«شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری و فهم متفاوت از مشروطیت» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین محسن غرویان
□ شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری در فهم مشروطیت و موضعگیری در قبال آن با همه همعصران خود متفاوت بود. به نظر شما این تفاوت به کجا برمیگردد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری سالهای طولانی در تهران به عنوان یک مرجع بزرگ دینی، صاحب نظر، مجتهد و آگاه به معارف، احکام و مسائل اسلامی، مورد رجوع همگان بود و جایگاه علمی و اجتماعی فوقالعاده ممتازی داشت. نکته مهمتر این است که ایشان از شاگردان تراز اول میرزایشیرازی، رهبر نهضت تنباکو، و از ممتازترین تحصیلکردگان نجف بود. این ویژگیها طبیعتا به ایشان تشخّص و شهرت بسیاری بخشیده بود؛ ازهمینرو ایشان در بین مردم و علما فردی شناختهشده و بسیار محترم بود. به دلیل همین ویژگیها بود که عده زیادی از علما، از مواضع ایشان حمایت کردند. آنها حتی در آن شرایط خطیر و تاریک پس از شهادت شیخ، برای ایشان مجلس ختم گرفتند و عدهای از آنها به دلیل پیروی از مواضع شیخ، دستگیر و زندانی و حتی کشته شدند. این نشانهها حاکی از آن است که شیخ در بین مردم و علما از محبوبیت و شأن خاصی برخوردار بود.
□ از نظر شما مهمترین ویژگی شخصیتی شیخ کدام است؟
مهمترین ویژگی شیخ شهید این بود که ایشان یک عالم دینی و سیاسی است؛ یعنی سیاست را عین دیانت میدانست و از اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه خود و حتی دنیا کاملا اطلاع داشت و بهویژه انگلیس و روس را ــ که سرمنشاء تمام گرفتاریهای ملت ایران بودند ــ به درستی میشناخت و متوجه تحرکات آنها بود. شیخ فضلالله همه برنامههایی را که بهویژه انگلیسیها برای ایران ریخته بودند کاملا درک میکرد، کما اینکه جریانهای بعدی نشان دادند که انگلیسیها چگونه جریان مشروطه را به سمت اهداف و منافع خود چرخاندند.
□ شیخ چگونه متوجه این نکته شد؟
از حمایتهای افراطی انگلیسیها از مشروطه. او یقین داشت که انگلستان به فکر آوردن آزادی برای ملت ایران ــ که همواره از آن دم میزد ــ نیست، بلکه در برابر روسها که از پادشاهان قاجار، بهویژه محمدعلیشاه حمایت میکردند و برای جلوگیری از قدرت آنها، از مشروطه حمایت میکرد.
□ شیخ فضلالله نوری در تاریخ به طرفداری از استبداد متهم شده است. تعریف شیخ از آزادی و انتخابات چه بود؟
شیخ به آزادی و انتخابات اعتقاد داشت، اما آزادی در پرتو دین، شرع مقدس و قانون و نه بیبندوباری غربی که با عنوان آزادی به جامعه ما فهمانده میشد. شیخ با مشروطهای که خود را از قید شرع رها بداند مخالف بود؛ ازهمینرو تعبیر «مشروطه مشروعه» را بهکار برد. او معتقد بود آن آزادی و دموکراسی که سینهچاکان مشروطه مطرح میکنند، لاجرم به استبداد منتهی خواهد شد. تاریخ هم نشان داد که او چقدر در این پیشبینی، دقیق و درست میاندیشید.
□ شهید آیتالله شیخ فضلالله نوری در ابتدای امر از مشروطه دفاع کرد، اما بهتدریج به مخالفت و نهایتا تحریم آن روی آورد. چه جریانهایی در این تغییر موضع تأثیرگذار بودند؟
شیخ در برابر مشروطه در سه دوره متفاوت، سه موضع متفاوت را اتخاذ کرد: در دوره اول، که در واقع دوره نفی حکومت قاجار و مبارزه با دیکتاتوری شاهان مستبد بود ــ کاملا از مشروطه طرفداری کرد و از مخالفان سرسخت استبداد بود. ایشان در این دوره میگفت که باید با وضع قوانین دقیق و محکم، به هر شکل ممکن جلوی حیف و میل بیتالمال توسط شاه و خانواده او را گرفت و طبق قوانین اسلام، به عدالت رفتار کرد. از نظر شیخ، تشکیل مجلس متشکل از نخبگان کشور و وضع و قوانینی که بر اساس آنها اختیارات شاه محدود شود و امور مملکت سروسامان بگیرد، بسیار ضروری و ممدوح بود. در این مرحله، شیخ فضلالله یکی از بزرگترین حامیان مشروطه بود، اما در دوره دوم متوجه انحرافاتی شد که روشنفکران غربزده، بهتدریج در نهضت ایجاد میکردند. این گروه که در واقع قانون اساسی مشروطه را عیناً از روی نمونههای اروپایی آن ــ بهویژه بلژیک ــ کپی کرده بودند، کمکم اصولی مخالف با دین اسلام را وارد قانون اساسی کردند.
