«روزهای قائممقامی ستاد رسیدگی به مناطق آسیبدیده» در گفتوشنود با زندهیاد حبیبالله عسگراولادی
روزی که مردم دزفول و اندیمشک توطئه صدام را خنثی کردند...
با توجه به اینکه جنابعالی در دورهای از دفاع مقدس، قائممقام ستاد رسیدگی به مناطق آسیبدیده بودید، درباره تشکیل این ستاد توضیحاتی بفرمایید.
بسمالله الرحمن الرحیم. با درود و سلام به روح مطهر حضرت امام و شهدای ارجمند انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و با عرض ادب و اخلاص به محضر ولی امر مسلمین (مدظله العالی)، باید عرض کنم که پس از آغاز جنگ تحمیلی، ابتدا به دستور حضرت امام (رضوانالله تعالی علیه)، کمیته امداد امام خمینی شکل گرفت تا در کنار خدمت به محرومین جامعه، خدمت به مهاجرین و آوارگان جنگی را نیز آغاز کند و در عین حال، به جبهههای جنگ نیز امدادرسانی نماید که در این زمینه، عدهای از امدادگران ما شهید شدند.
پس از آغاز حملات موشکی به شهرها و اهداف غیرنظامی، حضرت امام دستور تشکیل ستاد پشتیبانی را به حضرت آیتالله مهدوی کنی دادند و این ستاد، با تلاش و همت ایشان شکل گرفت و تحت عنوان ستاد پشتیبانی و امداد امام، فعالیت خود را برای کمک به مردم آسیبدیده از حملات هوایی و موشکبارانها آغاز کرد.
دفاتر این ستاد، در کدام شهرها تشکیل شدند؟
با همت مردم همیشه در صحنه، عدهای از مؤمنین با حکم حضرت امام، شروع به کار کردند و دفاتر این ستاد در شهرهایی که بیشتر مورد حملات هوایی و موشکی بودند، از جمله: دزفول، مسجد سلیمان، اندیمشک، ایلام، کرمانشاه و... تأسیس شدند و به شکلی جدی، به ارائه خدمات پرداختند. بنده هم این افتخار را پیدا کردم که به عنوان قائممقام آیتالله مهدوی کنی، در هیئت امنای این ستاد به خدمت مشغول شوم.
از آن دوران خاطره خاصی را به یاد دارید؟
یادم هست که در اوج موشکباران و بمباران صدام، یک روز جمعه در دفتر ستاد پشتیبانی و امداد امام خوزستان نشسته بودم و داشتم نیازهای آن منطقه را بررسی میکردم که تیمسار آیت، مسئول فداکار دفتر ستاد خوزستان، آمد و گفت: قرار است در دو شهر دزفول و اندیمشک، نماز جمعه برگزار شود و صدام هم تهدید کرده که هر دو جا را موشکباران خواهد کرد! تصمیم گرفتیم خدمت مرحوم آیتالله قاضی، امامجمعه دزفول، برویم و با ایشان تبادل نظر کنیم. ایشان گفتند: خوب است که خود شما، در هر دو برنامه شرکت کنید، در دزفول پیش از خطبهها و در اندیمشک بین نماز جمعه و نماز عصر، با مردم حرف بزنید. بنده به این توصیه عمل کردم و در آن شرایط دشوار، مردم مقاوم هر دو شهر، با شور و شعور ایمانی، در نماز جمعه و برنامههای آن شرکت کردند. در اینجا لازم میدانم برای مرحوم آیتالله قاضی و شهدای جنگ تحمیلی، از درگاه خداوند، استدعای رحمت خاص بکنم.
