دولت انگلستان در رقابت سیاسی با روسیه برای حفظ و گسترش منافع استعماری خود (که قلب آن، هندوستان بود) و جلوگیری از پیشروی روسیه در ایران و آسیای مرکزی، تصمیم گرفت از ایران به عنوان کشوری حائل استفاده کند؛ ازهمینرو به طور رسمی وارد معادلات سیاسی ایران شد و بر اثر آن، ساخت قدرت سیاسی ایران تحت تأثیر رقابت دو کشور بهخصوص انگلیس قرار گرفت
دوره قاجار را از نظر تحولات خارجی میتوان دوره جدیدی دانست که رویدادهای خارجی آن بسیار متفاوت از دورههای پیشین بود. در این دوره ایران با بازیگران خارجی متعددی از جمله انگلیس مواجه بود که بازیگردان اصلی بسیاری از امور داخلی ایران بود. انگلیس به دلیل رقابت سیاسی و استعماری خود با روسیه، سیاستهای متفاوتی را نسبت به این کشور اعمال نمود و در این راستا توانست امتیازات متعدد سیاسی، اقتصادی و نظامی بسیاری کسب کند. ازآنجاکه بررسی کامل نقش انگلیس در امور ایران در این نوشته کوتاه کاری بس دشوار است، تلاش میشود تا به بخشی از این تحولات و امتیازاتی که توسط این کشور از ایران کسب شد پرداخته شود.
چرا انگلیس وارد صحنه سیاسی ایران شد؟
دولت انگلستان در سراسر قرن نوزدهم در رقابت سیاسی با روسیه بود. عامل رقابت دو کشور منافع استعماری و حفاظت از آن در برابر دسترسی هر یک از طرفین به منافع استعماری یکدیگر بود. منافع اصلی انگلستان در هندوستان قرار داشت. انگلستان همواره نگران بود که روسیه از طریق کشورهایی چون ایران، منافع استعماری این کشور را با خطر مواجه سازند و از آنجا که مسئله پیشروی روسیه در ایران و آسیای مرکزی برای انگلستان خطری جدی به حساب میآمد، انگلیس تصمیم گرفت از ایران به عنوان کشوری حائل استفاده کند و مانع از پیشروی روسیه به سمت هندوستان گردد. در این طرح ایران به عنوان دولت حائل در برابر پیشروی و توسعهطلبی فزاینده روسیه به سوی هندوستان از اهمیت استراتژیکی خاصی برای بریتانیا برخوردار شد. این کشور با استفاده از قدرت نظامی در رسیدن به هدفهای دیپلماتیک و استراتژیکی خویش در نیمه سده نوزدهم تفوق تجاری خود در ایران را تثبیت نمود.1 بدین ترتیب انگلستان به طور رسمی وارد معادلات سیاسی ایران شد. ازاینرو، طی این مدت یعنی آغاز قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم، که این رقابت به طول انجامید، ساخت قدرت سیاسی ایران تحت تأثیر رقابت دو کشور بهخصوص انگلیس قرار گرفت.
تأثیر انگلستان بر ساخت سیاسی قدرت قاجار
همزمان با آغاز جنبش مشروطیت، انگلستان به طور جدی و اساسی به حمایت از مشروطهطلبان پرداخت. این در حالی بود که موضع انگلیس در نقطه مقابل روسیه قرار داشت. بدین معنا که روسیه همواره از دستگاه سیاسی قاجار حمایت میکرد. حمایت انگلیس از مشروطه متأثر از انگیزه و دلایل متعدد بود. درواقع هم سیاست انگلیس و هم روسیه در این مورد «تابعی از سیاست اروپایی آن دو دولت بـود و... درست آن است که روسیه رجال ایرانی هـوادار خـود را بیشتر در میان درباریان و بریتانیا رجال هوادار خود را بیشتر در میان مشروطه خواهـان میدید. اینکه هردو دولت سلطهگر در پی آن بودند تـا افـراد و جـناحی را پشـتیبانی و تقویت کنند که بتوانند به وسیله آنها منافع خود را تأمین کنند، امری طبیعی و آشکار به نظر میرسد».2
یکی از منافع اصلی انگلیس در این رابطه، موضوع عقب راندن روسیه از صحنه سیاست ایران بود. بدین معنا که «حمایت از مشروطیت از سوی انگلستان در آن شرایط، از یک سو موجب تضعیف دولت وابسته قاجاری میشد که به روس وابسته بود و از سوی دیگر، موجب کشانیده شدن روسها به پای میز مذاکره و تمکین آنها در مقابل درخواست بریتانیا و اتخاذ مواضع مشترک هر دو کشور در برابر نفوذ آلمانیها میشد».3 بر این اساس اغراق نیست اگر گفته شود تأثیر انگلیس در پیروزی انقلاب مشروطه بسیار اساسی و مهم بود. تا جایی که عدم حمایت این کشور از مشروطهطلبان در آستانه زوال مشروطیت، ضربه اساسی و نهایی را بر پیکره آن وارد کرد. به عبارتی با گذشت زمان رویکرد انگلیس در برابر انقلاب مشروطه تغییر کرد و در عمل انگلیس همراهی چندانی با جریان مشروطیت نکرد. این کشور با تغییر موضع سیاسی خود که متأثر از جناحبندیهای جدید اروپا بود، با قرار گرفتن در کنار روسیه، به عاملی تعیین کننده در شکست مشروطه تبدیل گشت.
