«تبعید امام خمینی به نجف، زمینهها و پیامدها» در گفتوشنود با حجتالاسلام والمسلمین محمود قوچانی
طبعا پرسش نخست ما در این گفتوشنود این است که از منظر جنابعالی، علت تبعید حضرت امام به نجف چه بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مشخص است که رژیم شاه، درصدد خرد کردن جایگاه و شخصیت حضرت امام بود و این کار را ابتدا با بازداشت و زندانی کردن ایشان و سپس با تبعید به ترکیه و عراق انجام داد. در داخل کشور، مردم علاقه و ارادت زیادی به حضرت امام داشتند و در خارج هم، دانشجویان علاقهمند به امام، با ایشان رابطه داشتند؛ لذا رژیم تصمیم گرفت امام را از ایران خارج کند و با این امید که جایگاه علمی امام در نجف تحتالشعاع علمای بزرگ آنجا قرار بگیرد و امام منزوی شوند، ایشان را به نجف تبعید کرد. اما بر خلاف تصور رژیم پهلوی، ازآنجاکه امام به چیزی جز خدا و اعتلای اسلام فکر نمیکردند، هنوز مدت زیادی از حضور ایشان در نجف نگذشته بود که به جای اینکه شخصیت ایشان تحتالشعاع دیگر مراجع و علما قرار بگیرد، قضیه برعکس شد و هرچند مراجع وقت نجف، باسابقهتر از امام بودند، اما طولی نکشید که نهتنها امام به آنها رسیدند، بلکه سبقت گرفتند و توانستند اهداف نهضت خود را بهتر از قبل دنبال کنند و پیام خود را به گوش دنیا برسانند.
امام خمینی و فرزندش شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی در منزل شخصی در نجف اشرف
علمای نجف نسبت به تبعید حضرت امام خمینی به این شهر، چه عکسالعملی نشان دادند؟
علمای نجف سه گروه بودند: یک گروه که وابسته به رژیم پهلوی و طبیعتا مخالف حضرت امام بودند. گروه دوم دین را از سیاست جدا میدانستند و در نتیجه، با فعالیتهای ایشان مخالف بودند و گروه سوم که صد درصد در خدمت امام بودند و استقبال بسیار گرمی از ایشان به عمل آوردند. درحالیکه ورود ایشان از قبل اعلام نشده بود، اما به محض اینکه به مردم خبر رسید که امام خمینی را در صحن کاظمین دیدهاند و ایشان قصد دارند به نجف بیایند، عدهای از نجف و کربلا و کاظمین و بغداد و سامرا، به استقبال ایشان شتافتند. امام خمینی در کاظمین و کربلا، با استقبال علما و مردم روبهرو شدند و پس از چند روز اقامت در این شهرها، به طرف نجف حرکت کردند. مردم و علمای کربلا، تا نیمه راه ایشان را بدرقه کردند و علما و مردم نجف هم تا نیمه راه، به استقبال امام آمدند. امام با عزت و احترام بسیار، وارد نجف شدند و مستقیما به حرم حضرت علی(ع) مشرف شدند و سپس به خانه محقری که برای ایشان تدارک دیده شده بود رفتند. در روزهای اول، خانه امام پر از جمعیت بود. پس از چند روز، امام به بازدید مراجع نجف رفتند و جلسهای برای دیدار با طلاب برگزار شد، اما بهتدریج بعضی از مخالفتها، که باعث آزار امام میشدند، شروع شد!
وضعیت درس حضرت امام خمینی در دوران اقامت در نجف چگونه بود؟
جلسات درس امام خمینی شلوغ بود، اما شرکت در درس امام، لزوما به معنی حمایت از مواضع سیاسی ایشان و همراهی با ایشان در این زمینه نبود. برخی دنبال فهم دیدگاههای فقهی امام بودند و کاری به مواضع سیاسی ایشان نداشتند.
