قسمت دوم سلطنت پهلوی دوم چالشهای بسیار دارد. محمدرضا پهلوی درصدد بود خلأ قدرت را با در رأس قرار دادن خود پر کند. مجلس شاهرگ سیاست بود. دولت با ایجاد احزاب فرمایشی سعی کرد مجلس را در اختیار خود بگیرد. پازل ترفندهای سیاسی باید درست بازی میشد.
احزاب فرمایشی تا مجالس فرمایشی
بعد از ۲۸ مرداد 13۳۲ و بازگشت محمدرضا پهلوی به سلطنت، تغییراتی در کشور رخ داد؛ از جمله، شاه یکهتاز اصلی قدرت شد و کارهای بسیار انجام داد که یکی از آنها تشکیل احزاب فرمایشی یا دولتی بود. درحقیقت، فکر تشکیل احزاب دولتی و ایجاد دیکتاتوری با هم شکل گرفت. قصد حکومت از تشکیل چنین احزابی، در دست گرفتن نبض فعالیتهای سیاسی جامعه بود.
شاه از تشکیل احزاب فرمایشی چند هدف داشت: نمایش دموکراسی، شناسایی، تربیت و تأمین نیرو برای رژیم و تحکیم نظام.۱ این احزاب ریشه مردمی و مشروعیت سیاسی نداشتند و دستوری بودند. بنابراین نمیتوانستند مردم را وارد مشارکتهای سیاسی بکنند. عملکرد احزاب دولتی در ایران، یکطرفه بودن آنها بود؛ اینکه نظریهها و دیدگاهها را از هیئت حاکمه میگرفتند و به مردم انتقال میدادند.
این احزاب هرگز نتوانستند در میان مردم مشروعیت لازم را کسب کنند و زمانی که علت وجودی حزب از بین میرفت، خود به خود حزب متلاشی میشد. چون اعضای احزاب دولتی و فرمایشی هدفهای سیاسی مشخصی را دنبال نمیکردند و از مرام و مسلک و ایدئولوژی هم بهرهای نداشتند.۲
در نیمه دوم دهه 1330 بود که بهتدریج احزاب فرمایشی یا دولتی موضوعیت پیدا کردند و مهرههای وابسته شاه به دستور او این فکر و ایده را عملی کردند. در اصل، احزاب فرمایشی و دولتی بعد از کودتای انگلیسی ـ آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به وجود آمدند. در آن سالها خلأ سیاسی در جامعه حاکم شده بود. محمدرضا پهلوی برای دموکراتیک نشان دادن نظام و تظاهر به آزادی بیان و عقیده طبق قانون اساسی، به تشکیل احزاب فرمایشی اقدام کرد.
حزب مردم، ملّیون و ایران نوین
اسدالله علم حزب مردم را در ۱۳۳۶ و منوچهر اقبال حزب ملّیون را در ۱۳۳۷ تشکیل دادند. موضوع مهم کسب اکثریت کرسیهای مجلس توسط احزاب فرمایشی بود. ازاینرو، مجلس اقتدار نیمبند خود را از دست داد و به یکی از مجاری اعمال قدرت شاه تبدیل شد و زیر سلطه سلطنت قرار گرفت.
اوج فعالیت حزب مردم و ملّیون در انتخابات مجلس بیستم متجلی شد. رژیم با توجه به اعتراضاتی که نسبت به انتخابات دوره نوزدهم شده بود، قصد داشت در پوشش دو حزب دولتی، انتخابات را آزاد اعلام کند. رهبران حزب، در اقصی نقاط کشور تبلیغات زیادی کردند.
حزب مردم (اقلیت) و حزب ملّیون (اکثریت) در انتخابات شرکت کردند. حزب مردم چهل کرسی مجلس را بهدست آورد و حزب ملّیون با کسب ۷۹ درصد از کل آرا به پیروزی رسید. اما در انتخابات (به ویژه شهرستانها) تقلبات فراوان شد.۳ انتخابات باطل اعلام شد و مجلس نیز منحل گردید. دو حزب اعتبار خود را از دست دادند. علم و اقبال استعفا دادند. حزب ملّیون صحنه سیاسی را ترک کرد، اما حزب مردم کمرنگ در انتخابات مجلس بیستویکم، بیستودوم و بیستوسوم نقش داشت.
