تهیه و تنظیم: فرهاد قلیزاده
«
پیشهوری که سالها در بادکوبه در اوایل انقلاب کمونیستی میزیست، با باقراف، رئیسجمهور آذربایجان شوروی، از آن موقع دوست بود. باقراف نزد
استالین نفوذ داشت و منشی حزب کمونیست در کمیته مرکزی هم بود. باقراف برادری داشت به نام علیاف که اطلاعات نفتیاش هم زیاد بود و در آن موقع مستشار سفارت شوروی در تهران بود و با پیشهوری دوست صمیمی بود. سفارت شوروی که حساسیت استالین را درباره نفت ایران احساس نموده رد پیشنهادش را از طرف
ساعد مراغهای و تصویب طرح ماده واحدهای بر منع مذاکرات نفت با خارجیها را مادام [که] قشون آنها در ایران مقیم است، عقده خاطری علیه ایران نموده دنبال اجرای نقشههایی میگشت تا اینکه اعتبارنامه پیشهوری رد شد. علیاف با پیشهوری مذاکره شلوغکاری در آذربایجان را به میان آورد که هدف اساسی باقراف، رئیسجمهور آذربایجان شوروی، بود که بلکه بتواند از آب گلآلود ماهی بگیرد و آذربایجان ایران را ضمیمه آذربایجان شوروی نموده حوزه جمهوری خود را توسعه داده باشد.
بدین جهت بود که باقراف با نفوذی که در استالین داشت او را قانع نمود که بتواند در صورت موافقت او به چنین اقدامی دست زند. فقط مختصر مساعدت ارتش سرخ در آذربایجان کافی بر اجرای این نقشه است. به همین جهت پس از جلب موافقت استالین بود که پیشهوری نیز فورا به تبریز رفته به ایجاد حزب دموکرات آذربایجان پرداخت در حالی که
حزب توده آذربایجان منحل گردید و اعضای آن زیر پرچم حزب جدید درآمدند و بعضی از عوامل نیز از قبیل غلام یحیی از قفقاز وارد تبریز شده به تقویت پیشهوری پرداختند و موقعیت او را به نحوی تحکیم کردند که روز 29 آذر 1324 باش وزیری، یعنی نخستوزیری پیشهوری در آذربایجان اعلام و مجلس آنجا تشکیل گردید و تهران را به لرزه درآورد.
در حالی که مجلس چهاردهم گرفتار کشمکش با
صدرالاشراف، نخستوزیر وقت، بود که یک اقلیت چهلنفری مجهز به لیدری دکتر مصدق از راه اوبستروکسیون کار دولت را چنان فلج کرده بود که با عدم حضور خود در جلسه علنی مجلس حتی حقوق ماهیانه وزارتخانهها و ادارات هم اگر استثنائا آن اقلیت قوی در مجلس حاضر نمیشد پرداخت نمیگردید. صدرالاشراف که از طرف اکثریت مجلس به صدارت رسیده بود مورد اعتراض آن اقلیت قوی چهلنفری بود. بدین جهت آن اقلیت با عدم حضور خود در مجلس کارش را فلج کرده بود و صدر و حامیانش هم لجاجت به خرج میدادند که با این وضع به کار اداره دولت پردازند.
عاقبت نیز مجلس چهادرهم ناچار شد به خود تکانی داده وضع جدیدی بهوجود آورد. ناچار شد صدرالاشراف را کنار زده حکیمالملک آذربایجانی را نخستوزیر نماید، بلکه در وضع آذربایجان تغییری حاصل شود. او هم واحدی از ارتش از تهران برای تبریز اعزام داشت که با عکسالعمل ارتش سرخ در شریفآباد قزوین مواجه شد؛ یعنی رسما جلوی پیشرفت آن را از آنجا به بعد گرفتند که برای جلوگیری از خونریزی به سرتیپ امجدی، رئیس آن ستون نظامی از تهران دستور مراجعت رسید. سپس منجر به طرح شکایت ایران از دولت شوروی در جلسات شورای امنیت و سازمان ملل گردید که تازه این مرکز سیاسی بینالمللی بهوجود آمده بود.
خلاصه اینکه واقعه آذربایجان پس از رد اعتبارنامه پیشهوری و عصبانیت او به نحوی که تشریح نمودم، بهوجود آمد و من قطع دارم اگر آن اشتباه در مجلس نمیشد آن وقایع یک سال و نیم آذربایجان به میان نمیآمد؛ زیرا حقیقت واقعه آذربایجان همین بود که شرح دادم و من با ارتباطی که با پیشهوری داشتم و اطلاعاتی که در مسافرت به روسیه شوروی برای مذاکرات مستقیم با دولت شوروی درباره اصلاح روابط ایران و شوروی بهدست آوردم این حقایق پشت پرده سیاست را بهدست آوردم که در اینجا ثبت گردید.»1
جعفر پیشهوری، رئیس فرقه دموکرات آذربایجان،
هنگام مطالعه روزنامه آذربایجان
شماره آرشیو: 3048-1ع
پی نوشت:
1. ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشتهای یک روزنامهنگار (تحولات نیمقرن اخیر تاریخ معاصر ایران از نگاه ابوالحسن عمیدی نوری)، به کوشش: مختاری حدیدی ـ جلال فرهمند، ج 2، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384، صص 213ـ215.