□ به مصادیقی از این انحرافها در قانون اساسی اشاره کنید.
در این قانون اساسی، حقوق شهروندی برای مسلمان و کافر یکی بود و در نشر کتابها و نشریات ضاله، آزادی بیحد و حصری وجود داشت. مهمترین زنگ خطری که سبب شد شیخ دست از حمایت خود از مشروطه بردارد، این بود که میدید انگلیس با جدیت تمام از آن حمایت میکند!
□ و نهایتا «مشروطه مشروعه» را مطرح کرد.
شیخ صراحتا اعلام کرد که قانون اساسی باید در چهارچوب شارع مقدس نوشته شود که او به آن «مشروطه مشروعه» لقب داد.
□ تعریف دقیق شیخ فضلالله از «مشروطه مشروعه» چه بود؟
شیخ در لوایح و نوشتههای ایام تحصن در حضرت عبدالعظیم(ع)، دیدگاههای خود را درباره مشروطه مشروعه دقیقا توضیح داد و خواهان اصلاح مشروطه و بازسازی آن در چهارچوب قوانین اسلام شد؛ از جمله اینکه پنج تن از علمای تراز اول در هر دوره، نظارت تام و تمام بر مصوبات مجلس داشته باشند و جلوی به تصویب رسیدن قوانین خلاف شرع را بگیرند.
□ چه شد که سرانجام شیخ مشروطه را تحریم کرد؟
در مرحله سوم، هنگامی که شیخ دید هیچ یک از اصلاحات مورد نظر او انجام نشد و افراد معلومالحالی چون تقیزاده و... آرا و دیدگاههای خود را اعمال میکنند و جلوی اصلاحات و اجرای متمم قانون اساسی را ــ که نظارت پنج مجتهد را بر قوانین مصوبه مجلس به رسمیت میشناخت ــ میگیرند، بهصراحت با مشروطه مخالفت و آن را تحریم کرد.
□ اصل دوم متمم قانون اساسی به چه امری نظر داشت؟
این اصل را شیخ پیشنهاد کرد تا به متمم قانون اساسی اضافه شود. طبق این اصل، هیچ یک از قوانین مجلس شورای ملی در هر عصر و دورهای، نمیبایست با قوانین اسلامی مغایرت داشته باشد و تشخیص این موضوع به عهده علمای اعلام بود. در این اوضاع، غربزدهها و وابستگان به انگلیس عزم خود را جزم کرده بودند تا جلوی مداخله امثال شیخ را در امر قانونگذاری بگیرند و اجازه حضور در ارکان حکومتی را به آنها ندهند؛ به همین دلیل تخریب شخصیت شیخ را به شکلی بیسابقه و همهجانبه شروع کردند. عدهای بیخبر هم که تحت تأثیر هوچیگریهای روشنفکران غربزده قرار داشتند، مخالفت شیخ با مشروطه را به معنی حمایت او از استبداد محمدعلیشاه دانستند و حتی کار تهمت زدن را تا جایی پیش بردند که شیخ را از عمال محمدعلیشاه و از ایادی استبداد قلمداد و شبنامههایی پر از شایعه را علیه او در بین مردم پخش کردند. آنها در ترور شخصیت شیخ تا جایی پیش رفتند که ترور فیزیکی او، توجیه و زمینه مناسبی پیدا کرد و سرانجام هم در دادگاه ساختگی خود، شیخ را محاکمه و به اعدام با چوبه دار محکوم کردند.
□ مشروطه خواهان که پذیرفتند اصل دوم متمم قانون اساسی مورد نظر شیخ را به قانون اساسی اضافه کنند، پس چرا شیخ همچنان به مخالفتهای خود ادامه داد؟
بله؛ مجلس اول این اصل را به قانون اساسی اضافه کرد، ولی هنوز هم بسیاری از اصول قانون اساسی، با نص صریح دستورات شرع اسلام مخالف بودند. علت هم این بود که قانون اساسی را گروهی غربزده و روشنفکر از قبیل تقیزاده، وثوقالدوله، مستشارالملک، حاج امینالضرب و امثال اینها ــ که هیچ تقیّدی به قوانین شرع نداشتند ــ تدوین کرده بودند. اگر هم اصل دوم را پذیرفتند، فقط برای ساکت کردن شیخ بود، وگرنه تعهدی نسبت به اجرای آن نداشتند.
□ مگر کدام اصل از قانون اساسی مخالف شرع بود؟
بسیاری از آنها از جمله اینکه شهروندان در انتخاب مذهب آزادی مطلق دارند یا همه شهروندان اعم از مسلمان، کافر، یهودی، مسیحی و... از حقوق برابر برخوردارند یا انتشار کتابها و مطبوعات، حتی کتابهای ضاله مطلقا آزاد است!
