اعلام رسمی کشف حجاب در دیماه سال 1314ش از سوی رضاشاه یک حرکت دفعی و یکباره نبود، بلکه یکی از حلقههای زنجیرهای بود که از سالها قبل آغاز شده و همین حلقهها، زنجیرهای از مقاومت را در سطح جامعه ایجاد کرده بود
مقاومت مردمی در برابر کشف حجاب؛
زنجیره مقاومت علیه زنجیره کشف حجاب
21 تير 1399 ساعت 10:48
مولف : سیدمرتضی حسینی
اعلام رسمی کشف حجاب در دیماه سال 1314ش از سوی رضاشاه یک حرکت دفعی و یکباره نبود، بلکه یکی از حلقههای زنجیرهای بود که از سالها قبل آغاز شده و همین حلقهها، زنجیرهای از مقاومت را در سطح جامعه ایجاد کرده بود
اعلام رسمی کشف حجاب در دیماه سال 1314ش از سوی رضاشاه یک حرکت دفعی و یکباره نبود، بلکه زمینههای فرهنگی و سیاسی آن به سالهای قبل بازمیگشت؛ زمینههایی که به تدریج مقاومتها و مخالفتهایی را در سطح جامعه ایجاد کرد.
رضاشاه از سالهای ابتدایی آغاز سلطنتش بهدنبال تغییر در زیست اجتماعی مردم بود. او آموزههای مذهبی و حضور روحانیون در زندگی اجتماعی را مانع پیشرفت ایرانیان میدانست. برپایه این نگرش سطحی، کشف حجاب یکی از حلقههای زنجیرهای بود که پایههای فرهنگی حکومت پهلوی اول را شکل میداد.
از یکپارچهسازی لباس مردان تا مخالفت با حجاب زنان
بررسی کشف حجاب رضاشاهی بدون اشاره به «قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه» ناقص است؛ قانونی که نشاندهنده نگاه شبهمدرنیستی حاکم بر سیاستهای فرهنگی رضاشاه و نخبگان حامی اوست که استفاده از پوشش مرسوم و سنتی مردان ایرانی را یکی از عوامل سرشکستگی و نشانه عقبماندگی ایرانیان میدانستند. از این رو در یک فرمان سراسری مقرر شد همه مردان کلاه جدیدی با نام «کلاه پهلوی» را بر سر بگذارندکه شبیه کلاه نظامیان فرانسوی در آن روزگار بود.1
در 6 دیماه سال 1307ش، مجلس هفتم شورای ملی با فشار رضاشاه طرح «اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه» را در چهار ماده و هشت تبصره تصویب کرد؛ قانونی که در ماده اول آن آمده بود: «کلیه اتباع ذکور ایران که برحسب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوص نیستند در داخله مملکت موظف هستند که ملبس به لباس متحدالشکل شوند».
در این قانون که زمان اجرای آن در شهرها از 1 فروردین 1308ش و در روستاها از 1 فروردین سال 1309تعیین شده بود، «هشت طبقه از جمله مجتهدین، مراجع امور شرعیه دهات و قصبات، مفتیان اهل سنت، پیشنمازان دارای محراب، محدثین، مدرسین فقه و اصول و روحانیون ایرانی غیرمسلم مستثنی بودند». متخلفان از این قانون، در صورتی که شهرنشین بودند به جزای نقدی از یک تا پنج تومان و یا حبس از یک تا هفت روز و در صورتی که شهرنشین نبودند به حبس از یک تا هفت روز محکوم میشدند.2
رضاشاه شش سال بعد (خرداد 1313ش) و پس از بازگشت از سفر ترکیه به عنوان تنها سفر خارجی در دوران حکومتش، این چنین دستور داد تا کلاه پهلوی روی سر مردان ایرانی به کلاه شاپو تغییر شکل دهد: «ما باید صورتا و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو بشود و هنگام افتتاح مجلس شورا همه باید با شاپو حاضر شوند و در مجلس هم باید کلاه را به عادت غربی بردارند».3
زمینهسازی برای یک طرح عجیب
17 دیماه سال 1314ش که به عنوان روز اعلام رسمی کشف حجاب و منع حجاب شناخته میشود، حاصل حدود چهار دهه زمینهسازیهای فکری از دوران مشروطیت تا کودتای 1299 و بسترسازی اجرایی رضاشاه بعد از رسیدن به قدرت است.