چه تمایزی بین درس حضرت امام، با سایر مراجع و علما وجود داشت؟
امام خمینی پس از دو هفته اقامت در نجف، درس را شروع کردند و فرمودند: کسی حق ندارد برای درس من تبلیغ کند! ایشان خارج مکاسب شیخ انصاری را در مسجد شیخ انصاری شروع کردند. در ابتدا، همه ایشان را مثل یکی از مراجع و علمای نجف میشناختند، ولی بعد از حضور در درس امام، متوجه شدند که ایشان چه نعمت بزرگی است که نصیب حوزه نجف شده است و بهتدریج، درس امام رونق فراوانی پیدا کرد. موشکافیهای علمی ایشان، در بین مراجع و علمای نجف، یگانه بود.
از نقش حضرت امام خمینی در حوزه نجف و تأثیر ایشان در آن فضا، چه خاطراتی دارید؟
امام خمینی در ابعاد علمی، اخلاقی، سیاسی و حمایت از محرومین در نجف، نقش برجستهای را ایفا کردند. حضور امام در نجف، بسیار آموزنده و تأثیرگذار بود. زهد و تقوا و بینش سیاسی امام، برای ما بسیار آموزنده بود. ایشان در مجالسی که حضور پیدا میکردند، با رفتارشان، مقامات عراقی را تحقیر میکردند و نحوه مبارزه با ستمگران را به ما میآموختند. ایشان به ما یاد دادند که یک مرجع و یک مدرس حوزه باید در جامعه چه نقشی را ایفا کند.
ظاهرا شما در جریان چاپ کتاب «تحریرالوسیله» امام بودید. از این ماجرا برایمان بگویید.
من همراه با کتاب مرحوم ابوی، کتاب ارزشمند جواهر را ــ که یک مجموعه کامل فقهی در عالم تشیع است و هیچ مرجعی بدون مراجعه به آن فتوا صادر نمیکند ــ چاپ کرده بودم و با چاپ کتب علمی، آشنایی داشتم. امام خمینی چند ماه پس از اقامتشان در نجف، توسط مرحوم شیخ نصرالله خلخالی مرا خواستند و چاپ کتاب «تحریرالوسیله» را به من محول کردند. همچنین ایشان در دوران تبعید در ترکیه، فرصتی پیدا کرده و بر کتاب «وسیلهالنجاه» مرحوم اصفهانی ــ که از کتب مرجع بهشمار میرفت و فقها بر آن حاشیه میزنند ــ حاشیه زده بودند. وقتی کار تحریر این کتاب را شروع کردیم، برای کم و زیاد کردن عبارات، لازم بود که هر چند روز یک بار، خدمت ایشان شرفیاب بشوم.
ظاهرا امام برای چاپ رساله یا تحریرالوسیله، هزینه نمیکردند. این طور نیست؟
همین طور است. نه برای چاپ، نه برای بازنویسی.
پس چگونه آنها را چاپ کردید؟
یک شب آقای قربانی به خانه ما آمد و گفت: آقا مصطفی با شما کار دارد. نزد ایشان رفتم و دیدم کسی که شغلش کاغذفروشی بود، از تهران آمده و هزینه چاپ تحریرالوسیله را به عهده گرفته است. یک نسخه از تحریرالوسیله را که چاپ کرده بودم، برایش آوردم و ایشان گفت: چرا در قطع وزیری چاپ کردهاید؟ خوب است که در قطع بزرگتری چاپ کنید که نمای علمی داشته باشد. من با این نظر مخالف بودم و میگفتم: قطع کتاب، باید مثل کتابهای دیگر باشد که بتوان آن را در کتابخانهها در ردیف کتابهای دیگر قرار داد. حاج آقا مصطفی هم میگفت: بهتر است کتاب، در قطع بزرگتری چاپ شود. بالاخره خدمت امام رفتیم و ایشان فرمودند: همین خوب است. به هر حال ما چاپ کتاب را شروع کردیم و از بیت امام، پیغام دادند: چند نسخه را آماده کنید تا به تهران بفرستیم. ما هم بیست نسخه را به بیت امام و تعدادی را به تهران فرستادیم. بعد از مدت کوتاهی، از بیت امام خمینی پیغام دادند: امام بهشدت از دست شما عصبانی هستند و زود بیایید! هر چه فکر کردم که در آن کتاب چه اشکالی وجود دارد، چیزی به ذهنم نرسید! یک نسخه از کتابها را برداشتم و با نگرانی، خدمتشان رسیدم. ایشان تحریرالوسیله را نشانم دادند و با تندی فرمودند: «این القاب چیست که در اینجا برای من ردیف کردهاید؟ من یک طلبه عادی بیشتر نیستم. چرا دروغ به این بزرگی را چاپ کردهاید؟».
