کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روابط آمریکای دوره کندی با محمدرضا پهلوی؛

آیا شاه از ترور کندی خوشحال شد؟

15 شهريور 1399 ساعت 11:26

یکی از مسائلی که همواره در روابط پهلوی دوم و آمریکا مورد بحث بوده، سیاست دولت‌هایی است که در واشنگتن بر سر کار آمده‌اند. کندی یکی از این دولت‌هاست که در دوره او، رویکرد آمریکا در قبال کشورهای جهان سوم با تغییراتی روبه‌رو شد؛ تغییراتی که گاه گفته می‌شود خوشحالی شاه از ترور او را به دنبال داشت


 
یکی از مسائلی که همواره در روابط ایران و آمریکا مورد بحث بوده، سیاست دولت‌هایی است که در واشنگتن بر سر کار آمده‌اند. این یک واقعیت است که علی‌رغم فراز و نشیب‌های گوناگون به‌خصوص در دوران ریاست‌جمهوری دموکرات‌ها سیاست واشنگتن همواره حمایت از محمدرضا پهلوی و سلطنتش بوده است. یکی از این مقاطع، دوران ریاست‌جمهوری کندی است. در واقع کندی که پس از آیزنهاور جمهوری‌خواه ساکن کاخ سفید شد، رویکرد دولت آمریکا در قبال کشورهای جهان سوم را با تغییراتی روبه‌رو ساخت؛ تغییراتی که حمایت مطلق از شاه با ابهاماتی روبه‌رو شد. با این حال تلاش خواهیم کرد نشان دهیم چگونه کندی مسیر رهبران پیشین کاخ سفید را در قبال شاه در پیش گرفت.
 
رویکرد کندی در قبال دولت شاهنشاهی ایران
با روی کار آمدن دولت کندی و حزب دموکرات در آمریکا واشنگتن حمایت بی‌قید و شرط خود از دولت‌های غیر دموکراتیک از جمله ایران را محدود ساخت. دلیل در پیش گرفتن این سیاست نیز مشخص بود. کندی ترس این را داشت که به دلیل آسیب‌پذیری و مشکلات سیاسی اجتماعی کشورهایی همچون ایران کمونیسم امکان رخنه و نفوذ داشته باشد. بر این اساس، دولت کندی درصدد برآمد برنامه کمک‌های نظامی خود را قطع و اعطای وام و سرمایه برای رشد و توسعه اقتصادی را جایگزین سازد. در واقع برنامه کندی این بود که با انجام اصلاحات از بالا و به شکل مسالمت‌آمیز جلو انقلاب از پایین را بگیرد. بدین منظور، برنامه‌هایی چون اصلاحات ارضی، بهبود نظام آموزشی، بهداشت، مسکن و توسعه صنایع در اولویت قرار گرفت. با این حال، این پیش‌بینی شده بود که در صورت عدم موفقیت این برنامه‌ها و پدیدآمدن آشوب‌های سیاسی ـ اجتماعی در این کشورها می‌توان از نیروی نظامی استفاده کرد. بدین ترتیب دکترین کندی با نام «اتحاد برای پیشرفت» شکل گرفت.1
 
استقبال شاه از سیاست اتحاد برای پیشرفت
اعلام آمادگی واشنگتن برای اعطای کمک‌های اقتصادی به شاه مورد استقبال و حمایت تهران قرار گرفت. این امر سبب شد محمدرضا پهلوی در اسفند سال 1339ش تیمور بختیار، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور، را به واشنگتن بفرستد. در نامه‌ای که شاه همراه با بختیار برای کندی فرستاده بود از وی خواسته بود تا کمک‌های اقتصادی بیشتری روانه ایران نماید. کندی با استقبال از این پیشنهاد شاه، سفیر ویژه خود هریمن را برای مذاکره با شخص شاه و پیدا کردن راه‌های همکاری مشترک میان دو کشور به ایران فرستاد.2
 
پیامد سیاست کندی در داخل
سیاست کندی در ایران تبعاتی داشت. انتخابات مجلس بیستم که با تقلب گسترده عوامل رژیم انجام شده بود تحت تأثیر سیاست آمریکا باطل اعلام گردید و شاه برای جلب اعتماد آمریکا و سیاست دولت کندی به نخست‌وزیری علی امینی تن داد. امینی مدت‌ها سفیر ایران در آمریکا بود و از هواداران آمریکا به‌شمار می‌رفت. او در ابتدای دوران نخست‌وزیری با دریافت وام از آمریکا و مهم‌تر از آن دریافت اختیارات ویژه از شاه به‌ویژه در حوزه قانون‌گذاری، خود را از زیر فشار نظارت مجلس رهانید و با تحکیم موقعیت خود به اجرای اصلاحات مورد نظر اقدام کرد. دولت امینی از فضای خفقان و فشارهای سیاسی که بعد از کودتای 28 مرداد 1332ش در ایران شکل گرفته بود کاست و به نخبگان و جریان‌های سیاسی اجازه فعالیت سیاسی داد. احزابی همچون جبهه ملی فرصت کردند دوباره در صحنه سیاسی ظاهر شوند؛ امری که چندان خوشایند شاه نبود. در واقع روندی که در پیش گرفته شده بود چندان برای شاه مطلوب نبود؛ زیرا از قدرت سیاسی او می‌کاست و نخست‌وزیر نسبتا مستقل‌تری را نسب به قبل بر کرسی قدرت می‌نشاند.3
 
