نهضت خداپرستان سوسیالیست به رهبری محمد نخشب، ازجمله گرایشهای چپمحوری بود که رهبریت حزب توده و تلقی گروههای مارکسیست از جامعه دینی ایران را به رسمیت نمیشناخت. محمد نخشب و همفکرانش با شکل دادن به این نهضت کوشیدند مکتب مبارزاتی نوینی را برای مقابله با رژیم پهلوی و برقراری برابری در جامعه پدید آورند
محمد نخشب، در سال 1302 در تهران چشم به جهان گشود. نخستین بخش زندگانی او در زمانه خودکامگی رضاشاه سپری گردید. نخشب در سال 1322 به دانشگاه تهران راه یافت و در رشته حقوق قضایی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به آموختن پرداخت. او با الهام گرفتن از مبانی اجتماعی و سیاسی اسلام و در مخالفت با حزب توده، نخست «نهضت خداپرستان سوسیالیست» و سپس «حزب مردم ایران» را تشکیل داد.
محمد نخشب
نخشب بهعنوان نخستین ایرانی فعال در راه تلفیق تشیع با سوسیالیسم، شناخته میشود. او در مهرومومهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ جذب ناسیونالیسم ملیگرایی جبهه ملی شد و درنتیجه حوادث مربوط به کودتای ۲۸ مرداد به زندان افتاد. پس از آزادی روانه آمریکا شد، مدتی در سازمان ملل کار کرد و همزمان با دریافت درجه دکترا در رشته مدیریت دولتی از دانشگاه نیویورک، مسئولیت نمایندگی جبهه ملی سوم در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی شاخه آمریکا را بر عهده گرفت. نخشب، در میانه دهه ۱۳۴۰، دوباره به ریشههای اسلامی اندیشه خود بازگشت و کنفدراسیون را ترک کرده، به تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان همت گماشت. او که بیشتر سالهای زندگی خود را در راه تلفیق سوسیالیسم با اسلام وقف کرده بود، در آستانه انقلاب اسلامی در نیویورک درگذشت.1 این نوشتار در دو اپیزود به بررسی اندیشههای نخشب که بهروشنی در افکار و بیانیههای انقلابی او در مبارزه با نظام طاغوتی و دارندگان زر و زور و تزویر مشاهده میشد و آنگونه که او میخواست به احیای روایت سوسیالیستی از اسلام منجر شد، میپردازد.
اپیزود نخست: از سوسیالیسم اسلامی تا ناسیونالیسم
محمد نخشب، بنیانگذار و نظریهپرداز جریان موسوم به خداپرستان سوسیالیست شناخته میشود که با طرح مجموعهای از دیدگاهها و نقطه نظرات خود در دهه 13۳۰ش، نقشی عمده و تأثیرگذار در گسترش اندیشههای مدرن و نوین سیاسی در فضای روشنفکری و سپهر عمومی جامعه ایران ایفا نمود. نخشب درعینحال، با صورتبندی و عرضه الهیات نوین سیاسی کوشید تا هویت اسلامی را در کانون عمل سیاسی بنشاند. باید به این نکته نیز توجه داشت که نخشب علاوه بر طرح اندیشههای نو، بیشتر هم خود را مصروف سازماندهی تشکیلات سیاسی کارآمد و جدیدی نمود که بتواند به پشتوانه یک تئوری انقلابی، آماجها و غایات انقلابی وی را محقق سازد. بهاینترتیب از آغاز دهه 13۲۰ش، جریانی سیاسی شکل گرفت که نقطه آغاز آن، جمعیت خداپرستان سوسیالیست و حزب مردم ایران بود و سپس نسل دوم این جریان در قالب جنبش مسلمانان مبارز و جاما، مطالبات سوسیال دموکراتیک دینی خود را پی گرفت.2