آن عنوان چه بود؟
سماحه آیتالله العظمی زعیم الحوزات العلمیه الامام الخمینی. البته من خودم قبلا عناوینی را انتخاب کرده و نوشته بودم و خود امام هم رویت کرده و پسندیده بودند، منتهی دیگران، آن عناوین ساده را نپسندیده و این عنوان را برای کتاب انتخاب کرده بودند. من عرض کردم که جلساتی تشکیل شد که شخص بانی چاپ کتاب هم حضور داشت و آقای حاج آقا مجتبی تهرانی هم، بودند و تأیید کردند. امام فرمودند: «عجب! آقا مجتبی که روحیات مرا میشناسد، چرا این کار را کرده است؟» دیدم الان است که امام از آقا مجتبی دلگیر شوند؛ لذا سریع عرض کردم: «حاج آقا مصطفی هم حضور داشتند!» امام فرمودند: «به هیچ وجه حق ندارید حتی یک نسخه از اینها را پخش کنید، همه را جمع کنید و در شط بیندازید!» چون هزینه خیلی سنگین میشد، عرض کردم: «اجازه بدهید فقط جلد کتاب را عوض کنیم، شاید بدون کندن جلد هم بشود اصلاح کرد». فرمودند: «خوب است، هر هزینهای هم که داشت به عهده من!» مسئول چاپخانه، از واکنش امام خیلی تعجب کرد و گفت: «مگر ایشان واقعا زعیم حوزههای علمیه نیستند؟ ایشان که یک فرد عادی نیستند، ما با همه بزرگان سروکار داریم، موقعی که میخواهند کتاب یا رسالهای را چاپ کنند، دهها بار مراجعه میکنند که کار ظریف از کار دربیاید و این لقب اضافه شود و چنین و چنان!» گفتم ایشان مایلاند که فقط نوشته شود: «تحریرالوسیله، مولف السید روحالله خمینی!»
این رفتار امام برای من، بسیار آموزنده بود. من بیجهت به کسی ارادت پیدا نمیکنم، ولی در تمام آن مدت، کوچکترین امر سؤالبرانگیزی از ایشان ندیدم. من با بزرگان زیادی معاشرت داشتهام، اما امام خمینی انسان کاملی بودند و من نظیر ایشان را سراغ ندارم!
حضرت امام در عراق، از لحاظ سیاسی چه مشکلاتی داشتند؟
تا وقتی رابطه دولت عراق و ایران خوب نبود، امام مشکل سیاسی زیادی نداشتند، البته باز هم محدودیتهایی وجود داشت. اما بعد از آنکه ایران و عراق قطعنامه الجزایر را پذیرفتند و مشکلات آنها حل و نفوذ رژیم ایران در عراق بیشتر شد، فشارها روی امام زیاد شدند. حوزه نجف هم مشکلاتی را برای امام ایجاد میکرد و هر چه میگذشت، امام تنهاتر میشدند و مورد حمایت کمتری قرار میگرفتند! در این اواخر، حتی دیگر مراجع هم با ایشان همراهی نمیکردند!
رویکرد حزب بعث نسبت به حضرت امام خمینی در دوره اقامت ایشان در نجف چه بود؟
حزب بعث شاید با خود امام مشکلی نداشت، ولی اساسا ضد دین بود و به همین دلیل، نمیتوانست با تفکرات امام کنار بیاید. حزب بعث در واقع به فکر نابود کردن همه شیعیان عراق بود و مخالفتش، منحصر به امام خمینی نبود.
