طرف چپ تمایل پیدا کردن، گمراهی است،« لاشرقیه و لا غربیه»؛ راه وسط، راه حقیقت است؛ راه وسط همان راهی است که مردم با فطرت خود پذیرفتند و آن راه خداست. بنابراین ما معتقدیم که این انقلاب باید یک مکتبی داشته باشد و اگر مکتب نداشته باشد دوام ندارد.
اینجا یک جمله اضافه میکنم و آن جملهای است که تاریخ آن را به ما ثابت کرده، علم و فلسفه هم آن را ثابت میکند: اگر یک حرکتی با یک انگیزه و علّتی شروع شود برای بقای آن حرکت باید همان علّت یا هم سنخ آن علّت باقی بماند تا آن شئ باقی بماند. و الّا اگر بنا باشد علّت عوض شود و شکل آن تغییر کند آن معلول اوّل و آن پدیدهی اولی نمیتواند دوام داشته باشد. چون هیچ موجودی بدون علّت موجود نمیشود و بین علّت و معلول سنخیتی موجود است و بدون سنخیت نمیشود. من از شما میپرسم ــ از آنهایی که در یک گردهمایی در مقابل مسلمانها موضعگیری کردید، در مقابل این مردم موضعگیری کردید، در مقابل خط امام و رهبر فداکار انقلاب موضعگیری کردید و میدانم که اشتباه میکنید ــ سئوال من این است که[ به نظر شما] علّت پیدایش این انقلاب چه بود؟ چه چیزی منشأ پیدایش این انقلاب شد؟مردمی که با صدای تکبیر و با شعار« استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» در مقابل دشمن میرفتند و سینه را سپر میکردند، علّت وجودی این انقلاب بودند. حال که علّت وجودی انقلاب، این است باید برای تداوم این انقلاب نیز از همان علّت استفاده کرد و اگر غیر از این باشد[ انقلاب از مسیر خود منحرف میشود]. از نظر جامعهشناسان، هر انقلابی شکست خورده به خاطر این است که از مسیر مکتب خود انحراف پیدا کرد. لذاست که دشمن با کارشناسان بسیار فهمیده و ورزیده تلاش کرده و این مسائل را شناخته است. شما خیال کردید آمریکا و اسرائیل و صهیونیستها، دشمنان بشریّت، آسوده نشستهاند که شما هر کاری که میخواهید انجام دهید؟ آنها پس از انقلاب، انقلاب ما را ارزیابی کردند و فهمیدند انقلاب ما را تنها با مسلسل نمیشود کوبید و از بین برد. غافل از این که این انقلاب با مسلسل کوبیده نمیشود. مردمی را که با محبّت علی و عشق به فرزند علی ــ امام خمینی ــ انقلاب کردهاند نمیشود با مسلسل از میدان بیرون کرد...».
2.سخنرانی پیش از خطبه های نمازجمعه درمورخه 1360/02/11
«...من از برادران و خواهران کارگر و زحمتکش تقاضا میکنم به عنوان فردی که علاقه به این انقلاب دارد و علاقه به شما هم دارد و اطلاع دارد که از اول انقلاب تا به حال چه جریاناتی پشت پردهی این کشور بوده و هستـ و بعضیهایشان را نمیتوانم صریحاً بگویم ــ به شما عرض میکنم که دشمنان شم در کمیناند که این مملکت را به آشوب بکشند و به بیکاری و تعطیلی و اعتصاب بکشانندو مشت محکم شما در مقابل اینها این است[ که خوب کار کنید]. یک عدّه از برادران شما در جبهه میجنگند و برای شما جان میدهند. حتماً شنیدهاید که برادران ارتشی ما و رزمندگان ما به خصوص برادران سپاهی ما در منطقهی غرب در این دو سه روز چه فداکاریهایی کردند و چه جانبازیهایی داشتند. به خصوص برادران سپاهی که خود ارتشیها هم به این فداکاری و جانبازی در مقابل آن لشکر عظیم غدّار بعثی اذعان کردند. البته یک جبهه آنجاست که رزمندگانمان میجنگند