تشکیلات وزارتخانهها و مؤسسات دولتی تغییر میکند/پنجاه جنازه از مغروقین موتور لنج بهدست آمد/نماینده اصفهان: گوشت گران و کمیاب شده، مسئولین فکری به حال نان، آب و گوشت مردم بکنند!/مردم اصفهان در معرض بیماری سل هستند ولی طبیب و دارو و... نیست!/مسئولیت لوث شده و مردم بلاتکلیف هستند!/تهران بینقشه بزرگ شده، خیابانها کم و ماشینها زیاد است!/با این ذخایر گرانبهایی که زیر زمین داریم خوب نیست مردم سر گرسنه بر زمین بگذارند!/نماینده ماکو: برای 120 هزار نفر حوزه انتخابیه تنها سه طبیب وجود دارد!/نظرات مردم درباره پیشنهاد جایگزینی گوشت مرغ به جای گوشت گوسفند!/همیشه که نمیشود مرغ خورد!/چاره ای جز تحمل نیست!/با این حقوق هرگز نمیتوانم گوشت مرغ بخرم!/نان ماشینی جای سنگک را بگیرد گوشت مرغ هم جای گوشت گوسفند را خواهد گرفت!/سرمقالهنویس «اطلاعات»: چون میتوانیم از میهمانان خارجی پذیرایی کنیم جای امیدواری هست!
تشکیلات وزارتخانهها و مؤسسات دولتی تغییر میکند
روزنامه «اطلاعات» نوشت: امروز خبرنگار ما کسب اطلاع کرد که بررسی تشکیلات وزارت بهداری به وسیله شورای عالی اداری به اتمام رسید و اکنون شورا مشغول بررسی تشکیلات وزارت کشور شده است.
کمیته تشکیلات شورای عالی اداری مطالعات خود را از چندی قبل در وزارت کشور آغاز کرده است.
یک مقام شورای عالی اداری امروز اظهار داشت: ابتدا تشکیلات نوین وزارتخانههای بهداری و کشور و سپس تشکیلات نوین وزارت دارایی به مرحله اجرا درخواهد آمد.
بر اساس این گزارش سازمانهای مشابه و تشکیلات زائد منحل میگردد و بعضی ادارات ادغام میشوند.
پنجاه جنازه از مغروقین موتور لنج بهدست آمد
«اطلاعات» نوشت: خبرنگار ما در آبادان به دنبال گزارشهای قبلی در مورد کشف اجساد 120 نفر مسافرین مغروق موتور لنج اطلاع داد: جستوجوی مأمورین گشت ناوگروه ژاندارمری نیروی دریایی و غواصان شرکت نفت برای کشف اجساد مغروقین موتور لنج ادامه دارد و از بعد از ظهر دیروز تا ساعت 6 صبح امروز مأمورین موفق شدند نوزده جنازه دیگر از مغروقین موتور لنج در آبهای شطالعرب [اروندرود] بهدست آورند.
در میان این اجساد مکشوفه پنج جنازه که در جیب لباسهای آنان مدارکی بود شناخته شد و بقیه مجهولالهویه هستند.
آخرین گزارشها نیز حاکی است جستوجو برای کشف اجساد و سایر مغروقین موتور لنج همچنان ادامه دارد و تاکنون در حدود پنجاه جنازه دیگر بهدست آمده است.1
نماینده اصفهان: گوشت گران و کمیاب شده، مسئولین فکری به حال نان، آب و گوشت مردم بکنند!
در جلسه علنی امروز مجلس شورای ملی، حسین معتمدى، نماینده اصفهان، در نطق پیش از دستور خود گفت: اخیرا در تهران وضع گوشت قدرى تغییر کرده، کم شده و کمى هم گران شده است [محمد دیهیم نماینده تبریز ـ خیلى زیاد گران شده] البته این موضوع به نظر بنده چند سال است در تهران و اغلب نقاط ایران پیش میآید، ولى مأموران امر جلوگیرى مىکنند؛ البته با لیاقت و توانایی که در آقاى دکتر شادمان و هیئت محترم دولت سراغ داریم یقین داریم که این موضوع هم به زودى برطرف خواهد شد.