□ با وجود اینکه نظریه ولایت فقیه از پیشینه تاریخی بسیار طولانی برخوردار است و همه علمایی که از نهضت مشروطه دفاع کردند ــ از جمله شیخ فضلالله، مرحوم نائینی، مرحوم آخوند خراسانی و دیگران ــ قطعا در پی اجرای احکام اسلامی در جامعه بودند، هیچ یک به قرار گرفتن ولی فقیه در رأس حکومت اشاره نکردند. از نظر شما دلیل این امر چیست؟
به این سوال میتوان پاسخهای متعددی داد و دلایل مختلفی را ذکر کرد، اما به اعتقاد بنده علمای عصر مشروطه، زمینه را برای تحقق عینی این نظریه مناسب نمیدیدند و اساسا تصور اینکه یک فقیه جامعالشرایط جای یک شاه بنشیند، به نظر آنها بسیار بعید بود و به همین دلیل درباره آن به شکل جدی اظهار نظر نمیکردند. از سوی دیگر، علما فکر میکردند که نشستن در مسند حکومت، برای یک عالم کسر شأن است و علما بهتر است صرفا بر اعمال حاکمان و دولت نظارت کنند.
□ برخلاف امام که معتقد بودند باید در موقع مقتضی رأساً به تشکیل حکومت اقدام کنند؛ اینطور نیست؟
بله؛ حضرت امام معتقد بودند که علما غیر از نظارت، باید مستقیما در صحنه حضور داشته باشند؛ زیرا قوانین حتی اگر اسلامی هم باشند، ممکن است ملعبه دست افراد غیر صالح قرار بگیرد و درست اجرا نشود.
□ شیخ فضلالله در تحصن حضرت عبدالعظیم(ع) اعتبار اکثریت آرا را زیر سوال میبرد. منظور شیخ چیست؟
شیخ فضلالله با دموکراسی از نوع غربی مخالف بود و آن را حاصل سکولاریسم و مخالف شرع و لذا بیاعتبار میدانست. او با طرح اعتبار نداشتن اکثریت آرا، در واقع مخالفت خود را با دموکراسی و حاکمیت ملی ِ مورد ِنظر مشروطهخواهان غربزده نشان داد. آنها بهصراحت اعلام میکردند که دین امری قدیمی و متعلق به 1400 سال قبل است و کارآیی خود را از دست داده است؛ بنابراین قوانین مملکت را باید با توجه به مقتضیات زمانه تدوین کرد و نه بر اساس احکام دین! برخی حتی از این هم فراتر میرفتند و میگفتند: احکام دین را باید بهروز کرد!
شیخ با این طرز تفکر مخالفت و اعلام کرد که آزادی و حریت مطلقه، از اساس حرفی غلط و در اسلام برابر کفر است! شیخ از علمایی که ناخواسته بر افکار روشنفکران مهر تأیید میزدند درخواست میکرد که حرفی نزنند و حرکتی نکنند که در دین رخنه بهوجود آید! تمام سعی شیخ این بود که در برابر کسانی که میخواستند قوانین شرع را در تقابل با رأی اکثریت قرار دهند و اعتبار و حجیت را به رأی اکثریت بدهند مقاومت کند.
□ اگر قانون اساسی، مشروعیت و اعتبار خود را از رأی اکثریت نمیگیرد، چرا امام پس از تدوین قانون اساسی دستور دادند که قانون اساسی به رأی مردم گذاشته شود؟ اگر زیر 50درصد به این قانون اساسی رأی میدادند، باز هم اعتبار داشت؟
امام این کار را کردند تا به دنیا بفهمانند که ملت حاکمیت اسلام و حکومت دینی میخواهد؛ بنابراین این کار برای اثبات مقبولیت نظام انجام شد نه برای مشروعیتبخشی به نظام.
□ به نظر شما تفاوتها و تشابهات انقلاب اسلامی و مشروطه چیست؟
شباهتها زیادند؛ مثلا در مطبوعات آن زمان به احکام دین و مقدسات توهین میشد، در انقلاب اسلامی هم اهانت و ترور شخصیت وجود داشت و دارد. بسیاری از شخصیتهای انقلابی مثل شیخ فضلالله نوری ترور شخصیت و فیزیکی شدند. شیخ فضلالله نماد یک اندیشه است که در دورههای مختلف به شکل جدیدی جلوه میکند؛ بنابراین میتوان گفت که تفکر شیخ فضلالله به یک مکتب تبدیل شده است.
اما مهمترین تفاوت، رهبری است؛ در انقلاب اسلامی، رهبری واحد و مقتدر امام توانست همه جریانها را کنترل و مدیریت کند و به جریانهای انحرافی امکان بروز ندهد. نهضت مشروطه فاقد این رهبری بود و ازهمینرو نتوانست به اهداف خود دست پیدا کند.
□ با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.