تیمور بختیار از جمله ایدهپردازان اصلی تأسیس ساواک بود. او در راستای اجرای این طرح چندین بار به آمریکا سفر کرد و در نهایت هم به عنوان اولین رئیس ساواک انتخاب شد. انتخاب بختیار از همان ابتدا تعجب و شگفتی بسیاری را به دنبال داشت
بررسی دلایل انتخاب بختیار به ریاست ساواک؛
چرا بختیار انتخاب شد؟
20 مرداد 1399 ساعت 7:59
تیمور بختیار از جمله ایدهپردازان اصلی تأسیس ساواک بود. او در راستای اجرای این طرح چندین بار به آمریکا سفر کرد و در نهایت هم به عنوان اولین رئیس ساواک انتخاب شد. انتخاب بختیار از همان ابتدا تعجب و شگفتی بسیاری را به دنبال داشت
بعد از کودتای 28 مرداد، محمدرضا پهلوی در جهت تقویت قدرت خود و کنترل تهدیدات داخلی، نهادها و سازمانهای متعددی را ایجاد نمود که در میان آنها سازمان ساواک از نظر تشکیلات و قدرت سرکوب، از جایگاه خاصی برخوردار بود. ایده تشکیل ساواک از سوی افراد و گروههای متعدد داخلی و خارجی مطرح شد. در میان افراد داخلی، تیمور بختیار از جمله ایدهپردازان اصلی تأسیس ساواک بود. او در راستای اجرای این طرح چندین بار به آمریکا سفر کرد و در نهایت هم به عنوان اولین رئیس ساواک انتخاب شد. انتخاب بختیار از همان ابتدا تعجب و شگفتی بسیاری را به دنبال داشت، چرا که او رابطه چندان خوبی با شاه نداشت؛ ازاینرو یک سؤال مهم اذهان بسیاری را به خود مشغول داشت که چرا بختیار انتخاب شد؟
تیمور بختیار که بود؟
تیمور بختیار در سال 1293، در چهارمحال و بختیاری به دنیا آمد. او از خانوادههای سرشناس و سیاستمدار بختیاری بود؛ چنانکه پدرش دو دور به مجلس راه یافته بود و پدربزرگش نیز در دستگاه قاجاری در سمت وزیر جنگ خدمت کرده بود. بختیار، در 1312ش به دانشکده نظامی سنسیر فرانسه رفت و در 1315ش از آنجا فارغالتحصیل و در 1326ش وارد دانشگاه جنگ شد. در نخستین سالهای خدمتش، به ترتیب، فرمانده دسته، آجودان هنگ، رئیس رکن چهارم ستاد لشکر، فرمانده سواران و رئیس ستاد لشکر گارد شاهنشاهی بود.1
تیمور بختیار، از جمله کسانی بود که در جریان غائله آذربایجان، به ایفای نقش در برابر پیشهوری پرداخت و با او مقابله کرد. او توانست در برابر برخی از جنبشهای تجزیهطلبانه در برخی از شهرهای کشور نیز عملکرد مثبتی از خود نشان دهد و به پاس خدماتش در این عرصه به درجه سرهنگی ارتقا یابد. همچنین وی در هنگام شورش ابوالقاسمخان بختیار در منطقه بختیاری، در دوره نخستوزیری مصدق، مأمور مقابله با او شد و با دو گردان پیاده به اصفهان رفت. جالب آنکه ابوالقاسمخان بختیار از نزدیکان و اقوام تیمور بختیار بود؛ از این رو مصدق، او را پس از توفیق در این مأموریت، با درجه سرهنگی به فرماندهی تیپ کرمانشاه برگزید.2
در جریان کودتای 28 مرداد، بختیار از جمله کسانی بود که اعلام نمود آمادگی مقابله با مصدق را دارد. بعد از کودتای 28 مرداد، حکومت نظامی که در زمان مصدق بود، به صورت جدی درآمد و توسعه زیادی یافت. در این شرایط تیمور بختیار به علت خشونت و قساوت در رأس حکومت نظامی قرار گرفت.3 او در این مدت با قدرت تمام به سرکوب مخالفان پرداخت و هر کس را که آمریکا و انگلیس و محمدرضا پهلوی میخواستند از دم تیغ میگذراند، تودهایها را قلع قمع کرد، فدائیان اسلام را به طرز فجیعی به جوخه اعدام سپرد و پادگان مرکز 2 زرهی را به یک شکنجهخانه تمام و کمال تبدیل کرد.4 او تا زمان تشکیل ساواک این سمت را حفظ کرد و بعد از آنکه سازمان ساواک شکل گرفت، از این سمت برکنار شد و به عنوان اولین رئیس ساواک، در رأس آن قرار گرفت.