در این راستا، علاوه بر قانون اتحاد البسه، باید به رویدادها و اقداماتی همچون «دومین کنگره زنان شرق در ایران» در سال 1311ش، گسترش مدارس دختران به شیوه کشورهای اروپایی، سفر رضاشاه به ترکیه و تشکیل کانون بانوان در سال 1314ش اشاره کرد.4
در فاصله اجرای قانون اتحاد البسه تا دیماه 1314ش که کشف حجاب رسمیت یافت، تبلیغات فراوانی از سوی مطبوعات و محافل حکومتی برای کشف حجاب صورت گرفت. همچنین میتوان به این موارد نیز بهعنوان مقدمات اجرایی این تغییر اشاره کرد: «برگزاری مجالس سخنرانی و سرودخوانی در دبیرستانهای دخترانه با حضور نمایندگان مجلس و مقامات عالیرتبه دولتی و همسرانشان، تأسیس مدارس مختلط تا سال چهارم ابتدایی، گسترش پیشاهنگی دختران در مدارس دخترانه، آماده شدن افکار عمومی به وسیله روزنامهها و مجلات، توجه به آزادی بانوان به وسیله شاعران و نویسندگانی چون ملکالشعرای بهار، رشید یاسمی، سعید نفیسی و محمد حجازی و افزودن کلاه زنانه به کالاهای وارداتی در سال 1311ش».5
سرانجام در 17 دیماه سال 1314ش به صورت رسمی اعلام شد که استفاده از چادر و هر چارقد یا سرپوشی به جز کلاههای اروپایی ممنوع است. پس از این تاریخ، متخلفان مورد حمله نیروهای شهربانی قرار گرفته و در ملأ عام چادر یا چارقدشان با خشونت و فحاشی از سرشان کشیده و پارهپاره میشد.
قیام مسجد گوهرشاد، علاج واقعهای نامطلوب قبل از وقوع رسمی
قیام خونین مسجد گوهرشاد در تیرماه سال 1314ش واکنشی بهموقع به این زمینهسازیهای چندینساله بود. رضاشاه، روحانیت را قویترین سازماندهنده مقاومت اجتماعی پیش روی برنامههای خود میدید. برخورد بیرحمانه و خشن او با شیخ محمدتقی بافقی در نوروز سال 1306ش که به حضور بیحجاب همسر رضاشاه در حرم حضرت معصومه(س) معترض شده بود نیز در همین راستا قابل بررسی است.6
نخستین واکنش روحانیت علیه حجابزدایی از شیراز آغاز شد. در 13 فروردین 1314ش و در جریان جشنی که با حضور علیاصغر حکمت، وزیر معارف، در مدرسه شاهپور شیراز منعقد شده بود «عدهای از دختران جوان بر روی سن ظاهر گشته بهناگاه برقع از روی برگرفتند و با چهرهای باز و گیسوانی نمایان پایکوبی را آغاز کردند».7 با انتشار این خبر، فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز، اجتماعی توسط روحانی مبارز سید حسامالدین فالاسیری برپا شد. وی در سخنرانی خود به انتقاد از عملکرد رژیم پرداخته و به مردم هشدار داد که مواظب توطئهها باشند. به دنبال این سخنرانی، بلافاصله ایشان را دستگیر و محبوس کردند.
پس از دستگیری فالاسیری، روحانیون حوزه علمیه مشهد به اعتراض برخاستند و در منزل یکی از روحانیون طراز اول شهر به نام آیتالله شیخ یونس اردبیلی جلسهای برگزار کردند تا علیه طرح قریبالوقوع کشف حجاب اعتراض کنند. آنها پس از مشورت تصمیم گرفتند نمایندهای جهت گفتوگوی مستقیم با رضاشاه به تهران اعزام شود. آیتالله حاجآقا حسین قمی، از مراجع عظام، برای این مأموریت به تهران اعزام شد، اما پس از عزیمت به تهران در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بازداشت و ممنوعالملاقات گردید.
