«نظری و گذری بر زمینههای تاریخی صدارت دکتر محمد مصدق» در گفتوشنود با قاسم تبریزی
قبل از پرداختن به علل پیدایش نهضت ملی نفت و سپس شکست آن، ابتدا بفرمایید جریان مذهبی چرا با رضاخان مخالف بود؟
بسمالله الرحمن الرحیم. روحانیت در ابتدای امر چندان با رضاخان مخالف نبود؛ چون او توانسته بود با تظاهر به دینداری، شرکت در مراسم روضهخوانی و عزاداری و انجام سایر مراسم و آداب دینی، اعتماد قشر مذهبی را به خود جلب کند، اما هنگامی که به سلطنت رسید و زمام امور را به دست گرفت، مقاصد اصلی او از پرده بیرون افتاد و به ضدیت آشکار با دین و مظاهر دینی پرداخت. قانون متحدالشکل کردن لباس، کشف حجاب اجباری، فاجعه مسجد گوهرشاد، سرکوب روحانیت، تعطیلی مراکز عزاداری و مذهبی و اشاعه فساد و... از جمله سیاستهای رضاخانی بودند.
در واقع بریتانیا در سال 1299، با کودتا رضاخان را بر سر کار آورد تا اهداف و مقاصد خود را در ایران عملی کند. انگلیسیها بیش از دو قرن درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران تحقیق کرده و بهخصوص بعد از شکست قرارداد 1919، به این نتیجه رسیده بودند که باید با به کار گماردن عامل دستنشانده خود و از طریق کودتا، تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خود را به نتیجه برسانند. بر سر کار آوردن رضاخان و حمایت بیچون و چرا از او نخستین گام در این جهت بود که با تمدید قرارداد نفت در سال 1933 جامه عمل پوشید.
درباره تمدید قرارداد 1933 تفاسیر و تحلیلهای زیادی وجود دارند. کدام یک از آنها به واقعیت نزدیکترند؟
کسانی که میخواهند از رضاخان تجلیل کنند، میگویند که او میخواست به مملکت خدمت کند و دنبال منافع بیشتری برای کشور بود؛ به همین دلیل قرارداد قبلی را در بخاری سوزاند تا قرارداد جدیدی تنظیم شود. جمع دیگری، تقیزاده و جریان فراماسونری و وابسته به انگلیس را مقصر میدانند و میگویند که اینها رضاخان را به وسیله مسئله نفت فریب دادند تا قرارداد قبلی را از بین ببرد و قرارداد جدیدی بنویسد! البته تقیزاده بعدها اعلام برائت کرد و گفت: من فقط آلت فعل رضاخان بودم! گروه سوم هم معتقدند این کار خود انگلیسیها بوده تا بتوانند قراردادی را که باید تا سال 1949 تمام میشد تا سال 1993، یعنی شصت سال دیگر، تمدید کنند!
تحلیل شما چیست؟
به نظر من هم رضاخان، هم تقیزاده و هم تمام کسانی که منافع انگلیس را حفظ میکردند، عامل انگلیس بودند.