برکناری امینی از قدرت
اما حکومت علی امینی هم بر اثر اشتباه سیاسی‌اش چندان به درازا نپایید. در دوران چهارده‌ماهه صدارت امینی واشنگتن تمام تلاش خود را در کمک رساندن به دولت ایران برای انجام اصلاحات به‌ویژه اصلاحات ارضی انجام داد؛ اقداماتی که هدف آن در راستای منافع آمریکا، حفظ ایران در برابر خطر کمونیسم بود. تلاش‌هایی که به نتیجه خاصی منتهی نشد. در نهایت افزایش اغتشاشات و ناآرامی‌های سیاسی در دوران نخست‌وزیری امینی از یک طرف و تضعیف نخبگان سیاسی متمایل به انگلستان به نگرانی شاه افزود. در نتیجه شاه با عجله در فروردین سال 1341ش خود به آمریکا سفر کرد و در مدت اقامت خود با بیشتر شخصیت‌ها و رجل سیاسی و اقتصادی آمریکا دیدار و گفت‌وگو نمود. محمدرضا پهلوی در دیدار دوستانه‌ای که با کندی داشت به او قول داد بر اساس سیاست کندی خواسته‌های خود را بیشتر بر اولویت‌های اقتصادی متمرکز کند، اما مهم‌ترین نتیجه این دیدار این بود که شاه توانست رضایت کندی را مبنی بر انجام اصلاحات توسط شخص خودش جلب نماید. در نتیجه زمینه برای برکناری امینی فراهم شد.4
 
در ابتدای دهه 1340 بود که شاهد رفت و آمدهای سیاسی گوناگون میان دو کشور بودیم. به خصوص می‌توان به سفر لیندون جانسون در شهریور سال 1341ش اشاره کرد. سفر او به تهران باعث رفع با روی کار آمدن دولت کندی و حزب دموکرات در آمریکا واشنگتن حمایت بی‌قید و شرط خود از دولت‌های غیر دموکراتیک از جمله ایران را محدود ساخت. دلیل در پیش گرفتن این سیاست نیز مشخص بود  
قطع حمایت آمریکا از امینی
واشنگتن و دولت کندی به چند دلیل در نهایت به این نتیجه رسید که باید از پشتیبانی خود از امینی دست بردارد: اول اینکه امینی مثل سایر نخست‌وزیران پیشین نتوانسته بود حمایت مردمی را پشت سر خود جمع کند و به تعبیری پایگاه مردمی نداشت؛ دوم آنکه برنامه اصلاحی او چندان مشخص نبود و از یک طرف شبیه برنامه‌ای انقلابی بود که به دنبال تغییرات ساختاری است و از طرف دیگر حتی ابتدایی‌ترین خواسته‌های روشنفکران ایرانی را برآورده نمی‌کرد و چندان قابل توجیه نبود؛ اما مهم‌تر از همه آنکه تصمیم‌سازان سیاست خارجی آمریکا به این نتیجه رسیدند که ناآرامی‌های فزاینده در ایران شاید نیاز به واکنش سریع و سرکوب‌کننده داشته باشد که اسدالله علم بهتر از امینی می‌تواند از عهده این کار برآید.5
 
شاه در رأس برنامه اصلاحی
در نهایت اختلافات امینی با جبهه ملی و رویارویی دو طرف سبب شد امینی به طمع گرفتن امتیازات بیشتر از شاه استعفا دهد. اما شاه که قدرت گرفتن بیش از پیش امینی را خطری برای سلطنت خود احساس می‌کرد با آن مخالفت کرد و بدین‌ترتیب علی امینی نتوانست برنامه سیاسی خود را به پیش برد. بر این اساس، محمدرضا پهلوی خود رأسا برنامه اصلاحات را در پیش گرفت و نخست‌وزیری را مأمور تشکیل کابینه کرد که بسیار به خودش نزدیک بود. اسدالله علم جای امینی را گرفت و شاه خود برنامه انقلاب سفید را به پیش برد؛ برنامه‌ای که با مخالفت شدید روحانیت و اقشار مختلف مردم عاقبت چندانی نداشت و نتوانست آن طور که باید و شاید به نتیجه منجر شود.6
 
