«نهضت امام خمینی در آیینه خاطره و تحلیل» در گفتوشنود با زندهیاد آیتالله حاج شیخ صادق خلخالی
با توجه به اینکه جنابعالی از ابتدای نهضت امام خمینی در سال 1342، با این حرکت همراهی داشتید، توصیف آن ایام از زبان شما، قطعا شنیدنی است.
بسمالله الرحمن الرحیم. نسلهایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دنیا آمدند، از جریانات واقعه 15 خرداد 1342 و موضعگیریهای حضرت امام خمینی علیه رژیم پهلوی و پیش از آن رضاخان و در یک کلام مبارزات پیگیر ایشان، اطلاع چندانی ندارند و نمیدانند چه رویدادهایی منجر به بازداشت ایشان، زندان و سپس تبعیدشان شد؛ لذا من به شکل مختصر، اوضاع و احوال آن دوره را تشریح میکنم. حضرت امام از سال 1329 تا 1341 در حوزه عملیه قم، فقه و اصول تدریس میکردند و جزء مدرسین برجسته و سرآمد حوزه بودند. در آن دوره مرحوم آیتالله بروجردی مرجع تقلید بودند، منتها دیگر به کهولت سن رسیده و دچار خستگی مفرط بودند و آنگونه که باید، نمیتوانستند طلاب علوم دینی را از نظر علمی، اشباع کنند. در این وضعیت بود که امام، خود را کاملا وقف درس و بحث و تحقیقات علمی کردند. ایشان در فقه، اصول، فلسفه، عرفان و شعر و ...، سرآمد همه علما بودند.
ظاهرا خودِ حضرت امام، بر هجرت آیتالله العظمی بروجردی به قم، اصرار و پافشاری میکردند؟
بله؛ حضرت امام خمینی در این کار بسیار مؤثر بودند؛ زیرا توجه داشتند که پس از رحلت مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی در حوزه علمیه قم، خلأ فکری و علمی ایجاد شده است. به همین دلیل، نهایت سعی خود را کردند که آیتالله بروجردی را به قم بیاورند و برای این کار، چندین بار به بروجرد، تهران و همدان سفر کردند تا بالاخره موفق شدند ایشان را پس از رفع نقاهت، از بیمارستان فیروزآبادی شهر ری، به قم بیاورند و راضیشان کنند که در قم بمانند و ریاست حوزه علمیه را به عهده بگیرند. حضرت امام تا وقتی که آیتالله بروجردی و برخی از علمای بزرگتر از ایشان، از جمله آیتالله سیدصدرالدین صدر، آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری، آیتالله سیدمحمد حجت زنده بودند، تنها به تربیت طلاب اشتغال داشتند، اما پس از رحلت این بزرگان، براساس تکلیف الهی، وارد میدان مبارزه با رژیم پهلوی شدند.
نخستین اقدام حضرت امام در مبارزه با رژیم پهلوی، چه بود؟
نخستین موضعگیری صریح حضرت امام، در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که اکثر مفاد آن، در تعارض و مخالفت علنی با احکام اسلام بودند. شاه میخواست یکسره بنیان اسلام را از ریشه بزند! امام خمینی در مخالفت با این لایحه وارد میدان شدند و سایر علما و مردم را نیز به یاری طلبیدند. نهایتا اسدالله علم، ناچار شد این لایحه را پس بگیرد! در قضیه انقلاب کذایی شاه و مردم، امام با موضعگیریهای قاطع و سخنان رسا و کوبنده خود، عملکرد شاه را مورد حمله قرار دادند و او را رسوا کردند! ایشان در روز عاشورای سال 1342 در مدرسه فیضیه، بهصراحت علیه شاه سخنرانی کردند و خطاب به او فرمودند: «بیچاره! از پدرت عبرت بگیر؛ اگر دست از این کارهایت برنداری، میدهم تو را از کشور بیرون کنند!»
