«جستارهایی در سیره اجتماعی و سیاسی استاد حبیبالله عسگراولادی» در گفتوشنود با علیرضا عسگراولادی
مرحوم استاد عسگراولادی، سالها نمایندگی امام خمینی در کمیته امداد و سرپرستی این نهاد را بر عهده داشتند. در طول این مدت، تعامل ایشان با این قشر از جامعه را چگونه دیدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. درباره نحوه تعامل حضرت ابوی [: حبیبالله عسگراولادی] با نیازمندان به طور عام، به خاطر اینکه این افراد از قشر ضعیف جامعه بودند و اخلاقا نباید احساس ضعف و خجالت میکردند، همیشه سعی در رعایت شئونات و حفظ احترام و کرامت آنان را داشتند. یکی از ویژگیهایی که سبب انتخاب حضرت ابوی از سوی حضرت امام خمینی(ره) به عنوان نماینده ولیفقیه در کمیته امداد شد، این بود که ایشان از دیرزمان، از جنس محرومین و مستضعفین جامعه بودند؛ لذا امام امانات بیتالمال را به دست امین خود سپردند. حضرت ابوی هم مددجویان را ولینعمتان خود و خانواده کمیته امداد امام خمینی میدانستند و همیشه به مدیران و کارمندان این نهاد، موضوع ولینعمت بودن این قشر را گوشزد میکردند و میگفتند: «حفظ حریم و کرامت انسانی ایشان را از اوجب واجبات و حل کردن مشکلات ایشان را وظیفه و تکلیف شرعی خود بدانید». همچنین به معاونین و سرپرستان خود در تمام نقاط کشور گوشزد میکردند: «مطلقا به این ولینعمتانمان، نه نگویید. اگر امکانی هم ندارید، بنا به ضرورت و حداقلهای ممکن، عمل کنید. اگر بودجهای لازم دارید، به مرکز اعلام کنید که به هر ترتیب مقدور، تمامی یا بخشی از آن را تأمین کنند. حتی اگر نمیتوانید کار زیادی انجام دهید، اصطلاحا به اندازه نمک طعام ــ که طعم غذا را عوض کند ــ ما وظیفه کمک داریم. پس کوتاهی نکنید که اگر کوتاهی شود، همه ما دراینباره مسئول هستیم و باید جواب خدا را بدهیم. مراقب آه این عزیزان باشید، نکند دچار غفلت شوید...».
علاوه بر این، ایشان بر محرومیتزدایی و ریشهکنی آن نیز، تا حد ممکن اصرار میورزیدند و میفرمودند: «تعامل ما با این خانوادههای شریف، نباید بهگونهای پیش برود که کار ما، نماد گداپروری شود که این موضوع بسیار خطرناک و غیرقابل قبول است». لذا مرحوم ابوی با طرحهای متعدد، مثل طرح شهید رجایی برای افراد بالای شصت سال و طرحهای خودکفایی برای خانوادههای مددجو و برنامههای متنوع کارآفرینی، تلاش خود را در این زمینه کردند که بسیار هم موفقیتآمیز بود. علاوه بر آنکه با مطرح کردن موضوع زکات و صدقات و استفاده از خیرین و اقدامات بینالمللی امدادِ فلسطین، لبنان، سوریه و عراق و...، به صورت تعاملی و آموزشی، در محرومیتشناسی و محرومیتزدایی، ابتکارات شایستهای کردند.
برحسب خاطراتی که دارید، چه میزان از مددجویان کمیته امداد توانستند با ایشان ارتباط نزدیک و صمیمی برقرار کنند؟
رابطه حضرت ابوی با مددجویان کمیته، به دلیل ملاقاتهای حضوری فراوانی که با این قشر، به سبب مشکلات متعددشان داشتند، فراتر از رابطه مددجو و مددرسان بود؛ لذا با وجود مشکلات جسمی و سنی که داشتند، به سفرهای استانی میرفتند و به مناطق دورافتاده و روستایی، سر میزدند. هرچند شاید اگر بنده اقدامات ایشان را بینظیر بنامم، برخی عزیزان تصور کنند که قدری غلو میکنم! اما کسانی که از نزدیک با مرحوم ابوی معاشرت داشتند، متوجه عرایض بنده میشوند و گواهی میدهند که ایشان حتی از اوقات فراغت و زمانی که متعلق به خانواده بود، برای ملاقات با این عزیزان و رسیدگی به اموراتشان میگذشتند و از این بابت هم شاکر خداوند متعال بودند.
حضور طولانی و اقدامات استاد عسگراولادی در کمیته امداد، با استظهار به پشتیبانی امام خمینی بود. طبعا درباره رابطه ایشان با رهبر کبیر انقلاب، گفتنیهای فراوانی وجود دارد. قدری دراینباره صحبت کنید.
