حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد ابوترابی
پدر بزرگوارم، عالم ربانی، فقیه، فیلسوف و عارف گرانمایه، حضرت آیتالله حاج سیدعباس ابوترابی (قدسالله نفسهالزکیه) به راستی دارای ویژگیها و خصائصی بودند که علما، دانشمندان و چهرههای برجسته علمی حوزه علمیه قم که با ایشان از نزدیک آشنا بودند، به آن اذعان دارند و در سخنانشان حتی در زمان حیات پدر بزرگوارم، به آن اشاره میکردند.
در زمینه علمی واقعا یکی از نمونههای بارزی بودند که میتواند برای نسل جوان ما، اعم از دانشپژوهان در حوزههای علمیه و مراکز دانشگاهی به عنوان یک الگو مطرح باشند. از دوران نوجوانی تا دقایق آخر حیات، تمام تلاش و همت خود را در راه تحصیل علم و دانش صرف کردند. ما در همیشه اوقات عمر، ایشان را در یکی از چند حالت میدیدیم: یا مشغول مطالعه و مشغول نگارش بودند، یا در کلاس تدریس ایشان را میدیدیم و یا در حال عبادت و بندگی خداوند متعال و یا در حال خدمت به مردم و تلاش در خدمات اجتماعی. این چند حالت، عمر ایشان را پر کرده بود. هرگز برای دنیا، ثروت و مقام، گامی برنداشت. از علمایی بودند که اندوختههای علمی خود را به سه روش در معرض استفاده قرار میدادند:
اول: با عمل و رفتار. واقعا مصداق یک عالم متواضع و مؤدب بودند. این کلام امیرالمؤمنین(ع) در توصیف متقین که «مشیهم التواضع»، کاملا در رفتار و سلوک ایشان مشهود بود. هر کسی که با ایشان برخورد داشته و از نزدیک شاهد بوده، این حقیقت را دیده است؛ لذا با سلوک و رفتار خود، اندوختههای علمی خود را در معرض استفاده دیگران قرار میدادند. به آنچه که اندوخته بودند، عامل بودند و ما به عنوان فرزندان ایشان، این موضوع را در جای جای زندگی میدیدیم.
دوم: با بیان در جوامع علمی و نیز در مجامع مردمی. همواره در اوقات و مناسبت های مختلف از جمله در ایام و لیالی ماه مبارک رمضان، جلساتی داشتند. ایشان از دوران تحصیل تا آخرین لحظه عمر، در خدمت خلق بودند.
سوم: با نگارش. شاید بیش از سی الی چهل اثر علمی ارزشمند در مباحث استدلالی فقهی، مباحث استدلالی اصولی، مباحث عقلی و فلسفی، مباحث عرفانی، مباحث تفسیری و نیز درباره سیره اهلبیت(ع) تدوین فرمودند که همگی آماده چاپ است. انشاءالله در اسرع وقت جهت استفاده، در اختیار فضلا، روحانیون حوزه و افراد دانشپژوه جامعه قرار بگیرد. این خصیصه بارز ایشان بود که با تمام تلاش به تحصیل علم اشتغال داشتند و اندوختههای علمی خود را هم در خدمت به جامعه به کار میگرفتند؛ لذا یا در حال تحصیل بودند یا در حال عبادت و یا در حال خدمت به خلق و به طور مشخص انتقال اندوختههای علمی. در دوران تحصیل ایشان با جدیت کتب علمی را فراگرفتند. هر کتابی را که فراگرفته و خوانده بودند، از همان آغاز، آن را تدریس میکردند. یکی از برجستهترین شاگردان حضرت امام خمینی بودند. از اولین شاگردان امام خمینی در فلسفه و بعد هم در حلقه شاگردان حضرت علامه طباطبائی (رضوانالله تعالی علیه). علاوه بر این در فقه و اصول، در محضر آیتالله العظمی حجت و آیتالله العظمی بروجردی و آیتالله العظمی داماد تلمذ فرمودند و تقریرات بحث فقه و اصول این بزرگواران را هم در مجلدات متنوع تدوین فرمودند.