یکی از منافع اصلی انگلیس در این رابطه، موضوع عقب راندن روسیه از صحنه سیاست ایران بود. بدین معنا که «حمایت از مشروطیت از سوی انگلستان در آن شرایط، از یک سو موجب تضعیف دولت وابسته قاجاری میشد که به روس وابسته بود و از سوی دیگر، موجب کشانیده شدن روسها به پای میز مذاکره و تمکین آنها در مقابل درخواست بریتانیا و اتخاذ مواضع مشترک هر دو کشور در برابر نفوذ آلمانیها میشد»
علاوه بر تغییر موازنه قدرتها در عرصه بینالمللی و پررنگ شدن خطر آلمان که منجربه نزدیکی منافع دو کشور روسیه و انگلیس گردید، شناخت ماهیت واقعی انقلاب مشروطه نیز در این تغییر موضع بیتأثیر نبود. بدین معنا که انگلیس بتدریج به این واقعیت پی برد که انقلاب مشروطه و تداوم آن ممکن است منافع استعماری این کشور را به مخاطره اندازد. زیرا انگلیسیها پی بردند در صورت محقق شدن کامل انقلاب مشروطه، ممکن است مشروطهطلبان دست بیگانگان را برای همیشه از امور داخلی ایران کوتاه کنند. گذشته از تأثیراتی که انگلستان بر روند ساخت سیاسی قدرت قاجاریان به وجود آورد، کسب امتیازات سیاسی و اقتصادی نیز تأثیر زیادی بر برخی از امور داخلی ایران گذاشت که به برخی از مهمترین آنها اشاراتی میشود.
امتیازاتی که انگلیسیها گرفتند
انگلیس در مدت حضور خود در صحنه سیاسی ایران، امتیازات زیادی کسب نمود که شرح تک تک آنها در این نوشته کوتاه ممکن نیست. با این حال در تشریح برخی از مهمترین آنها میتوان به امتیاز رویتر اشاره نمود. به موجب این امتیاز، انگلیس حق احداث راه آهن، استخراج معادن، احداث راهها، ایجاد بانک شاهنشاهی و چندین امتیاز دیگر را به دست آورد. البته گرچه این امتیاز خیلی زود با واکنش منفی افکار عمومی لغو شد، اما در مقابل آن «امتیاز تأسیس بانک شاهی ایران (بانک شاهنشاهی) به رویتر واگذار شد. بانک جدید با سرمایه یک میلیون لیره استرلینگ تشکیل شد و به زودی حق انحصاری نشر اسکناس و تأسیس شعب در شهرستآنها و خارج از کشور ایران را به دست آورد و کمیبعد ناصرالدین شاه امتیاز استخراج کلیه معادن ایران، غیر از طلا و نقره و احجار کریمه را نیز به بانک مزبور اعطا کرد».4 این بانک نقش مهمی در بسیاری از امور اقتصادی ایران داشت و با دخالت در امور تجاری، ضربه مهلکی بر اقتصاد ایران وارد نمود.