زمینههای پیدایش نهضت ملی نفت چگونه مهیا شد؟
پس از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، انگلستان به دلیل پیامدهای جنگ، مشکلات زیادی پیدا کرده بود. در داخل کشور هم استبداد رضاخانی شکسته شده بود و مردم نفس راحتی کشیده بودند. جریانات مذهبی به احیای حوزه علمیه پرداختند. در عین حال کمونیستها هم در قالب حزب توده، فرصت جولان پیدا کرده بودند. آمریکاییها تلاش میکردند انگلیس را کنار بزنند و جانشین او در ایران بشوند. تودهایها به دلیل درخواست نفت شمال برای روسیه، اعتبار خود را زیر سؤال برده بودند. شکست جریان وابسته به انگلیس به سردمداری سیدضیاءالدین طباطبائی و علی دشتی هم کاملا زمینه را برای حضور آمریکاییها مستعد ساخته بود. در این شرایط بود که مرحوم آیتالله کاشانی با تکیه بر اعتقادات دینی و فرهنگ و تمدن ایرانی با همکاری جریان ملی و مستقل به سردمداری دکتر مصدق، مبارزه برای ملی کردن نفت را رهبری کردند. انگلیسیها از سوابق آیتالله کاشانی در عراق که علیه انگلیسیها جنگیده بود، خبر داشتند و به همین علت ایشان را در سال 1322 دستگیر کرده به زندان متفقین فرستاده بودند. بار دیگر هنگامی که قوام روی کار آمد، باز انگلیسیها آیتالله کاشانی را دستگیر کردند و به زندان انداختند! در دورانی که برای ارتقای قدرت شاه، موضوع مجلس مؤسسان مطرح شد، با بازیای تحت عنوان ترور شاه، باز آیتالله کاشانی را در فلکالافلاک زندانی و سپس به لبنان تبعید کردند! در اواخر سال 1327 که طرح ملی شدن صنعت نفت مطرح شد، هرچند انگلیس توسط عواملش در ایران تحرکاتی انجام داد، اما وقتی این موضوع مطرح شد، به سرعت ابعاد وسیعی به خود گرفت و آیتالله کاشانی با بیانیههای خود به این حرکت جهش بیشتری داد. ایشان مردم را تشویق کرد که در انتخابات شرکت کنند و آیتالله خوانساری هم فتوا داد که مردم هم باید کاندیدا شوند و هم رأی بدهند. انتخابات در ایران از دوره رضاخان تحریم شده بود، اما در این دوره، با توجه به فضای باز سیاسیای که بهوجود آمده بود، مردم با شور و شوق عجیبی در انتخابات شرکت کردند و برای نخستینبار، 22 روحانی از جمله مرحوم آقای راشد و آقای آقا ضیاء حاج سیدجوادی توانستند به مجلس راه پیدا کردند.
انگلستان که میدید ملت دارد بهتدریج استقلال خود را بهدست میآورد، یکی از مهرههای نشاندار خود به نام هژیر را به نخستوزیری انتخاب کرد. البته تلاش علما سبب گردید که هژیر از نخستوزیری خلع و وزیر دربار شود. دخالتهای هژیر در انتخابات و تلاش برای بازگرداندن اوضاع به وضعیت سابق، سبب گردید که فدائیان اسلام با فتوای یکی از مراجع، هژیر را از سر راه بردارند. رژیم شاه اولین ضربه کاری خود را خورد و لذا رزمآرا را ــ که نظامی کهنهکار، قدرتمند و فعالی بود، اما درک سیاسی نداشت ــ به نخستوزیری برگزید. او در نطقی در مجلس در پاسخ به ماجرای ملی شدن نفت، ملت ایران را به بیعرضگی متهم کرد و گفت: این ملت که از عهده ساختن یک لولهنگ (آفتابه) برنمیآید، چگونه میخواهد صنعت عظیم نفت را اداره کند؟ رزمآرا به عنوان مهمترین عامل بازدارنده ملی شدن صنعت نفت، توسط خلیل طهماسبی، از فدائیان اسلام، کشته و عملا راه برای ملی شدن صنعت نفت باز شد. شرط فدائیان اسلام برای کشتن رزمآرا این بود که وقتی ملیون حکومت را به دست گرفتند، بلافاصله به اجرای احکام اسلام بپردازند که البته به قول خود وفا نکردند و هنگامی که دولت مصدق در اردیبهشت سال 1330 روی کار آمد، اولین اقدامش دستگیری شهید نواب صفوی و فدائیان اسلام بود که موجب دلسردی بسیاری از متدینین و انقلابیون گردید.
