«ناگفتهها و خاطرههایی از مراودات استاد سیدمحمدحسین شهریار با رهبر معظم انقلاب» در گفتوشنود با زندهیاد دکتر اصغر فردی
در روزهایی که بر ما گذشت، زندهیاد دکتر اصغر فردی، ادیب نامدار خطه آذربایجان و یار دیرین استاد سیدمحمدحسین شهریار، روی از جهان برگرفت و رهسپار ابدیت شد. او تقریبا «صاحب سر» استاد خویش بود و از سلوک و سیره وی سخنها داشت. در گفتوشنودی که هماینک پیش روی شماست، مرحوم فردی خاطرات خویش را از مراودات استاد سیدمحمدحسین شهریار با رهبر معظم انقلاب بیان کرده است.
□ با توجه به غفلت مسئولان فرهنگی از ارج و قرب و شأن استاد شهریار، توجه و عنایت رهبر معظم انقلاب به این شاعر والامقام، ارزش و اهمیت صدچندانی مییابد. ابتدا تحلیل خود را از رویکرد معظمله نسبت به این موضوع بفرمایید تا سوالات بعدی را مطرح کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم. همانطور که اشاره کردید، در دورانی که استاد شهریار از سوی اهل قلم با برچسب جیرهخوار دربار ــ که در پی انقلاب اسلامی، از تنعمات فراوان بیبهره شدند ــ به دلیل حمایت از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، مورد هجمه شدید قرار گرفت و انواع و اقسام تهمتها به ایشان زده میشد و از سوی متولیان فرهنگی نظام هم توجه شایستهای نثار استاد نمیشد، حضرت آیتالله خامنهای تنها مقام رسمی و حکومتی بودند که نهایت لطف و اکرام را نسبت به استاد داشتند و شأن و مقام ایشان را ارج نهادند. هرچند استاد شهریار پرآوازهتر از آن بود که کسی نام ایشان را نشنیده و با اشعارشان آشنایی نداشته باشد، اشراف و تسلطی که برای این توجه لازم بود، فقط در حضرت آقا وجود داشت. همین آگاهی و تسلط ایشان بر ادبیات است که همواره موجب دلگرمی شعرا و اهالی قلم بوده است. ای کاش متولیان فرهنگی کشور شمّهای از این آگاهی و تسلط را داشتند. در این صورت قطعاً وضعیت فرهنگ و ادب در سرزمین ما صدها بار بهتر بود.
□ مقام معظم رهبری از کی و چگونه با استاد شهریار آشنا شدند؟
استاد شهریار در فاصله سالهای 1310 تا 1314، در خراسان تبعید بود و در این دوران با بزرگان شعر و ادب آن سرزمین از جمله گلشن آزادی، سید محمود فرخ، سید علی مؤید ثابتی و مرحوم ابوالقاسم حبیباللهی متخلص به نوید معاشرت داشت. مقام معظم رهبری خود از مداومان انجمنهای شاخص ادبی مشهد بودند و لذا از این طریق با استاد شهریار آشنا شدند. از آن سو استاد شهریار نیز به امام خمینی و حضرت آقا علاقه خاصی داشتند. پس از انقلاب و تفویض امامت جمعه تهران به ایشان، آشنایی نزدیکتری با معظمله پیدا کردند و این آشنایی به علاقه عمیقی تبدیل شد.