پروژه جداسازی سرزمینهای ایران
انگلیس در جداسازی بسیاری از سرزمینهای ایران نیز نقش پررنگی داشت. در اشاره به برخی از این قراردادها میتوان به دو قرارداد گلداسمیت و قرارداد پاریس اشاره کرد. مطابق با قرارداد گلداسمیت بخشهایی از سیستان و بلوچستان از ایران جدا شد تا ظاهرا به اختلافات مرزی ایران و افغانستان پایان داده شود؛ اما درواقع همانطور که کرزن هم گفته است مسئله سیستان به موضوع کهنه مرزی یا دعاوی متضاد ایران و افغانستان ربطی نداشت و فقط از لحاظ نقشی است که احتمالا یا امکانا سیستان در آینده در سیاست آسیای مرکزی و در استراتژی سیاسی یا نظامی روس و انگلیس خواهد داشت.5 انگلیس به طور کلی به دلیل اهمیت سیستان در حفظ مستعمرات این کشور، اهمیت زیادی برای آن قائل بود و با احداث خطوط تلگراف که تهران را از طریق کاشان و یزد و کرمان به مرز هند مربوط میساخت عملا بر آن احاطه داشت. این خطوط ظاهرا متعلق به دولت ایران بود ولی استفاده از آن برای مخابره تلگرافهای خارجی در انحصار اداری تلگراف هند و اروپا و درآمد مخابرات متعلق به آن شرکت بود.6
علاوه بر این، انگلیس نقش تعیینکنندهای در جدا شدن افغانستان از ایران نیز داشت. مطابق با قرارداد پاریس، ایران ملزم به رعایت این شروط شد: «تخلیه خاک ایران و افغانستان از طرف قوای انگلیس و ایران، عفو کسانی که تا آن تاریخ با انگلیسیها همکاری داشتهاند. ترک دعاوی ایران نسبت به افغانستان و شناختن استقلال آن کشور، در اختلافات آتی ایران و افغانستان دولت انگلیس حکم باشد، حل موضوعات کنسولی و حقوق دول کاملهالوداد، کنترل تجارت غلام و کنیز در خلیجفارس توسط انگلیسیها و استرداد اسیران جنگی و عدم مداخله ایران در امور افغانستان».7 انگلیس با جداسازی افغانستان از ایران و استقرار یک حکومت موردنظر در آن، توانست نفوذ و تسلط خود بر این کشور را افزایش دهد.
برپایی فتنه بهائیت
فرقه بهائیت در دوره قاجار و محمدشاه آغاز شد. به طور کلی در این دوره، فرقههای ساختگی زیادی رشد کردند که بسیاری از آنها محصول شرایط سیاسی آن دوره و تحریک مستقیم کشورهای خارجی به خصوص انگلیس بود. چنانچه در خلال جنگ جهانی دوم نیز شاهد پیدایش فتنه اسماعیلیه در یزد، فتنه افغانها و حمله امیر خوارزم به خراسان هستیم که این فتنهها نیز بیشتر به تحریک انگلیس بود تـا ذهـن اولیـای دولت ایـران را از ایـالات شمالی دور دارند و به مسائل داخلی مشغول کنند.8 بر این اساس فرقه بهائیت هم با همین حربه با حمایت و تحریک مستقیم انگلیس به وجود آمد. در این رابطه «از آنجا که انگلیس وحدت مذهبی مردم ایران را خطر بزرگی برای خود میدانسـت کـوشش کرد تـا بـا ایـجاد فـرقههای مـذهبی مختلف وحدت اسلامی مردم را به تفرقه مبدل سازند.»9
سخن نهایی
بیراهه نیست اگر گفته شود انگلیس یکی از عوامل اصلی در عقبماندگی ایران در دوره قاجار بود. گرچه عوامل داخلی در ایران به خصوص ساخت سیاسی قاجاریه مبتنی بر ساخت متمرکز و غیردموکراتیک بود؛ اما انگلیس نیز با استفاده از این خلأ به تشدید این وضعیت دامن زد و با کسب بسیاری از امتیازات سیاسی و اقتصادی، انحصار بسیاری از امور داخلی ایران را به خود اختصاص داد.
چند تن از افسران انگلیسی در منطقه سیستان و بلوچستان ایران در ایام جنگ جهانی اول
شماره آرشیو: 1532-1ع