به شکل دقیقتر باید عرض کنم که ایشان بیش از نیمقرن به تدریس اشتغال داشتند. تدریس فقه، اصول، فلسفه، کلام، تفسیر و اخلاق، محورهای مباحث ایشان بود و تقریبا از هشتاد و چند سال عمر، ایشان بیش از هفتاد و اندی سال را در راه تحصیل دانش و علم سپری کردند. مرحوم علامه طباطبائی بعد از آنکه درس تفسیر خودشان را تعطیل کردند، شاگردان خود را به ایشان ارجاع میدادند. بنده خودم شاهد بودم که طلاب فاضل، به در منزل میآمدند و عرض میکردند: علامه فرمودند: برای درس اسفار خدمت شما برسیم و البته ایشان نمیپذیرفتند و نمیخواستند مطرح باشند، ولی بحثهای خصوصی داشتند. ایشان طبع شعر خوبی داشتند و اشعار خوبی نیز از خود به یادگار گذاردهاند. در دورانی که مشغول خواندن ادبیات عرب بودند و الفیه ابن مالک را میخواندند، تقریبا بر وزن الفیه به زبان عربی شعر میسرودند و اشعاری را که سروده بودند، خدمت حضرت آیتالله العظمی سیدصدرالدین صدر ــ که یکی از مراجع بزرگ حوزه علمیه قم و به عربی بسیار مسلط بودند ــ میخواندند و آیتالله صدر خیلی ایشان را تحسین میکردند و همانطوری که در خاطرم هست، فرموده بودند: اشعارت از اشعار الفیه بلندتر است! آنقدر برای تحصیل و نظم ارزش قائل بودند که در زندگی، لحظهای از لحظاتشان را از دست نمیدادند. وقتی از ایشان سؤال شده بود: شما چرا برای تحصیل علوم حوزوی، خصوصا فقه و اصول به نجف اشرف مشرف نشدید؟ فرمودند: «من دیدم که برنامههای درسیام در قم منظم است. اساتید ما اساتید برجستهای هستند. دیدم اگر بخواهم به نجف مشرف شوم تا برنامه درسیام آنجا شکل بگیرد، مدتی از وقتم از دست میرود. برای اینکه آن زمان کوتاه را هم از دست ندهم، از قم به نجف اشرف عزیمت نکردم و در قم تحصیلاتم را ادامه دادم». این طور با جدیت و با نظم به کارهای علمیشان میپرداختند و آن گونه متواضع و فروتن زندگی کردند و اوقات دیگر را هم، در راه انتشار علم و خدمت به مردم و هدایت بندگان خدا تلاش نمودند.
یک نکته جالب در زندگی ایشان این بود (بنده از آغاز طفولیت شاهد بودم) که برای مطالعه به اتاق کتابخانه و دور از خانواده نمیرفتند. کتابها در همان اتاقی بود که همه زندگی میکردند و در جمع به مطالعه میپرداختند وحتی در جمع به نگارش میپرداختند. حتی یک بار هم برای سر و صدای بچهها نمیفرمودند: «آهسته! ساکت!». خاطرم هست که یک بار از محضرشان خواهش کردیم که 2، 3 روزی در خدمتشان در شمال کشور باشیم که ایشان محبت فرمودند و پذیرفتند. بنده و بعضی از اهل خانواده در خدمتشان بودیم. من میدیدم که همه اوقاتشان را یا به تلاوت قرآن سپری میکردند یا مطالعه میفرمودند. به اندازه کافی کتاب همراهشان بود. یکی از فرزندانم که بیشتر مراقب بود، میگفت: در پایان سفر سهروزه، به ایشان فرموده بودند که ختم قرآن را در این سه روز تمام کردند! ما برای یک سفر تفریحی به شمال رفته بودیم و ایشان فقط با قرآن و آثار علمی مأنوس بودند.
