راوی خاطراتی که در پی میآید از یاران دیرین انقلاب و نظام اسلامی است. حسین مهدیان به دلیل همین خصیصه، از بسیاری از چهرههای شاخص نهضت اسلامی، از جمله شهید آیتالله محمد صدوقی خاطراتی شنیدنی دارد که شمهای از آن را در گفتوشنود پیش رو نقل کرده است. امیدواریم آنچه در ادامه آمده است برای تاریخپژوهان انقلاب مفید باشد.
□ به عنوان سوال اول، بهتر است از این نقطه آغاز کنیم که جنابعالی، هم با شهید آیتالله صدوقی و هم با مرحوم حجتالاسلام والمسلمین فلسفی، خطیب شهیر، دوستی دیرینه داشتید. از رابطه بین آن دو چه خاطراتی دارید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مرحوم آقای صدوقی اهل مبارزه و مردی انقلابی بود. ایشان در رژیم قبل، اولین شخصیت روحانی، اجتماعی، سیاسی و حتی اقتصادی در استان و شهر یزد بود. او سالی یک بار از آقای فلسفی دعوت میکرد که برای ایراد سخنرانی در جلسات روضهای که همیشه در خانه ایشان برگزار میشد سخنرانی کند. سخنرانیهای مرحوم آقای فلسفی در یزد، با استقبال شدید مردم روبهرو میشد و جمعیت زیادی پای منبر ایشان میآمدند. آقای فلسفی همیشه میگفت: «به چادرهای کودری زنان یزد نگاه نکنید! یزدیها همه اهل تلاش و تولید و از نظر اقتصادی قوی هستند».
مرحوم آقای صدوقی همیشه برای روضهها و جلسات سخنرانی منزل خود از خطبای مبارز دعوت میکردند. یادم هست که یک بارهم آقای آسیداحمد خاتمی را در آنجا دیدم.
□ ساواک درباره مسافرتهای ایشان حساسیت به خرج نمیداد؟
چرا؛ اتفاقا ساواک نسبت به آقای فلسفی بسیار حساس بود و اگر پرونده ایشان در ساواک را مطالعه کنید، خواهید دید که از همان ابتدایی که آقای فلسفی به یزد آمده بودند تحت نظر بود.
□ قدری هم بپردازیم به وقایع پس از انقلاب. شما به سبب دعوت شهید آیتالله صدوقی و مهندس بازرگان به منزلتان برای رفع کدورت بین آنها، شاهد یکی از بخشهای مهم تاریخ ِپس از انقلاب بودهاید. از آن ماجرا برایمان بگویید.
مرحوم آقای صدوقی عملکرد دولت مهندس بازرگان را قبول نداشت و میگفت: با این شیوه، انقلاب را به باد میدهند و لذا بین ایشان و مرحوم آقای بازرگان، اصطکاک بهوجود آمد. دوستان میگفتند: اول انقلاب است و امام هم این دولت را تأیید کردهاند و این جور اختلافات در سطح جامعه صورت خوشی ندارد و ضد انقلاب از آن سوء استفاده میکند. بنده از مرحوم دکتر صادق طباطبائی، سخنگوی وقت دولت موقت، خواستم با مهندس بازرگان صحبت و ایشان را راضی کند که به منزل ما بیاید و من هم از آقای صدوقی دعوت میکنم و در آنجا بنشینند و حرفهایشان را بزنند و اگر گلایهای یا سوءتفاهمی هست برطرف کنند. آقای طباطبایی این نظر را پذیرفت و موافقت مهندس بازرگان را جلب کرد. بنده هم خدمت آقای صدوقی عرض کردم که «عدهای دنبال بهانهگیری هستند و منافقان هم به اختلافات دامن میزنند و ما هم کارهای سنگینی پیش رو داریم. دولت هم که دولت موقت است و دائمی نیست؛ بنابراین بهتر است این اختلافات به سطح جامعه کشانده نشود و در جلسات خصوصی حل شود».
□ چه شد که ایشان دعوت شما به چنین جلسهای را پذیرفتند با اینکه دراینباره بر نظرشان اصرار داشتند؟
ما با آقای صدوقی آشنایی قبلی داشتیم، ولی در جریان مشکلات روزنامه کیهان بعد از پیروزی انقلاب ــ که اتفاق بسیار مهمی هم بود ــ با ایشان بسیار صمیمی شده بودیم و لذا ایشان روی مرا زمین نینداختند و دعوت ما را قبول کردند. خوشبختانه ایشان به حسن نیت من اعتماد داشتند و میدانستند برای خودم حرفی نمیزنم.
