یکی از پیامدهای انقلاب اسلامی ایران تغییر بنیادی روابط ایران و آمریکاست، اما تأثیر این انقلاب تنها به روابط دوجانبه این دو کشور محدود نماند و تبعات بسیاری برای آمریکا داشت که ناشی از تمام شدن روابط استراتژیک تهران و واشنگتن در دوره پهلوی بود، اما آیا بازیگر دیگری نمیتوانست نقش ایران را برای آمریکا در منطقه بازی کند؟
منطقه خاورمیانه و خلیج فارس از جمله نقاط حساس و کانونی در جهان است که در یکی دو سده گذشته آبستن تحولات گوناگونی بوده و وقایع مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گوناگونی را از سر گذارنده است، اما بیشک یکی از مهمترین این تحولات، انقلاب اسلامی در ایران و نظام برآمده از آن است که نظم بینالمللی موجود را به چالش کشید و خواهان احیا و ایجاد نظمی شد که جهان را عادلانهتر و زندگی توده مردم در کشورهای منطقه را انسانیتر نماید.
در این بین، یکی از پیامدهای این انقلاب تغییر بنیادی در روابط ایران و آمریکاست؛ دو کشوری که پیش از انقلاب روابط استراتژیک داشتند و تهران یکی از متحدین راهبردی واشنگتن محسوب میشد به دشمنانی بدل گشتند که تا برخورد نظامی تمامعیار با یکدیگر نیز پیش رفتند، اما پیروزی انقلاب تنها به روابط دو جانبه محدود نماند و ایالات متحده، به عنوان یکی از دو ابرقدرت در دوران جنگ سرد و دوران پسا جنگ سرد، با چالشهای گستردهای در منطقه روبهرو گردید. از گسترش نقش منطقهای ایران و ظهور بازیگران جدید در این عرصه تا بروز خطاهای استراتژیک از سوی واشنگتن همچون حمله به عراق و افغانستان و خیزشهای مردمی که از آن به بیداری اسلامی تعبیر شد. در این میان، یکی از سؤالاتی که بسیار مطرح میشود این است که آیا بازیگر دیگری میتوانست نقش ایران را در تحولات منطقهای پرکند و اینکه با وقوع انقلاب اسلامی چالشهای پیش روی واشنگتن به چه سمت و سویی رفت. بر این اساس، تلاش خواهد شد در سطور زیر هندسه منطقه خاورمیانه پس از وقوع انقلاب اسلامی را ارزیابی و به سؤالات بالا پاسخی هرچند کوتاه داده شود.
اختلال در روند اجرای استراتژی منطقهای آمریکا
وقوع انقلاب اسلامی ایران از دید رهبران آمریکا یکی از مهمترین رویدادهایی است که پس از جنگ جهانی دوم به وقوع پیوسته است. دلیل این امر نیز نقش و جایگاه تهران در استراتژی منطقهای آمریکا بود. شاه به عنوان یکی از پایههای دوگانه استراتژی آمریکا در خاورمیانه و یکی از ستونهای ترتیب امنیت منطقهای (نظام دوستونی) دارای چنان اهمیتی بود که حتی روابط واشنگتن با ترکیه، پاکستان و کشورهای عربی منطقه را تحتالشعاع خود قرار داده بود. انقلاب ایران روند اجرای این استراتژی آمریکا را مختل کرد. همچنین، نظام سد شمالی که در جهت سد کردن نفوذ شوروی بود با چالش روبهرو شد؛ زیرا ایران در فروردین سال 1358 از پیمان سنتو خارج شد و عملا این پیمان مهم نظامی ـ امنیتی متلاشی گردید. بااینحال، اثرات انقلاب ایران تنها به این مسئله محدود نماند و تبعات بسیاری برای آمریکا داشت.1
اسلامی بودن نظام سیاسی در ایران
به تعبیر روحالله رمضانی، انقلاب اسلامی در ایران دارای دو وجه بود: یک وجه آن پاسخ به استبداد داخلی و شیوه حکمرانی اقتدارگرایانه محمدرضا پهلوی بود و روی دیگر این سکه و در واقع وجه خارجی آن، مبارزه با ابرقدرتی به نام آمریکا بود که سالها به تبع وجود ایران در منطقه، منافع خود را تأمین میکرد.2
گذشته از رویدادهای تاریخی تأثیرگذار بر روابط ایران و آمریکا همچون کودتای 28 مرداد 1332، ماهیت نظام سیاسی در ایران خود فی حد ذاته برای حکومت ایالات متحده موضوعی چالشبرانگیز بود. در واقع این خیزش مردمی که ماهیت اسلامی به خود گرفته بود بیهیچ تردیدی بر مردم منطقه بسیار اثرگذار بود، به خصوص که اکثر جمعیت در برخی از کشورهای منطقه همچون عراق و بحرین مسلمان شیعه بودند. بنابراین ظهور یک قدرت اسلامی در منطقه راهبردی و حساس خاورمیانه و خلیج فارس که مبانی عقیدتی انقلابی داشت و در برابر قدرتهای شرق و غرب موضعی کاملا استقلالجویانه در پیش گرفته بود زنگ خطر را برای آمریکا به صدا درآورد.
