به رسمیت شناختن رژیم غاصب اسرائیل در دوره محمدرضا پهلوی زمینهساز اقدامات دیگری شد که روابط دو حکومت در بعد اقتصادی از جمله آنها بود. در این روابط که اوج و حضیض آن متأثر از عوامل داخلی و بینالمللی بود، هر دو حکومت اهداف ویژه خود را داشتند
روابط اقتصادی ایران و رژیم اشغالگر اسرائیل در دوره محمدرضا پهلوی؛
گرهگاه اقتصادی پهلوی دوم و اسرائیل
19 خرداد 1399 ساعت 10:26
به رسمیت شناختن رژیم غاصب اسرائیل در دوره محمدرضا پهلوی زمینهساز اقدامات دیگری شد که روابط دو حکومت در بعد اقتصادی از جمله آنها بود. در این روابط که اوج و حضیض آن متأثر از عوامل داخلی و بینالمللی بود، هر دو حکومت اهداف ویژه خود را داشتند
روابط ایران با کشورهای منطقه خاورمیانه از جمله موضوعاتی است که در هر دورهای محل بحث و منازعه میان کارشناسان بوده است. این مسئله زمانی اهمیت دو چندان پیدا میکند که این منطقه در طول یکی دو سده اخیر فراز و نشیبهای بسیاری به خود دیده است؛ از فروپاشی امپراتوری عثمانی که در پی آن کشورهای مختلفی پدید آمد و بهوجود آمدن سرزمینهایی که دچار خلأ قدرت بودند تا جنگهای فرسایشی و بیهودهای که جان هزاران نفر را گرفته است.
در این میان سرزمینهای اشغالی فلسطین جایگاه خاص خود را دارد. در واقع به واسطه اینکه این سرزمینها به وسیله صهیونیستها به مرور زمان و با زور اشغال شد و مسلمانان ساکن این منطقه آواره شدند رهبران سیاسی در ایران نگاه ویژهای به آن داشتند. چه رهبرانی که در رأس هرم قدرت بودهاند و چه شخصیتهای سیاسی که از نفوذ و جایگاه خاصی برخوردار بودند همواره یکی از چالشهای پیش رویشان موضعگیری در قبال این مسئله بغرنج و پیچیده بوده است.
مسئلهای که در طول سالیان گذشته بر پیچیدگی آن افزوده شده به نحوی که برخی آن را مادر بحرانهای منطقه قلمداد میکنند و حل آن را آغازی بر پایان سالها جنگ، منازعه و کشتن انسانهای بیگناه به شمار میآورند. اما یکی از سؤالهای پیش روی ما رویکرد ایران عصر محمدرضا پهلوی در قبال این بحران منطقهای است؛ به خصوص که سرزمینهای اشغالی و به رسمیت شناخته شدن موجودیت اسرائیل در دوره پهلوی دوم است که رنگ واقعیت به خود میگیرد و دولت شاهنشاهی ایران نیز در این زمینه از جمله کشورهایی است که بر این امر صحه میگذارد.
آنچه بر اهمیت موضوع میافزاید تنها به رسمیت شناخته شدن اسرائیل توسط محمدرضا پهلوی نیست، بلکه روابط گستردهای است که دو طرف در ابعاد و زمینههای مختلف با یکدیگر برقرار کردند. این امر بهخصوص در زمینه مسائل و موضوعات اقتصادی جلوه خاصی دارد. در واقع نیازهای راهبردی دو طرف بهویژه ایران که به جای تکیه بر ظرفیت و پتانسیل داخلی به کمکهای خارجی چشم دوخته بود سبب شد مناسبات اقتصادی دو طرف روند رو به گسترشی پیدا کند. بر این اساس، تلاش خواهیم کرد در سطور زیر نگاهی هرچند کوتاه به روابط اقتصادی دو طرف انداخته و فراز و فرود آن را در کشاکش روندهای سیاسی مورد ارزیابی قرار دهیم.