□ و جلسه برگزار شد؟
بله؛ آن جلسه تشکیل شد. ابتدا کمی صحبت کردند. بعد نماز را به امامت آقای صدوقی خواندیم و بعد هم نهار صرف شد. گفتوگوها در فضایی بسیار دوستانه انجام شدند. در آغاز تصور میشد که موضوع اختلافات، نوعی اختلاف سلیقه است. مرحوم بازرگان اساسا آدم محافظهکاری بود، اما مرحوم آقای صدوقی جدی و قاطع بود و هیچ مصالحهای را قبول نداشت. دولت موقت نهایتا هم نتوانست کارها را درست پیش ببرد و افرادی مثل امیر انتظام و قطبزاده در آن وارد شدند و ارتباط ما هم به کلی با آنها قطع شد.
□ انعکاس جلسه منزل شما ــ که خبر آن در کیهان منتشر شد ــ در جامعه چگونه بود؟
کسانی که هم به آقای صدوقی و هم به مهندس بازرگان علاقه داشتند، از اختلاف بین آن دو بسیار نگران بودند و هر وقت مرا میدیدند، از من تشکر میکردند. هنوز هم بعضی از دوستان از آن اقدام به نیکی یاد میکنند. البته بعدها معلوم شد که آقای صدوقی با آن هوش سرشار و دید قوی در مورد دولت موقت اشتباه نکرده بود.
□ برخی معتقدند که اختلاف دیدگاه دولت موقت با امام و امثال شهید صدوقی مبنایی بود. نظر شما دراینباره چیست؟
همین طور است؛ اعضای دولت موقت اعتقادی به تغییر رژیم نداشتند و میگفتند همان قانون اساسی قبلی باید حفظ شود و فقط شاه باید سلطنت کند نه حکومت، اما امام معتقد بودند که کلاً باید ریشه نظام شاهنشاهی را از جا کند. مهندس بازرگان در پاریس هم سر این مسئله با امام بحث داشت.
□ با این همه اختلاف دیدگاه، علت انتخاب مهندس بازرگان به ریاست نخستین دولت پس از انقلاب چه بود؟
امام بهشدت روی این مسئله که روحانیان نباید پستهای اجرایی را به عهده بگیرند، بلکه باید به سراغ کار اصلیشان، یعنی ارشاد و هدایت مردم و تذکر به مسئولان ــ در صورت تخلف آنها ــ بروند، اصرار و حساسیت داشتند، وگرنه امثال شهید بهشتی میتوانستند به شایستگی هر چه تمامتر این مسئولیتها را به عهده بگیرند. امام حتی با نامزدی شهید بهشتی برای ریاستجمهوری هم مخالفت کردند و معتقد بودند: اگر این پستهای کلیدی دست روحانیان بیفتند، همه این طور قضاوت خواهند کرد که آنها در واقع سنگ خودشان را به سینه میزدند و دنبال حکومت بودهاند.
□ ظاهرا برقراری آن جلسه برای شما هم پیامدهایی داشت؛ اینطور نیست؟
بله و اتفاقا یکی از مستندات گروه فرقان برای ترور من، همین جلسه بود؛ چون عکس آن جلسه را در کیهان چاپ کردیم. بعدها این عکس در یکی از خانههای تیمی پیدا شده بود! و جرم بنده را دفاع از «آخوندیسم» ذکر کرده بودند.
□ معمولا علما در مسائلی مثل مشکلات روزنامه کیهان دخالت نمیکردند؛ چه شد که در این مقوله وارد شدند؟
آقای موحدی یزدی دوست مشترک ما و به آیتالله صدوقی بسیار نزدیک بودند و در مناسبتهای مختلف، از ایشان برای سخنرانی و اقامه نماز جماعت دعوت میکردند و نمازهای بسیار باشکوهی هم به امامت ایشان و با حضور کارکنان کیهان برگزار میشد. آیتالله صدوقی در آن دوران به خاطر معالجه چشم و جلساتی که برای حل و فصل مسائل انقلاب در تهران برگزار میشد، در این شهر تشریف داشتند و شاید هفتهای یک بار به کیهان میآمدند.