کدام خاطره از فعالیت شما در نهضت حضرت امام، در ذهنتان برجسته است؟
خاطرم هست قبل از سال 1342 بود که یک شب مأموران، در اطراف خانه حضرت امام، کمین کرده بودند تا شاید بتوانند با یک هجمه، اعلامیههای نُه نفری مراجع را ــ که چاپ هم شده بود ــ بهدست بیاورند. من به امام اطلاع دادم و ایشان، عبای خود را کف اتاق پهن کردند و اعلامیهها را در آن ریختند و عبا را بستند و آن را به دست ما دادند. ما هم آنها را بردیم و روی پشتبام دورافتادهای انداختیم و بعد از سه چهار روز، رفتیم و آنها را برداشتیم و بین مردم پخش کردیم!
اولین دستگیری حضرت امام، در چه مقطعی و چگونه انجام شد؟
دو روز بعد از سخنرانی عاشورا و در نیمهشب، مأموران رژیم به منزل حضرت امام در محله یخچال قاضی قم، حمله کردند! امام داشتند نماز شب میخواندند که اینها ریختند و ایشان را بازداشت و به تهران منتقل کردند. ابتدا امام را تا عصر 15 خرداد 1342، در باشگاه افسران نگه داشتند و سپس به سلطنتآباد بردند. بعد از آن به پادگان ولیعصر فعلی انتقال دادند.
حضرت امام چه مدت در حبس بودند؟
پنجاه روز! امام خمینی را به منزلی در داوودیه قلهک بردند و ایشان سه روز، در آنجا بودند. سپس به منزلی در قیطریه منتقل شدند و هشتماه و اندی در آنجا، در حصر خانگی بودند. در شب عید سال 1343، امام از زندان آزاد شدند و به قم برگشتند.
از حال و هوای قم در آن ایام، برایمان بگویید.
در همه جای قم، مجالس جشن برگزار شد و مردم استقبال عجیبی از حضرت امام کردند. بعد دیدیم که روزنامه «اطلاعات»، با کمال وقاحت نوشته: چون آیتالله خمینی با برنامههای شاه موافقت کردهاند، آزاد شدند! این خبر امام را سخت برآشفته کرد و فریاد زدند: «این مردک، دست از این رفتارهای غیراسلامیاش برنمیدارد!». بعد از آن در 4 آبان 1343، نطق سرنوشتسازی را علیه رژیم پهلوی ایراد فرمودند. در روز 13 آبان همان سال، کوماندوهای رژیم وارد خانه ایشان میشوند و امام را دستگیر و با یک هواپیمای نظامی، ابتدا به آنکارا و سه روز بعد، به بورسای ترکیه منتقل میکنند. در پی تبعید امام خمینی، فرزند برومندشان مرحوم حاج آقا مصطفی، قضیه را پیگیری و شروع به افشاگری کردند! این رویه باعث شد که رژیم پهلوی، او را هم راهی ترکیه کرد!
امام خمینی در چه زمانی به عراق رفتند و هدف رژیم پهلوی، از تبعید ایشان به عراق چه بود؟
حضرت امام، یازده ماه در ترکیه بودند، سپس رژیم تصمیم گرفت امام را به عراق بفرستد. با توجه به اینکه در حوزه علمیه نجف، مراجع و علمای بزرگی حضور داشتند، رژیم پهلوی تصمیم داشت کاری کند که شخصیت امام، تحتتأثیر آن بزرگان قرار بگیرد و ایشان نتوانند به مبارزاتشان ادامه بدهند.
آیا این ترفند مؤثر واقع شد؟
خیر؛ امام و مرحوم حاج آقا مصطفی در عراق، مورد استقبال عظیمی قرار گرفتند و پس از چند روز اقامت در کربلا و زیارت اماکن متبرکه، باشکوه هر چه تمامتر، وارد نجف شدند و در آنجا مورد استقبال بینظیر طلاب و عراقیها و ایرانیها قرار گرفتند. با شروع تدریس امام ــ که مدت دوازده سال ادامه پیدا کرد ــ مقام علمی ایشان، بیش از پیش آشکار شد و علاوه بر طلاب ایرانی، طلاب سایر کشورها هم، از محضر ایشان استفاده کردند که بسیاری از آنها، بعدها منشأ حرکتهای انقلابی در کشورهای خود شدند.