نهضت خداپرستان سوسیالیست به رهبری محمد نخشب، ازجمله گرایشهای چپمحوری بود که رهبریت حزب توده و تلقی گروههای مارکسیست از جامعه دینی ایران را به رسمیت نمیشناخت. تشکیل نهضت خداپرستان سوسیالیست توسط دکتر محمد نخشب و جمعی از همفکرانش نقطه عطفی در حوزه دگراندیشی دینی در ایران بهحساب میآید. این نهضت در مواجهه با ورود مفاهیم جدید همچون ناسیونالیسم، دموکراسی و از همه مهمتر سوسیالیسم، بر این عقیده بودند که میبایست اسلام را بهعنوان فلسفه و بنمایه نظری به رسمیت شناخت و این مفاهیم را با این فلسفه تلفیق کرد. محمد نخشب با نقد تلقی رایج از اسلام از یکسو و مخالفت با جنبههای ماتریالیستی و مادهگرایانه اندیشههای سوسیالیستی از سوی دیگر، روایتی تازه و التقاطی از اسلام و مفاهیم جدید ارائه کرد تا بر پایه آن نقد نظام سیاسی پهلوی و تأسیس مبانی حکومت جدیدی که مورد خواست مردم باشد ممکن شود. از نظر محمد نخشب، حزب توده و مارکسیسم شوروی به دلیل کماهمیت جلوه دادن مذهب و اسلام، نمیتوانستند در جامعه ایرانی نقش و اثرگذاری عمده داشته باشند. همچنین ماتریالیسم تاریخی و جبرباوری گروههای چپ، آن چیزی بود که مورد نقد نخشب قرار گرفته بود.3
نخشب از نظر فلسفی معتقد بود که مادهگرایی و اجتماعگرایی (سوسیالیسم) با هم ناسازگارند؛ زیرا ایجاد یک سامان اجتماعی دادگرانه به فداکاری و دیگرخواهی نیاز دارد که این با منطق مادهگرایی ناسازگار است
به همین دلیل تلاش او و همفکرانش، صرف تلفیق برخی از مبانی اندیشههای سوسیالیستی و اسلام شد. اسلام در این نهضت، اسلام انقلابی معطوف به کنش است؛ اسلامی که الگوی آرمانی آن صدر اسلام بود، اسلامی که نماد آن عصیان ابوذر و عدالت علوی است. از سوی دیگر سوسیالیسم در این نهضت ملغمهای از آرای مارکس جوان، لنینیسم و سوسیالیسم تخیلی بود که مهمترین ویژگی آن برقراری عدالت و برابری در جامعه بود.
با توجه به تب ملیگرایی در سالهای ابتدایی دهه 1330 و با توجه به پشتیبانی آیتالله کاشانی از نهضت ملی، نخشب به همراه اعضای نهضت خداپرستان سوسیالیست به حزب ایران پیوست، اما پس از مدتی به دلیل اختلاف در خطمشی اجرایی، از این حزب جدا شد و با اعضای گروه خود حزب آزادی مردم ایران و سپس به همراه حسین راغی و مهندس آشتیانی حزب مردم ایران را تأسیس کرد. آنچه در همه این گروههای حزبی مدنظر نخشب قرار داشت این بود که بتواند با گسترش شاخههای حزب و سازماندهی مردم، جنبشی عملگرا بر پایه پیوند اسلام و سوسیالیسم بهوجود آورد. اگرچه او در برههای با پیوستن به احزاب ملیگرا به این گروهها در تأسیس شاخههای حزبی در شهرستانها کمک فراوانی کرد، اما در دهه 1340 او دگرباره به احیای ارائه تلقی سوسیالیستی از اسلام بازگشت.
اپیزود دوم: از سوسیالیسم تا احیای اسلام التقاطی
از نظر نخشب، هنگامی یک ایده و آرمان اجتماعی میتواند پشتیبانی همه نیروها را بهدست آورد که بر شالوده یک دستگاه فکری نهاده شود و بدون یک چنین دستگاه فکری هیچ آرمان اجتماعی نمیتوانست به پیروزی دست یابد.4 خداپرستان سوسیالیست بهنقد تلقی رایج از اسلام پرداختند و با عنوان «تلقی محافظهکارانه» از دین و «خرافات» با آنها مخالفت کردند. منظور کلی اندیشه نخشب از «سوسیالیسم بر پایه توحید»، مبنای اعتقادی به خداوند بهعنوان یکپایه فلسفی و اخلاقی بود. به باور نخشب، اخلاق و دین باید بهعنوان وجدان انتقادی جامعه عمل کنند. ایمان به خدا را برابر با پایبندی به ارزشهای دینی و اصول اخلاقی همچون صداقت، درستکاری، همدردی، تقوا، مهربانی، بشردوستی و... میدانست.5 نخشب بهرغم پذیرش افق و عقلانیت مدرن، کوشید با سود جستن از توحید و اخلاق اسلامی، رهوار سرکش رامنشدنی مدرنیته را