«گذری بر زمان و آرمان شهدای 27 خردادماه 1344» درگفتوشنود با زندهیاد حبیبالله عسگراولادی
زندهیاد حاج حبیبالله عسگراولادی مسلمان، از سابقون نهضت اسلامی و یاران دیرین امام خمینی به شمار می رفت. تحمل 13 سال زندان و «زندان در تبعید» از جمله هزینههایی بود که آن بزرگوار برای این همراهی خالصانه پرداخت. در گفتوشنودی که پیش روی شماست، مرحوم عسگراولادی چند وچون اعدام حسنعلی منصور عامل تصویب قانون کاپیتولاسیون را تشریح کرده است. امید آنکه مقبول ومفید آید.
□ لطفا در آغاز بفرمایید که انگیزه اصلی شهدای جمعیت مؤتلفه اسلامی برای اعدام حسنعلی منصور چه بود و چه کسانی در این رابطه دستگیر شدند؟
بسم الله الرحمن الرحیم. با سلام ودرود به روح مطهر امام راحل وشهدای انقلاب اسلامی به ویژه شهدای 26 خرداد 1344 و عرض ادب خدمت ولی امر مسلمین ورهبر معظم انقلاب اسلامی. خدمتتان عرض کنم که پس از قیام 15 خرداد 42 و سرکوب آن توسط رژیم منحوس پهلوی، اختناق سنگینی بر کشور حاکم شد، به طوری که امکان هیچگونه حرکت سیاسی وجود نداشت. پس از تبعید حضرت امام به ترکیه، این جو سنگینتر هم شد و هیئت های مؤتلفه اسلامی به این نتیجه رسیدند که دیگر مبارزات فرهنگی و تبلیغاتی علیه رژیم پهلوی فایده ندارد و این رژیم جز زبان گلوله، زبان دیگری را نمیفهمد. به همین دلیل پس از تبعید امام، مؤتلفه تصمیم گرفت به دو بخش سیاسی تبلیغاتی و نظامی تقسیم شود. هدف از ترور حسنعلی منصور ــ که در واقع شخصیت دوم رژیم پهلوی محسوب میشد و برای امریکاییها حتی از خود شاه هم مهمتر بود ــ این بود که به شاه بفهمانند که رژیم او همچنان آسیبپذیر است. البته دوستان فهرستی از سیزده عنصر خبیث رژیم پهلوی را ــکه در رأس آنها خود محمدرضاشاه خائن قرار داشت ــ تهیه کرده بودند. در آن موقعیت ترور خود شاه ممکن نبود، در نتیجه حسنعلی منصور به عنوان بانی لایحه کاپیتولاسیون و کسی که به شخص امام توهین کرده بود، مد نظر قرار گرفت.
□ به فضای سنگین پس از قیام 15 خرداد اشاره کردید. با توجه به اینکه شما در متن مبارزات قرار داشتید، برای مخاطب امروز که تصوری از اختناق دوران ستمشاهی ندارد، کمی آن فضا را توصیف بفرمایید.
برای شما مثالی می زنم. یکی از نقاطی که همواره در ایجاد و تداوم حرکتهای مردمی نقش بارزی داشته، بازار تهران است. یکی از اولین اقدامات رژیم شاه این بود که پشتبام سراها و برخی از انبارهای بازار را پر از دژخیمان خود کرد تا هر حرکتی را که میخواست در بازار شکل بگیرد، از همان ابتدا در نطفه خفه کند. البته مؤتلفه اسلامی توانست چندین بار با هماهنگی بین اصناف، بخشهای مهمی از بازار را تعطیل کند. همچنین از مرحوم آیتالله العظمی حاج احمد خوانساری برای برگزاری مجلس دعا در مسجد عزیزالله برای بازگشت امام اجازه گرفته شد، اما مأموران رژیم به این مجلس حمله کردند وسعی کردند تا آن را به هم بزنند! با این همه مردم مقاومت کردند و مجلس دعا را ادامه دادند. مؤتلفه هم قطعنامهای صادر کرد و به رژیم هشدار داد که: اگر امام در ظرف 15 روز به کشور بازنگردند، مبارزات شکل دیگری به خود خواهند گرفت.هنگامی که رژیم به این هشدار توجه نکرد، مؤتلفه تصمیم به ترور سران رژیم گرفت.