واشنگتن مصصم شد جایگزینی برای تهران در منطقه بیابد و به همین دلیل پس از تثبیت انقلاب در ایران به تحرکات مختلفی دست زد تا شاید بتواند خلأ ناشی از بیرون رفتن تهران از دایره نفوذ خود را به نحوی پر کند. بدین ترتیب، آمریکا در جستجوی شاهی جدید در منطقه به اقداماتی دست زد
در واقع این امکان به صورت بسیار جدی مطرح میشد که امواج انقلاب ایران آنقدر قدرتمند است که میتواند سایر کشورهای منطقه را نیز در نوردد و کشورهای دیگر منطقه را به صورت دومینووار تحت تأثیر قرار دهد. این امر بهویژه زمانی قابل طرح بود که اسلام به شکل جدی و قاطعی به عنوان یک مکتب و ایدئولوژی قدرتمند و پرمایه در برابر مکاتب و نظامهای فکری و ایدئولوژک حاضر در منطقه نظیر ناسیونالیسم، پانعربیسم، سوسیالیسم و سکولاریسم قد برافراشت و به چالش جدی با آنها پرداخت. در واقع بافت و بستر عقیدتی و فکری منطقه خاورمیانه و خلیج فارس بیشترین قرابت را با انقلاب ایران احساس میکرد که رنگ و بویی کاملا اسلامی داشت و به دنبال کاربست عقاید و ارزشهای دینی و مذهبی بود. به عبارت سادهتر، با پیروزی انقلاب اسلامی شور و شوق وصفناپذیری مردم منطقه خاورمیانه و بهخصوص خلیج فارس را فراگرفت و همین امر آمریکا و متحدانش را به واکنش واداشت.3
انقلاب ایران تهدیدی برای اسرائیل
علاوه بر نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی و ترس از صدور انقلاب اسلامی به کشورهای منطقه تهدید موجودیت رژیمی غاصب که بهزور سرزمین اصلی مسلمانان و اعراب را تصرف کرده بود از دیگر چالشهایی بود که ایالات متحده در منطقه با آن روبهرو بود. در واقع اعلام و گسترش شعار «امروز ایران، فردا فلسطین» از جمله تهدیدهایی بود که متحد اصلی آمریکا در منطقه را با خطر جدی مواجه میکرد. این مهم به وقوع نمیپیوست مگر آنکه تهران بر اساس ارزشهای دینی، حمایت از محرومان و مستضعفان را از خطوط اصلی دستور کارهای سیاست خارجی خود قرار میداد. در حقیقت، قواعدی دینی همچون قاعده نفی سبیل و ضرورت حمایت از مظلوم در برابر ظالم میطلبید که جمهوری اسلامی حمایت از جنبشهای آزادیبخش را از اولویتهای سیاست خارجی خود قرار دهد؛ به همین دلیل بود که واشنگتن تمام تلاش خود را به کار بست تا انقلاب اسلامی را در منطقه درگیر جنگی فرسایشی نماید و از توسعه و بسط نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه جلوگیری به عمل آورد تا بدین وسیله آسیبپذیری آمریکا در منطقه و ضریب امنیتی متحدانش با خطر جدی روبهرو نشود.4
اهمیت نفت و ذخایر استراتژیک برای واشنگتن
اما چالشهای پیش روی واشنگتن پس از انقلاب اسلامی صرفا به مسائل سیاسی ـ امنیتی محدود نبود و دامنه آن ذخایر استراتژیک و منابع اقتصادی را نیز دربرمیگرفت. ویلیام راجرز، وزیر امور خارجه آمریکا، در سال 1971 درباره اهمیت خلیج فارس میگوید: شبهجزیره عربستان، ایران و عراق حدود دو سوم ذخایر نفت جهان را دارا میباشند. استفاده از این نفت برای متحدین ما در ناتو، اتحادیه اروپا و ژاپن دارای اهمیت ویژهای است. مضاف بر این انقلاب اسلامی با پیروزی در ایران میتوانست منافع مادی خود آمریکا را نیز به خطر بیندازد. از یک طرف افزایش گسترده نفوذ ایران در منطقه میتوانست تهدیدی برای منافع استراتژیک آمریکا در منطقه باشد و از طرف دیگر تغییر هندسه قدرت در منطقه، افزایش قیمت نفت و فراوردههای آن، اقتصاد ایالات متحده را بهشدت تحت تأثیر قرار میداد؛ به همین دلیل بود که واشنگتن پس از پیروزی انقلاب اسلامی تمام تلاش خود را مصروف این مسئله کرد که انقلاب اسلامی و نظام سیاسی برآمده از آن به مرزهایش محدود باقی بماند.5