مردم مشهد که از سرنوشت آیتالله قمی نگران بودند، در حرم امام رضا(ع) تجمع کردند. آنها همچنین خواهان آزادی شیخ محمدتقی بهلول، واعظ پرشور مخالف کشف حجاب، بودند. بهلول زیرنظر مأموران دولت در حرم امام رضا(ع) محبوس بود. مردم با آگاهی از این موضوع در محل توقیف او تجمع کرده و او را آزاد کردند. روز جمعه 20 تیرماه همزمان با سالگرد به توپ بستهشدن حرم امام رضا(ع) توسط قوای روسیه در سال 1330ق، معترضان در مسجد گوهرشاد تحصن کرده و پای منبر روحانیون ازجمله شیخ محمدتقی بهلول نشستند. در این روز بین مردم معترض و مأمورانی که قصد برهمزدن تجمع را داشتند، درگیریهایی رقم خورد و تعدادی از معترضان به شهادت رسیدند؛ با این حال تحصن ادامه یافت.
نخستین واکنش روحانیت علیه حجابزدایی از شیراز آغاز شد. در 13 فروردین 1314ش و در جریان جشنی که با حضور علیاصغر حکمت، وزیر معارف، در مدرسه شاهپور شیراز منعقد شده بود «عدهای از دختران جوان بر روی سن ظاهر گشته بهناگاه برقع از روی برگرفتند و با چهرهای باز و گیسوانی نمایان پایکوبی را آغاز کردند»
صبح یکشنبه 21 تیرماه 1314ش به دستور مستقیم رضاشاه مأموران نظامی به تحصن در مسجد گوهرشاد حمله کرده و با انواع سلاحهای گرم جمعیت متحصنین را به خاک و خون کشیدند. حاصل این اقدام بیرحمانه، شهادت جمع زیادی از مردم بیگناه بود. به دنبال این حادثه تعدادی از روحانیون طراز اول حوزه علمیه مشهد دستگیر شدند؛ به گونهای که این حوزه که مرکز مقاومت علیه کشف حجاب بود تقریبا از هم فروپاشید، مدارس دینی تخریب گشت و حکومت نظامی در مشهد سایه سیاه خود را پهن کرد.8
مقاومتهای خودجوشی که رنگ راهکار داشتند
واقعه خونین مسجد گوهرشاد نشان داد که رضاشاه پهلوی برای رسیدن به اهداف خود هیچ اصل انسانی و اخلاقی را در نظر ندارد. پس از این اقدام جایتکارانه حکومت، اغلب روحانیونی که دارای پایگاه مردمی بودند و توانایی بسیج مردمی را داشتند به تبعیت از بزرگان حوزههای علمیه یا تقیّه کردند و یا به روستاها و شهرهای کوچکتر پناه بردند.
با رسمیشدن کشف حجاب، بهخاطر بالا گرفتن جوّ خفقان فرصتی برای اعلام مخالفت علنی پدید نیامد و چنانچه مخالفتهایی نیز نمود پیدا کرد، مدارک مستندی از آن در مجموعه اسناد و مدارک بهجایمانده از حوادث آن دوران برجای نمانده است.9
در آن دوران، اغلب مقاومتهای مردمی به صورت خودجوش و در حیطه برخوردهای شخصی یا ابتکارات و راهکارهای موردی بود. در واکنش به خشونت مأموران شهربانی در کوچه و بازار، زنان سعی کردند از رفتوآمد در خیابانها به جز موارد ضروری پرهیز کنند. در معماری و فضای خانهها نیز تغییر تازهای روی داد. خانوادههای متدیّن در منزل خود حمام ساختند تا زنان مجبور نباشند حتی برای رفتن به حمام از خانه خارج شوند.10
در مقایسه با قانون اتحاد البسه، مخالفتها و اعتراضهای مردم بسیار پررنگتر بود؛ چراکه کشف حجاب برخلاف قانون مزبور صرفا به تغییر ظاهری لباس مردان محدود نبوده و با بنیانهای اعتقادی خانواده و صیانت از ناموس سروکار داشت. با این حال اسناد تاریخی نشان میدهد که در فاصله ششساله اجرای کشف حجاب تا شهریور 1320ش، قاطبه مردم و متدینین با وجود فشارهای روحی و روانی با توجه به ساختار متصلب حکومت بیشتر در پی راهکارهایی برای دور زدن این قانون بودند.
