«جستارهایی در تاریخچه نقشآفرینی زندهیاد آیتالله محمدعلی تسخیری در فرآیند تقریب مذاهب اسلامی» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالکریم بیآزار شیرازی
فرا رسیدن چهلمین روز ارتحال زندهیاد آیتالله محمدعلی تسخیری، فرصتی مغتنم است که علاوه بر بازخوانی کارنامه علمی و عملی آن بزرگ، به تاریخچه تقریب بین مذاهب اسلامی در مذهب تشیع نیز پرداخته شود. در گفتوشنودی که پیش روی شماست، حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالکریم بیآزار شیرازی، به ارائه تحلیل خویش دراینباره پرداخته است.
طبعا بهتر است که این گفتوشنود را از اینجا آغاز کنیم که جنابعالی از چه دورهای و چگونه با زندهیاد آیتالله محمدعلی تسخیری آشنا شدید؟
بسمالله الرحمن الرحیم. من از همان سالهای اول انقلاب و دورانی که در سازمان تبلیغات اسلامی بودند، با ایشان آشنا شدم و در کنگرههایی که برگزار میکردند، گاهی با ایشان همکاری میکردم و مقاله ارائه میدادم. ما هم در دانشگاه الزهرا، سمینار اقتصاد اسلامی داشتیم که ایشان در آنجا، با ما همکاری میکردند. بعد از تأسیس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، در تأسیس و در شورای عالی مجمع هم، با هم همکاری میکردیم.
چه ویژگیهایی را در ایشان برجسته میدیدید؟
ایشان از نظر علمی، بسیار انسان پرمایهای بودند. به ادبیات و زبان عربی، کاملا تسلط داشتند و ادیب و شاعر برجستهای بودند. بسیار در اعتقاداتشان صادق بودند. خیلیها از وحدت و تقریب مذاهب اسلامی حرف میزنند، اما صداقت ندارند، ولی ایشان، حقیقتا به این موضوع اعتقاد داشتند و در تمام محافلی که میرفتند، با آگاهی و تسلط و جامعیتی که در این موضوع داشتند، صحبت میکردند. مهمترین ویژگی ایشان در تعامل با علمای مذاهب و ادیان مختلف، این بود که به هیچوجه موجبات آزار طرف مقابل را فراهم نمیکردند و در عین حال در ترویج فکر وحدت و تقریب مذاهب، بسیار موفق بودند. برخلاف خیلیها که تصور میکنند وقتی با پیروان سایر مذاهب و ادیان روبهرو میشوند، باید سروصدا کنند و نیش بزنند و دیگران را تحقیر کنند و دچار خودبزرگبینی هستند، ایشان اسطوره تواضع و فروتنی بود و در این مقام، بسیار متواضعانه و منطقی برخورد میکرد؛ لذا شخصیت ایشان، به گونهای بود که سخنشان در دیگران تأثیر میگذاشت و حتی اگر حرفهای ایشان را نمیپذیرفتند، به ایشان احترام میگذاشتند و عزیزشان میداشتند.
ویژگی دیگر ایشان، نظم در امور بود. مرحوم آیتالله تسخیری بسیار پایبند قولهایی بودند که به افراد میدادند و امکان نداشت خلف وعده کنند. باید بر این نکته تأکید کنم که از نظر علمی و فقهی نیز، جایگاه بسیار بالایی داشتند؛ به طوری که در مجمع فقهی جدّه، در رأس قرار گرفتند. ایشان در تمام مجامع و کنفرانسهای اسلامی، بسیار موفق و کارآمد بودند.
اشاره کردید که از نظر علمی جایگاه بالایی داشتند. لطفا دراینباره، به مصادیقی اشاره کنید.