چرا بختیار به عنوان رئیس ساواک انتخاب شد؟
در رابطه با علل انتخاب بختیار به عنوان رئیس ساواک به عوامل مختلفی اشاره شده است. برخی معتقدند محبوبیت فزاینده بختیار در میان افسران، باعث شد تا او انتخاب اول برای ریاست ساواک باشد. گفته شده است بختیار «به نحو چشمگیری مورد علاقه و احترام طبقه بالای سنتی، همچنین بسیاری از مقامات آمریکایی، انگلیسی، بهخصوص رئیس پایگاه سی.آی.ای در تهران بود... البته ناگفته نماند که در این دوران، بختیار، کیا و علویمقدم، مانند بیشتر افسران ارشد نیروهای امنیتی، بهرغم جاهطلبیهای شخصی، نسبت به شاه و فادار بودند».5
حسین فردوست نیز به موضوع محبوبیت عجیب بختیار در میان نظامیان اشاره کرده و در خاطرات خود آورده است: «زمانی که وارد ساواک شدم، تیمور بختیار در این سازمان محبوبیت عجیبی داشت. مقامات عالیرتبه ساواک و مدیران کل همه دوران خوشی را در کنار بختیار بودند و در دزدیهای کلان یکدیگر سهیم و شریک. سرتیپ علوی کیا، دلال بختیار محبوب همه بود و بهویژه سرتیپ مصطفی امجدی و سرلشکر امجدی فریفته و خدمتگزار واقعی بختیار بودند. خود پاکروان نیز نسبت به بختیار علاقه خاصی داشت و او را یک افسر شجاع عشایری میدانست. در واقع همه ساواک یک باند بودند و من، غریبهای که به میان آنها وارد شده بودم».6
از نظر قانونی انتخاب رئیس ساواک از اختیارات شاه بود، اما در پشت پرده این انتخاب، رأی و نظر افراد و گروههای دیگری نیز تأثیرگذار بود
فردوست محبوبیت بختیار را به عملکرد او در ساواک نسبت داده و معتقد است که اختلاسها و دزدیهایی که در دوره ریاست او بر ساواک صورت گرفت، باعث محبوبیت بختیار شد. از این رو بهزعم فردوست آنچه باعث انتخاب بختیار به ریاست ساواک شد، جدا از محبوبیت او در میان برخی از عناصر داخلی، حسننظر آمریکا نسبت به اقدامات و پیشینه سیاسی بختیار بود. به گفته فردوست، از آنجا که ساواک سازمانی آمریکایی بود آمریکا ترجیح میداد یک مهره آمریکایی در رأس آن قرار گیرد؛ چرا که بختیار در جریان کودتای 28 مرداد توانسته بود اعتماد آمریکا را به خود جلب نماید. با این حال برخی معتقدند انتخاب تیمور بختیار توسط خود محمدرضا پهلوی صورت گرفت تا از این طریق قدرت او را کنترل نماید؛ چرا که شاه ظن آن را داشت که بختیار درصدد قدرتگرفتن و کودتا علیه اوست و ریاست او بر ساواک میتواند ضمن راضی کردن او، مانع از هر گونه تهدیدی گردد. البته از نظر قانونی انتخاب رئیس ساواک از اختیارات شاه بود، اما در پشت پرده این انتخاب، رأی و نظر افراد و گروههای دیگری نیز تأثیرگذار بود.