بنده لازم مىدانم اینجا یک مطلبى را تذکرا به دولت عرض کنم و آن این است که براى تأمین سه موضوع نان و آب و گوشت مردم ایران اقدام لازم معمول بفرمایند. این موضوع جنبه حیاتى دارد و مردم ایران در درجه اول نان و آب و گوشت مىخواهند. اگر بتوانند در تعدیل نرخها هم اقدام بکنند بسیار خوب است و اگر نمیتوانند لااقل قیمتها را ثابت نگه دارند و این هم کار مشکلى نیست.
مردم اصفهان در معرض بیماری سل هستند ولی طبیب و دارو و... نیست!
مطلب دیگر چند سال قبل در شش کیلومترى شرق اصفهان آسایشگاهى جهت مسلولین در سه پاویون بزرگ ساخته شده که هر پاویون سى تختخواب و گرمخانه و اتاقهاى دیگر و سایر لوازم ضرورى دارد و در حدود هشتصدهزار تومان خرج ساختمان، لولهکشی آب و برق و تهویه و اگو و در و پنجره و تکمیل وسایل آسایشگاه شده و وجه این ساختمان را هم زائرین اصفهانى عازم بیتالله الحرام پرداخت کردهاند و همهساله هم هر زائرى که به مکه معظمه مشرف مىشود صد تومان پول مىدهد و این بودجه موجود بوده الان هم هست، ولى به علت نداشتن یک دستگاه رادیولوژى و رادیوگرافى و طبیب و پزشک و دارو و نرسینگ، این آسایشگاه در وسط بیابان بدون استفاده مانده. درحالیکه مرض سل اغلب نقاط اصفهان را تهدید مىکند، سزاوار نیست چنین ساختمان کامل و بزرگى با صرف چنین هزینه سنگینى و آماده براى استفاده وجود داشته باشد چهار سال در وسط بیابان بلاتکلیف بماند و رو به خرابى و انهدام بگذارد.
مسئولیت لوث شده و مردم بلاتکلیف هستند!
عرض دیگر بنده در اطراف راههای فرعى و اصلى کشور و حریم راهها و بلاتکلیفى مردم است. در سابق مسئولیت احداث راه اصلى و فرعى و حفظ و نگهدارى راههای کشور به عهده وزارت راه بود، اما امروز احداث راه بین وزارت راه و سازمان برنامه تقسیم شده و در حقیقت مسئولیت لوث شده است و مردم بلاتکلیف هستند؛ براى مثال به استحضار مىرسانم ما در اصفهان بلوک بزرگى داریم به نام جرقویه که مساحت آن ششصد فرسنگ است و داراى چهلهزار نفر جمعیت مىباشد. این بلوک بزرگ نه راه اصلى دارد و نه راه فرعى. اخیرا نیز تگرگ و سیل شدیدى در آنجا جارى شده و کوره راههای قدیمى و فرعى را نیز خراب کرد. مردم و صاحبان وسایل نقلیه به اداره مراجعه مىکنند جواب مىشنوند: راه فرعى است و به ما ارتباطى ندارد؛ به دفتر فنى سازمان برنامه مراجعه میکنند مىگوید: فقط یک راه اتومبیلرو مىسازیم و تعمیر و نگاهدارى آن به عهده اداره راه است. به این ترتیب معلوم نیست تکلیف چهلهزار نفر مردم یک گوشه مملکت که مانند سایر مردم شهرنشین مالیات و عوارض مىدهند چیست و احداث راه اساسى و یا تعمیر و نگهدارى راه فرعى چهلهزار نفر مردم جرقویه با کدام مقام است و مسئولیت با کیست؟
تهران بینقشه بزرگ شده، خیابانها کم و ماشینها زیاد است!
در ادامه تقی صاحبقلم، نماینده رضائیه، طی نطق پیش از دستور خود گفت: بایستى اذعان کرد که شهر تهران با دومیلیون نفر جمعیت متأسفانه بىنقشه بزرگ شده و خیابانهایش بسیار کم است و کمعرض است، تعداد وسایل نقلیه بسیار زیاد است؛ مخصوصا نوع گارى، دوچرخه، گارى دستى و اقسام آن.
با این ذخایر گرانبهایی که زیر زمین داریم خوب نیست مردم سر گرسنه بر زمین بگذارند!