یکی از نمونهها این است که به دستور شهید آیتالله سیدمحمدباقر صدر، تفسیر قرآن را با آقای نعمانی شروع کردند. نکته جالب این است که تفسیر ایشان هم، تقریبگراست و ایشان تلاش کردهاند مواردی را که موجب تفرقه مسلمین میشود، در تفسیر خود نیاورند و قرآن را به گونهای تفسیر کنند که همه مسلمانان بتوانند از آن استفاده کنند. کتابها و مقالات علمی ایشان، از سطح بسیار بالایی برخوردارند.
از نقش ایشان در پیشبرد اندیشه تقریب و وحدت اسلامی، چه ارزیابیای دارید؟
کافی است به سابقه این موضوع دقت کنیم. قبل از انقلاب نه در ایران و نه در جهان اسلام، این بحث جایگاه شایسته خود را نداشت؛ زیرا حاکمان کشورهای اسلامی، با استعمارگران همسو بودند و استعمار هم، هنری بالاتر از ایجاد تفرقه در بین مسلمین ندارد! آنها همواره در طول تاریخ، سعی کردهاند جلوی وحدت مسلمین را بگیرند و در موارد بسیاری، موفق هم بودهاند! پس از انقلاب اسلامی، موج بیداری اسلامی به تمام دنیا تسرّی پیدا کرد و مخصوصا حضرت امام، بر لزوم وحدت مسلمین و مقابله با تفرقهافکنیهای دشمنان اسلام، تأکید زیادی داشتند. این تفکر سبب گردید که بار دیگر اندیشه تقریب مذاهب مطرح و اینبار با یک پشتوانه نظری قوی، در جهان اسلام دنبال شود. پس از تأسیس مجمع تقریب، ابتدا به دستور مقام معظم رهبری، مرحوم آیتالله محمد واعظزاده خراسانی دبیرکل این مجمع بودند و سپس، آیتالله تسخیری این مسئولیت را به عهده گرفتند و انصافا به تعمیق ابعاد نظری این موضوع در بین علمای جهان اسلام همت کردند. در دوره آیتالله واعظزاده، ساختارهای کلی و مسیر حرکت، طراحی و پیاده شدند و در زمان دبیرکلی آیتالله تسخیری، به سرعت توسعه یافتند و ارتباطات گستردهای، بین ایران و کشورهای اسلامی برقرار شد. آیتالله تسخیری در بسیاری از مجامع و محافل جهان اسلام، حضور فعال داشتند و شخصیت ایشان، بسیار شناختهشده و مقبول بود. بر اثر تلاشهای پیگیر و مجدّانه ایشان بود که فکر تقریب، از غربت بیرون آمد و دانشمندان کشورهای اسلامی، به اهمیت و اصالت موضوع پی بردند و این حرکت، به یک جریان جدی در جهان اسلام تبدیل شد.
به تفکر تقریب و وحدت اسلامی در طول تاریخ، هجمههای زیادی صورت گرفته است. امروزه هم این هجمهها کم نیستند. با توجه به شرایط جهانی، چشمانداز تقریب مذاهب اسلامی را چگونه میبینید؟
اگر تصور کنیم که روزی این هجمهها تمام خواهند شد، دچار سهلانگاری و تصور خام و باطل خواهیم بود. حیات استعمار، به تفرقه بین مسلمانان بستگی دارد و اگر روزی مسلمین جهان با یکدیگر متحد شوند، با توجه به مبانی قوی دینی و احکام اسلامی و با تکیه بر قرآن، دیگر جایی برای استعمار باقی نمیماند و استعمار نابود خواهد شد. مسلمانان اگر بدانند که حیات و اقتدارشان به وحدت بین مسلمین بستگی دارد، قطعا بیش از اینها در راه ایجاد وحدت تلاش خواهند کرد. تفرقه، سلاح برنده دشمنان اسلام است که تا امروز، از آن استفاده کامل کردهاند.
