دهه 1320، از جهات بسیاری، دارای خصوصیات منحصر به فردی است که آن را به روشنی از سایر ادوار تاریخ معاصر متمایز میسازد. کشور ایران در این دهه تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عمیق و گستردهای را تجربه کرد که از مهمترین آنها میتوان به اشغال کشور توسط متفقین و پیامدهای ناگوار اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن، شکلگیری چالشهای قومیِ منطقهای در آذربایجان و کردستان و همچنین نهضت ملی صنعت نفت و تحولات پس از آن اشاره کرد. در این مقاله سعی میشود آغاز و پایان فرقه دموکرات آذربایجان و کردستان ریشهیابی و تجزیه و تحلیل شود.
در سال 1324 درحالیکه بحران اقتصادی، قحطی و گرسنگی در ایران بیداد میکرد و دولت مرکزی هنوز نتوانسته بود قدرت سیاسی و نظامی خود را پس از پایان جنگ جهانی دوم در سرتاسر کشور بازیابد و همچنین همزمان با رد درخواست شوروی برای واگذاری امتیاز نفت شمال، بحران قومی ابتدا در آذربایجان و سپس کردستان شکل گرفت. فرقه دموکرات آذربایجان به ریاست جعفر پیشهوری، درست یک روز پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم، یعنی در 12 شهریور 1324 با انتشار بیانیهای، رسما اعلام موجودیت نمود. مهمترین خواستههای مطرحشده در این بیانیه عبارت بودند از: آزادی داخلی و مختاریت مدنی برای آذربایجان در چهارچوب حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران، تشکیل انجمن ایالتی و ولایتی، تدریس زبان آذری در مدارس آذربایجان، افزایش کرسیهای نمایندگان آذری از بیست کرسی به یکسوم نمایندگان مجلس شورای ملی، مصرف نیمی از مالیات وصولی در آذربایجان، تغییر قانون انجمنهای شهر جهت مشارکت شهروندان بومی و... .1 در کردستان نیز جنبشی به رهبری قاضی محمد و با خواستههای مشابه شکل گرفت.
عوامل متعددی در شکلگیری و بروز این بحران قومی دخیل بودند. یکی از مهمترین این عوامل، تشتت سیاسی و وجود مراکز متعدد سیاسی در کشور بود که نتیجهای جز فروپاشی قدرت دولت مرکزی نداشت. در جامعه ایران همواره رابطه مستقیمی میان میزان قدرت دولت مرکزی و شکلگیری حرکتهای گریز از مرکز وجود داشته است؛ به این معنا که هر اندازه قدرت دولت مرکزی کاهش یافته، حرکتهای گریز از مرکز به همان نسبت شدت و قدرت بیشتری پیدا کرده است. عامل مهم دیگر، توجه به خصلتهای روانی و خواستههای شخصی، اهداف و آرمانهای ایدئولوژیک و سیاسی نیروهای درگیر در بحران و مشخصا پیشهوری و قاضی محمد میباشد. پیشهوری از نظر سیاسی، چهرهای ایدئولوژیک، مارکسیست و هوادار اتحاد جماهیر شوروی بود. وی سالها از عمر خود را در قفقاز سپری کرده بود که در نشریات آنجا بارها از یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران سخن گفته بود. در اواخر دوره رضاشاه نیز او یک چهره ایراندوست آذریزبان بود که بارها در ستایش ملت ایران سخن گفته بود. با وجود این سابقه درخشان در دفاع از ملت ایران، در جریان مجلس چهاردهم وی از طرف مردم تبریز با رأی بالا و به عنوان نفر دوم به مجلس راه یافت، اما به سبب گرایشهای اشتراکی و چپ اعتبارنامه او رد شد. در پی این ماجرا، وی به تبریز بازگشت و درآنجا به یک سلسله اقدامات دست زد که نتیجه آن تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان بود. اما برخلاف پیشهوری، قاضی محمد یک شخصیت غیر ایدئولوژیک و در ابتدا فاقد هرگونه ایدئولوژی اعم از چپ یا راست بلکه دارای نفوذ سنتی در منطقه بود. وی با تحلیل اوضاع و شرایط داخلی و بینالمللی، معتقد بود میتواند امتیازاتی