در ادامه محمد بقائی یزدی، نماینده تفت، در نطق پیش از دستور خود گفت: شروع سخن را به بحث پیرامون یک مسئله مهم حیاتى براى کشورمان به نام مسئله استخراج و ذوبآهن آغاز مىکنم. ... ماده آهنى و این فلز ذیقیمت که امالصنایع و پایه استقلال اقتصادى هر کشورى است، اکثریت عظیم آن در حوزه انتخابیه اینجانب واقع شده است. بافق قصبهاى است در شمال شرقى به فاصله 30 فرسنگى شهر یزد که نام بافق در نظر علماى اقتصاد با نام آهن و در نزد ادبا با نام وحشى بافقى مترادف است. در آن منطقه یک بافت داریم که جزء کرمان است و یکى بافق یزد و اغلب این دو نام از نظر شباهت نام با هم اشتباه شده است. بافق منطقهای است که در حاشیه کویر قرار گرفته و دیدگاه مردم آن آفتاب سوزان و ریگ روان است. تا کسى از آن منطقه دیدن نکرده باشد مفهوم کویر را به خوبى درک نمىتواند کرد و زندگى این مردم را تا کسى ندیده باشد مبارزه بشر را در برابر قهر طبیعت به خوبى استنباط نمىتواند نمود. در اینجا مانند صحارى سوزان عربستان آب در سطح زمین کیمیاست و مردم با نهایت عسرت و نهایت تلاش با مقدار کمى آب و چند حبه خرما و کمى نان سد جوع مىکنند.
طبیعت در سطح زمین به مردم این ناحیه حداکثر بىمهرى را روا داشته است، ولى ما میدانیم خدا عادل است و هرگز بنده خود را از انعام خود بىنصیب نمىگذارد و اگر در سطح زمین ما از آب و دانه بىبهرهایم، در عمق زمین از ذخایر گرانبهاى معدنى از فلزات صنعتى به حد کافى بهرهمند هستیم، ولى کیست که این عدل الهى را براى این مردم به ثبوت برساند و از آنچه که خداوند براى بهبودى زندگى آنان به ودیعت نهاده است بهرهبردارى کند؟ در این عصر و در این موقعیت زمانى شایسته نیست مردمى بر روى ذخایر طلا بر روى کوههاى آهن شبها سر بىشام زمین بگذارند و در حسرت لقمه نان و قطره آبى با رنج و مشقت زندگى بگذرانند.
نماینده ماکو: برای 120 هزار نفر حوزه انتخابیه تنها سه طبیب وجود دارد!
در ادامه میراسدالله موسوی ماکوئی، نماینده ماکو، در نطق پیش از دستور خود گفت: من ناگزیرم به عرض نمایندگان محترم برسانم منطقه انتخابى بنده شهرستان ماکو، که یک حدش اتحاد جماهیر شوروى و سمت دیگرش جمهورى ترکیه است، 120 هزار نفر جمعیت دارد. این 120 هزار نفر فقط به وسیله سه طبیب اداره مىشود؛ یعنى یک پزشک براى چهلهزار نفر. همین سه روز پیش بود زن یک ژاندارمى که وضع حمل مىکرد چون ماما نبود از بین رفت. شما را به خدا آیا این ژاندارم مىتواند وظیفه خودش را به نحو احسن و اکمل انجام بدهد؟!
بنابراین استدعا مىکنم از جناب آقاى دکتر یگانه که مسئله بهدارى را مورد توجه قرار بدهند. آقا در این شهر یک بیمارستانى است که سه سال است درش تخته شده. اگر یک شخصى برود آنجا یک جارچى مىرود وسط شهر مىگوید که ایها الناس من مریضى را براى دو ساعت اجاره مىکنم؛ بعد مىبرند آنجا بسترى مىکنند که براى دو ساعت به آن شخصیت نشان بدهند که ما مریضخانه داریم، اما این که حرف نشد!2
نظرات مردم درباره پیشنهاد جایگزینی گوشت مرغ به جای گوشت گوسفند!
روزنامه «اطلاعات» در گزارشی نوشت: این روزها نظر شهرداری درباره جانشین ساختن گوشت مرغ و ماهی به جای گوشت گوسفند و گاو در طبقات مختلف مورد بحث واقع شده است. در مقابل عده قلیلی که این نظر را یک راه حل موقتی برای حل مسئله کمبود گوشت میدانند، عده کثیری معتقدند اجرای آن میسر نیست.
خانم خانهداری صبح امروز گفت: آن طور که مقامات شهرداری اظهار نظر کردهاند چنانچه میزان کشتار مرغ و خروس هم در تهران به دو برابر برسد، اشکال کمبود گوشت گوسفند و گاو حل نمیشود؛ زیرا غذاهایی که با گوشت مرغ تهیه میشود محدود است و بسیار گران تمام میشود در صورتی که با چند قطعه گوشت گاو یا گوسفند هم غذاهای متنوعتری میتوان درست کرد و هم عده بیشتری را میتوان با آن سیر کرد.