چون این گفتوشنود، علیالاصول تاریخی است، مناسب است که قدری به تاریخچه اندیشه تقریبی میان مسلمین بپردازید. به عبارت دیگر، این تفکر از چه نقطهای آغاز شد تا اینکه به مرحوم آیتالله تسخیری رسید؟
از اواخر قرن اول تا قرن هشتم هجری، علما و فقهای مذاهب مختلف اسلامی، در حوزههای علمیه یکدیگر درس میخواندند و با هم، رفتوآمد و تبادل علمی داشتند و آرا و نظرات یکدیگر را تحصیل و با هم گفتوگو میکردند. به این ترتیب، اغلب سوءتفاهمات رفع میشدند و به نقاط ضعف و قوت هم پی میبردند. علاوه بر این، رقابت سازندهای نیز بین آنها برقرار میشد. متأسفانه از قرن هشتم به بعد، تعصبات مختلف، موجب ضعف دنیای اسلام شد و بیگانگان بر مسلمانان تسلط پیدا کردند.
مصادیق تاریخی این تضعیف متقابل کداماند؟
نمونهاش جنگ بین دولت صفویه و دولت عثمانی که هر دو را تضعیف و نهایتا نابود کرد! جنگ بین این دو حکومت، جنگ قدرت و در واقع نوعی جنگ فرقهای بود. از این طرف، صفویه اهل سنت را سب و لعن میکردند و از آن طرف، دولت عثمانی همین کار را در مورد شیعیان میکرد و یکدیگر را تکفیر میکردند و با هم میجنگیدند! دشمنان اسلام هم، به طرفین اسلحه میفروختند و در آتش جنگ میدمیدند تا این نزاع همچنان ادامه پیدا کند! نهایتا هم هر دو حکومت تضعیف شدند و از هم پاشیدند! اصفهان پایتخت صفویه، به دست افغانها افتاد و حکومت عثمانی هم سقوط کرد!
به پیشگامان اندیشه وحدت اسلامی و تلاش برای تحقق اندیشه تقریب مذاهب هم اشارهای داشته باشید.
بعد از یک دوره طولانی هرج و مرج و ضعف شدید اقتصادی و سیاسی، کمکم بیداری اسلامی پدیدار شد. نخستین کسی که با ایجاد ارتباط با حکام کشورهای اسلامی، سعی کرد آنها را با یکدیگر متحد کند، سیدجمالالدین اسدآبادی بود. آنها هم ظاهرا استقبال میکردند، ولی در باطن اینگونه نبودند و سرانجام هم کاری کردند که سیدجمال، یک عمر آواره و تبعید شد و نهایتا هم، او را از بین بردند.
پس از سیدجمال، شیخ محمد عبده ــ که از شاگردان او بود ــ در الازهر، اندیشه تقریب را دنبال کرد و اول از همه، تفسیر قرآن را از چنگ تفرقهافکنان درآورد. در ایران هم مرحوم علامه طباطبائی، به این کار پرداخت و تفسیر این دو عالم بزرگ، به عنوان تفاسیر تقریبی، مورد توجه علما و مسلمانان قرار گرفتند. شیخ محمد عبده بر نهجالبلاغه هم شرحی نوشت و با کمک شاگردانش، مقدمات تدریس فقه مقارن را در الازهر مصر پیاده کرد. از اینسو هم علمای شیعه به ریاست آیتالله وحید بهبهانی، علیه اخباریون نهضتی را برپا کردند و توانستند اخباریها را کنار بزنند و علمای اصولی را روی کار بیاورند. علمای اصولی با ایجاد تفرقه در جهان اسلام، مخالف بودند و میگفتند: روایات را باید با قرآن سنجید و فقط آنچه را که با قرآن مطابق بود، پذیرفت. به این ترتیب، وجه علمی تقریب در میان مذاهب، شکل گرفت و سوءتفاهمها تا حد زیادی از بین رفتند. این موجب شد که علمای اصولی، بسیار قوی و نیرومند شدند تا جایی که مردم از شخصیتهایی چون میرزای شیرازی اول و دوم، خواستند که در برخی از امور سیاسی دخالت کنند و آنان هم این کار را کردند و موفقیتهایی را هم بهدست آوردند. سرانجام