خاطرات حضرت ابوی از حضرت امام(ره)، بسیار بود. حتی حضرت امام در دوران پایان حیات شریفشان، از مرحوم ابوی، به عنوان «حبیبِ من» یاد میکردند. در واقع این رابطه مرید و مرادیِ بسیار باارزش، به سالهای آغاز نهضت اسلامی برمیگشت که ابوی از سوی حضرت امام، مسئول دریافت وجوهات و امانات مردم شده بودند. خاطرم هست که در دوران پایانی حیات حضرت امام، مرحوم ابوی بیشتر به جماران میرفتند و در مواردی از سوی مسئول ملاقاتها، با بیمهری روبهرو میشدند و حتی پیش میآمد که برای دیدار با حضرت امام، چند ساعتی هم در اتاقی معطل میماندند! پس از اطلاع مرحوم حاج احمد آقا از این موضوع رساندن مطلب به حضرت امام، ایشان به مسئول ملاقات دفتر تذکر میدهند: «هر وقت آقای عسگراولادی به دفتر میآید، سریعا اطلاع دهید تا ایشان را حتما ملاقات کنم که معطل نماند».
ظاهرا امام خمینی حقوق ماهیانه استاد عسگراولادی را شخصا پرداخت میکردند و در سال پایانی حیات، حقوق یک سال را به ایشان داده بودند! اینطور نیست؟
بله؛ حضرت امام(ره) قبل از رحلتشان، شخصا حقوق یک سال حضرت ابوی را پرداخت نمودند. در واقع مرحوم ابوی با آنکه در چندین پست مهم خدمت میکردند که هر کدام دارای حقوق مجزا بودند، اما فقط به همان حقوق نمایندگی خود از حضرت امام اکتفا میکردند و آن را بابرکت میدانستند؛ لذا در آن سال آخر، با توجه به اینکه مسئلهای برای ابوی پیش آمده بود، حضرت امام به محض اطلاع از موضوع، حقوق یک سال ایشان را پیشاپیش پرداخت نمودند.
از دیدگاه ایشان ضرورتهای تجدید حیات جمعیت مؤتلفه اسلامی در دهه 1370 چه بود؟ و ایشان در مقام دبیرکلی این تشکل، به چه نکاتی پایبند بودند؟
ایشان به عنوان دبیرکل و چهره شاخص جمعیت مؤتلفه اسلامی، چه برای تجدید حیات این تشکل در دهه 1370 و چه بعد از آن، معتقد به پایبندی به مبانی اصولی فعالیت یک حزب اسلامی بود؛ مثل اقدام به تشکیل حزب مؤتلفه اسلامی به جای تشکل مؤتلفه اسلامی. ایجاد حزبی معتدل با محوریت اکثریت اعضا و توانمندسازی نیروهای مرتبط، جوانگرایی و برادریابی، بالا بردن سطح بصیرت و بینش جوانان و پایبندی به اصول نظام تحت زعامت رهبری معظم حضرت آیتالله العظمی خامنهای (دام ظلهالعالی) و آمادهسازی آنان جهت ظهور منجی (عج). علاوه بر این، حضرت ابوی اصرار داشتند که یک حزب و تشکل، نباید متکی به شخص باشد، باید به اتکا به مبانی و خواست اکثریت برسد. ایشان در دهه پایانی حیات خود، مکررا میگفتند: «شرایط حیات من معلوم نیست. بنده آفتاب لب بام هستم. باید یک فکر اساسی برای حزب، در دوره بعد از من داشته باشید»؛ لذا در همان سالها، چندینبار رأیگیری شد، ولی باز هم همگی به ایشان رأی میدادند! در نهایت با پافشاری فراوان حضرت ابوی، انتخاب دبیرکل تجدید شد و مرحوم محمدنبی حبیبی رأی آورد. ایشان بعد از مرحوم ابوی، سالها دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی شدند و در یک سال و اندی قبل، هم بدرود حیات گفتند.
مرحوم عسگراولادی در شئونات دینی و سیاسی خویش، فراوان با مرحوم آیتالله مهدوی کنی مشورت و همفکری داشتند. سابقه آشنایی این دو، به چه دورهای باز میگشت؟
این طریقه آشنایی را از زبان هر دوی این بزرگواران شنیدهام. این دو در سفری که به قم داشتهاند، به طور اتفاقی در یک اتوبوس با هم آشنا و سپس مرتبط میشوند و این دیدار را هر دوی این عزیزان به فال نیک میگیرند. این دو بزرگوار در دوران حیاتشان، بسیار با هم انس داشتند که انشاءالله، خداوند دریچه رحمت خویش را بر ارواح پاک هر دو مستدام بدارد. روحشان شاد و یادشان گرامی باد.