«جستارهایی در سیره علمی و عملی آیتالله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی» در گفتوشنود با زندهیاد آیتالله ابراهیم امینی
ابتدا درباره تاریخچه مرجعیت و ضرورت امر تقلید، توضیح مختصری دهید و سپس اشارهای به نقش مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی به عنوان یک مرجع بزرگ در حوزه داشته باشید.
بسمالله الرحمن الرحیم. مرجعیت و اجتهاد، در واقع تلاش گستردهای است که یک فرد ذی صلاح، برای به دست آوردن احکام الهی از قرآن، احادیث، عقل و اجماع میکند. ازآنجاکه مردم در دوران غیبت نمیتوانند احکام الهی را از معصومین(ع) دریافت کنند، لذا باید عالمانی مسئولیت مرجعیت را بپذیرند و شرعیات را با بررسی آیات و احادیث بهدست بیاورند و در اختیار مردم قرار بدهند. اما ضرورت تقلید، به این برمیگردد که مردم عموما، تخصص استنباط احکام را ندارند و لذا باید به اهل فن ــ که همان مجتهدین هستند ــ مراجعه و در این امر، از آنها تقلید کنند. بنابراین مرجع فردی است که مردم برای فهمیدن احکام، به او مراجعه میکنند. مرجعیت امر سابقهداری است و به نظرم از زمان خودِ ائمه(ع) هم، نوعی اجتهاد وجود داشته است. در آن ایام اصحابی بودند که برای مردمی که به امام دسترسی نداشتند، احکام را استنباط میکردند. بعد از غیبت امام زمان(عج) ــ که دسترسی مردم به امام ناممکن شد ــ مرجعیت اهمیت بالاتری پیدا کرد.
اما در دوره معاصر و مقطع حاکمیت رضاخان، او نهایت تلاشش را برای نابودی حوزه علمیه بهکار گرفت. در آن زمان، آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری در اراک بودند و حضرت آیات: امام خمینی، گلپایگانی، اراکی و دیگر شاگردان ایشان، آن بزرگوار را همراهی میکردند. آنها پس از دعوت و اصرار علمای قم، همگی با هم به این شهر آمدند و در برابر حکومت وقت ــ که سعی داشت حوزه را به کلی تعطیل کند ــ ایستادگی و حوزه را حفظ کردند. به اعتقاد بنده اگر تلاش این بزرگواران نبود، امروز نام و نشانی از حوزه علمیه به جا نمیماند و همه چیز از بین میرفت! البته در اینجا لازم میدانم یادی هم از حضرات آیات: سیدمحمد حجت، سیدصدرالدین صدر و سیدمحمدتقی خوانساری کنم که پس از رحلت آیتالله حائری، انصافا برای حفظ و گسترش حوزه تلاش زیادی کردند.
چه شد که پس از رحلت آیتالله العظمی حائری، آیتالله العظمی بروجردی زعامت حوزه را به عهده گرفتند؟
آن موقع آیتالله بروجردی در قم نبودند و در بروجرد اقامت داشتند. ایشان در آنجا بیمار شدند و برای معالجه، به بیمارستان فیروزآبادی شهر ری آمدند و بستری شدند. علمای قم برای عیادت، خدمت ایشان رفتند و درخواست کردند که پس از معالجه، به قم تشریف بیاورند. در آوردن ایشان به قم، حضرت امام خمینی بیش از دیگران تلاش کردند. علمای قم به ایشان گفتند: نذر کنید که اگر معالجه شدید، زعامت حوزه قم را به عهده بگیرید. ایشان هم نذر کردند و نهایتا پس از درمان، به قم آمدند و به عنوان یک مرجع علیالاطلاق، انصافا در ارتقای جایگاه علمی حوزه علمیه قم، نقشی تاریخی ایفا کردند.
حضرت امام خمینی و آیتالله العظمی گلپایگانی نیز، در احیا و ابقای حوزه علمیه قم، نقش تعیینکنندهای داشتند. آیتالله گلپایگانی بهخصوص پس از تبعید حضرت امام، بر حفظ حوزه تأکید بسیار داشتند و معتقد بودند که درسها، حتی زودتر از موقع شروع شوند و تعطیلیها را هم، خودشان تعیین میکردند. ایشان به طلاب بهویژه افاضل آنها، علاقه زیادی داشتند و معتقد بودند که در آن شرایط و پس از سرکوب 15 خرداد، حوزه را باید به هر نحو ممکن حفظ کرد و ارتقا داد.
جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با مرحوم آیتالله العظمی گلپایگانی آشنا شدید و چه ویژگیهایی در شخصیت ایشان، برای شما جالبتر و برجستهتر بودند؟
بنده در سال 1326 به قم آمدم و کتاب کفایه را در محضر ایشان تلمذ کردم. در آن زمان درس ایشان، بسیار معروف بود و از نظر علمی، سطح بسیار بالایی داشت و بسیاری از علما و فضلا، به ایشان مراجعه میکردند. ایشان در همان دوره، همراه با امام خمینی راحل در درس آیتالله العظمی بروجردی حاضر میشدند و پس از آن، به ما درس میدادند.
