مهمترین پرسش این گفت شنود این است که به نظر شما، پیدایش 28 مرداد ریشه در چه عواملی داشت؟
بسم الله الرحمن الرحیم. امروز اگر شما بخواهید بهطور جامعهشناسانه ماجرای 28 مرداد را تحلیل کنید، خواهید دید که 28 مرداد نه قیام ملی به نفع شاه بود و نه یک کودتا (با تمام بار مفهومی این واژه) علیه دکتر مصدق! بلکه چون در داخل کشور واگرایی سیاسی پیش آمد، نیروهای موجود اعم از مذهبی و ملی، از هم پاشیده شدند! در آن زمان آیتالله کاشانی و فدائیان اسلام، از صحنه سیاست بیرون رفته و نیروهای ملی هم متفرق شده بودند. حزب توده پشتوانهاش را از دست داده و بدنه اجتماعی، دیگر از دکتر مصدق حمایت نمیکرد؛ لذا دکتر مصدق تنها مانده بود و به همین دلیل، چند تانک ارتشی به خیابانها آمدند و دولت دکتر مصدق را خیلی راحت ساقط کردند، درحالیکه این همان مصدقی بود که در 30 تیر، مردم به حمایت از او قیام کردند و او را دوباره بر مسند نخستوزیری نشاندند. واقعا تا به حال، تحقیقی انجام نشده که به طور قطع مشخص کند: چرا ملّیون از اطراف دکتر مصدق پراکنده و نیروهای مذهبی منزوی شدند و حزب توده هم هیچ حمایتی از مصدق نکرد و او نهایتا تنها ماند و به همین دلیل، در جریان 28 مرداد، خیلی زود سقوط کرد!
از زمینههایی که انگلیس و آمریکا برای بهوجود آوردن رویداد 28 مرداد چیدند، به چه نکاتی میتوان اشاره کرد؟
طبیعت قضیه این است که نیروهای قدرتمند و مسلط خارجی، همیشه علیه حرکتهای اجتماعی کشورهای دیگر توطئه میکنند. اگر زمینه مساعد باشد، توطئهشان موفق میشود. در 28 مرداد هم زمینههای توطئه فراهم شده بود؛ لذا بسیاری معتقدند واقعه 28 مرداد را انگلیس و آمریکا بهوجود نیاوردند، بلکه آنها دست روی اختلافات ملی و مردمی ما گذاشتند و از آنها بهره بردند و نهضت ملی را به شکست کشاندند.
این پرسش را از این جهت پرسیدم که در خاطرات ویلیام راجرز، آمده که یک ماه بعد از روی کار آمدن دکتر مصدق، عملیات پنهانی برای سرنگونی او شروع شده بود.
بعد از پیروزی حرکت 28 مرداد، هر کسی ادعایی کرد! اما بههرحال آنچه مسلم است، این است که شاهی که باعجله فرار کرده بود، به کشور برگشت! آنچه مسلم است این است که دولت دکتر مصدق سقوط کرد، فدائیان اسلام اعدام و سازمان مخفی حزب توده متلاشی شد و 128 افسر آن تیرباران شدند و جبهه ملی از هم پاشید! اینها واقعیتهایی هستند که اتفاق افتادند و نمیشود آنها را انکار کرد. آمریکا و انگلیس از این پیشامدها بهره بردند و شاه شیفته آمریکا شد و دربست در اختیار آنها قرار گرفت! اینها واقعیت ها و تلخی های 28 مرداد هستند.
درباره نقش آمریکاییها در شکلگیری رویداد 28 مرداد، بسیار گفتهاند. دیدگاه شما دراینباره چیست؟
نقش آمریکاییها این بود که وقتی دیدند در داخل کشور شرایط فراهم است، فورا شاه را بازگرداندند و حکومت آمریکا را در ایران مسجل ساختند. علت این حرکتشان هم این بود که استالین مرده بود و به همین خاطر، روسها دیگر نمیتوانستند در مقابل آمریکا مقاومت کنند. حتی در همان زمان، خروشچف اعلامیه همزیستی مسالمتآمیز با آمریکا را میدهد و بین چین ــ که رهبر آن مائوتسه تونگ بود ــ و شوروی اختلاف میافتد! اگر اعلامیه خروشچف را خطاب به مائو خوانده باشید، میبینید که نوشته: اگر سرمایهداری یک ببر کاغذی است، اما دندانهایش اتمی هستند!