خانم میگفت: غذاهای ایرانی که خانمهای خانهدار درست میکنند و یا به عبارتی طرز پختن آن را میدانند تنها با گوشت گاو یا گوسفند تهیه میشود و از طرفی همان طور که شما نوشتید تکلیف دیزی آبگوشت چه میشود؟ مگر با گوشت مرغ هم میتوان آبگوشت «بار» کرد؟
همیشه که نمیشود مرغ خورد!
یک کارگر ساده، که روزی ده تومان حقوق میگیرد، در جواب سؤال خبرنگار ما که پرسیده بو: کمی گوشت در مغازهها چه تأثیری در غذای خانواده وی داشته گفت: تا به حال ما اگر گوشت کم خوردهایم ولی بالاخره هر روز به هر ترتیبی که بود در غذای ما گوشت به چشم میخورد و سادهتر بگویم ما مشتری دائمی گوشت آبگوشتی هستیم، ولی حالا تا روشن شدن وضع گوشت تهران خود را به اشکنه بستهایم!
تصمیم اخیر شهرداری که کمبود گوشت گوسفند و گاو را با گوشت مرغ جبران کند تصمیم خوبی است، ولی نه برای من و عیالم؛ چون اولا من زورم به گوشت مرغ نمیرسد و اگر قرار باشد یک روز مرغ بخوریم، چند روزکمیت ما لنگ میماند و ثانیا عیالم نمیداند چطور آن را درست کند و از همه مهمتر بر سر تقسیم آن بین بر و بچهها دعوا میشود و اختلاف میافتد!!
چاره ای جز تحمل نیست!
با یکی از کارمندان ادارات در حالی که در یک مغازه مرغفروشی بر سر قیمت مرغ با فروشنده «چانه» میزد روبهرو شدم و از او پرسیدم: مثل اینکه شما هم مصرف گوشت مرغ را به عنوان راه حل پسندیدهاید. وی پس از اینکه متوجه شد با خبرنگار روزنامه روبهروست گفت: البته جانم، گوشت مرغ خاصیت بیشتری از گوشت گوسفند دارد و حتی استخوانهایش را هم میتوان جوید و از کلسیم آن استفاده کرد، ولی ارادتمند این مرغ را برای خانم میخواهم که مریض هستند و دکتر سوپ جوجه تجویز کرده است و ملاحظه میفرمایید که از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم و الا خودمان به هر ترتیبی که باشد چند دکان قصابی را زیر پا میگذاریم و مقداری گوشت پیدا میکنیم. حالا قیمتش خیلی گرانتر از سابق است، خب باید تحمل کنیم تا به قول شهرداری سیاه بهار تمام شود.
با این حقوق هرگز نمیتوانم گوشت مرغ بخرم!
آقای کریم قاسمی، کارگر ساختمانی، میگوید: من روزی هفتاد ریال مزد دارم و سابق که گوشت ارزان بود روزانه پانزده ریال پول گوشت میدادم، اما حالا ناچارم 25 ریال به خرید گوشت اختصاص دهم. من با این پول هرگز نمیتوانم گوشت مرغ بخرم.
خانم مهری راسخ، خانهدار، گفت: صبح که میشود ما باید برای خریدن گوشت دم در قصابی محل صف بکشیم تا قصابباشی سر برسد گوشت را کیلویی چهارده تومان به ما بفروشد. جای تعجب است که میگویند گوشت مرغ به جای گوشت گوسفند مصرف کنید. یک مرغ یک کیلویی روی هم رفته چهار سیر گوشت ندارد؛ اگر مرغ را در مقابل گوشت با استخوان گوسفند که کیلویی ۹ تومان است قرار دهیم!
محمود سجادی، کارمند دولت و عضو شورای شهر تهران، نیز گفت: باباجان گوشت مرغ هرگز جای گوشت گوسفند را نمیگیرد. اساسا نحوه خرید و فروش گوشت مرغ با سلیقه و زندگی مردم جور نیست. اکثریت مردم آبگوشتخورند. یک دیزی آبگوشت با دو سیر و نیم گوشت بار میشود؛ درحالیکه مرغ اگر خیلی ارزان هم باشد، اگر بخواهیم یک آبگوشت از آن درست کنیم حداقل صدریال تمام میشود.