بختیار، در مدت چهار سال ریاست خود بر ساواک دست به اقدامات متعددی زد. او «هیچ امکانات قبلی برای اطلاعات امنیتی نداشت. با وصف این، او در عرض چهار سال سازمان اطلاعاتی که تمام ایران را زیر پوشش داشت ایجاد نمود».7 او پیش از ریاست بر ساواک توانسته بوده بسیاری از اعضای حزب توده را دستگیر کرده و یا به رژیم برگرداند؛ از این رو با مجذوب شدن به سهولت ایدئولوژیکی افسران تودهای و شیوه تصنعیشان در برخورد با مشکلات اجتماعی، تصمیم گرفت این مهارت و این خبرگی را در خدمت ساواک به کار گیرد. البته کسی نمیداند او از چه راههایی موفق شد برخی از افسران تودهای را متقاعد کند که به دنبال او بروند.8
تیمور بختیار با توجه به اقداماتی که انجام داد خیلی زود توانست به ثروت و شهرت برسد و همین موضوع بر جاهطلبیهای او افزود و حتی فکر نخستوزیری و پادشاهی را از سر گذراند؛ از همین رو چندین بار به آمریکا سفر کرد و با برخی از شخصیتها و مقامات سیاسی آمریکا ملاقات نمود تا موضوع کودتا علیه شاه را با آنان در میان گذارد، اما مقامات آمریکا با این پیشنهاد مخالفت کردند و آن را به شاه گزارش دادند. علت مخالفت آمریکا با تیمور بختیار به این دلیل بود که در آن دوره محمدرضا پهلوی توانسته بود اعتماد آمریکاییان را به خود جلب نماید. با این حال موضوع کودتای بختیار ترس و هراس شاه را به همراه داشت و باعث شد تا شاه به بهانه رسمی ناتوانی بختیار در پیشبینی بینظمیهای سیاسی ابتدای دهه 1340، عذرش را بخواهد.9
این ناتوانی مربوط به رقابت بختیار با علی امینی برای نخستوزیری بود. بختیار در این جدال قدرت در چهره یک سیاستمدار ملی ظاهر شد. برخی از طرفدارانش به گردنش گل آویزان کردند و به حمایت از او پرداختند، اما محصول رقابت حملهای بود که در 1 بهمن به دانشگاه تهران شد که در نتیجه آن جمع زیادی مجروح شدند. به دنبال آن دانشگاه تا پایان نخستوزیری امینی تعطیل شد و بختیار هم به خارج از کشور رفت و این بار در چهره یک مخالف سیاسی به فعالیت علیه شاه و حکومتش پرداخت.10 او در نهایت توسط عوامل ساواک در عراق به قتل رسید.
سخن نهایی
تیمور بختیار به عنوان یک نظامی جسور تا زمانی که قدرت چندانی نداشت، توانست با سرکوب بسیاری از مخالفان حکومت پهلوی، خوشخدمتی خود را به شاه و حکومت نشان دهد، اما بعد از آنکه بر قدرت و ثروت او در زمان خدمت به ساواک افزوده شد، تصور نمود میتواند با جلب نظر آمریکا، علیه محمدرضا پهلوی کودتا نماید. اما از آنجا که شاه گزینه مناسبی برای اجرای اصلاحات و طرحهای موردنظر آمریکاییان بود، این طرح مورد قبول آنها واقع نشد. محمدرضا پهلوی هم با اطلاع از این طرح و هراس از هر گونه تهدیدی، موجبات برکناری تیمور بختیار از ساواک را فراهم نمود و در نهایت با ترتیب دادن طرح قتل او توسط سازمانی که خود بختیار در دوره ریاست چهارساله بر آن به قلع و قمع مخالفان پرداخته بود، برای همیشه از صحنه سیاست و قدرت حذف گردید.
تیمور بختیار در دیدار با اورل هریمن
شماره آرشیو: 12668-3ع
پی نوشت:
1. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دایرهالمعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تیمور»، ج 1، ص 651.
2. همانجا.
3. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ هفدهم، 1391، ص 528.
4. حمید زیارانی و رویا خازنی، «کارنامه سیاسی سپهبد تیمور بختیار»، خردنامه، سال سوم، ش 7 (زمستان 1390)، صص 65- 66.
5. غلامرضا نجاتی، ماجرای کودتای سرلشگر قرنی، تهران، انتشارات رسا، 1373، صص 37- 38.
6. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382، ص 542.
7. کریستین دلانوا، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، نشر طرح نو، صص 73- 74.
8. همانجا.
9. همان، ص 73.
10. سیدجلالالدین مدنی، همان، ص 620.
کد مطلب: 14058