□ به ویژگیهای شهدای مؤتلفه هم که پس از ترور منصور به اعدام محکوم شدند، اشارهای داشته باشید؟
شهید صادق امانی همراه با برادرانش در بازار، مشغول کسب و کار و البته طلبه فاضلی بود. شهید محمد بخارایی صبحها در بازار تهران در مغازه آهن فروشی تحصیلدار بود و در سیکل دوم دبیرستان درس میخواند. شهید صفارهرندی هم کاسب و بسیار اهل مطالعه و تحقیق درباره اسلام بود. شهید مرتضی نیکنژاد هم طلبه بود و صبحها در بازار تهران کار میکرد.
□ غیر از شما دیگر کسانی که در ارتباط با این پرونده دستگیر و به حبس محکوم شدند، چه کسانی بودند؟
آیتالله محمدباقر (محی الدین) انواری، آقایان هاشم امانی، ابوالفضل حیدری، عباس مدرسی، احمد شهاب، حمید ایپکچی، شهید عراقی، تقی کلانچی.
□ شهید اندرزگو در جریان ترور منصور چه نقشی داشت؟
ایشان یکی از عناصر اصلی بود، منتهی هیچ وقت ساواک نتوانست به او دست پیدا کند و سیزده سال متواری و در حال انجام مبارزات سیاسی بود. ایشان گروههای فراوانی را تجهیز و پشتیبانی کرده بود و متاسفانه چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، به شکل مرموزی به دست مأموران ساواک شهید شد.
□ با وجود اینکه در دهههای40 و50 ، عدهای از مبارزان و حتی روحانیون به سازمان مجاهدینخلق کمک میکردند، نگاه امام به این سازمان را تحلیل فرمایید، البته به زبان خاطرات.
امام هرگز حرکت مسلحانه را قبل از اینکه تودههای مردم به میدان بیایند، اجازه نمیدادند. مخصوصاً اگر پای گروههایی در میان بود که ریشه اسلامی مشخصی نداشتند. بنده در فاصله سالهای50 تا54 در زندان بودم و به یاد دارم که فردی را که افراد را به صورت قاچاق به عراق میبرد، دستگیر کردند و به زندان آوردند. ابتدا اعضای سازمان مجاهدین که متوجه شدند او از عراق آمده است، سعی کردند با او ارتباط برقرار کنند، اما او که متوجه ماهیت آنها بود، ابداً حرفی نزد. اما وقتی به اتاق ما آمد و متوجه شد که ما مقلد امام هستیم، به ما گفت که: از تجار مهم مشهد است و همیشه برای حضرت امام وجوهات شرعی میبرد. هنگامی که از امام سوال کرده بود که: آیا اجازه دارد از این وجوهات به سازمان مجاهدینخلق بدهد، امام فرموده بودند:« خیر. جایز نیست! تنها به افرادی کمک کنید که برای احیای امربهمعروف و نهیازمنکر و زیر نظر فقها مبارزه میکنند».
هنگامی که امام در پاریس بودند، باز هم اجازه ورود اعضای سازمان مجاهدین را به حلقه دور خود ندادند و هنگامی که شهید عراقی درباره آنها سئوال کرد، فرمودند:« اینها ریشه درستی ندارند».از همان زمان بود که شهید عراقی با منافقین قطع رابطه کرد و یکی از دلایل شهادتش هم همین بود.
□ به بحث شهدای مؤتلفه برمیگردیم. از حال و هوای دادگاه این شهدا برایمان بگویید.
شهید صادق امانی سرشار از ایمان و تقوا و توکل و توسل بود. ایشان حدود سههزار حدیث را حفظ بود و هر وقت در جلسات دور هم جمع میشدیم و به بنبست میرسیدیم، حدیثی میگفت و مشکل را حل میکرد. در آن دادگاه از ایشان پرسیدند: « شما که مشکل مالی نداشتی، چرا علیه رژیم دست به اقدام مسلحانه زدی؟» ایشان پاسخ داد:« مرجع تقلید ما در سخنرانی به مناسبت کاپیتولاسیون فرمود: « کسی که از مرگ بترسد، مسلمان نیست و هر کسی که فریاد نزند، ایمان ندارد. از مرگ نترسیدن و فریادزدن را با هم فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم برای اینکه بتوانیم فریاد خود را از این حصارهای بلندی که در این ملت کشیدهاید، به گوش شما برسانیم، جز این چارهای باقی نمانده است. به همین دلیل عزت اسلام را از لوله اسلحه فریاد زدیم تا همه مردم ایران و مسلمانان جهان صدای فریاد مسلمین را بشنوند».