□ چه ویژگیهایی در مقام معظم رهبری از نظر استاد شهریار برجستهتر بودند؟
استاد اهل عبادت و ذکر دائم بودند و غیر از سخنرانیهای حضرت امام، همیشه خطبههای نماز جمعه حضرت آقا را هم از تلویزیون تماشا میکردند و میگفتند: همه شرایط جمال و کمال در ایشان جمع است! صدای گرم، فصاحت، بلاغت و سلاست کلام، از ایشان امام جمعه ممتازی را میساخت. رعایت قواعد تجویدی در قرائت خطبه عربی هم، مزید بر این ویژگیهای برجسته بود. نکته شگفت این بود که ایشان نماز را به آواز دلاویز در مقامات میخوانند. یک روز استاد شهریار گفتند: آقای خامنهای سوره «منافقون» را در گوشه «رهاب» تلاوت میکنند، اما رهاب روایتی قدیمی هم دارد که آن را از قدما آموختهام، میخوانم و شما ضبط کن و به آقای خامنهای برسان. سپس استاد رهاب را به شکل کامل خواندند و غزلی را هم که با دستخط خود نوشته بودند، امضا کردند و بنده آنها را به دفتر معظمله بردم و تقدیم کردم. در کنگرهای که برای تجلیل از استاد برگزار کرده بودیم، حضرت آقا که آن موقع رئیسجمهور بودند، چکی را به عنوان هدیه برای استاد فرستادند که استاد عیناً ظهرنویسی کردند و برای بازسازی مناطق جنگی اختصاص دادند.
□ نخستین تجلیل رسمی از ایشان کی انجام شد؟
زمانی که حضرت آقا به ریاستجمهوری انتخاب شدند، از طرف دفتر ایشان با اداره کل فرهنگ و ارشاد آذربایجان تماس گرفته شد. مسئول روابط عمومی نهاد ریاستجمهوری از طرف شخص رئیسجمهور، مأموریت پیدا کرد همواره جویای حال استاد باشد و چگونگی وضعیت حال و زندگی ایشان را به عرض معظمله برساند. ایشان به مدیرکل وقت ارشاد استان تکلیف کردند: برای رسیدگی به امور شخصی و خانه استاد، خادمی را معین کنند. مدیرکل فرهنگ و ارشاد موضوع را به اطلاع استاد رساند، اما ایشان ضمن اظهار تشکر و امتنان اعلام کردند نیازی به این کار نیست.
□ از علاقه استاد به مقام معظم رهبری خاطره خاصی را به یاد دارید؟
یک بار در معیّت استاد مشغول تماشای سخنرانی حضرت آقا در مقام رئیسجمهور در اجلاس سازمان کنفرانس اسلامی در حراره بودیم که استاد تحت تأثیر فصاحت کلام معظمله به گریه افتادند و گفتند: ایشان همه دردها و مشکلات مسلمانان عالم را یکیک برشمردند و سخنان ایشان در واقع منشور جهان اسلام است. بعد هم دستها را رو به آسمان گرفتند و برای سلامتی ایشان دعا کردند.
یک بار هم سخنرانی حضرت آقا در مقر سازمان ملل پخش میشد که استاد با دقت گوش دادند و گفتند: سخنان ایشان و نهیب مهیبی که زد، در نظرم آرزوی بر آمدن صدای امام زمان(عج) را منعکس میکرد.
□ از سفر معظمله به تبریز و دیدار با استاد شهریار برایمان بگویید.
عصر یکی از روزهای تابستان سال 1365، از روابط عمومی نهاد ریاستجمهوری اطلاع دادند حضرت آقا میخواهند به تبریز بیایند و قصد دیدار با استاد شهریار را دارند. به استاد خبر دادیم و ایشان گفتند: چون ممکن است همسایهها بر اثر حضور محافظان رئیسجمهور بر بام خانههای مجاور به زحمت بیفتند، برای ملاقات محل دیگری در نظر گرفته شود. از این روی قرار شد این ملاقات در تالار شهرداری تبریز انجام شود. با توجه به عنایت معظمله به شعرا، تصمیم گرفتیم تنی چند از اعاظم شعری تبریز را نیز دعوت کنیم. همه پس از اذان مغرب در تالار جمع شدیم. استاد هر بار که آقای خامنهای در نماز دست به قنوت میگشودند، منقلب میشدند و اینک دست آسیبدیده ایشان را به سینه فشردند و گفتند: «آخر این چه شقاوتی بود که با این دست کردند؟»
حضرت آقا درباره شعر جاودانه استاد، بیاناتی به بلاغت تمام بر زبان راندند و از استاد خواستند ایشان را به چند شعر میهمان کنند. استاد نیز الحق غوغا کردند. شعرای دیگر نیز هر یک به فراخور، شعری خواندند الا بنده که ندا از آن پیر فرزانه بر آمد که پس چرا فلانی شعر نخواند؟ و بنده منظومهای را که به همان مناسبت سروده بودم، قرائت کردم که اتفاقاً تنها شعر مربوط و مناسب حال بود و ناخشنودی دیگران و خشنودی آن دو بزرگوار را در پی داشت. استاد بندهنوازیها کردند و فرمودند: «فردی! همه این آقایان را عاقبت بهخیر کردی و حسن ختامی بود!»