با عنایت به آنچه از دوران مسئولیت در دوران جنگ تحمیلی و حضور در جبهههای جنگ مشاهده کردهاید، میتوانید چه تعریفی از رزمنده و بسیجی وفادار به آرمانهای دفاع مقدس، به دست دهید؟
رزمنده مسلمان کسی است که جهاد در راه خدا را وظیفه خود میداند و برای حاکم ساختن حق بر جامعه، با انگیزه خدایی جهاد میکند و برای خود جز رضایت حق، مزد ، پاداش و تشویقی نمیخواهند و در واقع مشتری اعمال آنها، خداست و برایشان مهم نیست که دیگران چه برخوردی با آنها داشته باشند. یک رزمنده بسیجی، مؤمن به خدا و قیامت است و از هدف پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع)، شناخت صریح و روشنی دارد و همین هدف بزرگ، او را شیفته حق و همه چیز و همه کس را در نگاه او، ناچیز و خرد کرده است و لذا چه در دوره دفاع مقدس و چه پس از آن در ادوار گوناگون و فراز و نشیبهای مختلف، در پاسداری از ارزشهای اسلام و انقلاب و اطاعت از ولایت فقیه ــ که مهمترین میراث حضرت امام است ــ لحظهای فروگذار نمیکند.
حضرتعالی خودتان در عداد جانبازان انقلاب هستید. از نحوه مجروح شدنتان برایمان بگویید.
بنده با تأیید شورای مرکزی حزب جمهوری و سفارش جامعه روحانیت مبارز، همراه با شهید بزرگوار محمدعلی رجایی، برای دومین انتخابات ریاستجمهوری، نامزد شدم. آن روزها منافقین، بهشدت در حال تخریب شخصیتی و ترور فیزیکی شخصیتهای انقلاب بودند و حزب اینگونه صلاح دید که غیر از شهید رجایی، یکی دو نفر دیگر هم ثبت نام کنند. صبح شبی که قرار بود من در برنامه زنده تلویزیونی صحبت کنم، در مقابل منزلم هنگامی که میخواستم سوار اتومبیل بشوم، به وسیله دو نارنجک و اسلحه ژ-3 و یوزی، مورد سوءقصد واقع شدم. مهاجمین سه نفر بودند. دونفر سوار موتور بودند و یک نفر در صندوق عقب یک پیکان مخفی شده بود! پاسداران محافظ من توانستند آن ضاربی را که در صندوق بود و با اسلحه یوزی تیراندازی میکرد، از پا درآورند! یکی از ضاربین دستگیر شد و دیگری هم در حالی که زخمی شده بود، فرار کرد! تیری به دست من خورد و آسیب نسبتا شدیدی دیدم. یکی از محافظین من هم از ناحیه پا مجروح شد. بعد مرا به بیمارستان سوم شعبان منتقل کردند و با دعای حضرت امام و مردم، الحمدلله خطر رفع شد و در بیمارستان با مراقبت و معالجه دقیق و دلسوزانه پزشکان و پرستاران، توانستم قدری توان خود را بازیابم و همان شب برای مردم پیام تلویزیونی بفرستم.
به نظر شما، عامل اصلی این ترورها که بود؟
همان طور که آن روز در بیمارستان در مصاحبه با رسانهها گفتم، این ترورها بیتردید کار عوامل داخلی آمریکا در کشور بود. من در آن مصاحبه گفتم: «آمریکا باید بداند که بهزودی نه تنها گورش را از ایران، که از منطقه هم گم خواهد کرد. ملت ما دیگر هرگز زیر بار آمریکا یا هیچ قدرت خارجی دیگری نخواهد رفت و عزتی را که در پرتو انقلاب بهدست آورده است، به هیچ قیمتی از دست نخواهد داد...». من هم خدا را شکر میکنم که به من فرصت دوباره خدمتگزاری به مردم را داد.
و سخن آخر؟
انقلاب اسلامی به تعبیر حضرت امام، انشاءالله مقدمه ظهور حضرت ولیعصر(عج) است و لذا هرکدام از ما به نسبت توانایی و آمادگیمان برای خدمت و ایثار، باید هر کاری از دستمان برمیآید، انجام بدهیم. عزیزانی در راه اعتلای کشور و تقویت انقلاب و اسلام، جانشان را ایثار کردند. عدهای در این راه، جانباز شدند و اعضای بدن خود را از دست دادند. طبیعتا اینها سهم اصلی را در جهاد برای تدارک مقدمات ظهور حضرت دارند. انشاءالله خداوند به خانوادههایی که فرزندانشان شهید، جانباز یا مفقودالاثر هستند و وضعشان روشن نیست، صبر و تحمل بدهد. آنان مطمئن باشند که نزد خدا مأجورند و تلاش آنان برای جهانی شدن اسلام، انشاءالله مقبول و مأجور است.