شخصیت دکتر مصدق را چگونه ارزیابی میکنید؟
دکتر مصدق یک روشنفکر تحصیلکرده غرب بود، با نگاهی ناسیونالیستی که از اواسط دهه 1320 به صحنه آمد و به عنوان یک نماد ملی مبارزه را شروع کرد و مورد تأیید آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام بود. خیلیها سعی میکنند نهضت ملی نفت و دکتر مصدق را یکی جلوه بدهند و نقش علما و بزرگان را در نهضت ملی نفت نادیده بگیرند. دولت مصدق زمانی بر سر کار آمد که مجلس لایحه ملی شدن نفت را تصویب کرده بود و قرار بود دولت مجری این لایحه باشد؛ یعنی که پیش از آن مقدمات ملی شدن نفت فراهم شده بود. بحث ملی شدن نفت دو سال بود که در ایران مطرح بود.
قیام 30 تیر چرا روی داد و پیامد آن چه بود؟
دکتر مصدق بدون اینکه با آیتالله کاشانی یا دیگر همرزمان خود مشورت کند، در 25 تیر 1331 از محمدرضا پهلوی خواست که سمت وزارت جنگ را به او بدهد یا استعفایش را قبول کند. شاه بلافاصله مصدق را برکنار و قوامالسلطنه را به نخستوزیری منصوب کرد. قوام با اعلامیههای شدید و غلیظ مردم را تهدید کرد که در صورت مشاهده کوچکترین خلاف، اشد مجازات را دربارهشان اجرا خواهد کرد. آیتالله کاشانی اعلام کرد که در صورت روی کار ماندن قوام، اعلام جهاد میکند، کفن میپوشد و در صف اول مردم به سمت دربار حرکت خواهد کرد! قوام دو بار دکتر امینی را نزد آیتالله کاشانی میفرستد که لیست وزرای مورد نظر خود را بدهید، اما آیتالله کاشانی اعلام میکند که هیچ کسی جز دکتر مصدق شایسته نخستوزیری نیست! سرانجام با پافشاری آیتالله کاشانی و حمایت مردم، قیام 30 تیر شکل میگیرد که منجر به برکناری قوام میشود و دکتر مصدق با دراختیار گرفتن وزارت دفاع به جایگاه نخستوزیری بازمیگردد.
علت شکست دولت دکتر مصدق و وقوع کودتای 28 مرداد چیست؟
دکتر مصدق متأسفانه گرفتار خودبزرگبینی و استبداد رأی بود و فراتر از قانون و اهداف نهضت حرکت میکرد. او با انتخاب افراد وابسته به دربار یا انگلیس، بهرغم اعتراضات آیتالله کاشانی و دیگر ملیون، اعتماد مردم را از رهبران نهضت ملی سلب کرد. دکتر مصدق در دو نوبت از مجلس اختیار تام برای قانونگذاری گرفت که در نوبت دوم با مخالفت صریح آیتالله کاشانی به عنوان رئیس مجلس مواجه شد. تخریب شخصیت آیتالله کاشانی، باز بودن دست حزب توده برای کارشکنی، اوضاع وخیم اقتصادی و نارضایتی گسترده مردمی، سرانجام زمینه را برای وقوع کودتا آماده کرد.
آیتالله کاشانی احتمال وقوع کودتا را به دکتر مصدق اعلام میکند، اما او با لجبازی اظهار میدارد: اینها شایعاتی است که تودهایها میسازند و او از این بابت نگرانی ندارد! با وقوع کودتا، قرارداد کنسرسیوم نفت تمام دستاوردهای نهضت ملی را به باد میدهد، وضعیت اقتصادی بدتر از قبل از ملی شدن نفت میشود و دخالتهای آمریکا و انگلیس، بدترین دوران تاریخ معاصر را برای ایران رقم میزند. با تصویب قانون اصلاحات ارضی، کشاورزی سنتی ایران نابود میشود و در پی آن وابستگی اقتصاد به آمریکا و انگلیس و غرب سرعت میگیرد. این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 ادامه پیدا میکند.