آقای فاخری، صاحب مغازه پرندهفروشی در خیابان اسلامبول، گفت: در تهران آنقدر مرغ نیست که گوشت مرغ جای گوشت گوسفند را بگیرد. حالا اگر واقعا مردم مرغ بخرند پرندهفروشان در سراسر تهران تعداد بیشتری مرغ میآورند، ولی مردم عادت به گوشت مرغ ندارند. اغلب مردم با دوسه سیر گوشت گوسفند انواع غذاها را درست میکنند و یک خانواده با آن سیر میشود.
نان ماشینی جای سنگک را بگیرد گوشت مرغ هم جای گوشت گوسفند را خواهد گرفت!
آقای احمد شبیری، قصاب خیابان سی متری، میگوید: مردم ایران به نان سنگک و دیزی آبگوشت عادت و علاقه دارند. مردم فقط گوشت گوسفند را به عنوان غذای عادی خانوادهها انتخاب کردهاند و اگر نان ماشینی توانست جای نان سنگک را بگیرد، آن وقت گوشت مرغ هم به جای گوشت گوسفند مصرف خواهد شد. گوشت مرغ فقط مخصوص خانوادههای پردرآمد و پولدار است.
یکی از شهرداران اسبق امروز درباره این موضوع به خبرنگار ما گفت: گوشت مرغ هرگز جای گوشت گوسفند را نمیگیرد. شهرداری باید اکنون این افرادی را که به نام چوبدار از شهرداری وام گرفتهاند توقیف کند و از آنها بپرسد که چرا در مقابل دریافت وام، گوسفند پروار نبستهاند و دست شهرداری را در پوست گردو گذاشتهاند.
سرمقالهنویس «اطلاعات»: چون میتوانیم از میهمانان خارجی پذیرایی کنیم جای امیدواری هست!
روزنامه «اطلاعات» در سرمقاله شماره امروز خود نوشت: این ایام اجتماعی در تهران منعقد است به نام کنفرانس «کافه آ». شما تا چه حد در خصوص این کنفرانس و فعالیتها و هدفهای آن مطلع و ذیعلاقهاید نمیدانیم؛ اجمال مطلب این است که کنفرانس اخیر تشکیل است از اعضای اتاقهای بازرگانی و بانکداران و اقتصادیون منطقه آسیا و خاور دور، به اضافه جمعی از سرمایهداران خارجی.
دیشب اتفاقا همین صحبت بود که تا چندی پیش، اگر دولت ایران چهار نفر شخصیت خارجی را میهمان میکرد ناچار بود هر کدام آنها را در خانه یکی از شخصیتهای داخلی پذیرایی کند؛ چون وسیله پذیرایی چهار نفر میهمان در تهران فراهم نبود. آنها که جشن هزاره فردوسی را به خاطر دارند یادشان هست وقتی گروهی دانشمندان و مستشرقین و شخصیتهای دیگر برای شرکت در جشن تهران دعوت شدند، دولت ناگزیر شد هر کدام آنها را به خانه یک نفر بفرستد و میهمانداری ایشان را به اشخاص مختلف بسپارد.
نزدیکتر هم که بیاییم باز تا ده پانزده سال پیش همین اوضاع برقرار بود و تازه برای جمع شدن چهار نفر به دور یکدیگر اصلا جای مناسبی وجود نداشت و مثلا بهترین جا، تالار فرهنگ بود که آن هم برای خودش داستانی داشت. زمستان اگر بود مردم از سرما میلرزیدند؛ زیرا بخاریها کافی برای گرم کردن سالن نبود، یا بخاری بود ولی ناگهان لوله یکی از بخاریها جابهجا میشد و دود و دوده سرتاسر سالن را سیاه میکرد؛ تابستان هم حضار از زور گرما ناچار میشدند ضمن مراسم رسمی کت خود را درآورند و یقهشان را باز کنند و با دستمال خود را باد بزنند.
فرودگاه ما، که نخستین منظره در نظر یک تازه وارد حساب میشد، خود با گمرکخانه و قهوهخانهاش تفصیلی داشت نگفتنی و خلاصه پایتخت ما، حتی برای اینکه ده نفر را در آن واحد پذیرایی کند و یک جلسه ده نفره را به طور آبرومند برگزار سازد مستعد نبود؛ ولایات که دیگر تکلیفش روشن بود.3