و ما هم در اینجا دعاگوی آنها و همکار و همیار آنها هستیم. ولی شما برادرانی که در کارخانهها کار میکنید جهاد شما، مشت محکم شما، و سلاح آتشین شما در مقابل دشمنان داخلی این است که بگویید« ای دشمن، ای نادان، ای خائن، بدان که ما بیداریم و زیر بار این تبلیغهای مسموم نمیرویم». این مشتهای محکم شما مردم در صورتی که همین طور ادامه داشته باشد ــ که دارد ــ بهترین سلاح آتشین در مقابل توطئهها و در مقابل این خرابکاریهای داخلی است. به عقیدهی من کارگرانی که در مسیر خط امام و پیروی از رهبر و در مسیر تداوم انقلاب ایستادگی میکنند و در این مقطع از انقلاب زیر بار این توطئهها نمیروند ثواب و اجر اینها کمتر از آنها که در جبهه میجنگند نیست. به خاطر اینکه ما دو جبهه داریم و باید هر دو جبهه را حفظ کنیم: جبههی داخل و جبهه خارج؛ و اگر هر کدام از این دو جبهه تزلزل پیدا کند آن دیگری شکست میخورد؛ لذا جبهه داخل را محکم نگه دارید. با اطلاعاتی که من دارم دشمن میخواهد شما را به تزلزل اختلاف، بیکاری و کمکاری بکشد تا آن کسانی که در خارج منتظرند که روزی جنگ داخلی دربگیرد، وارد این کشور شوند.
من دیشب در مصاحبهای عرض کردم به جوانان عزیزی که در صف مخالفت هستند... اگر میگویم« عزیز» به من اعتراض نکنید که شما چرا به مخالفین هم میگویید« عزیز»؟ چون من معتقدم این جوانها بیشترشان فریبخورده هستند. به آن جوان16 ساله نمیتوانم بگویم که این آمریکاییست ولی آن فردی که او را تحریک کرده او آمریکایی است یا وابسته به جای دیگر است. آن که در پشت پرده، او را میگرداند وابسته است و اگر خیلی بخواهیم او را احترام کنیم، در مسیر وابستگی است و در مسیر هدف دشمن حرکت میکند. اما این جوان بیچاره که احساسات داغ و گرمی دارد خیال میکند در حال مبارزه است، خیال میکندقبل از انقلاب که مشتها را گره میکردیم و انقلاب و مبارزه بود حالا هم همینطور است. خیر، او اشتباه می کند. من به این جوانان میخوام بگویم« جوانان عزیز! احساسات شما گرم است، و نیّت شما هم صادق است ولی اشتباه میکنید. آن زمانه را با این زمانه مقایسه نکنید و بدانید که شما در مسیر مسلّط کردن یک آدم ظالم و جائر و ستمکار هستید. دقت کنید مبادا پل پیروزی برای کسانی باشید که در آلمان جلسه تشکیل میدهند و انتظار دارند در اینجا یک جنگ داخلی پیدا شود و بعد، نه شما میمانید و نه من؛ بلکه آنها میآیند و شما پل پیروزی برای آنها میشوید».این انقلاب در مسیر خدمت به مردم و خدمت به اسلام حرکت میکند و ما امیدواریم که با اتحاد همه نیروهای فعّال این مملکت به سر منزل مقصود برسیم انشاءلله و بتوانیم در دنیا الگو باشیم و کشور نمونهایی برای اسلام و مسلمین بسازیم. مخالفین ما فکر میکنند که شما حضور ندرید! یا گاهی از اوقات اشتباه میکنند یا میخواهند نفهمند که مردم کجا هستند! دائم میگویند با مردم مخاافت نکنید. سئوال من این است که مردم چه کسانیاند؟ بالاخره مردم اینها هستند که اینجا موجودند؛ اینها مردماند، « القُربُ ببِابِک» بالاخره برو ببین این جمعیت کجا هستند و در کجا جمع میشوند؟ جمعیتی که متن مردماند و هیچ گونه وابستگی و تحریک در آنها نیست. همان خواستهی طبیعی، مذهبی و فطری خودشان را دنبال میکنند...».