□ جنابعالی چه ویژگیهایی را در شهید آیتالله صدوقی برجستهتر میدیدید؟
مرحوم آقای صدوقی فوقالعاده آدمشناس، دشمنشناس و آگاه به مسائل و شرایط زمانه بود. خداوند حافظه خارقالعاده و هوش سرشاری به ایشان عطا کرده بود و این تیزبینی در دوران مبارزات، در ایشان تقویت شد. شهید صدوقی در زمره کسانی بود که مشکلات و مسائل را خیلی زودتر از دیگران تشخیص میداد. بصیرت عجیبی داشت. در مورد بنیصدر و عملکرد دولت موقت، ارزیابیها و پیشبینیهای شگفتانگیزی داشت، ولی خود جامعه هم باید متوجه این مسائل میشد تا این گونه قضاوت نشود که به سایر گروهها و افراد فرصت داده نشد. مردم باید میدیدند که زمام امور به دست ملیگراها سپرده شد، اما آنها انقلاب را به سمت سازش با امریکا پیش بردند. درست است که برای رسیدن جامعه به این بلوغ و پختگی بهای سنگینی پرداختیم، ولی این یگانه راه ممکن بود. امام نمیخواستند این شائبه بهوجود بیاید که روحانیت در پی پست و مقام است. ایشان از همان ابتدا با بنیصدر مخالف بودند، اما مردم به او رأی داده بودند و نمیشد خلاف رأی مردم موضع گرفت. همانها بودند که فضا را علیه امثال شهید بهشتی به قدری سنگین کردند که حتی دوستان آن شهید بزرگوار هم گاهی دچار تردید میشدند. به همین دلیل هم بود که امام پس از شهادت مرحوم آقای بهشتی فرمودند سنگینتر از شهادت ایشان، مظلومیت ایشان بود. این مظلومیت، نام بهشتی را جاودانه کرد و بنیصدر و منافقان را به زبالهدان تاریخ انداخت.
□ جامعه در حال تحول ایران در ابتدای انقلاب، سرمایهداری را به هیچ وجه تحمل نمیکرد، اما کسی با شهید صدوقی که از این جریان صریحا حمایت میکردند مخالفتی نکرد. تحلیل شما دراینباره چیست؟
خود سرمایه داشتن و ثروتمند بودن در اسلام مکروه نیست، بلکه سرمایهای که با زد و بند و ارتباط با دربار و استثمار کارگر و در یک کلام به صورت حرام کسب شود مورد کراهت و حتی نفرت هر انسان عدالتخواهی است. اما در بین افراد متمول کسانی هم بودند که وجوه شرعیه خود را بهموقع میپرداختند، به کارگران رسیدگی میکردند و در مبارزه علیه ظلمِ دوران پهلوی، از بذل مال و حتی جان خود هم دریغ نداشتند. بدیهی است که چنین سرمایهای ممدوح و باعث افزایش تولید میشود. شهید صدوقی بسیار قاطع و محکم از این نوع سرمایه و سرمایهدار حمایت میکردند. آنها هم به محض دعوت چهرهای مثل شهید صدوقی میآمدند و هر کاری را که از دستشان برمیآمد با طیب خاطر انجام میدادند.
□ ظاهراً ایشان خیلی هم اهل مزاح و مطایبه بودهاند؟
شهید صدوقی بسیار خوش اخلاق و خوشمحضر بودند. حضرت آقا تعریف میکردند که یک بار به ایشان، که داشتند گز میخوردند، گفتم: «آقا! شما بیماری قند دارید و نباید قند بخورید»؛ ایشان گفتند: «بیماری قند دارم، بیماری گز که ندارم!» ایشان شخصیت بسیار جذاب و خلق بسیار خوبی داشتند.
□ سخن آخر؟
نسلهای سوم و چهارم ما متأسفانه اطلاع ندارند که پای نهال نوپای انقلاب، خون چه عزیزانی ریخته شد تا این نهال رشد کرد و برومند گردید. متأسفانه آنها مثل کودکی که قدر جواهر را نمیداند و با آن بازی میکند، قدر انقلاب را نمیدانند. البته بیش از هر طیف و گروهی، رسانههای مختلف در ایجاد این وضعیت مقصر بودهاند؛ زیرا نتوانستهاند ارزشهای انقلاب را درست منتقل و جوانان را با مسئولیتهای خود آشنا کنند.