برقراری روابط رسمی میان تهران ـ تلآویو
در نوامبر سال 1947م مجمع عمومی سازمان ملل متحد طرح پیشنهادی کمیسیونی متشکل از یازده عضو این سازمان مبنی بر تقسیم فلسطین به دو منطقه عربی و یهودی را به تصویب رساند. اسرائیلیها با توجه به ضعف اعراب و خلأ قدرت پدیدآمده پیشدستی کردند و چند ماه بعد دولت اشغالگر اسرائیل را بنیان نهادند. تأسیس دولت اسرائیل همراه شد با به رسمیت شناخته شدن این کشور توسط پنجاه کشور عضو سازمان ملل که در نهایت به عضویت رژیم اشغالگر اسرائیل در سازمان ملل متحد منتهی شد. در ایران نیز دولت ساعد در اسفندماه سال 1328ش تصمیم به شناسایی دولت اسرائیل به صورت دوفاکتو گرفت و در بیتالمقدس سرکنسولگری دائر نمود. البته این شناسایی با پرداخت مبلغ چهارصدهزار دلار به نخستوزیر وقت، یعنی ساعد مراغهای، همراه بود؛ زیرا مخالفت افکار عمومی مردم در ایران و در همین حال روشنفکران و روحانیون سرشناسی همچون آیتالله کاشانی نسبت به این مسئله تازگی نداشت. اما این شناسایی دیری نپایید و با اوج گرفتن نهضت ملی شدن صنعت نفت و در واکنش به اعتراضات مردم و برخی از نمایندگان مجلس دولت محمد مصدق شناسایی اسرائیل را پس گرفت. با این حال این پایان کار نبود و با روی کار آمدن دولت کودتا و قدرت گرفتن شخص محمدرضا پهلوی، فصل تازهای از همکاریهای ایران و اسرائیل آغاز گردید.1
بیشتر بخوانید:
چرا ساعد مراغهای اسرائیل را به رسمیت شناخت؟
نفت مهمترین موتور محرک همکاریهای اقتصادی ایران و اسرائیل
با سرنگونی دولت محمد مصدق و تحکیم تدریجی قدرت شاه زمینه برای گسترش روابط تهران و تلآویو فراهم شد. این امر به خصوص در زمینه مراودات اقتصادی زودتر به نتیجه رسید؛ زیرا پیش از این نیز بازرگانان یهودی و اسرائیلی با یکدیگر رابطه داشتند. در نتیجه در پاییز سال 1333ش بود که حسین سنندجی، دبیر دوم سفارت ایران در لندن، پیشنهاد فروش نفت را به دبیر اول سفارت اسرائیل، یعنی مردخای گازیت، ارائه کرد. اسرائیل ازآنجاکه مسیر توسعه را در پیش گرفته بود نیاز مبرمی به نفت داشت و محمدرضا پهلوی نیز برای تحکیم قدرت خود نیاز به فروش روافزون طلای سیاه را احساس میکرد. مضاف بر این، اسرائیل در جنگ با اعراب نیاز شدیدی به نفت پیدا کرده بود؛ به خصوص که با تحریم اعراب و حتی روسیه، دسترسی به آن برای تلآویو دچار مشکل شده بود. با این حال در سال 1336ش قراردادی رسمی میان ایران و اسرائیل برای فروش نفت به این کشور امضا و توافق شد نفت ایران به بهای 30/1 دلار به اسرائیل فروخته شود.2
در ایران نیز دولت ساعد در اسفندماه سال 1328ش تصمیم به شناسایی دولت اسرائیل به صورت دوفاکتو گرفت و در بیتالمقدس سرکنسولگری دائر نمود. البته این شناسایی با پرداخت مبلغ چهارصدهزار دلار به نخستوزیر وقت، یعنی ساعد مراغهای، همراه بود
دیوید بن گورین، نخستوزیر وقت اسرائیل که از این قرارداد بسیار خوشحال شده بود، دستور داد بلافاصله یک خط لوله انتقال نفت میان دو کشور احداث شود و این کار در طول کمتر از صد روز به نتیجه رسید. یک سال بعد ملاقاتی میان محمدرضا پهلوی و لوی اشکول، وزیر دارایی اسرائیل، انجام شد و شاه آمادگی خود را برای افزایش صادرات نفت به اسرائیل اعلام کرد. در نتیجه این ملاقات خط لوله دیگری احداث شد و صادرات نفت ایران به اسرائیل به میزان دو برابر افزایش داد. این روابط بیتوجه به مسائل سیاسی داخلی و بینالمللی در دهه 1340 نیز ادامه پیدا کرد؛ به نحوی که دو کشور در سال 1344ش شرکتی به نام شرکت نفت ماورا آسیا تأسیس کردند. به موجب این توافق که در سال 1346ش اجرایی شد، خط لولهای در بندر ایلات اسرائیل احداث میشد که نفت ایران را به اروپا و کشورهایی همچون ایتالیا و رومانی صادر میکرد. این مراودات در حالی بود که محمدرضا پهلوی هرگونه همکاری با اسرائیل را انکار میکرد و در اظهارنظرهای رسمی صادرات نفت از ایران را در قالب توافقهای کنسرسیوم با دولت اسرائیل وانمود مینمود.3
واکنش امام خمینی به توسعه مناسبات اقتصادی ایران و اسرائیل
این مراودات از چشم رهبران مذهبی و روشنفکران و در رأس آن امام خمینی پنهان نماند و ایشان با صحبتهای صریح و بیپرده خود هرگونه همکاری کشورهای اسلامی با رژیم غاصب اسرائیل را غیرموجه و حرام دانستند. امام خمینی در بیانیهای در 18 خرداد 1346ش «خطاب به ملتها و دولتهای اسلامی، این مولود نامیمون استعمار را ریشه همه مشکلات حال حاضر دنیای اسلام دانست و به تحریم این رژیم پوشالی حکم داد».4 ایشان هدف از این تحریمها را که شامل منع فروش نفت به رژیم غاصب اسرائیل و نخریدن کالاهای اسرائیلی میدانستند، انزوای اسرائیل در جهان اسلام، فشار اقتصادی مضاعف بر این کشور و در نهایت ایجاد زمینهای برای از بین بردن آن عنوان کردند.5 اما رژیم پهلوی که گوشش به این صحبتها بدهکار نبود مناسبات اقتصادی خود را با تلآویو نه تنها کاهش نداد، بلکه آن را گسترش و به زمینههای دیگر نیز تسری بخشید.