شهید محمد بخارائی هم با اینکه18 سال و چند ماه بیشتر از سنش نمیگذشت، در پاسخ به این سوال که چرا گلولهای را به گلوی منصور زدی، گفت:« چون با آن حنجره به مرجع تقلید من توهین کرده بود».
شهید صفار هرندی نیز در پاسخ به این سوال که چرا به جای برنامههای جبههملی و نهضتآزادی، به نهضت آیتالله خمینی پیوستی؟ پاسخ داد: « چون آنها به دنبال نقش و نگار زدن به ایوان رژیم شاه بودند، در حالی که آقا معتقدند که: خانه از پای بست ویران است... و این بنا باید ویران شود و به جایش حکومت اسلامی برقرار شود.
□ مقداری هم به هویت وتشکیل دهندگان جمعیت موتلفه اسلامی بپردازیم.گروههای و هئیتهای مذهبی دیگری که با شما مجتمع شدند و هئیت مؤتلفه به وجود آمد، کدامند؟
گروه ما جبهه مسلمانان آزاده بود و گروههای دیگر عبارت بودند از: گروه مسجد شیخعلی، گروه اصفهانیها، گروه فرهنگیان اعم از آموزشوپرورش و دانشگاهها. البته پس از مذاکره، گروه فرهنگیان تصمیم گرفت مستقل به کار خود ادامه بدهد و پس از مدتی هم فروپاشید.
□ چه شد که نام «هئیتهای مؤتلفه اسلامی» را انتخاب کردید؟
مهمترین دلیل این بود که حضرت امام به کسانی که تحت عنوان هیئت مذهبی نزد ایشان میرفتند و به شکل مجزای از هم فعالیت و مبارزه میکردند، فرمودند: وحدت کلمه داشته باشید و موتلف شوید... ما این کلمه را از فرمایش ایشان گرفتیم. مضافاً بر اینکه اگر تحت عنوان حزب یا سازمان فعالیت میکردیم، حساسیت ساواک را بر میانگیختیم، در حالی که در لوای یک هیئت مذهبی، بهتر میتوانستیم به کارمان ادامه بدهیم. بنابراین بیشتر به خاطر شناسایی نشدن توسط ساواک، باید در انتخاب اسم دقت میکردیم. .
□ برخی معتقدند که هئیت مؤتلفه غالباً منحصر به افراد بازار و اصناف بوده است. نظر شما چیست؟
هئیت مؤتلفه در آن شرایط دشوار، واقعاً مخفیگاهی بهتر از بازار نداشت و حتی جلسات مهم آن هم در بازار تشکیل میشدند. از جمله خود ما اغلب جلسات را در انبار حاج سعید امانی تشکیل میدادیم. اما در هئیتهای مؤتلفه شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجائی، آیتالله هاشمیرفسنجانی و ... هم بودند. آیا همه اینها بازاری بودند؟ ا سالهای سال، هنوز محیطهای دانشگاهی ما شهامت و جرئت رویارویی با رژیم شاه را نداشت و طبیعتاً هئیت مؤتلفه هم بیشترین سرمایهگذاری مادی و معنوی خود را در بازار ــ که آمادگی بیشتری داشت ــ انجام میداد. اما هنگامی که دانشگاهها برای مبارزه آماده شدند، مؤتلفه نیز دامنه فعالیتهای خود را به دانشگاهها هم کشید.
□ فعالیتهای مؤتلفه به چه شکل به حضرت امام گزارش میشد و چه کسانی مسئول این کار بودند؟
موضوع جلسات و فعالیتهای آن توسط بنده وآقای شفیق خدمت امام ارائه میشد. انتخاب ما از طریق رأیگیری صورت گرفت. ما یک سری جلسات عمومی داشتیم که همه اعضا در آنها شرکت میکردند، اما بحثهایی هم بودند که باید به شکل محرمانهتری مطرح میشدند، این جلسه هر هفته به صورت فوقالعاده تشکیل میشد و بنده و آقای شفیق خدمت حضرت امام میرفتیم و ضمن ارائه گزارش رهنمودهای ایشان را هم دریافت میکردیم.