در قرن بیستم و بعد از شکلگیری موج استقلالطلبی در جهان و در تمام کشورهای آسیایی و آفریقایی امتیاز کاپیتولاسیون، که در اصل به معنای فروش استقلال کشور به بیگانگان بود، در بسیاری از کشورها لغو شد، اما در ایران رژیم پهلوی بهرغم ادعاهای ملیگرایانهاش، این امتیاز را در دهه 1340 برای دریافت کمکهای مالی به آمریکاییها واگذار کرد. با توجه به اهمیت این موضوع مصاحبهای با ویلیام بیمن، پژوهشگر خاورمیانه، استاد دانشگاه مینه سوتای آمریکا و تحلیلگر مسائل ایران انجام دادهایم که متن آن تقدیم میشود.
شاید بسیاری از معنای دقیق کاپیتولاسیون مطلع نباشند. این واژه دقیقا به چه معناست و از نظر تاریخی چه سابقهای دارد؟
اصطلاح کاپیتولاسیون، اصطلاح بسیار خاصی در میان واژگان سیاست است. معنای ساده آن در انگلیسی تسلیم شدن است، اما در ادبیات سیاسی کاپیتولاسیون به معنای حقوقی است که اتباع کشورهای بیگانه در کشور دیگری دارند. این حقوق شامل مصون بودن در مقابل پیگرد قانونی یا مصون بودن در مقابل قانون کشور میزبان است. این قانون خیلی قدیمی است و در اصل به قرنها پیش برمیگردد و یکی از اصول اقدامات سیاسی میباشد. امپراتوری عثمانی قرنها قبل حق کاپیتولاسیون را به اروپاییها اعطا کرد. در ایالات متحده گاه از این قانون تحت عنوان «قلمرو اضافی» نام میبرند. قلمرو اضافی به این معناست که فردی از یک کشور بیگانه در کشوری دیگر از یک سری حقوق خاص بهرهمند شود که به واسطه آنها میتواند از قوانین کشور میزبان تبعیت نکند و مورد محاکمه و حتی بازداشت قرار نگیرد.
مسئله اعطای کاپیتولاسیون موضوعی بود که کشور آمریکا سالها به دنبال کسب آن بود، اما چرا در دولت دموکرات کندی که بهظاهر تأکید زیادی بر روی مسائلی مانند آزادی، دموکراسی و برابری میکرد این امتیاز، که مظهر نابرابری و بیتوجهی به استقلال و آزادی کشورها بود، از ایران گرفته شد؟
سیاست خارجی آمریکا همیشه منفعتمحور بوده است و تفاوتی نمیکند که دموکراتها بر سر کار باشند یا جمهوریخواهان. در آمریکا نباید خیلی به شعارهایی که در زمینه سیاست خارجی بهویژه در ارتباط با مناسبات با دیگر کشورها داده میشود توجه کرد؛ به همین دلیل در زمان حکومت کندی، ایالات متحده برخلاف شعارهای رسمی خود برای آمریکاییهایی که در پروژههای رسمی مختلف در ایران کار میکردند به دنبال دریافت حقوق کاپیتولاسیون بود و در این زمینه بارها با ایرانیها رایزنی کرد. براساس مفاد کنوانسیون وین1 این حقوق برای کارکنان دیپلماتیک عادی بود؛ بنابراین دیپلماتها مصونیت سیاسی داشتند، اما دولت آمریکا با تحکم میخواست این امتیاز را برای هر آمریکایی که در ایران و در بخشهای مختلف اقتصادی مشغول بهکار بود بگیرد. این افراد شامل کارگران صنعت نفت، نظامیان و حتی کسانی میشد که در طرحهای توسعهای و پروژههای ساختمانی کار میکردند. آمریکاییها در نظر داشتند تا حتی کارگران و تکنسینهایی را هم که به ایران فرستاده بودند مشمول این قانون قرار دهند که کاملا برخلاف اصول پیشبینیشده در کنوانسیون وین بود.