بر اساس آنچه پیشتر ذکر شد واشنگتن مصصم شد جایگزینی برای تهران در منطقه بیابد و به همین دلیل پس از تثبیت انقلاب در ایران به تحرکات مختلفی دست زد تا شاید بتواند خلأ ناشی از بیرون رفتن تهران از دایره نفوذ خود را به نحوی پر کند. بدین ترتیب، آمریکا در جستجوی شاهی جدید در منطقه به اقداماتی دست زد. این قدرت تلاش کرد از تسهیلات و امکانات نظامی مصر استفاده نماید و بر پایه قراردادهای دو طرف در دهه 1980 واشنگتن متعهد گردید هشتمیلیارد دلار اسلحه به انور سادات بفروشد. به موازات همکاریهای قاهره ـ واشنگتن، آمریکا پاکستان را تشویق کرد تا نقش مؤثرتری همراه با عربستان سعودی در منطقه ایفا نماید. آمریکا همچنین بر آن شد پایگاههایی را توسط نیروهای نظامی خود در منطقه تأسیس نماید تا اگر زمانی لازم شد بتواند نقش مؤثرتری در منطقه ایفا نماید. بدینمنظور آمریکا پایگاههایی را در عمان، سومالی و جزیره دگوگارسیا در اقیانوس هند تأسیس کرد.6 اما همه این فعالیتها نیز نتوانست جای تهران را برای واشنگتن پر کند و در واقع آمریکا با از دست دادن ایران متحمل خسارات جبرانناپذیری شد.
دلیل این مسئله را نیز باید در موقعیت ژئوپلیتیک بینظیر ایران و امکانات و پتانسیلهای کشورمان جست. ایران در وهله اول از شمال به دریای خزر و از جنوب به خلیج فارس و دریای عمان راه داشت و به دلیل گستردگی، با بسیاری از کشورهای منطقه مرز مشترک آبی یا خاکی داشت. تهران همچنین به دلیل هممرز بودن با اتحاد جماهیر شوروی جایگاه ویژهای در محاسبات واشنگتن داشت. مضاف بر این، پهناور بودن کشور را نیز باید اضافه کرد که سبب میشد ایران از عمق استراتژیک برخوردار شود؛ پتانسیلی که بسیاری از کشورهای منطقه فاقد آن بودند؛ همچنین ایران به دلیل ذخایر عظیم نفت و گاز در مواقع ضروری میتوانست برای نیازهای آمریکا و ثبات بازار نقش بیبدیلی همانند نقشی که در جنگ اعراب و اسرائیل ایفا کرد بازی نماید؛ به همین دلیل بود که رهبران سیاسی در آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی بسیار آشفته بودند و تا مدتها بعد، از تحلیل وقایع و رویددادهای منتهی به انقلاب عاجز ماندند.7
در مجموع باید گفت که با پیروزی انقلاب اسلامی و تبدیل شدن ایران از متحدی راهبردی به دشمنی قسمخورده چالشهای بسیاری پیش روی آمریکا در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس پدید آمد که تا به امروز نیز ادامه داشته است و در عین حال بهرغم تمام تلاشهای آمریکا این کشور نتوانست برای ایران جانشین و جایگزینی پیدا کند.
آیتالله خامنهای در نماز جمعه تهران (اردیبهشت ۱۳۵۹)
پی نوشت:
1. بیژن اسدی، خلیج فارس و مسائل آن، تهران، انتشارات سمت، چ ششم، 1393، ص 427.
2. روحالله رمضانی، چارچوبی تحلیلی برای تحلیل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه علیرضا طیب، تهران، نشر نی، 1380، ص 120.
3. ناصر تکمیل همایون، خلیج فارس، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، چ ششم، 1390، ص 87.
4. بیژن اسدی، همان، ص 431.
5. محمدرضا حافظنیا و حسین ربیعی، مطالعات منطقهای خلیج فارس، تهران، انتشارات سمت، 1392، ص 53.
6. فریدون الهیاری، طیبه رستمی و کیومرث میرزایی، «موقعیت استراتژیک و ژئوپلیتیک خلیج فارس و راهبردهای آمریکا بعد از انقلاب اسلامی ایران»، مجموعه مقالات یازدهمین همایش ملی علمی ـ فرهنگی خلیج فارس، ص 214.
7. همان، ص 215.