این تلاشها، منجر به تأسیس «دارالتقریب» در مصر شد و علمای مذاهب مختلف اسلامی، در آن به تبادل نظر پرداختند و مجله علمی وزینی به نام «رساله الاسلام» را منتشر کردند. به تدریج علمای الازهر، با فقه اهل بیت(ع) آشنا شدند و در کنار دارالتقریب و الازهر، «مجمع البحوث الاسلامیه» را تأسیس کردند و در آن به بازنگری قوانین کشور خود و انطباق با فقه تمام مذاهب، مبادرت ورزیدند و توانستند حدود پنجاه قانون کشورهای اسلامی را تغییر و با فقه اهل بیت(ع) منطبق کنند که موفقیت بسیار بزرگی بود. آیتالله العظمی بروجردی تفسیر «مجمعالبیان» را به الازهر فرستادند. در آنجا این تفسیر مورد مطالعه قرار گرفت و شیخ بزرگ الازهر، شیخ عبدالمجید سلیم، مقدمهای بر آن نوشت و تصریح کرد: این تفسیر، بهترین تفسیر جهان اسلام است و الازهر مصر باید آن را چاپ کند و در اختیار همه اسلامپژوهان قرار بدهد. بعد هم که فتوای تاریخی شیخ محمود شلتوت مبنی بر استفاده همه مسلمین از فقه اهلبیت(ع) صادر شد. مرحوم آیتالله العظمی بروجردی در فعالیت دارالتقریب قاهره بسیار کمک کردند و در قم هم، بانی کارهای مهمی در زمینه تقریب مذاهب بودند که متأسفانه پس از رحلت ایشان متوقف شد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، با تأکیدات مکرر حضرت امام خمینی، اندیشه تقریب بار دیگر احیا و با جدیت دنبال شد. ایشان به حجاجی که برای نخستینبار پس از پیروزی انقلاب به مکه میرفتند، فرمودند: «واجب است که در نماز اهل سنت شرکت کنند و بهشدت از رفتار و گفتار تفرقهافکنانه بپرهیزند». پس از رحلت حضرت امام، مقام معظم رهبری مجمع جهانی تقریب بین مذاهب اسلامی را در ایران تأسیس کردند و سپس دستور تأسیس دانشگاه مذاهب اسلامی را دادند.
هدف از تأسیس این دانشگاه چیست و تاکنون چه کارهایی در آن صورت گرفته است؟
این دانشگاه، زیر نظر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی فعالیت میکند و در عین حال که مستقل است، با قوانین وزارت علوم هماهنگ است. رئیس این دانشگاه، همان دبیرکل مجمع جهانی تقریب است. در این دانشگاه سعی شده تقریب از صورت شعار به درآید و به صورت علمی و فرهنگی، برنامهای تدوین شود تا دانشجویان بتوانند به صورت عمیق و ریشهای، با فرهنگ تقریب تربیت شوند. در این دانشگاه، نخستین هدف ما، مبارزه با جهل و ناآگاهی است که ریشه تمام تفرقههاست. دانشجویان در این دانشگاه، ابتدا فقه و کلام و احکام مذهب خود را میآموزند و سپس، با همین مقولات در مذاهب دیگر آشنا میشوند و به این ترتیب، مشترکات مذاهب گوناگون را درمییابند و متوجه میشوند که این موارد مشترک در مقایسه با اختلافات، به قدری زیادند که هرگز نباید موجب تفرقه و جدایی بین آنها شود.
و سخن آخر؟
قبل از انقلاب، مجامع اهل سنت تلاش میکردند شیعیان را از مسلمانان جدا کنند و دشمنان اسلام هم از این موضوع، نهایت سوءاستفاده را میکردند، اما پس از انقلاب با درایت حضرت امام و تلاشهای مقام معظم رهبری و فعالیتهای مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، شیعه به عنوان یک مذهب اسلامی معتبر شناسانده شد، والحمدلله رب العالمین.