گفته میشود با تلاشهای صورتگرفته از سوی آمریکا در نهایت تعداد زیادی از آمریکاییها مشمول این قانون شدند. درست است؟
بله؛ به این ترتیب بعد از تصویب کاپیتولاسیون طبق آمارهای موجود حدود پنجاههزار آمریکایی در ایران که در سِمتها و شهرهای مختلف بودند مشمول این حق شدند و دیگر در عمل، نظام قضایی ایران نمیتوانست آنها را محاکمه کند و این قضیه موجب انزجار ایرانیهای بیشماری شده بود؛ چون ایرانیها از گذشتههای دور ریشههای استقلالخواهی و عرق ملی قوی داشتهاند و نمیتوانستند تحمل کنند که یک آمریکایی در جایگاه مثلا یک تکنسین ساده از یک مهندس خبره ایرانی بالاتر باشد و از نظر حقوقی هم اگر هر جرمی مرتکب شود، نتوانند او را مجازات کنند. تحمل این مسئله برای ایرانیها خیلی سنگین بود. در آن سالها امتیاز کاپیتولاسیون در کشورهای بسیاری که حتی موقعیت و جایگاهی بسیار ضعیفتر از ایران هم داشتند لغو شده بود و برای هیچ ایرانی قابل تحمل نبود که دولت به یکباره چنین امتیازی را به آمریکا واگذر کند.
بعد از انقلاب و به صورت مشخص سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قانون کاپیتولاسیون برای همیشه در ایران ملغی شد. با گذشت بیش از چهار دهه از الغای این قانون در ایران آیا میتوان باز هم از وجود کاپیتولاسیون در جهان سخن گفت؟ آیا این قانون همچنان در سطح جهان وجود دارد یا به دلیل ماهیت غیراخلاقی آن چنین امتیازی دیگر وجود خارجی ندارد؟
کاپیتولاسیون در تمام دنیا زنده است و همچنان برخی از کشورهای قدرتمند مانند آمریکا از هر فرصتی برای در اختیار گرفتن آن و استفاده از این امتیاز علیه دیگر کشورها بهره میگیرند. آمریکا حتی خود در موارد متعددی به مفاد کنوانسیون وین هم بیاحترامی میکند؛ برای مثال ما به تازگی شرایط جالبی در ایالات متحده داشتهایم. هیئتهای ایرانی برای شرکت در مراسم مجمع عمومی سازمان ملل باید به آمریکا میآمدند. براساس مفاد کنوانسیون وین و شرایط میزبانی آمریکا مردم فکر میکردند که ایالات متحده به راحتی باید به مقامهای ایرانی ویزای ورود به آمریکا را بدهد، اما دولت این کار را نکرد و نشان داد چقدر سادهاندیش و البته قانونگریز است؛ چرا که ایالات متحده در واقع موظف به اعطای ویزای ورود به ایالات متحده به کارکنان دیپلماتیک تمام دنیا میباشد. البته میتوان محدودیتهایی را برای کارکنان دیپلماتیک تمام دنیا اعمال کرد، ولی آنها همچنان در مقابل قوانین آمریکایی مصونیت دارند؛ بااینحال آمریکا برخلاف کنوانسیون وین به برخی از اعضای هیئت ایرانی ویزا نداد و نشان داد احترامی برای قراردادهای بینالمللی مانند کنوانسیون وین برخوردار نیست درحالیکه خود همچنان به دنبال برخورداری از امتیازاتی مانند کاپیتولاسیون است. آمریکا زمانی که میخواست شرایط دفاعی خود با عراق را بازنگری کند به دنبال دریافت امتیاز کاپیتولاسیون بود و یا زمانی نیز در کشور افغانستان این امتیاز را پیگیری میکرد؛ بنابراین باید گفت هر جا فرصتی باشد آمریکا بدش نمیآید که دوباره از امتیاز کاپیتولاسیون با وجود ماهیت غیراخلاقی آن برخوردار شود.
1. در تاریخ 29 فروردین 1340، در شهر وین قراردادی با عنوان «قرارداد وین درباره روابط سیاسی» به تصویب برخی کشورها از جمله ایران رسید. با پذیرش کنوانسیون وین از سوی بسیاری از کشورها مطابق با مواد و پروتکل بهتصویبرسیده در آن مصونیتهایی به سفرا و مأموران کنسولی در کشورهای خارجی اعطا شد. برابر قرارداد وین مستشاران از مصونیت و معافیت برخوردار نبودند و به همین دلیل آمریکاییها سه سال بعد، یعنی در مهر 1343، تلاش کردند تا قانون بهرهمندی مستشاران نظامی از مصونیتها و معافیتهای اعطاشده در قرارداد وین را در ایران بهدست آورند. ابتدا در دولت اسدالله علم این مسئله طرح و سپس قانون آن به مجلس سنا فرستاده شد و در نهایت در دوره نخستوزیری حسنعلی منصور به تصویب مجلس شورای ملی رسید؛ قانونی که از آن به احیای مجدد کاپیتولاسیون در ایران یاد میکنند.