نحوه مواجهه حضرت امام، با این تضییقات چگونه بود؟
امام خمینی در برابر حزب بعث، از شیوه مبارزه منفی استفاده میکردند؛ به این نحو که در برابر تحرکات رژیم عراق، درس و نماز جماعت را تعطیل میکردند و از منزل بیرون نمیرفتند! این شیوه امام در داخل و خارج از عراق، اعتراضات زیادی را به دنبال داشت و سیل تلگرامهای اعتراضآمیز، به سمت کاخ ریاستجمهوری عراق سرازیر میشد و دولت عراق هم نمیتوانست به همه آنها بیاعتنایی کند!
دراینباره خاطرهای را نقل کنید.
یک بار امام خمینی درسشان را تعطیل کردند و این خبر به سرعت پخش و فشارها روی دولت عراق زیاد شد؛ به طوری که کسی از طرف رئیسجمهور عراق مأمور شد که از طریق فرماندار نجف، از امام وقت ملاقات بگیرد. امام در پاسخ گفتند که به کسی وقت نمیدهند! کسی جرئت نداشت به نماینده رئیسجمهور عراق وقت ندهد و لذا این واکنش امام، بسیار مهم بود. امام به سختی مقاومت کردند تا بالاخره افرادی که با بیت امام ارتباط داشتند، با رفتوآمدهای مکرر، امام را متقاعد کردند که اجازه بدهند نماینده رئیسجمهور بیاید. امام فرمودند: بیاید، ولی حق حرف زدن ندارد!
علت این واکنش حضرت امام چه بود؟
دولت عراق اعلام کرده بود که علمای ایرانی، باید ظرف شش روز عراق را ترک کنند و امام خمینی به این قضیه اعتراض داشتند. بالاخره نماینده رئیسجمهور و مسئول کل امور بیگانگان آمد. آقای شیخ نصرالله خلخالی به امام گفت: اگر امری دارید بفرمایید. امام فرمودند: من در برابر خود آدم نمیبینم که حرف بزنم! شیخ خلخالی با التماس گفت: او با دیگران فرق دارد و اگر قولی بدهد، چون با شخص رئیسجمهور در ارتباط است، به قولش عمل میکند! امام سکوت محض کردند و مجلس با سکوت ایشان تمام شد! ما از امام پرسیدیم: بالاخره چه کنیم؟ از عراق خارج شویم یا بمانیم؟ امام فرمودند: تا فردا صبر کنید. فردای آن روز، حکم اخراج لغو شد و ماجرا خاتمه پیدا کرد. اما ازآنجاکه رژیم عراق به نقص عهد عادت داشت، پس از مدتی دستور آمد که آقایان اسامی وابستگان خود را بدهند و بقیه عراق را ترک کنند! بعضیها که میترسیدند لیست دادند، اما امام فرمودند: همه کسانی که در عراق هستند، وابستگان من هستند و باید بمانند! فشارها واقعا خردکننده بودند، اما امام خمینی مثل کوه، استوار ایستاده بودند. در این اواخر، فشار ایران و عراق، روی ایشان بسیار زیاد شده بود، اما ایشان بهرغم اینکه ثمره زندگی خود، یعنی پسرشان حاج آقا مصطفی را از دست دادند، کمترین تزلزلی در ادامه راه پیدا نکردند.
شناخت شما از شهید آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی چقدر بود و ایشان را با چه ویژگیهایی به یاد میآورید؟
من با اینکه از نزدیک با ایشان آشنا بودم، اما نمیتوانم توصیفش کنم. آدم کمنظیری بود و بازوی توانای امام محسوب میشد. شرح حال او را باید در مصاحبهای مجزا گفت.
پس از شهادت ایشان، حضرت امام چه واکنشی داشتند؟
ایشان در اولین جلسه درس گفتند: رفتن آقا مصطفی، از الطاف خفیه الهی بود! مجالس ختم آن بزرگوار هم، مایه برکات بسیار شد و مبارزات در داخل ایران، با برگزاری مجالس ترحیم حاج آقا مصطفی آغاز و سپس با مراسمات هفتم و چهلم شهدای سایر شهرها ادامه پیدا کرد، تا به پیروزی انقلاب منتهی شد.