□ شما از چه دورهای و چگونه با شهید سیداسدالله لاجوردی آشنا شدید و در چه حوزههایی با ایشان همکاری میکردید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. آشنایی بنده با شهید سیداسدالله لاجوردی به قبل از انقلاب مربوط میشود، ولی بعد از انقلاب بود که در دادسرای انقلاب و در دورهای که آن شهید بزرگوار دادستان انقلاب تهران شدند، با ایشان همکاری میکردم و احکامی را خود از دست ایشان گرفتم.
□ چه احکامی؟
مسئولیت زندان اوین یکی از احکامی بود که در سال 1363 از ایشان گرفتم. حکم دیگر را در مورد کارهای اجرایی دادسرای انقلاب به بنده لطف کردند. از سال 1360 با ایشان همراه و در خدمتشان بودم و در کارهای اجرایی دادسرای انقلاب ادای وظیفه میکردم. در عین حال در کارهای اطلاعاتی دادسرا هم فعال بودم و معاونت سیاسی شهید لاجوردی را برعهده داشتم.
□ از کی زندان اوین به سازمان زندانها تحویل داده شد؟
در سال 1363 کلا همه زندانها را به سازمان زندانها واگذار کردند و به بنده این مسئولیت محول شد که زندان اوین را به سازمان زندانها تحویل بدهم.
□ به اذعان بسیاری، شهید لاجوردی شخصیتی تأثیرگذار بود. تحلیل شما از این مسئله چیست؟
پاسخ سوال شما را با یک خاطره میدهم: در دوره وزارت شهید رجایی در آموزش و پرورش، در دادستانی کارت حمل سلاح صادر میکردیم. بنده فرم مخصوص این کار را برای شهید رجایی بردم که ایشان پر کنند و به ایشان اسلحه تحویل بدهیم. یکی از سوالات آن فرم این بود که خود را تا چه حد حزباللهی میدانید. شهید رجایی پاسخ داده بود: «اگر حزباللهی باشم، از نوع لاجورد لاجوردیهاست». این نمونهای از تاثیر شهید لاجوردی بر نخبگان جامعه بود.
□ منظور شهید رجایی از این جمله چه بود؟
برای خود من هم خیلی جالب بود. کسی در مقاومت شهید رجایی در زندان و زیر شکنجههای سخت تردیدی نداشت. ایشان، چه در مجلس، چه در مقام وزارت آموزش و پرورش و بعد هم نخستوزیری و ریاستجمهوری، یک حزباللهی تمامعیار و نمونه و الگو بود. وقتی این جمله را خواندم، خیلی برایم عجیب بود که از لاجوردِ لاجوردیها به اینجا رسیدهام! وقتی با شهید لاجوردی همکاری نزدیکی پیدا کردم، متوجه شدم ایشان واقعاً قدرت ایجاد تحول در افراد را دارد.
□ کدام ویژگیهای شهید لاجوردی در ذهن شما برجسته هستند؟
شهید لاجوردی فوقالعاده زیرک، باهوش، اهل مطالعه و آدمشناس بود. شناخت بسیار دقیقی از افراد و جریانها داشت. انصافاً کسی را ندیدهام که آنقدر دقیق جریانها را بشناسد و رویکردهای آنها را پیشبینی کند. در مدتی هم که در سمت دادستانی انقلاب مشغول ادای وظیفه بود، زیرکی و تیزهوشی و آدمشناسی ایشان بهشدت بارز بود.
□ در دوره دادستانی ایشان، مقابله با گروههای مسلحی که به ترور دست میزدند، در اوج بود. از نحوه مواجهه ایشان با این جریانها برایمان بگویید.
اولین گروهی که دادستانی با آن برخورد کرد، گروه فرقان بود. برخورد شهید لاجوردی با اعضای این گروه، بسیار حیرتانگیز بود. اینها مجموعا پنجاه و چند نفر بودند که همگی دستگیر شدند. نکته تأسفانگیز این بود که مغز اینها را طوری شستشو داده بودند که کسی که شهید مطهری را به شهادت رسانده بود شب قبلش نماز شب خوانده بود! متحول کردن چنین افرادی واقعاً مهارت و بصیرت خارقالعادهای میخواهد، اما شهید لاجوردی توانست برخی از اینها را بهگونهای متحول کند که عدهای از آنها به جبهه رفتند و شهید شدند و عدهای هم توبه واقعی کردند و زندگیشان واقعاً متحول شد. حتی کسانی هم که دستشان به خون شهید قرنی، شهید مطهری، شهید عراقی و پسرش حسام آلوده بود توبه کردند. این تحولات جز به دست بزرگمردی چون شهید لاجوردی ممکن نبود. این مرد مقتدر با هر کسی که ارتباط میگرفت، روی افکار و زندگی او تأثیر میگذاشت.
یکی از ویژگیهای مهم آن شهید بزرگوار این بود که اجازه نمیداد کسی او را با لقب و عنوانی صدا بزند. همگی به ایشان میگفتیم: حاج آقا! ایشان هم به ما میگفت: بچهها! همه در دادسرا تحت تأثیر این روحیه، همین رفتار را پیدا کرده بودند. ایشان واقعاً برای همه ما الگو و مراد بود.