لگام زند و آن را در خدمت نوسازی اجتماعی و اقتصادی متناسب با شرایط بومی ایران درآورد. نخشب از نظر فلسفی معتقد بود که مادهگرایی و اجتماعگرایی (سوسیالیسم) با هم ناسازگارند؛ زیرا ایجاد یک سامان اجتماعی دادگرانه به فداکاری و دیگرخواهی نیاز دارد که این با منطق مادهگرایی ناسازگار است. فعالیتهای آرمانی و فداکارانه موردنیاز برای ایجاد جهان دلخواه باید بر پایه باور یا ایمان به چیزی فراتر از جهان مادی استوار باشد وگرنه شخص دلیلی برای ازخودگذشتگی، ایثار و جانفشانی در راه آرمانها نخواهد یافت.6
پروژه فکری نخشب در وهله نخست پروژهای رهاییبخش در راستای دگرگونی و تغییر اجتماعی بود که وی عناصر و مؤلفههای اصلی آن را در واکنش به بحرانهای اجتماعی دو دهه 13۲۰ و 13۳۰ش و ناکارآمدی و بیبرنامگی دولت و گروههای سیاسی، بهویژه ناتوانیشان در ارائه و عرضه برنامهای جهت تحقق عدالت اجتماعی صورتبندی نمود. نخشب ازآنجاکه ریشه اصلی نابسامانیها، معضلات اجتماعی و اقتصادی کشور، شکست و فروپاشی گروهها و اجتماعات سیاسی در تلاطم طوفانهای سیاسی و عدم اتکا به یک مکتب فکری و فقدان پشتوانهای محکم از ایدهها و باورهای ذهنی میدانست، و نیز با توجه به اهمیت و جایگاه نقش جهانبینی، ایدئولوژی و عوامل فرهنگی در نظر وی، به بازسازی مکتبی بر پایه قرائت سوسیالیستی از اسلام رهنمون گردید.7
به همین دلیل در شهریورماه ۱۳۳۹ محمد نخشب همراه دکتر شایگان، صادق قطبزاده، محمدعلی فاطمی و سیف پور فاطمی، گفتوگوهایی را برای سازماندهی نیروهای موجود باانگیزه و از سر گرفته شدن فعالیتهای سیاسی در بیرون از ایران آغاز کردند و برای فراهم شدن زمینههای برپایی یک سازمان سیاسی فراگیر، خود را نیازمند آن دیدند که با همگی نیروهای پراکنده در آمریکا و اروپا، گفتوگوهایی انجام دهند.8 اسلام، بهعنوان نقطه مشترک گروههای سیاسی در ایران و خارج از ایران، مسئلهای بود که نخشب تلاش کرد از آن برای تغییر در قدرت سیاسی بهره گیرد. نخشب خواستار یک نهضت فکری و اخلاقی برای آزاد کردن اذهان از بند بتها و خدایان زر و زور بود. بدین ترتیب، نخشب در قالب یک منظومه ایدئولوژیک، اسلام و مدرنیته را در یکدیگر تلفیق نمود و به شکلگیری اسلام سوسیالیستی پرداخت.
پی نوشت:
1. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1384، ص 570.
2. مرتضی کاظمیان، سوسیالدموکراسی دینی (محمدنخشب و خداپرستان سوسیالیست)، تهران، نشرکویر، 1383، صص 15-72.
3. مراد ثقفی، «الگوهای نوآوری سیاسی در ایران (نگاهی به تجربه نهضت خداپرستان سوسیالیست 1332-1322)» فصلنامه گفتگو، ش 17 (پاییز 1376)، صص 12-13.
4. محمد نخشب، مجموعهای از آثار محمد نخشب (ایران در آستانه یک انقلاب اجتماعی)، تهران، چاپخش، 1381، ص 214.
5. ابوالقاسم طاهری؛ خورشید نجفی جویباری، «دموکراسی در آرا سوسیالیم مذهبی»، فصلنامه مطالعات منافع ملی، ش 7 (بهار 1396)، ص 14.
6. علی رهنما، چهرهنگاری سیاسی دکتر علی شریعتی: آرمانگرای اسلامی، ترجمه مجید نکودست، تهران، نشر حسینیه ارشاد، 1388، ص 38.
7. ابراهیم برزگر و دیگران، «بررسی نسبت اسلام و مدرنیته در اندیشه سیاسی محمد نخشب»، جستارهای تاریخی، ش 1 (بهار و تابستان 1396)، ص 201.
8. روحالله بهرامی، فعالیتهای سیاسی اجتماعی محمد نخشب به روایت اسناد، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، صص 82-83.