به نظر میرسید که دکتر مصدق از رویداد 28 مرداد، چندان هم ناراضی نیست؛ چرا که به هیچوجه ملت را به مقاومت دعوت نکرد. دراین باره چه تحلیلی دارید؟
حوادث آن روزها باید خوب بررسی شوند. چه طرفداران دکتر مصدق، چه مخالفان ایشان و چه کسانی که ناظر آن جریانها بودند، همگی باید بیطرفانه داوری کنند: چه شد که 28 مرداد پیش آمد؟ کسانی که درست تحلیل میکنند، میگویند: بزرگترین اشکال دکتر مصدق، این بود که همه دوستانی را که در روی کارآمدنش نقش داشتند، کنار زد و نتوانست وحدت و حاکمیت ملی را حفظ کند. بعضیها هم به دکتر مصدق تهمت میزنند که خودش در جریان 28 مرداد نقش داشته است، در حالی که واقعا او در این قضیه نقشی نداشت! او یک آدم ملی بود که میخواست کاری بکند، ولی دچار اشتباهاتی شد.
عدهای معتقدند دکتر مصدق وقتی متوجه شد شرایط کشور بهگونهای است که نمیتواند آن را به شکلی که میخواهد اداره کند، ترجیح داد که توسط دو ابر قدرت آمریکا و انگلیس کنار زده شود تا در نگاه مردم، همان قهرمان ملی باقی بماند. دیدگاه شما دراینباره چیست؟
دکتر مصدق میخواست قهرمان بشود، ولی وقتی شرایط قهرمان شدن فراهم نباشد، فرد سقوط میکند! علتش هم اختلافاتی بود که یا خودش مسبب ایجادشان بود و یا دیگران ایجاد کردند؛ مثلا آیتالله طالقانی میخواست رابطه بین دکتر مصدق و فدائیان اسلام را التیام ببخشد، ولی نشد. این حرفی بود که ایشان در 14 اسفند سال 1357 سر قبر مصدق زد و گفت: «میخواستم این روابط را التیام ببخشم، ولی نشد!»
از نظر شما چرا نیروهای مذهبی در برابر یک حرکت آمریکایی که به شاه قدرت مطلقه میبخشید سکوت کردند؟
یکی از اشتباهات دکتر مصدق این بود که در ابتدا، خواست با سیاست موازنه منفی پیش برود. او فکر میکرد به وسیله آمریکاییها میتواند انگلیسیها را بیرون کند، ولی نهایتا متوجه شد که این رویکرد به نتیجه نمیرسد؛ لذا پس از آن، به حزب توده آزادی داد. در حالی که جامعه مذهبی ایران، با حزب توده مخالف بودند و از اینکه حزب توده 128 افسر در سازمان نظامی حزب را به داخل ارتش نفوذ داده و روزی ممکن بود این حزب روی کار بیاید و ایران تبدیل به افغانستان شود، واهمه داشتند. اگر شما روزنامههای آن موقع و نظرات موافقان و مخالفان و آیتالله کاشانی و جبهه ملی و حزب توده را بخوانید، متوجه خواهید شد که 28 مرداد، چرا پیش آمد؟ اگر شما هم در روز 28 مرداد شاهد بودید، همین تحلیل را میکردید که جبهه ملی و حزب توده شکست خورده بودند و به پایان خود رسیده بودند، به همینخاطر چهار تانک ارتشی، به خیابانها آمدند و زاهدی به راحتی به نخستوزیری رسید!
در ماههای اخیر برخی از تریبونهای داخلی و خارجی، فدائیان اسلام را در کودتای 28 مرداد دخیل میدانند.
فدائیان اسلام در این قضیه کاملا بیطرف بودند! آنها با سلطنت محمدرضا پهلوی مخالف بودند و به همینخاطر هم در 2 شهریور، شهید نواب صفوی علیه شاه اطلاعیه میدهد و میگوید: شاه و نخستوزیر، تا عملا در برابر قانون اساسی و قانون اسلام تسلیم نشوند، رسمی نیستند و قانونیت ندارند! یعنی هم زاهدی و شاه را غیرقانونی میدانستند و هم دکتر مصدق را ایجادکننده حکومت اسلامی نمیدانستند.
تحلیل فدائیان اسلام از واقعه 28 مرداد چه بود؟
آنها معتقد بودند که انگلیسیها و آمریکاییها در مقدمهچینی برای 28 مرداد، روی اختلافات دست گذاشتند، وگرنه خودشان نمیتوانستند این کار را انجام بدهند؛ لذا از یکمیلیون دلاری که آوردند تا برای کودتا خرج کنند، فقط سیصدهزار دلار هزینه کردند! یعنی زمینه بهقدری برای سقوط دکتر مصدق فراهم بود که خود به خود، جریان 28 مرداد پیش آمد! همانطور که اشاره کردم، علت تنها ماندن دکتر مصدق این بود که در مدت نهضت ملی، تمام نیروها را از خود رانده بود؛ مثلا فدائیان اسلام، دولت اسلامی میخواستند و دکتر مصدق با وجود قولی که به آنها داده بود، این کار را انجام نداد. او معتقد بود که در ایران، باید یک دولت لائیک سرکار باشد! بدنه مردم هم، چون به مرور دیدند که دکتر مصدق و شاه دولت اسلامی نمیخواهند، از ایشان حمایت نکردند. حتی در روزهای 26 و 27 ــ که اعتراضاتی انجام شد و مجسمه شاه را در میدان توپخانه پایین کشیدند ــ یکی از فدائیان اسلام به اسم اکبر اسماعیلزاده، پای مجسمه شاه را برای شهید نواب صفوی برد!...