روابط ایران و اسرائیل در زمینه کشاورزی
تهران تلاش میکرد اسرائیل را در طرحهای کشاورزی و صنعتی خود شریک کند و این کشور را به سرمایهگذاری در طرحهای ایران تشویق میکرد. بدینترتیب کارشناسان اسرائیلی توانستند بهتدریج در بخشهای کشاورزی و بازرگانی ایران نفوذ و سرمایهگذاری کنند. یکی از بزرگترین طرحهای کشاورزی که اسرائیلیها در راهاندازی و مدیریت آن نقش داشتند طرح کشت و صنعت قزوین بود که مساحت وسیعی از این منطقه کشور را در بر میگرفت.6
مناسبات دوجانبه در بخش کالا و خدمات
روابط تهران و تلآویو در بخشهای دیگر اقتصادی نیز قابل مشاهده بود و سرمایهگذاران اسرائیلی از آن رو که سود سرشاری نصیبشان میشد علاقه مضاعفی به فعالیت در این قسمتها داشتند. سرمایهگذاری اسرائیل در تعدادی از بانکهای مختلط و شرکتهای تولیدی و خدماتی ایران نمونهای از این دست میباشد. این مراودات به حدی بود که واردات ایران از اسرائیل نه تنها چند برابر واردات ایران از کشورهای عربی بود، بلکه از واردات ایران از تمام کشورهای مسلمان جهان در آسیا و آفریقا بیشتر بود. تجارت ایران با اسرائیل به نحوی بود که در مدت تقریبا دوازده سال، یعنی به فاصله سالهای 1344 تا 1356ش، تهران بیش از هشتصدمیلیون تومان کسری موازنه تجاری داشت و این کسری همچنان رو به افزایش نیز بود.7
در نهایت دو رویداد مهم سبب شد که روابط حسنه ایران با اسرائیل دچار دگرگونی شود و به قطع آن بینجامد: اول صلح میان مصر و اسرائیل بود که با میانجیگری آمریکا به قرارداد کمپ دیوید در شهریور 1357ش منتهی شد. این واقعه با واکنش تند امام خمینی و محافل مذهبی در ایران همراه شد و دولت ایران را تحت فشار قرار داد تا روابط خود با رژیم غاصب اسرائیل را پایان دهد و ازهمینرو دولت ایران مجبور شد در این روابط احتیاط بیشتری به خرج دهد، اما آنچه تیر آخر را بر پیکره این روابط زد گسترش شعلههای انقلابی در ایران بود؛ انقلابی که یک روی آن مبارزه علیه آمریکا و اسرائیل بود و تلاش میکرد روابط و رفتار ایران با دنیای خارج را به شکل دیگری تعریف نماید. بدینترتیب با پیروزی انقلاب اسلامی روابط ایران و اسرائیل قطع شد و سفارت اسرائیل در اختیار فلسطینیها قرار گرفت. دیپلماتهای اسرائیلی خود را در سفارت آمریکا مخفی ساختند و سرانجام هفت روز بعد همراه اتباع آمریکایی از ایران خارج شدند.8
در مجموع باید گفت که روابط اقتصادی ایران و اسرائیل در دوران پهلوی دوم به نحوی بود که اسرائیل در منطقه یک منبع تضمینشده نفت را بهدست آورده بود و زمینه فراهم کردن بیشترین امکانات برای شرکتهای خدماتی و مالی این کشور فراهم شده بود؛ کشوری که سرزمین مسلمانان را غصب و آنها را آواره کرده بود؛ موضوعی که مخالفت شدید امام خمینی و رهبران مذهبی را در پی داشت؛ مخالفتی که در نهایت با پیروزی انقلاب اسلامی به نتیجه رسید و روابط تهران ـ تلآویو قطع شد.
پی نوشت:
1. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دستنشانده)، تهران، انتشارت قومس، 1382، صص 409-411.
2. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، البرز، 1375، صص 283-284.
3. فرد هالیدی، ایران؛ دیکتاتوری و توسعه، ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع، تهران، نشر علم، 1358، ص 289.
4. روحالله موسوی خمینی، صحیفه امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 1، ص 336.
5. همانجا.
5. علیاکبر ولایتی، ایران و تحولات فلسطین، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1380، صص 174-176.
6. علیرضا ازغندی، همان، ص 418.
7. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 458.
کد مطلب: 11922