زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین غلامرضا فیروزیان
قبل از بیان مطلب لازم میدانم پیرامون شخصیتی که ناقل این حکایت است، مطلبی بیان کنم. این شخصیت، مرحوم آیتالله حاج سیدعبدالحسین طیَب، عالم جلیلالقدر و از اهالی اصفهان میباشد.
ایشان از نظر نسب، با 28 واسطه به حضرت امام سجاد(ع) میرسد و از نظر علمی، از بیش از ده نفر از آیات عظام و مراجع عالیقدر، مانند حاج شیخ عبدالکریم حائری، حاج سیدحسین قمی، سیدابوالحسن اصفهانی و حاج سیدمحمدباقر درچهای، اجازه اجتهاد داشت. ایشان با اینکه مورد توجه خاص و عام بود، در محله درب کوشک اصفهان، در یک منزل قدیمی و در نهایت زهد و قناعت زندگی میکرد. شبها را به تهجد و روزها را به خواندن زیارت عاشورای کامل و تدریس طلاب، پاسخگویی تلفنی به سؤالات شرعی مردم، اقامه جماعت سه وقت و بیان مسئله و موعظه پس از اتمام نماز، بهخصوص بعد از مغرب و عشا و... میپرداخت. ایشان دارای دو اثر گرانبهاست: یکی تفسیر قرآن به نام «اطیب البیان» و دیگری در تقریر عقاید اسلامی به نام «کلم الطیب». تفسیر ایشان به امر وجود مبارک ولیعصر امام زمان(عج) ــ که در رویای صادقهاش توفیق ملاقات حاصل کرده بود ــ نوشته شده که پس از نوشتن چند جلد، در رویای دیگر، وجود مبارک حضرت را دید که با نقطهای که زیر تفسیر گذارده و نوری از آن ساطع گردید (که تفصیل آن در ابتدای جلد اول تفسیر ذکر شده) آن تفسیر را مورد تأیید قرار داده است! ایشان تا روزهای آخر عمر یکصدساله خود، آنی از تبلیغ و ترویج آثار اهلبیت عصمت(ع) غافل نبود و سرانجام در شب عاشورا، عمر پربرکت او خاتمه یافت.
ایشان در دوران نهضت مرحوم امام خمینی (قدسسره)، در اثر کهولت سن و کثرت اشتغالات علمی و مذهبی و دور بودن از جریانات سیاسی مملکتی و اختناق موجود زمان طاغوت، به استثنای زمانهایی که در تأیید نهضت اسلامی سخنان مثبتی در جواب سؤالات داشتند، عملا در جریان امور سیاسی نبودند.
در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی ــ که شاپور بختیار در مخالفت با نهضت امام خمینی، مانع از ورود آن بزرگوار به ایران بود ــ نگارنده جهت مشورت به منزل مرحوم آیتالله حاج سیدمصطفی مهدوی رفته بودم و حجتالاسلام آقای فخر کرباسی نیز در کنار ایشان بود. من پیشنهاد کردم از منزل آیتالله مهدوی، راهپیمایی را شروع کنیم. گفتم: یقینا در طول راه، تا مسجد سید، جمعیت زیادی به ما خواهند پیوست. حاج آقا مهدوی فرمود: باید شعاری بنویسیم و در دست بگیریم که مردم بدانند مقصود ما از این تجمع چیست. سپس افزود: الان پارچهای در اختیار ما نیست که روی آن شعار بنویسیم.
نویسنده عمامه خود را باز کرده و با دو خودکار که دو طرف یک چوب بستم (تا به صورت قلم درشت نوشته شود) شعاری نوشتم و بین دو خط را با همان خودکارها پر کردم. سپس دو چوب را ــ که یادم نیست در آنجا وجود داشت یا از درخت بریدم ــ دو طرف پارچه قرار داده و حرکت کردیم. جمعیت زیادی در طول مسیر به ما پیوستند و سه روز در مسجد سید ــ که آیتالله خادمی در آن اقامه جماعت میفرمودند ــ مردم به اعتصاب پرداختند.
روز سوم اعتصاب بود که رادیو اعلام کرد امام خمینی تشریف آوردند. در آن روز یکی از وعاظ اصفهان، به نام حاج آقا شیخ ابوالفضل معزی ــ که خودش نیز در بین اعتصابیون بود ــ منبر رفت و ضمن سخنرانی گفت: آقایان! این شعار را همه با هم با صدای بلند بخوانیم:
خمینی بتشکن آمده اندر وطن
زمقدمش گلستان آتش نمرودیان
جمعیت این شعار زیبا و مناسب را بسیار پسندیدند. آقای معزی بلافاصله گفت: میدانید این شعار را چه کسی سروده است؟ این شعار از عالم و مجتهدی جلیلالقدر است که هیچگاه در عمر طولانیاش، او را در صحنه سیاست ندیدهایم و الان هم در منزل به سر میبرند؛ این شخصیت بزرگ، صاحب تفسیر «اطیب البیان»، حضرت آیتالله طیب است. با شنیدن این مطلب، همه برای ایشان صلوات فرستادند و از هر طرف صدای همهمه شنیده میشد که ایشان چطور شعر گفتند؟ و اصولا چگونه ایشان در کاری که هیچگاه دخالت عملی نداشتند، وارد شدند.
بعدها آیتالله حاج اسماعیل هاشمی فرمودند: وقتی از ایشان پرسیدند: چه شد که شما این اشعار را سرودهاید؟ فرمودند: من از کثرت خستگی، دراز کشیده بودم. بین خواب و بیداری، این شعار با صدایی بلند در فضای اتاق به گوشم رسید، برخاستم و آن را یادداشت کردم و چون میدانستم مردم در مسجد سید در حال اعتصاب هستند، آن نوشته را به شخصی دادم که به دست آنها برساند:
گر که باطل را گهی جولان بود
دولت حق لیک جاویدان بود
آتش افروزند گر نمرودیان
گردد آتش با خلیلی گلستان
دست حق روزی برآید زآستین
برکند بنیاد باطل از زمین
دولت مهدی چو گردد مستقر
میدهد پایان به کفر و ظلم و شر