به نفع کردها گرفته و با طرح خواستههای قومی جمهوری خودمختار مهاباد را تأسیس نماید. اوجگیری قدرت حزب توده و طرح برنامههای سیاسی خود در سراسر کشور و حمایت از سیاستهای اتحاد جماهیر شوروی که عملا آن را به اهرم فشار و تریبون شوروی در کشور تبدیل کرده بود نیز در بروز این بحران نقش داشت. حمایت حزب توده از تجزیهطلبان فرقه دموکرات آذربایجان و دورویی آنها در حمایت از منافع شوروی را میتوان یک مورد خاص و یک نقطه عطف در تجربه حزبی ایران به حساب آورد. عامل مهم دیگر، به نقش اتحاد جماهیر شوروی در شکلگیری این بحران باز میگردد. با پایان جنگ جهانی دوم دول متفق متعهد بودند ظرف مدت شش ماه نیروهای خود را از ایران خارج کنند، اما به نظر میرسید دولت شوروی تمایل چندانی برای خروج نیروهای خود از خاک ایران نداشته باشد. شوروی قصد داشت تا از طریق این بحران و با تشکیل جمهوریهای خودمختار آذربایجان و کردستان نفوذ خود را در ایران افزایش داده و دولت ایران را برای گرفتن امتیاز نفت شمال تحت فشار قرار دهد.2
نکته دیگری که روسها بهتدریج بروز میدادند آن بود که با آن دسته از رجال و مقامات ایرانی که آنان را وابستگان به دربار و ارتجاع میپنداشتند حاضر به مذاکره نبودند
پس از ایجاد جمهوریهای خودمختار آذربایجان و کردستان، دولت بلافاصله یک ستون از نیروهای نظامی ارتش را برای سرکوب شورش به منطقه گسیل داشت، ولی ارتش شوروی از حرکت این ستون در قزوین جلوگیری نمود.3 در این زمان، بهتدریج روشن میشد که به رغم پایان یافتن جنگ جهانی دوم و خروج نیروهای انگلیسی و آمریکایی از ایران، روسها بنا ندارند ارتش خود را از ایران خارج نمایند. به علاوه مسکو با حمایت آشکار از فرقه دموکرات آذربایجان و کردستان، نشان داد که حل بحران آذربایجان و کردستان نیز در گرو حل اختلافات میان ایران و شوروی میباشد. نکته دیگری که روسها بهتدریج بروز میدادند آن بود که با آن دسته از رجال و مقامات ایرانی که آنان را وابستگان به دربار و ارتجاع میپنداشتند حاضر به مذاکره نبودند. این حکم شامل ابراهیم حکیمی نخستوزیر نیز میشد که تلاشهایش برای مذاکره و حل و فصل مسائل مابین تهران و مسکو با عدم استقبال روسها روبهرو شده بود و در عوض تلویحا اعلام کردند که حاضر به گفتوگو با احمد قوامالسلطنه هستند.4 زیرا تصور میکردند قوام شخصیتی مستقل از انگلیسیها دارد و قادر است منافع شوروی بهویژه امتیاز نفت شمال را برای آنها تأمین نماید. با روی کار آمدن قوام و مسافرت او به مسکو و ملاقات وی با استالین و سپس بازگشت وی به کشور در نهایت توافقنامهای با سادچیکف، سفیر جدید شوروی در ایران، به امضا رسید که به موافقتنامه قوام ـ سادچیکف شهرت پیدا کرد. در واقع توافق شده بود که در ازای سلب حمایت شوروی از جمهوریهای آذربایجان و کردستان، امتیاز نفت شمال به شوروی واگذار گردد. بنابراین، مفاد این موافقتنامه زمینه را برای حل و فصل بحران آذربایجان و کردستان فراهم نمود. این قرارداد به شکلی نگارش پیدا کرده بود که واگذاری امتیاز نفت شمال منوط به خروج نیروهای شوروی از ایران بود؛ زیرا در مجلس چهاردهم تحت فشار مصدق ماده واحدهای به تصویب رسیده بود که هر گونه مذاکره در خصوص واگذاری امتیاز نفتی به بیگانگان در شرایط اشغال کشور توسط نیروهای خارجی ممنوع بود. بر این اساس شوروی در اسرع وقت نیروهای خود را از کشور خارج کرد.5 با خروج نیروهای شوروی از ایران، ارتش به راحتی توانست با کمترین درگیری به آذربایجان و کردستان وارد و حرکتهای تجزیهطلبانه را سرکوب نماید.