به این معنا که پای آمریکاییها به کشور باز میشد؟
همین طور هم شد! بر اثر اختلافات، زمینه مساعد شد و آمریکاییها آمدند. فدائیان اسلام و 128 افسر حزب توده و بعضی از افراد جبهه ملی، تیرباران یا زندانی شدند. علاوه بر اینکه آیتالله کاشانی هم منزوی شد و آمریکا 25 سال دیگر، بر ایران حکومت کرد.
در هنگام وقوع رویداد 28 مرداد 1332، شما در زندان بودید...
بله؛ آن زمان من در زندان کاخ دادگستری بودم که پنجرههایش به سمت خیابان سنگلج باز میشدند. آنجایی که من زندان بودم، الان در خیابان خیام، تبدیل به بانک ملی شده است. اتاقم در جایی بود که همه حرکتها و همه کسانی را که شعار میدادند میدیدم. در واقع من قدیمیترین زندانی سیاسی ـ مذهبی هستم. من در سالهای بعد از آن هم، باز به زندان افتاده و بعد از مدتی، به برازجان تبعید شدم و سختترین شرایط را تحمل کردم.
بازتاب این واقعه در زندان چه بود؟
در روز 28 مرداد، در ساعت 3 بعد از ظهر، عدهای به زندان ریختند و شعبان جعفری را آزاد کردند! اما شهید نواب صفوی تلفن کرد و به من گفت: «اگر آمدند و خواستند شما را از زندان بیرون ببرند، خارج نشوید تا ببینیم تکلیف چه میشود؛ چون ما با تمام این جریانات مخالف هستیم!» لذا من در زندان ماندم و پس از سپری کردن دوره محکومیت، آزاد شدم. بنابراین همانطور که گفتم، به خاطر جریاناتی که پیش آمده بود، فدائیان اسلام در 28 مرداد، چه به عنوان موافق چه به عنوان مخالف، نقشی نداشتند و فقط ناظر جریان و مخالف شاه و دولتی بودند که حکومت اسلامی را اعلام نکرده بود. شهید نواب صفوی در این مورد اعلامیه هم داد.
اخیرا انگلیسیها سندی را در فضای رسانهای منتشر کردهاند که شما در آن دوره مأمور ام.آی.سیکس بودهاید. واکنش شما به این اعلام چیست؟
من در آن روزها شانزده سال بیشتر نداشتم! یک پسر شانزدهساله چگونه میتواند مأمور ام.ای.سیکس باشد؟ آن زمان من این چیزها را اصلا نمیفهمیدم و اصلا نمیدانستم این اسم چیست و چه معنایی دارد! یک نوجوان شانزدهساله مذهبی بودم که شهید نواب صفوی را قبلا دیده و به او اعتقاد پیدا کرده و به خاطر اقدامی، به زندان افتاده بودم. امروز 67 سال از 28 مرداد 1332 میگذرد. من 85 سال دارم و آن روز شانزده سال داشتم. خوب است از انگلیسیها پرسیده شود: یک پسر بچه شانزدهساله چگونه میتواند مأمور اینتلیجنتسرویس باشد؟ آیا اصلا میفهمد که در این ارتباط، باید چه کارهایی انجام دهد؟ و اساسا چه کاری از دستش میآید؟ متأسفانه بیبیسی و ابوابجمعیاش، الزامات منطقی سخن خود را در نظر نمیگیرند و گویی در تهمتهایی که میزنند، حافظه تاریخیشان را از دست دادهاند و نمیخواهند ببینند که مفهوم سخنی که میگویند چیست؟ البته قرار است که من، از بیبیسی و کسانی که این تهمت را زدهاند شکایت کنم.
به نظر شما درسها و عبرتهای واقعه 28 مرداد چه نکتههایی هستند؟
28 مرداد یک حرکت آمریکایی بود که به واسطه اشتباهات دکتر مصدق روی داد. این واقعه باعث شد شاه دربست در اختیار آمریکا قرار بگیرد و 25 سال تمام، کشور را به دست آمریکا بدهد. به دنبال آن، پیمان سنتو بسته و چندی بعد قانون کاپیتولاسیون تصویب شود؛ لذا امروز با توجه به اینکه تمام توطئهها علیه ماست، باید از اشتباهاتی که در گذشته انجام شده، درس بگیریم.