در این میان گروهی از جوانان تحصیلکرده آمریکا و پارهای از وزرا و رجال دولتی کانون مترقی را در ۱۳۴۰ تشکیل دادند. کانون مترقی با از میان رفتن حزب ملّیون در نقش حزبی در مقابل حزب مردم ظاهر شد و در انتخابات مجلس بیستویکم شرکت کرد و نزدیک به چهل کرسی مجلس را در اختیار گرفت. این کانون پیشدرآمد حزب ایران نوین بود که توسط حسنعلی منصور در ۱۳۴۳ تشکیل شد.
حزب ایران نوین بزرگترین و ماندگارترین حزب دولتی در عصر پهلوی دوم بود. موضوع مهم در این زمان، حق رأی به زنان بود. بدین منظور، حزب شورای عالی زنان را به ریاست شوکتالملک جهانبانی تشکیل داد. نفوذ حزب در انتخابات دوره بیستودوم عیان است. ۱۸۰ نفر در مجلس شورای ملی و ۲۳ نفر در مجلس سنا از حزب راه یافتند.
کلا حزب ایران نوین در انتخابات مجلس بیستودوم و بیستوسوم در سال ۱۳۴۶ و ۱۳۵۰ اکثریت کرسیهای مجلس را داشت. این حزب تا سال ۱۳۵۲ دارای دویستهزار عضو بود که حق عضویت میپرداختند و ۲۲۹ کرسی از مجموع کرسیهای مجلس شورا را در دست داشت.۴
محمدرضا پهلوی تا قبل از تشکیل حزب رستاخیز، احزاب را توسط مهرههای خود بهوجود میآورد، اما بعد از ایجاد نظام تکحزبی، خود شخصا حزب را تشکیل داد
نظام تکحزبی
محمدرضا پهلوی با توجه به مقتضیات زمان و شرایط، در سال ۱۳۵۳ دستور انحلال تمام احزاب فرمایشی را اعلام کرد و همه احزاب در حزب رستاخیز ادغام شدند؛ حتی حزب ایران نوین که پرطرفدارترین حزب شده بود و کمکم داشت به یک خطر تبدیل میشد. بدین ترتیب، نظام تکحزبی موجودیت پیدا کرد.
البته زمانی که احزاب فرمایشی یا دولتی باشند، تفاوتی ندارد که یک حزب یا چند حزب وجود داشته باشد؛ زیرا عملکرد آنها در صحنه سیاسی هیچ اثری ندارد. چون در اصل، حزب در ایران یک محصول غربی و وارداتی بوده است. به طوری که خود شاه گفته بود: «این ماجرای احزاب در سال ۱۳۳۷ (۱۹۵۹) آغاز شد و به وسیله نوعی تمایل احساساتی بخشی از آمریکاییها و بریتانیاییها حمایت میشد که در اینجا نیز نوعی دموکراسی وستمینستری (Westminster) داشته باشیم».۵
محمدرضا پهلوی تا قبل از تشکیل حزب رستاخیز، احزاب را توسط مهرههای خود بهوجود میآورد، اما بعد از ایجاد نظام تکحزبی، خود شخصا حزب را تشکیل داد. در نتیجه، پایههای دیکتاتوری نظام قویتر شد. پهلوی دوم با کمک مالی و نظامی آمریکا و استفاده از وسایل و شیوههای سرکوب، در ظاهر مخالفان را سرکوب و پایههای رژیم را تثبیت کرد.
بنابراین محمدرضا پهلوی با افزایش قیمت نفت، حاکمیت دیکتاتورمآبانه، اطمینان از حمایت آمریکا، بحران مشروعیت هویتی و مردمی، انتخابات مجلس و... برای کنترل بهتر اوضاع حزب رستاخیز را ایجاد کرد، اما مردم در چنین حکومتی نقشی نداشتند و هیچ حزبی هم به معنای واقعی اجازه فعالیت نداشت.
شاه در نظر داشت با تشکیل حزب رستاخیز، موقعیت مناسبی برای عدهای از افراد فراهم آورد که امکان بهدست آوردن مناصب و پستهای سیاسی برای آنها ممکن نبود و بدین وسیله بافت کهنه نخبگان را برهم زند و با توجه به تغییر فضای سیاسی، بافت جدیدی ایجاد کند و گردش و جابهجایی نخبگان جدید را فراهم آورد.۶
پایان حزب فرمایشی
یکی از علتهای مهم انحلال احزاب و تشکیل حزب واحد رستاخیز، انتخابات مجلسین بود. شاه در ظاهر به دنبال تغییر اوضاع بود. سعی داشت شیوه انتخابات را تغییر دهد؛ چنانکه گفته بود: «انتخابات آینده کاملا آزاد خواهد بود و در چنین انتخاباتی نباید تهمت و افترا زده شود».۷ در مرداد ۱۳۵۴، باید انتخابات بیستوچهارمین دوره مجلس شورای ملی و هفتمین دوره مجلس سنا برگزار میشد. از زمان قدرت یافتن حزب ایران نوین بیشتر نمایندگان مجلسین از این حزب انتخاب میشدند. در مجلس بیستوسوم از میان کل نمایندگان مجلس شورای ملی (۲۴۰ نفر) تنها ده نفر از حزب مردم انتخاب شده بودند.