به طور کلی، همانطور که در شکلگیری و بروز بحران جمهوریهای خودمختار آذربایجان و کردستان عوامل متعدد داخلی و خارجی نقش داشتند، در خاتمه این بحران نیز عوامل داخلی و بینالمللی ایفای نقش کردند. باید توجه داشت که در دوره زمانی مذکور و در سطح جهانی با توجه به شکست آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم، بهتدریج نظام جدیدی در حال شکلگیری بود که دو قطب شرق به رهبری شوروی و غرب به رهبری آمریکا را به عنوان دو رقیب در برابر یکدیگر قرار میداد. اولین جرقه این رقابت که بعدها به جنگ سرد معروف شد در ایران و در موضوع بحران آذربایجان و کردستان زده شد؛ زیرا شوروی در تلاش بود تا برای موازنه قدرت خود در برابر انگلستان و آمریکا، در ایران امتیازاتی کسب نماید. بنابراین، بحران آذربایجان و کردستان را باید اولین رویارویی جدی آمریکا و شوروی و سرآغاز جنگ سرد و تلاش قدرتهای پیروز در جنگ برای کسب قدرت بیشتر تفسیر کرد. گفته میشود در اوج این بحران، ترومن، رئیسجمهوری آمریکا، به خاطر ترس از باقی ماندن نیروهای شوروی در ایران و تهدید منافع آینده آمریکا در این کشور، اقدام به صدور اولتیماتومی مبنی بر حمله هستهای به شوروی کرد که به عنوان یک عامل بسیار مهم به حل و فصل بحران کمک کرده است. باید توجه داشت که در آن برهه زمانی، شوروی فاقد سلاح هستهای بود. همچنین در سطح ملی نیز، بهتدریج بسیاری از نیروها، احزاب سیاسی، رسانهها و... که تا این زمان توافقی بر سر مصالح ملی نداشتند، با در خطر دیدن تمامیت ارضی و امنیت ملی، به سمت اجماع و توافق سوق پیدا کردند.6 عامل مهم دیگر در حل و فصل این بحران و عقبنشینی نیروهای شوروی از خاک ایران را باید به زیرکی و مهارت ویژه احمد قوام، نخستوزیر وقت، در انجام مذاکرات دیپلماتیک و اعتماد روسها به او نسبت داد.7
امضای موافقتنامه بین ایران و شوروی توسط احمد قوام، نخستوزیر، و ایوان سادچیکف، سفیر شوروی در ایران
شماره آرشیو: 5333-4ع
پی نوشت:
1. جامی، گذشته چراغ راه آینده است، تهران، ققنوس، 1368، صص 284-288.
2. مجتبی مقصودی، «بحران آذربایجان و کردستان (25-1324)»، تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران (57-1320)، به اهتمام مجتبی مقصودی، تهران، روزنه، 1388، صص 79-94.
3. احمد زنگنه، خاطراتی از ماموریتهای من در آذربایجان (از شهریور1320 تا دی ماه 1325)، تهران، انتشارات شرق، 2535 (1355ش)، ص 65.
4. صادق زیباکلام، «ساختار قدرت در عصر بعد از رضاشاه؛ با تاکید بر مجلس چهاردهم»، تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران (57-1320)، به اهتمام مجتبی مقصودی، تهران، روزنه، 1388، ص 75.
5. محمدامیر شیخنوری، تاریخ نفت در ایران و خاورمیانه، تهران، انتشارات دانشگاه پیام نور، 1388، صص 54-58.
6. محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پابان سلسله پهلوی، تهران، نشر مرکز، 1384، صص 194-200.
7. محسن میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطارزاده، تهران، نشر گام نو، 1383، ص 89.