اجمالی از خدمات زندهیاد آیتالله محمدرضا مهدوی کنی در بازسازی و رشد حوزه علمیه مروی تهران
روزهایی که بر ما گذشت، تداعیگر سالروز ارتحال زندهیاد آیتالله محمدرضا مهدوی کنی بود و بخشی از یادمانهای این تارنما به همین مناسبت، به تلاش آن بزرگ برای احیا و رشد حوزه علمیه مروی تهران اختصاص داشت. در مقال کوتاهی که پیش روی دارید، محسن لبانی ناظرِ موقوفات این حوزه، به شمهای از تلاشهای آن فقید سعید در احیای موقوفات و ارتقای خدمات مدرسه مروی اشاره کرده است.
محسن لبانی
بنده محسن لبانی، در سال 1308ش، در تهران به دنیا آمدم. تحصیلات ابتدایی خود را تا کلاس ششم در مدرسه تمدن به پایان رساندم. در کنار کار در بازار تهران، در حوزه علمیه مروی به علوم دینی روی آوردم و سالها در حوزه مروی، به تحصیل اشتغال ورزیدم. خاطرم هست که کتاب تبصره را از مرحوم آقای غفاری در مدرسه آقا محمود در سرچشمه استفاده کردم. بنده قبل از انقلاب، خدمت آقای صدر رضوی شرح لمعه میخواندم، سپس نزد مرحوم آقای سبط مکاسب را شروع کردیم. در درس فلسفه میرزا مهدی آشتیانی ــ که در واقع خارج فلسفه میگفت و از اشارات و منظومه و اسفار استفاده میکرد ــ شرکت میکردم. از اصول عقاید مرحوم آیتالله میرزا احمد آشتیانی هم استفاده میکردیم. میرزا احمد نورانیت عجیبی داشت و آیتی از آیات عظام بود. خدا رحمتش کند. فلسفه را خدمت مرحوم آیتالله ابوالحسن شعرانی(ره) خواندم. ایشان شرح منظومه و اشارات میفرمودند و ما استفاده میکردیم.
مدتی پس از انقلاب، حضرت امام(ره) حضرت آیتالله مهدوی کنی را برای تولیت مدرسه مروی برگزیدند. بنده هم چون در خدمت انقلاب و حضرت امام(ره) بودم و در درس حضرت آیتالله مهدوی کنی در کتاب خمس و نماز جمعه شرکت مینمودم، از سوی ایشان به عنوان ناظر بر موقوفات منصوب شدم. سابق بر این هم در خدمت حضرت آیتالله حاج شیخ محمدباقر آشتیانی بودم و با هم سفرهایی هم رفتیم، از جمله سفر به مکه، مصر، لبنان و... . من تا زمان حیات ایشان در خدمتشان بودم. مسئولیتی نداشتم، ولی میدیدم که چه کارهایی در مدرسه میشود و متأثر میشدم. آقای آشتیانی یک روحانی باتقوی و بادرایت و شایستهای بودند، ولی ما نمیتوانستیم در امور دخالتی بکنیم و حرفی بزنیم؛ چون مسئولیتی نداشتیم و حرفمان پذیرفته نمیشد! مدرسه در اختیار کسانی بود که توجهی به مسائل دینی نداشتند! اینجا خیلی وضع خرابی داشت و آشفته بود. عدهای در اینجا بودند که درس نمیخواندند و حجرهها را اشغال کرده بودند و خالی هم نمیکردند! بالاخره آنها را مجبور به تخلیه حجرهها کردیم.
وقتی حضرت آیتالله آشتیانی مرحوم شدند، وقفنامه را خدمت امام خمینی(ره) بردند. ایشان تولیت حوزه علمیه مروی را طی حکمی، به حضرت آیتالله مهدوی کنی دادند. طبق وقفنامه، غیر از تولیت، یک نفر هم باید به عنوان ناظر باشد؛ لذا با پیشنهاد حضرت آیتالله مهدوی کنی، حقیر به عنوان ناظر انتخاب شدم و با دستخط خودشان هم، حکمی برای بنده نوشتند که موجود است. وظیفه ما نظارت بر تمام امورات مدرسه بود. من بر تمامی نقل و انتقالات و دخل و خرجها نظارت داشتم. البته حضرت آیتالله مهدوی کنی، بحث داخلی (قسمتهای داخلی مدرسه) را جدا کردند و در حوزه فعالیت بنده نیست. یک وکالت هم از ایشان دارم که به جای متولی، در جاهایی که امضای متولی لازم باشد، (مثل ثبت اسناد) امضا میکنم. ما وقتی دفتر موقوفه را تحویل گرفتیم، یک سری پرونده نامنظم اینجا بود! یک چیزهایی سرهم کرده بودند که صدر و ذیل درستی نداشت! ولی حالا همه رقبات، پرونده دارند و کارشناسی و کدبندی شده است. همه اینها منظم شدهاند که این کار مرهون زحمات مرحوم آقای کیانی و کارمندان موقوفه است.
این مدرسه، جزء مدرسههای نمونه است. از نظر کیفیت، بسیار مطلوب است. ما وقتی خدمت آقای رضوی درس میخواندیم، زیلو نداشتیم روی آن بنشینیم! چراغ والور نداشتیم، ولی حالا حجرهها فرش و شوفاژ و امکاناتی از این قبیل دارد. الان به حجرهداران، سه وعده غذا داده میشود، درحالیکه آن زمان، از این خبرها نبود. حتی داخل مدرسه، حمام نداشت! خدا خان مروی را رحمت کند که فکر همه چیز را کرده بود. در کوچه مروی حمامی ساخته و وقف طلاب کرده بود. این حمام بعدها مسلوبالمنفعه شده و بنا داریم آن را تجدید بنا کنیم که منافعش برای حوزه باشد. از وقفنامه میشود فهمید ایشان چقدر دقیق بودهاند. من فکر میکنم مرحوم خان مروی، نیّت پاکی داشته است. طلاب باید از زحمات حضرت آیتالله مهدوی کنی، خیلی شکرگذار باشند؛ چون در این سالها، ایشان در اینجا خیلی زحمت کشیدهاند. موقوفه کار زیاد دارد. من از خدا میخواهم که به ما و همه مسئولان امر توفیق دهد تا راهی را که رضای اوست برویم و انجام وظیفه کنیم تا شرمسار نباشیم. اگر کسی به این مدرسه خدمت نکند، مسئول است. الهی! ما آنچه از دستمان برمیآمد عمل کردیم. تو به کرمت قبول فرما! آمین یا رب العالمین.