آن شب حضرت آقا فرزندوار به استاد مهربانیها کردند. هنگام شام غذا برایشان کشیدند و نان و آب تعارفشان کردند و قبل از اینکه استاد شروع به تناول کنند، دست به غذا نبردند.پس از شام نیز استاد و حضرت آقا، درباره خراسان و شعر و حیدر بابا و اوزان و دقایق بلاغی صحبت کردند و شاعر و میهمان گرامی ایشان تا پاسی از شب گذشته مشغول صحبت بودند و دل از یکدیگر نمیکندند. من سالها بود که استاد را آنگونه با نشاط و سر حال ندیده بودم. ایشان سالها در خلوت و انزوا زندگی کرده و از اجتماع بریده بودند؛ زیرا معاشرتی در خور شأن و ذائقه ایشان کمتر اتفاق میافتاد. مردی که عمری را با امثال ملکالشعرای بهار، ایرجمیرزا، فرخی، عشقی، نفیسی و... سپری کرده بود، بدیهی است در معاشرت با کوتاهقامتانی چون بنده افسرده میشد.
□ توصیف استاد از این ملاقات چه بود؟
ایشان میگفتند: مدتهاست از نزاکتها و نکتهپردازیهایی چون اشارات ایشان، در دیگران اثری نیست. از طرز بیان ایشان تعریف میکردند و میگفتند: اینگونه سخن گفتن مدتهاست که منسوخ شده است و دیگر کسی در گفتار این دقایق را رعایت نمیکند. آقا از استاد به عنوان «مرد کهن» نام بردند که بسیار برای استاد جالب بود و میگفتند: این بلیغترین و شیواترین تعبیری است که میتوان در توصیف یک پیرمرد بهکار برد.
□ رابطه استاد و حضرت آقا به چه شکل ادامه یافت؟
استاد گهگاه برای ایشان نامه میفرستادند و اشعاری را برای مطالعه ایشان ارسال میکردند. استاد نسخهای از چاپ اول منظومه «حیدر بابا» را پیدا کرده بودند و یکی از منسوبان استاد، ایشان را سخت تحت فشار قرار داده بود که این نسخه را بگیرد. سرانجام استاد این نسخه را با یک یادداشت تقدیمیه برای کتابخانه حضرت آقا فرستادند و فرمودند: ایشان قدر این چیزها را خوب میداند.
یک بار هم اظهار دلتنگی کردند و گفتند: کاش میشد با ایشان تلفنی حرف بزنم، ولی میترسم با مشغلههای فراوانی که دارند، موجب تصدیع شوم. استاد معمولا با تلفن صحبت نمیکردند و این اظهار علاقه برایم خیلی عجیب بود. با دفتر حضرتشان تماس گرفتم، مسئول دفتر گفت: ایشان با مسئولان و فرماندهان نظامی در جلسهای فوقالعاده هستند، اگر عجلهای هست که مراتب را به اطلاعشان برسانم، و الا بعد از اتمام جلسه ارتباط را برقرار کنم. گفتیم: که عجلهای نیست. بعد از یک ربع تماس گرفتند و آن دو بزرگوار مدتی صحبت کردند و رفع دلتنگی از استاد شد.