شاه برای اعاده حیثیت از حکومت، وزیر کشور را تغییر داد و گفت: «وزیر کشور نباید به هیچ حزبی وابسته باشد».۸ بنابراین جمشید آموزگار که تا آن زمان جزء هیچ دسته و گروهی نبود و باکره سیاسی لقب داشت، به عنوان وزیر کشور انتخاب شد تا شاه بتواند ادعا کند انتخابات صددرصد آزاد انجام خواهد شد.
در اصل، شیوه انتخابات همانند انتخابات گذشته کنترل شده بود و کاندیدها از قبل تأیید و تعیین شده بودند. فعالیتهای انتخاباتی و تبلیغاتی در سطح محدود و مجاز تعیین شده بود. کاندیدها حق نداشتند در موضوع نفت، سیاست خارجی و انقلاب شاه و مردم اظهارنظر و بحث و انتقاد کنند. منتها در انتخابات قبل هیئت اجرایی حزب ایران نوین همهکاره بود، ولی اینبار هیئت اجرایی حزب رستاخیز در رأس بود، اما همان تبلیغات و زد و بندها و دوز و کلکهای همیشگی در کل انتخابات حاکم بود.
شاه بعد از برگزاری انتخابات گفت: «مردم آزاد بودند. دیگر در انتخابات تقلب نشد. هرچه بود، نمایشدهنده بینش مردم در امور سیاست کشور بود. وگرنه اصلا چرا باید انتخابات داشته باشیم؟!»۹ اما بعد از اعلام نتایج، زمزمههای اعتراض و تقلب از گوشه و کنار شنیده شد، ولی چون سیاست بر سکوت و تعریف و تمجید از انتخابات بود، صداها در گلوها حبس شد.
از ابتدا، تهی و پوشالی بودن حزب رستاخیز مشخص بود، به طوری که گردانندگان و غلامان خانهزاد رژیم نیز به پوچی آن اذعان داشتند. با این حال، حزب فرصت مناسبی برای برخی از فرصتطلبان سیاسی فراهم کرده بود.
کمکم با اوجگیری انقلاب و آگاهی و رشد فکری مردم و عریان شدن پنهانکاری رژیم، دیگر سیاست توخالی دموکراسی و آزادی بیان و عقیده سلطنت جوابگو نبود. بنابراین شعارهای عوامفریب محمدرضا پهلوی در آستانه انتخابات بیستوپنجمین دوره مجلس شورای ملی و هشتمین دوره مجلس سنا بیفایده بود. پایههای رژیم که بعد از ۲۸ مرداد 13۳۲ با سیاستهای بی ریشه و اساس پابرجا نگه داشته شده بود، در بهمن 13۵۷ فرو ریخت.
شماره آرشیو: 192-۵۵۹۳س
پی نوشت:
۱. حسین تبریزنیا، علل ناپایداری احزاب سیاسی در ایران، تهران، نشر بینالملل، ۱۳۷۱، ص ۲۹۶.
۲. اطلاعات، ۵ مهر ۱۳۵۷.
۳. جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۱، تهران، نشر اسلامی، ۱۳۵۷، ص ۵۹۰.
۴. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، تهران، نشر رسا، ۱۳۷۱، صص ۳۳۰ ـ۳۳۳.
۵. ماروین زوینس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر طرح نو، ۱۳۷۰، ص ۳۹۶.
۶. روبرت میخلز، جامعهشناسی احزاب، ترجمه احمد نقیبزاده، تهران، نشر قومس، ۱۳۶۹، ص ۲۲۲.
۷. روزنامه رستاخیز، ۱۴ اسفند ۱۳۵۴.
۸. همان، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۴.
۹. مارگارت لاینک، مصاحبه با شاه، ترجمه اردشیر روشنگر، تهران، نشر البرز، ۱۳۷۱، ص ۳۰۹.