در مواجهه زنان با حجاب و مأموران سختگیر در کوچه و خیابان، گاه مردان با دادن رشوه به مأموران حجاب همسران خود را حفظ میکردند و گاهی با آنان درگیر میشدند. در برخی موارد، بانوان بلافاصله پس از مشاهده مأموران روسری خود را مخفی کرده و دوباره بر سر میگذاشتند یا اگر چادر و پوشش سر آنان توسط مأموران ضبط میگردید از پوششی که بر سر کودکان همراه خود داشتند استفاده میکردند. البته گاهی رفتارهای خشن مأموران دولتی باعث میشد تا هنگامیکه اهالی یک محله با مأموری تنها مواجه میشدند او را کتک زده و متواری شوند.11
این مقاومتهای خودجوش فقط به روشهای مختلف برای حفظ حجاب محدود نمیشد. در مواردی مردم با استهزا و ملامت زنانی که به دستور دولت کشف حجاب کرده بودند، مخالفت خود را اعلام میکردند؛ وضعیتی که باعث میشد حتی بسیاری از زنان در کشف حجاب خود دچار تردید شوند.12
فرجام سخن
قانون تغییر البسه و سیاست کشف حجاب، دو برنامه عمده رضاشاه در راستای ایجاد وضعیتی بود که به زعم او به ترقی و پیشرفت میانجامید. اما آنچه در واقعیت رخ داد، تغییراتی ظاهری، سطحی و حاصل سرکوب حکومت بود. این گونه سیاستهای گلخانهای که ناشی از نگاه سطحی رضاشاه و نخبگان حامی او به تمدن غرب بود با واکنش منفی بخش عمدهای از جامعه مواجه شد.
برخورد خشونتآمیز حکومت در موضوع حجاب زنان مقاومتهایی را نیز درپی داشت. با این حال این مقاومتهای پراکنده به دلیل فقدان رهبری یکپارچه و البته جو خفقان وسرکوب حکومتی نمود چندانی نداشت. شاید بتوان قیام مسجد گوهرشاد در 21 تیر سال 1314ش را شاخصترین حرکت در این زمینه دانست؛ رخدادی که شش ماه پیش از رسمی شدن کشف حجاب رخ داد و با سرکوب خونین و بیرحمانه حکومت پهلوی مواجه شد. پس از این واقعه، مقاومتهای مردمی بیشتر جنبه موردی گرفت و به اقدامات و ابتکارات شخصی محدود شد؛ اقداماتی که البته در جای خود قابل توجه بود و مانع از کامیابی کامل طرح ضددینی رضاشاه شد.
رضاشاه در جریان سفر به خرمآباد و عبور از مقابل صفوف زنان، پس از کشف حجاب
شماره آرشیو: 123931-275م
پی نوشت:
1. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران: از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1389، ص 171.
2. مهدی صلاح، کشف حجاب زمینهها،پیامدها و واکنشها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 98.
3. سیدمحسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، تهران، انتشارات وحید، ۱۳۶۴، ص 291.
4. مهدی صلاح، همان، صص 97-121.
5. هوشنگ شهابی، شکلگیری ایران نوین: دولت و جامعه در دوران رضاشاه، استفانی کرونین، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، انتشارات ، 1382، ص 294.
6. برای مطالعه بیشتر رک: «رضاخان و ضرب وشتم آیتالله شیخ محمدتقی بافقی در آیینه یک روایت منتشرنشده»، در پایگاه موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران:
شیخ به رضاخان گفت: نه تو از هارون کمتری و نه من از موسی بن جعفر(ع) بالاتر!
7. سینا واحد، قیام گوهرشاد، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ چهارم، 1366، ص 39.
8. مهدی صلاح، همان، ص 187.
9. همان، ص 186.
10. همان، ص 195.
11. غلامرضا جمشیدیها و لیلا نجفیان رضوی، «شیوههای مختلف مقاومت مردم ایران در برابر دستور حکومتی کشف حجاب در دوره اول پهلوی»، فصلنامه زن در فرهنگ و هنر، ش 3 (1390)، صص 46-47.
12. همان، ص 48.
کد مطلب: 13970