امام خمینی در آن شرایط حساس، با بیانیهها، اطلاعیهها و سخنرانیهای خود ــ که توسط مریدان جانبرکف ایشان، با هزاران زحمت به ایران منتقل و به سرعت تکثیر و پخش میشد ــ به مبارزات خود ادامه دادند. رژیم پهلوی مخصوصا پس از امضای قرارداد الجزایر با صدام، تلاش کرد جلوی فعالیتهای امام را بگیرد، اما موفق نشد؛ لذا نهایتا حکومت بعث تصمیم گرفت امام را از عراق اخراج کند و به جای دیگری بفرستد. امام خمینی ابتدا تصمیم گرفتند به کویت بروند که حکومت کویت، توسط رژیم پهلوی مرعوب شد و از ورود ایشان ممانعت به عمل آورد. نهایتا امام تصمیم گرفتند به جایی بروند که بتوانند پیام مردم ایران را به گوش جهانیان برسانند و یکوقت ما، از رادیوهای خارجی شنیدیم که امام خمینی وارد پاریس شدهاند! امام نهایتا در دهکده نوفللوشاتو در نزدیکی پاریس اقامت و از آنجا، انقلاب ایران را رهبری کردند.
از روز ورود تاریخی حضرت امام به ایران، چه خاطراتی دارید؟
حضرت امام در روز 12 بهمن 1357، پس از پانزده سال به ایران بازگشتند. شاه و اعوان و انصارش، چندی پیش با سرشکستگی و ذلت از ایران رفته بودند و کشور، به دست یاران امام افتاده بود. هرچند بختیار هنوز به شکلی مذبوحانه سعی میکرد رژیم پهلوی را سرپا نگه دارد، ولی وقتی امام خمینی با استقبال بینظیر مردم وارد ایران شدند و سپس یکسره از فرودگاه به بهشتزهرا(س) رفتند و در آنجا با قاطعیت فریاد زدند: «من توی دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم!» هم بختیار و هم دیگر جرثومههای فاسد رژیم قبل، مطمئن شدند که دیگر کاری از آنها ساخته نیست و باید هر چه زودتر و قبل از اینکه به دست نیروهای انقلابی اسیر و اعدام شوند، از کشور فرار کنند!
مختصات رهبری حضرت امام، در یازده سال باقیمانده چه بودند؟
امام خمینی کسی بود که به طور طبیعی و با اتکا به عواطف مردم، حرفش بالاتر از هر قانونی بود و مردم هر سخن و کلامش را با جان و دل میپذیرفتند و در راه اجرای آنها، خون میدادند! هوش سرشار امام، همراه با ایمان و اخلاص و تکیه ایشان بر قدرت مردم، در تاریخ بیسابقه است. اگر بخواهیم مراحل مختلف زندگی ایشان، اعم از شیوه زندگی، شیوه مدیریتی و نشست و برخاست ایشان را دقیقا تشریح کنیم، خواهیم دید که قابل الگوبرداری و یگانه است.
از رویداد رحلت حضرت امام، چه نکاتی را به یاد دارید؟
بعدازظهر 13 خرداد سال 1368 بود که از ساعت 3 بعدازظهر به بعد، حال حضرت امام رو به وخامت گذاشت، طوری که دیگر دستگاههای اکسیژن و نفس مصنوعی و احیا، دیگر فایدهای نداشت. همه پزشکان در اطراف اتاق امام، با حسرت گریه میکردند!
خاطرتان هست چه کسانی آنجا بودند؟
آقای خامنهای، آقای هاشمی رفسنجانی، اعضای خبرگان، وزرا، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و عدهای دیگر. تقریبا همه آنجا بودند. ما در اتاق مجاور اتاق حضرت امام بودیم که حاج احمد آقا سراسیمه آمد و اعلام کرد که امام رحلت کردهاند! دیگر هیچکدام حال خودمان را نمیفهمیدیم. من طاقتم را از دست داده بودم و شیون میکردم! ساعت 12:30 شب بود که پیکر امام را به حیاط کوچک و محقرشان ــ که در آنجا از مردم استقبال میکردند ــ بردند و جنازه را غسل دادند. خدا میداند آن شب و روزهای بعد، بر ما چه گذشت. مردم قدرشناس هم حماسه دیگری آفریدند و باشکوهترین تشییع جنازه تاریخ را برای امام رقم زدند.