بههرحال شخصیت علمی آیتالله العظمی گلپایگانی، نزد همه زبانزد بود. ایشان در فقه، سبک خاصی داشتند. فقیهی روشن و آگاه بودند و ذوق و لطافت خاصی، در کلامشان بود. اخبار و آیات را بسیار دقیق میفهمیدند و ذوق سرشاری داشتند. با طلاب و شاگردان خود، بسیار گرم و صمیمی و به تمامی متخلق به اخلاق اسلامی بودند. من از همان ابتدا ــ که در درس فقه در منزل ایشان شرکت میکردم ــ ایشان را استادی گرانقدر، شریف و صمیمی با شاگردان یافتم. بسیار کم پیش میآمد که عصبانی بشوند. هر وقت در درس برایم اشکالی پیش میآمد و به منزل ایشان میرفتم، با روی گشاده و حسن خلق از من استقبال میکردند.
از دیگر ویژگیهای ایشان، علاقه فوقالعاده زیاد به اهلبیت(ع) و ائمه اطهار(ع) بود. ایشان به هر کسی که در راه ترویج مکتب اهلبیت(ع) قدم برمیداشت، عشق میورزیدند و او را تشویق میکردند. من قبل از انقلاب برای کودکان و نوجوانان، کتابی به نام «آموزش دین» نوشتم و چند جلدی را هم به ایشان تقدیم کردم. ایشان بسیار به من لطف کردند و با اینکه کتاب برای رده سنی کودکان نوشته شده بود، با دقت تمام آن را مطالعه کردند و حتی دستور دادند که به زبانهای انگلیسی و عربی هم ترجمه بشود و به من فرمودند: این کتاب باید جزء کتب آموزشی مدارس قرار بگیرد! پس از انقلاب هم سراغ این کتاب را از من گرفتند و پرسیدند: آیا در مدارس تدریس میشود؟ عرض کردم: با تغییرات و اصلاحاتی، در مدارس تدریس میشود. ایشان از شنیدن این موضوع، بسیار خوشحال شدند. ایشان با هر کسی که در ترویج علوم اسلامی و مکتب اهلبیت(ع) تلاش میکرد، صمیمی بودند و او را تشویق و نسبت به تألیفاتش، ابراز علاقه میکردند.
غیر از تقویت حوزه قم، ایشان چه خدماتی دیگری به جامعه ارائه کردند؟
همانطور که اشاره کردم، ایشان در حوزه، نهایت جدیت را در درس و بحث داشتند و معتقد به برنامهریزی و آزمون بودند و در واقع این شیوه را پایهریزی کردند. ایشان معتقد بودند که حوزهها و طلاب، باید مشکلات مردم را حل کنند و علمی را بیاموزند که به درد مردم بخورد. ایشان در قم و شهرهای دیگر، مدارسی را با برنامه منظم تأسیس کردند. همچنین برای طلاب، بیمارستان و درمانگاهی را احداث کردند که از خدمات بزرگ ایشان به طلاب و خانوادههایشان بود. همچنین در خارج از کشور هم، مؤسسهای اسلامی برای تبلیغ و گسترش فعالیتهای اسلامی تأسیس کردند.
از رابطه آیتالله العظمی گلپایگانی با امام خمینی برایمان بگویید. اساسا نگاه ایشان به انقلاب و نظام اسلامی چگونه بود؟
از سال 1342، همه علما با اعلامیههای مشترکی که ذیل آن را همگی امضا میکردند و نیز با برگزاری جلسات در منازل یکدیگر و تحلیل و بررسی اوضاع جاری و تصمیمگیری درباره مسائل گوناگون، با نهضت امام همراهی کردند. البته بعدا امام خمینی به تنهایی کار را پیش بردند. ایشان میفرمودند: «این کار را نمیشود جمعی پیش برد، باید حرف یکی باشد تا وحدت اقشار مختلف مردم حفظ شود». در عین حال وقتی امام اطلاعیه میدادند، همه مراجع و علما امضا میکردند. آیتالله گلپایگانی در هنگام دستگیری امام خمینی در 15 خرداد سال 1342، در آزادی ایشان دخالت مستقیم داشتند. پس از تبعید امام هم با تلگرام و نامه و اعزام هیئاتی، جویای حال و شرایط ایشان بودند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم، همواره در شرکت در انتخاباتها، پیشقدم بودند و به هر شکل ممکن، برای حفظ دستاوردهای این حرکت بزرگ تلاش میکردند. یادم هست در یکی از دیدارهایی که با ایشان داشتم، روی حفظ انقلاب و نظام اسلامی تأکید زیادی داشتند و فرمودند: اگر این نظام شکست بخورد یا به بنبست برسد، دشمن دیگر چیزی برای ما باقی نمیگذارد و همه چیز را نابود میکند!
پس از انقلاب، امام خمینی همواره جامعه مدرسین و افرادی را که در مورد امور حوزه خدمت ایشان میرفتند، به آیتالله گلپایگانی ارجاع میدادند و میگفتند: از ایشان نظر بخواهید و کمک بگیرید! لذا شورای مدیریت جامعه مدرسین، با ترکیبی از: سه نفر از جامعه مدرسین، سه نفر نماینده امام و سه نفر از منتخبین آیتالله گلپایگانی تشکیل شد. بعد از رحلت امام هم، شورای مدیریت با نظر آیتالله گلپایگانی، آیتالله اراکی و مقام معظم رهبری تشکیل شد. ایشان تا پایان حیات هم، همین مشی حمایتی را نسبت به نظام اسلامی و حوزه علمیه ادامه دادند.