انقلاب سفید شاه
برنامه محمدرضا پهلوی برای اصلاحات اجتماعی ـ سیاسی انقلاب سفید نام گرفت که بخش اصلی آن را اصلاحات ارضی تشکیل می‌داد. این برنامه با توجه به بحران‌های اقتصادی و آشفتگی سیاسی داخلی ضرورت داشت. رحلت آیت‌الله بروجردی که خود مانعی در برابر نوسازی شاه بود مزید بر علت شد و شاه را بیشتر ترغیب کرد تا برنامه خود را عملیاتی سازد. این برنامه شامل طراحی و اجرای اصولی همچون ملی کردن جنگل‌ها، واگذاری سهام کارخانه‌های دولتی به مردم، سهیم شدن کارگران در سود کارخانه‌ها، اصلاح قانون انتخابات و ایجاد سپاه دانش بود.7
 
برنامه محمدرضا پهلوی که تغییرات عمیق اجتماعی را به دنبال داشت و مالکیت اربابی را لغو می‌کرد شکاف طبقاتی را در داخل عمیق‌تر کرد و در حالی که ساخت و پیکر سیاسی کشور تغییری نکرد، وابستگی ایران به جامعه بین‌المللی و به‌خصوص آمریکا افزایش پیدا کرد. با توجه به بستر مناسبی که دولت ایران برای افزایش همکاری‌های دوجانبه فراهم کرده بود سازمان تازه‌تأسیس سپاه صلح آمریکا که در کشورهای جهان سوم فعالیت می‌کرد در سال 1340ش فعالیت خود را آغاز کرد. تعداد این افراد سال به سال افزایش پیدا کرد تا اینکه در سال 1344ش تعداد شهروندان آمریکایی که در سپاه صلح مشغول فعالیت بودند به 240 نفر افزایش یافت. همچنین در این مقطع بود که شاهد رفت‌وآمدهای سیاسی گوناگون میان دو کشور بودیم؛ به‌خصوص می‌توان به سفر لیندون جانسون در شهریور سال 1341ش اشاره کرد. سفر او به تهران باعث رفع بسیاری از کدورت‌ها میان دو طرف شد. همچنین می‌توان به حضور دیگر شخصیت‌های مهم سیاسی و اقتصادی آمریکا در ایران همچون اورل فریمن، وزیر کشاورزی، دین راسک، وزیر امور خارجه، اورل واران، رئیس دیوان عالی و دیوید راکفلر در این مقطع اشاره کرد که به ارتقای سطح روابط دو کشور کمک شایانی کرد.8   
 
در مجموع در دوران کندی از آنجا که سیاست وی مبتنی بر نوسازی و دگرگونی برای جلوگیری از بسط و نفوذ کمونیسم در جهان سوم بود در ایران شاهد تغییراتی بودیم. در عین حال روابط ایران و آمریکا همانند گذشته به صورت مستحکمی تداوم یافت. در واقع حکومت ایران که از حمایت آمریکا برخوردار بود، با به‌کارگیری زور سیطره سیاسی کامل بر کشور را به‌دست گرفت. این سیطره در قیام 15 خرداد 1342ش به وضوح و آشکار خود را نشان داد که به سرکوب خونین معترضین انجامید. با ترور کندی و روی کار آمدن جانسون سیاست خارجی آمریکا در قبال شاه و سلطنت وی دچار تغییر نشد؛ چرا که او نیز همانند کندی هم‌زمان هم از اصلاحات شاه حمایت می‌کرد و هم رفتار خشونت‌آمیز وی با مخالفان را مورد تأیید قرار می‌داد.9
 
در پایان باید گفت که رویکرد آمریکا در دوران کندی در قبال حکومت محمدرضا پهلوی تفاوت چندانی با دولت‌های قبل و بعدش نداشت و علی‌رغم تغییرات و تفاوت‌های تاکتیکی در راهبرد دچار تغییر نشد. راهبرد کندی همچون سایر رهبران کاخ سفید بر حمایت از شاه تأکید داشت هرچند در چهارچوب مبارزه با کمونیسم تلاش داشت شاه ایران را به انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی ترغیب سازد. بر این اساس می‌توان گفت که ترور کندی نه باعث خوشحالی شاه و نه باعث نگرانی او شد.
 
جان فیتز جرالد کندی، رئیس‌جمهور آمریکا، و محمدرضا پهلوی در فرودگاه واشنگتن
جان فیتز جرالد کندی، رئیس‌جمهور آمریکا، و محمدرضا پهلوی در فرودگاه واشنگتن
شماره آرشیو: 1-65113-275م
 
پی نوشت:
1. جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه مهوش غلامی، تهران، نشر کوبه، 1371، ج 1، صص 215-217.
2. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دست‌نشانده)، تهران، انتشارات قومس، 1382، ص 280.
3. مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران (1320-1357)، تهران، روزنه، 1382، ص 357.
4. جیمز بیل، همان، صص 206-207.
5. همان، ص 207.
6. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1378، ص 521.
7. علیرضا ازغندی، همان، ص 281.
8. همان‌جا.
9. فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایه‌داری در ایران، ترجمه فضل‌الله نیک‌آیین، تهران، امیرکبیر، 1358، ص 262.


کد مطلب: 15132

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/15132/آیا-شاه-ترور-کندی-خوشحال

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir