هفتاد و یک سال پیش در چنین روزهایی و متعاقب اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر توسط شهید سیدحسین امامی، مرحله نخست انتخابات مجلس شانزدهم ابطال و زمینه برای راه یافتن کاندیداهای طرفدار ملی شدن نفت به آن مجلس فراهم گشت. در گفتوشنود پیش روی و به همین مناسبت، محمدمهدی عبدخدایی در باب نسبتسنجی فدائیان اسلام با نهضت ملی ایران سخن گفته است.
به عنوان سؤال نخست و به نظر شما، نهضت ملی ایران را با چه نمادها و خصالی باید تعریف کرد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. نهضت ملی ایران، یک حرکت استقلالطلبانه ملی با پشتوانه آرمانخواهی اسلامی، برای حفظ ایران به عنوان یکی از شاخصترین کشورهای جهان اسلام بود. طبعا ملی شدن نفت، یک شعار ملی بود، اما پشتوانه اجرایی آن، آرمانخواهی اسلامی بود که پس از رفتن رضاخان، شروع به فعالیت کرده بود. نقش اصلی در این حرکت را وحدت مردم به رهبری پیشوایان دینی ایفا کرد و سیاستمداران، حتی کسانی که اعتقادات مذهبی هم نداشتند، دنبال این جریان به راه افتادند!
مصداقی هم برای این طیف از سیاستمداران سراغ دارید؟
از همه برجستهتر خودِ آقای دکتر مصدق. ایشان در مجلس چهاردهم و در ماه رمضان، به صورت علنی روزهخواری میکند و وقتی به او تذکر میدهند که اینجا یک کشور اسلامی است و علنی روزه خوردن کار درستی نیست، جواب میدهد: من نمیخواهم عوامفریبی کنم! کاملا مشخص است که ایشان، حتی رعایت احترام به شعائر مذهبی را هم نمیکند، چه رسد به عمل به آن.
نقش دکتر محمد مصدق در پروسه نهضت ملی ایران تا چه میزان است؟ و آیا واقعا او، آنگونه که ملیگرایان ادعا میکنند، در رأس این حرکت قرار داشته است؟
به نظر من آقای دکتر مصدق، دنبالهروی نهضت ملی ایران است و نه سردمدار آن! او سیاستمدار قابلی بود که در اواخر دوره رضاخان، مغضوب دستگاه شد و بعد از شهریور 1320 هم در مجلس، جزء گروه اقلیت بود. همه این عوامل باعث شدند که او در رأس جریان ملی شدن نفت قرار بگیرد، درحالیکه هدایتکنندگان اصلی نهضت ملی ایران، مرحوم آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی و شهید سیدمجتبی نواب صفوی بودند.
یعنی همان کسانی که بارها به همین دلیل، آزار دیدند و تبعید شدند؟
همینطور است. آقای دکتر مصدق در جریان ملی شدن صنعت نفت، حتی یک تلنگر هم نخورد! او پس از شهریور 1320، حتی یکبار هم دستگیر نشد، درحالیکه در شب 28 بهمن 1327، سرتیپ دفتری، خویشاوند آقای دکتر مصدق و نیروهای تحت امر او، به خانه آیتالله کاشانی هجوم بردند و سپس به شکل توهینآمیزی ــ که از بیان جزئیات آن معذورم ــ ایشان را دستگیر و ابتدا به قلعه فلکافلاک و بعد هم به لبنان تبعید کردند!
با توجه به آنچه گفتید، این جریان مذهبی و دینی است که نهضت ملی ایران را بهوجود میآورد. نقش ملیگراها در این میانه چیست؟
خاصیت این جنبش مذهبی و دینی بهوجودآمده این بود که افراد زیادی را ــ که ملیگرا و شاید هم ملینما بودند ــ به دنبال خود کشید! اما برخی تلاش کرده و میکنند تا با تحریف تاریخ، حقایق را واژگونه جلوه بدهند و چهره بانیان اصلی این حرکت را مشوه سازند.
منظورتان از وارونه جلوه دادن حقایق مشخصا کدام مورد است؟
شما را ارجاع میدهم به مشروح مذاکرات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی. در آن مجلس آقای رحیمیان، نماینده چپگرای قوچان، در مخالفت با قرارداد سال 1933 ــ که در دوره رضاخان به ملت تحمیل شده بود ــ ماده واحدهای را تقدیم مجلس میکند. دکتر مصدق با این ماده واحده مخالفت میکند و میگوید: «قراردادها، عقود بین طرفین هستند. یک طرف این قرارداد، شرکت نفت است که حضور ندارد!...». و به این ترتیب با الغای این قرارداد، مخالفت میکند. این یک سند تاریخی و غیرقابل انکار است.
به این دلیل است که شما دکتر مصدق را دنبالهروی نهضت ملی نفت میدانید و نه سردمدار آن؟
به این دلیل و دلایل متعدد دیگر. پس از شهریور 1320، در سایه اعتقادات شیعی مردم، حرکت آرمانخواهانهای در ایران شروع میشود و دکتر مصدق، دنبال این جریان حرکت میکند و ازآنجاکه در ایران این روحیه در مردم بود که وقتی شخصیتهای سیاسی وارد یک جریان سیاسی میشوند، خود به خود در رأس قضیه قرار میگیرند، دکتر مصدق هم در رأس نهضت قرار میگیرد، درحالیکه در ایجاد و حتی تداوم آن، نقش چندانی ندارد!
نقش فدائیان اسلام را در ایجاد و بهخصوص برداشتن موانع از برابر نهضت ملی ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
نقش اصلی را به فدائیان اسلام میدهم؛ چون با رفتارهای رزمآرا، ملی شدن صنعت نفت عملا به بنبست خورده بود! این فدائیان اسلام بودند که در جلسهای، با سران جبهه ملی مذاکره کردند و در قبال اجرا شدن احکام اسلام در صورت به دست گرفته شدن حکومت توسط جبهه ملی، قول دادند که رزمآرا را از سر راه بردارند و همین کار را هم کردند و شهید خلیل طهماسبی در مجلس ختم آیتالله فیض، رزمآرا را از پای درآورد. اما حضرات جبهه ملی به محض اینکه حکومت را در دست گرفتند، حق فدائیان اسلام را به تمامی پرداختند و با زندانی کردن آنها، سپاسگزاری خودشان را نشان دادند! مضافا اینکه حتی بستن مشروبفروشیها را ــ که ابتداییترین اقدام برای اجرای احکام اسلامی بود ــ با این دستاویز که دولت بودجه ندارد و خرید و فروش مشروبات الکلی، منبع درآمد برای دولت است، انجام ندادند و بعد هم به بهانهای واهی، شهید نواب صفوی را به زندان انداختند!
به نظر میرسد که مجلس شانزدهم، نماد کاملی از هماهنگی نیروهای مذهبی و ملی است. تحلیل شما از کارکرد اقلیت مجلس شانزدهم چیست؟
همینطور است. در مجلس شانزدهم، بهترین هماهنگی بین نیروهای مذهبی و کسانی که داعیه ملیگرایی داشتند، بهوجود آمد. در این دوره عدهای توسط دکتر مصدق و دوستانش، به عنوان کاندیداهای ملی معرفی میشوند. جالب اینجاست که بعدها همینها، با دکتر مصدق مخالف میشوند!
چه کسانی؟
اولین نفر آیتالله کاشانی است که در آن موقع، در لبنان تبعید بودند. در رده بعدهم حسین مکی، دکتر مظفر بقائی، دکتر علی شایگان، عبدالقدیر آزاد، ابوالحسن حائریزاده و دیگران. هنگامی که اینها به عنوان کاندید معرفی میشوند، آیتالله کاشانی از لبنان برای فدائیان اسلام پیغام میفرستند که فعالانه وارد عرصه شوند؛ چون آنها توانسته بودند بسیاری از جوانان مذهبی را جذب کنند و قطعا حضور آنها در عرصه انتخابات، میتوانست تأثیر زیادی در نتیجه آن داشته باشد. حرکتهای متهورانه فدائیان اسلام، تمام تودههای مخالف سلطنت را دور آنها و به نفع نهضت ملی نفت جمع کرد. شاه که بهشدت از سازماندهی و تشکیلات مذهبیها و همچنین حزب توده هراس دارد، سعی کرد با دخالت دادن ارتش در شمارش آرا و تعویض صندوقها، نمایندگان موردنظر خود را به مجلس بفرستد. در اینجاست که نیروهای مصمم و قاطع مذهبی، با رهبری فکری آیتالله کاشانی و رهبری عملی شهید نوابصفوی وارد عمل میشوند. آیتالله کاشانی اصولا یک سیاستمدار روحانی پارلمانتاریست است، اما در این مقطع، یعنی سال 1327، در قامت یک مجتهدِ رادیکال وارد عمل و البته موفق میشود.
برخی معتقدند اساسا تشکیل جبهه ملی، با نظر مساعد دربار بوده است؛ نظر شما چیست؟
بعد از بیاثر شدن تحصن دکتر مصدق و بقیه ملّیون در دربار ــ که در اعتراض به نتایج دور اول انتخابات مجلس شانزدهم صورت گرفت ــ جبهه ملی تشکیل شد. نکته مهم این است که اساسنامه جبهه ملی را ابوالحسن عمیدی نوری و محمدرضا جلالی نائینی تنظیم کردند که بعدها نام آنها، در لیست فراماسونها درآمد! اینکه این آقایان، کی عضو تشکیلات فراماسونری شدند را نمیدانم، ولی شاه حتی تحمل رفتن اینها را هم به مجلس نمیکند! فدائیان اسلام با هدایت شهید خلیل طهماسبی، در مدرسه شهید مطهری به حفاظت از صندوقها میپردازند، اما نظامیها میریزند و صندوقها را به فرهنگستان (وزارت ارشاد فعلی) میبرند و عوض میکنند! وقتی نتیجه شمارش آرا اعلام میشود، نام هیچیک از کاندیداهای جبهه ملی در بین آنها نیست و کاملا آشکار است که تقلب گستردهای صورت گرفته است. بدیهی است که با چنین حکومتی، نمیشود مذاکره و بحث کرد و باید دست به اقدامی متهورانه زد. در اینجاست که شهید سیدحسین امامی به میدان میآید و عبدالحسین هژیر، وزیر دربار شاه، را ــ که عامل اصلی این ماجرا بوده ــ در مسجد سپهسالار از پای درمیآورد. بعد هم با صدای بلند تکبیر میگوید و اعلام میکند که هژیر را به خاطر دفاع از حقوق مردم مسلمان و حفظ استقلال یک کشور اسلامی از بین برده و کاملا آماده شهادت است.
ارزیابی شما از حرکت شهید سیدحسین امامی چیست؟
حسین فردوست در خاطراتش مینویسد: هر وقت به سلول زندان سیدحسین امامی میرفتم، انگار که میخواهم به اتاق دامادی یک جوان بروم!... سیدحسین امامی عاشق شهادت بود. او به همین دلیل، پس از ترور هژیر، فرار نمیکند و میایستد و با صدای بلند، تکبیر میگوید! او یک آرمانگرای واقعی است. مرحوم آیتالله طالقانی در سالمرگ دکتر مصدق در اسفند سال 1357، بر سر قبر او، در برابر دکتر شایگان، رجوی و متیندفتری با صراحت گفت: «فدائیان اسلام با انجام یک اقدام انقلابی و از بین بردن هژیر، وکلای واقعی مردم را به مجلس فرستادند!». بههرحال پس از اعدام هژیر، سیدحسین امامی به دستور شاه به شهادت رسید. در همان زمان، شهید نواب صفوی در اعلامیهای میگوید: «خدایا! این قربانی عزیز، فرزند زهرا(س) را از ما بپذیر!». با این اقدام شهید سیدحسین امامی، انتخابات باطل اعلام میشود و در رأیگیری نوبت دوم، هشت تن از کاندیدای جبهه ملی به مجلس میروند. بعد هم علی منصور به آیتالله کاشانی تلگراف میزند: «شما چون نماینده مجلس شدهاید، از مصونیت سیاسی برخوردار هستید و میتوانید برگردید». آیتالله کاشانی با استقبال بیسابقه مردم، به تهران بازمیگردد و از آن پس شکل مبارزه را تغییر میدهد. دکتر مصدق به مجلس میرود و به عنوان رهبر جناح اقلیت مجلس، مبارزه را به عهده میگیرد و رئیس کمیسیون نفت میشود. آیتالله کاشانی رهبری اجتماعی و شهید نواب صفوی، رهبری اجرایی نیروهای مذهبی را عهدهدار میشوند. حالا دیگر مردم در مجلس و در جامعه پایگاه دارند و یک نیروی مذهبی قوی از منافع آنها پشتیبانی میکند و وضعیت تقریبا ایدئالی بهوجود میآید. همین فرآیند بود که نهایتا در اسفند 1329، به ملی شدن صنعت نفت منتهی شد.