در زمینه مباحث سیاسی، بعد از تبعید حضرت امام خمینی به نجف اشرف، ایشان جزء چند نفر از علمای طراز اول حوزه علمیه قم بودند که اولین اطلاعیه را در مورد مرجعیت و جایگاه برجسته حضرت امام صادر کردند که در آن دوره، رژیم طاغوت با امضاکنندگان آن نامه برخورد تند و خشنی داشت. بسیاری از آنها تبعید شدند یا تحت بازجویی قرار گرفتند. در دوران قبل از پیروزی انقلاب، سخنرانیهای ایشان در شهرستان قزوین، یکی از عوامل اصلی و کلیدی حرکتهای انقلابی مردم بود و بعد از این سخنرانیها، راهپیماییها و تظاهرات شکل گرفت و البته رژیم هم برخورد میکرد و برخی از تظاهرکنندگان به شهادت رسیدند. ساواک ایشان را بازداشت کرد و به زندان کمیته و بعد زندان اوین فرستاد که اعتصاب سراسری مردم قزوین و تحصن آنها در مسجدالنبی از پیامدهای آن بود. بعد از اوجگیری مبارزات ملت مسلمان ما، ایشان از زندان آزاد شدند و حرکت انقلابی مردم را هدایت نمودند. بعد از پیروزی انقلاب تنها برای پاسخگویی به اصرار مردم و اینکه احساس میکردند که وجودشان در مجلس شورای اسلامی میتواند منشأ خدمتی باشد، با اینکه برای ایشان فارغ شدن از امور علمی کار بسیار دشواری بود، یک دوره در مجلس شورای اسلامی حضور داشتند. حضور عالمانه، آگاهانه و متواضعانه ایشان در مجلس، مورد توجه همه بود. بعد هم در حوزه علمیه قم به برنامههای علمی و آموزشی پرداختند و در ایام تعطیلات هم، عمدتا در شهرستان قزوین اوقاتشان را سپری میکردند و برای مردم جلسات تفسیر قرآن کریم داشتند. همانطور که اشاره کردم، دوران حیات مبارک و پرارزش پدر بزرگوار ما، یا در راه تحصیل و یا تهذیب نفس و یا خدمت به خلق سپری شد؛ لذا در وصیتنامهای که تدوین فرمودند، بر همین تأکید نمودند و فرزندانشان و یکایک افراد جامعه بالاخص طلاب حوزههای علمیه و دانشجویان را به تحصیل جدی دانش و تهذیب و اصلاح نفس و خدمت به بندگان خدا توصیه و سفارش فرمودند. امیدواریم که ما بتوانیم در این در مسیر قدم برداریم.
شایسته است اشاره کنم که ایشان نسبت به مقام معظم رهبری یک علاقه جدی و وافری داشتند. وجود ایشان را برای انقلاب و اسلام، بسیار گرانبها میدیدند. تقویت ایشان را تقویت نظام و اسلام میدانستند؛ لذا وقتی که مشاهده کردند رهبر انقلاب تأکید دارند (بنده خودم در جریان بودم) و اصرار داشتند پدر بزرگوارم به تهران تشریف بیاورند و در مسجد امام حسین(ع) حضور داشته باشند و در تهران از ویژگیها و خصائص برجسته علمی و اخلاقی ایشان استفاده بشود، با اینکه ترک حوزه علمیه برایشان بسیار سخت بود، پذیرفتند و مدتی در مسجد امام حسین(ع) در خدمت مردم بزرگوار و اهالی محترم آن منطقه حضور داشتند.
برادر بزرگوارم حجتالاسلام والمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابی، خودش را به معنای واقعی کلمه مدیون پدر میدانست و این نکته را بارها میفرمود. او هر چه از کمالات روحی و اخلاقی داشت را ثمره کمالات پدر میدانست. در برابر ایشان، با نهایت ادب و تواضع حرکت میکرد و شأن پدر را در اوج خضوع و احترام رعایت مینمود و اراده حضرت حق نیز بر این تعلق گرفت که این دو بزرگوار با هم پرواز کنند و به لقای خدای متعال بشتابند.
نتیجه این همه تقوا و خدمت، محبت و علاقهای است که عموم مردم به ایشان داشتند. بالاخص اهالی بزرگوار و وفادار استان قزوین، شهرستان قزوین که یک ارتباط روحی بسیار صمیمی با آن بزرگوار و برادر گرانقدرم داشتند و ما اوج آن را در مراسم تشییع این دو پیکر پاک دیدیم که آن امواج خروشان مردم عزادار و سوگوار اشک میریختند و در فقدان این دو شخصیت مبارز، اندوهگین و متأثر بودند. امید است که خدای متعال این دو بزرگوار و همه اموات و گذشتگان بالاخص حضرت امام و شهدای عظیمالشأن انقلاب و اسلام را با پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) محشور بفرمایند.