□ یکی از آثار ماندگار استاد شهریار شعر «شیطان الفباسی» است. درباره چگونگی سرودن این شعر و پخش آن از صداوسیمای برونمرزی توضیحاتی بفرمایید.
استاد بسیار انسان باذکاوت، باهوش و حکیمی بودند. ایشان ده سال قبل از فروپاشی شوروی، خطاب به مسلمانان آنجا شعر سرودند و آنان را به جهاد اسلامی و پیوستن به پیکره جنبش جهانی اسلام فرا خواندند. بنده این شعر را با صدای ایشان ضبط و برای پخش از رادیو برونمرزی تبریز ارائه کردم، اما آنها از پخش این شعر خودداری کردند. وقتی از مراجعه به مسئولان صداوسیمای آذربایجان مأیوس شدم، نسخهای از این شعر را همراه یادداشتی به دفتر ریاستجمهوری فرستادم و ماوقع را شرح دادم. ایشان بلافاصله به معاونت برونمرزی صداوسیما تکلیف کردند که این شعر با صدای خود استاد مکررا از صداوسیمای برونمرزی پخش شود. این شعر در قفقاز و ترکیه موج عظیمی بین مسلمانان ایجاد کرد. پس از چند سال که فروپاشی شوروی پیش آمد، همه به زیرکی و فطانت استاد بیش از پیش واقف شدند. عده زیادی از روشنفکران و مردم علاقهمند به استاد شهریار در آذربایجان شوروی سعی کردند از نظر صائب استاد پیروی و الفبای کریل را به الفبای اسلامی تبدیل کنند، اما متأسفانه موفق نشدند، بااینهمه عده زیادی از مردم آن دیار، همچنان به رجوع به الفبای اسلامی معتقدند و در راه یادگیری و آموزش آن تلاش میکنند.
□ خاطراتتان را از واپسین روزهای زندگی استاد و تلاشهای مقام معظم رهبری برای درمان ایشان بیان بفرمایید.
استاد در آذر سال 1366 در پی ابتلا به ذاتالریه، به بیمارستان امام خمینی تبریز منتقل شدند. چه روزها و شبهای سختی بر ما گذشت. برونشیت مزمن استاد عود کرده و ریههای ایشان عفونی شده بود. با تلاش پزشکان آن بیمارستان وضعیت استاد از حالت اضطرار و خطر خارج شد، ولی امکانات درمانی کافی نبود. بهناچار با دفتر ریاستجمهوری تماس گرفتیم. حضرت آقا بلافاصله دکتر منافی، وزیر بهداشت، را به تبریز اعزام کردند. قرار شد استاد را به تهران یا کشوری اروپایی منتقل کنیم، ولی ایشان با انتقال به خارج مخالفت کردند و گفتند: اگر اجل مقدر باشد، این تلاشها زاید است. سرانجام استاد را به بیمارستان مهر در تهران منتقل کردیم. حضرت آقا مکرر همراه وزیر بهداشت برای عیادت استاد به بیمارستان تشریف میآوردند. با وجود تلاشهای فراوان تیم پزشکی و عنایات و توجهات خاص حضرت آقا، سرانجام استاد در سحرگاه روز 27 شهریور از دنیا رفتند. پس از نماز صبح حضرت آقا به بیمارستان مهر آمدند و با استاد وداع کردند و بر پیکر استاد نماز میت خواندند. عدهای میخواستند پیکر استاد را در شاه عبدالعظیم شهر ری دفن کنند و جمعی دیگر تلاش کردند پیکر ایشان به مقبرهالشعرای تبریز انتقال پیدا کند. سرانجام این مشکل نیز توسط حضرت آقا حل شد و به دستور ایشان، تمام مراسم با شکوه و حشمت عالی برگزار و به امر ایشان یک روز عزای عمومی اعلام شد.