یادم هست یک بار در خرداد سال 1360، از خبرگزاریهای مختلف دنیا حدود 180 خبرنگار برای بازدید از زندان اوین آمدند و حدود ده ساعت فیلمبرداری و مصاحبه کردند. کار بسیار دشواری بود و تا ساعت دوازده شب طول کشید. شهید لاجوردی در پایان این بازدید تازه رفت و مشغول نظافت اتاق خود و نظافت سرویسهای بهداشتی دادسرا شد! این کار ایشان خیلی برایم عجیب بود. بالاخره هم طاقت نیاوردم و سوال کردم: چرا این کار را کردید؟ ایشان پاسخ داد: «در طول این مدت دائما نور فلاش فیلمبردارها و عکاسها روی صورتم خورد و حس کردم نوعی خودپسندی در من ایجاد شده است. آمدم اینجا کار کنم که این حس از وجودم بیرون برود».
شهید لاجوردی دائم در حال خودسازی بود. هرگز نماز شبش ترک نشد و به دلیل همین خودسازیها و ریاضتها بود که گفتار و کردارش بسیار تأثیرگذار بود.
□ شهید لاجوردی به فعالیتهای فرهنگی داخل زندان اهمیت زیادی میداد. در این زمینه چه خاطراتی دارید؟
همینطور است؛ همیشه مراسم دعای کمیل در حسینیه زندان برقرار بود؛ همچنین مراسم مختلف مذهبی را در آنجا برگزار میکردیم. ایشان در واقع زندان را نوعی دانشگاه میدانست و عمیقاً میخواست خود زندانیها به ماهیت واقعی منافقین پی ببرند. زندانیها بر اثر فعالیتهای آموزشی شهید لاجوردی متوجه شده بودند ایشان نهتنها آدم خشنی نیست، بلکه بسیار مهربان و عاطفی است. ایشان برنامههای آموزشی و تفریحی هدفمند را برای زندانیان طراحی کرده بود. به ورزش اهمیت زیادی میداد و ما در زندان اوین برای آقایان و خانمها، استخر سرپوشیده داشتیم و همه بندها روی برنامه منظمی از استخر استفاده میکردند.
□ ظاهرا شهید لاجوردی زندانیها را به گردش هم میبرد!
همینطور است. یک بار حدود چهارصد نفر را برای اردو به سد لار بردیم.
□ چه شد که ایشان را کنار گذاشتند؟
شهید لاجوردی در تشخیص جریان نفاق کمنظیر بود، اما این موضوع به مذاق عدهای خوش نمیآمد و اینطور استدلال میکردند که اقدامات ایشان به ضرر نظام است، اما از نظر من خدمتی که شهید لاجوردی به نظام کرد در تاریخ معاصر ما کمنظیر است. برخورد ایشان با جریان نفاق، که جریان فوقالعاده پیچیدهای بوده است، از دست شخص دیگری برنمیآمد. این جریان حتی بعد از شهادت سیداسدالله لاجوردی هم از تخریب چهره ایشان دست برنداشت و با روزنامههای زنجیرهای خود همچنان به این کار ادامه داد.
□ عامل اصلی برکناری ایشان چه کسی بود؟
بیت آقای منتظری و مهدی و هادی هاشمی. آن روزها مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی و آیتالله صانعی دادستان انقلاب بودند. اینها با آقای منتظری ارتباط داشتند و تمام طراحیها علیه شهید لاجوردی، در بیت ایشان انجام میشد.
□ شما برای خنثی کردن این توطئهها اقدامی نمیکردید؟
چرا؛ مکرر خدمت آقای منتظری میرفتیم و گزارش میدادیم و میگفتیم در بیت ایشان توطئههایی طراحی میشود، اما عملا هیچ فایدهای نداشت و تحت تأثیر القائات و گزارشهای غلط مهدی و هادی هاشمی، ایشان با توضیحات ما قانع نمیشد! مثلا یک بار گزارش داده بودند زندان اوین دستشویی ندارد! آقای منتظری هم این را به قوه قضائیه گزارش داده بود. بالاخره شهید لاجوردی ناچار شد خدمت مرحوم حاج احمد آقا برود و از ایشان بخواهد به قوه قضائیه دستور بدهد کسی را برای بازدید بفرستد. سرانجام آقای محمدعلی انصاری را فرستادند. آن روزها من مسئول زندان بودم و همراه ایشان به تکتک بندها سرکشی کردم. با گزارشهای ریز و درشتی از این دست میخواستند شهید لاجوردی را ــ که ماهیت همه جریانهای انحرافی و التقاطی را خیلی خوب میشناخت ــ از سر راه بردارند.
در مجموع، شورای عالی قضائی برنامههای شهید لاجوردی را در مورد بازسازی زندانیان قبول نداشت. در عین حال به ایشان فشار میآورد که بعضی از زندانیها را آزاد کند که البته ایشان قبول نمیکرد!
□ به نظر شما در زمانی که ایشان دیگر منصبی نداشت و نمیتوانست برای کسی تهدید محسوب شود، چرا ترورش کردند؟
چون جریان نفاق خیلی خوب میدانست ایشان اطلاعات دست اول و سطح بالایی از تکتک آنها دارد و اهل سازش هم نیست. بنابراین سد بزرگی بر سر راه آنان بود. آنها نمیتوانستند با وجود شهید لاجوردی آرام و قرار داشته باشند؛ ازهمینرو ایشان را به شهادت رساندند.
□ و سخن آخر؟
به نظر من شهید لاجوردی یکی از بیادعاترین، مظلومترین و ناشناختهترین چهرههای تاریخ انقلاب است. با تمام فشارهایی که قوه قضائیه و بیت آقای منتظری به ایشان آوردند، حتی یک بار هم ندیدم به کسی اهانتی کند. امیدوارم از مجاهدتها و زندگی بزرگمردانی چون ایشان فیلم و سریالهای قوی ساخته شود تا نسلهای پس از انقلاب بدانند نهال انقلاب با خون چه بزرگانی آبیاری شد که امروز میتوانند در سایه آن در امنیت کامل زندگی کنند.