امتیازی که میتوانست پای آمریکاییها را به ایران باز کند امتیاز نفت شمال بود؛ امتیازی که پیش از آن روسها تمام تلاش خود را به خرج داده بودند تا آن را بهدست آورند، اما در رسیدن به این هدف ناکام بودند. قوامالسلطنه، سیاستمدار کهنهکار و نخستوزیر وقت، در سال 1300 درصدد اعطای این امتیاز به آمریکا برآمد، اما این فکر عاقبت خوشی برای او نداشت
نقش قدرتهای بزرگ در روابط بینالمللی و در معادلات سیاسی جهانی غیرقابل انکار و بیبدیل است؛ به نحوی که رئالیسم، برجستهترین نظریه رشته روابط بینالملل، نقش قدرتهای بزرگ را در کانون توجه قرار داده است؛قدرتهایی که ظرفیت اقتصادی و به تبع آن توان نظامیشان سبب میشود روی به فراسوی مرزها آورده و به دخالت در امور داخلی دیگر کشورها بپردازند. این امر در تاریخ معاصر کشورمان بهوضوح قابل مشاهده است. در واقع کشوری که خود زمانی یک قدرت جهانی محسوب میشد در دوران معاصر تحت تأثیر نفوذ و استثمار قدرتهای بزرگ قرار گرفت. روسها از یک طرف در امور داخلی ایران دخالت میکردند و انگلیسیها نیز از طرف دیگر کشور را مورد تاز و تاخت خود قرار داده بودند. در این میان این ایده به ذهن برخی از رهبران کشور رسید که پای قدرت سومی را به کشور باز کنند. در واقع آنها قصد داشتند از نیروی سوم به عنوان یک موازنهگر در برابر روسها و انگلیسیها در ایران استفاده کنند.
یکی از این ابرقدرتها که تازه سر برآورده بود ایالات متحده آمریکا بود که بهتدریج و به مرور زمان تلاش میکرد نقش خود را در معادلات جهانی پیش از پیش ایفا کند. در واقع هرچند آمریکا در ابتدا تحت تأثیر دکترین مونروئه تلاش میکرد خود را از رقابت ابرقدرتها در اقصی نقاط جهان دور نگاه دارد، اما بهتدریج و از ابتدای قرن بیستم این کشور نیز به دنبال بسط نفوذ خود در دیگر مناطق دیگر جهان افتاد. همین امر این مکان را به سیاستمداران در تهران میداد که به دنبال باز کردن پای آمریکا در ایران باشند. اما آنچه این بهانه را میتوانست فراهم کند امتیازهایی بود که در این مقطع تاریخی به قدرتهای خارجی حاضر در ایران واگذار میشد. در واقع امتیازهای اقتصادی خود به عنوان یک متغییر و شاخص مهم نشاندهنده میزان سهم هر یک از این ابرقدرتها از معادلات قدرت در ایران بود.
امتیازی که میتوانست پای آمریکاییها را به ایران باز کند امتیاز نفت شمال بود؛ امتیازی که پیش از آن روسها تمام تلاش خود را به خرج داده بودند تا آن را بهدست آورند اما در رسیدن به این هدف ناکام بودند. بر این اساس تلاش خواهیم کرد تا این امتیاز نفتی و واکنش دولت ایران را که در رأس آن شخص قوامالسلطنه بود، بیش از پیش مورد ارزیابی قرار دهیم.
نفت عرصه رقابت ابرقدرتها در ایران
همانگونه که پیش از این گفته شد، ایران دوران معاصر عرصه رقابت میان انگلستان و روسیه بود. روسها که میدیدند انگلستان به واسطه امتیاز دارسی، نفت جنوب را به تصاحب خود درآوردهاند، در پی آن بودند تا به هر طریقی امتیاز نفت شمال را که حوزه و منطقه نفوذ آنان محسوب میشد بهدست آورند. پشتوانه و اهرم فشار این خواسته روسها نیز تصرف مناطق شمالی کشورمان توسط ارتش روسیه بود که به واسطه جنگ جهانی اول به اشغال آنها درآمده بود. اما واسطه این امتیاز فردی به نام خوشتاریا بود. خوشتاریا با بدشانسی و درحالیکه چیزی تا بهدست آوردن امتیاز نفت شمال فاصله نداشت به واسطه سقوط سلسله رومانف در روسیه این امتیاز بزرگ را از دست داد. مضاف بر این، او هنگامی به دنبال گرفتن این امتیاز بود که مجلس ایران تعطیل و مشروطیت در فترت بود. در نتیجه بدون تصویب مجلس نمیتوانست این قرارداد رنگ واقعیت به خود بگیرد.1
با روی کار آمدن بلشویکها در روسیه و ترس انگلستان از افتادن ایران به دام کمونیسم، لندن بر آن شد تا با قرارداد 1919م سررشته امور ایران را در دست بگیرد؛ قراردادی که به واسطه مخالفتها در داخل ایران به ثمر ننشست و کلید اجرای طرح کودتای 29 اسفند سال 1299ش در ایران زده شد. در واقع انگلیسیها سناریوی خود را تغییر دادند و از قرارداد روی به کودتا آوردند. اما عمر دولت سیدضیاءالدین طباطبائی به درازا نکشید و قوامالسلطنه، که سیاستمداری عملگرا محسوب میشد، قدرت را بهدست گرفت.2
وضعیت به حدی نگرانکننده بود که قوام در نامهای صراحتا به حسین علا گفت: «اگر به فوریت وجه از آمریکا نرسد، برای کابینه امکان مداومت در کار باقی نمانده، بانک شاهنشاهی دیناری مساعدت نمیکند و انگلیسیها شرایطی در مساعدت نمودن بانک کردند که برای دولت قبول آنها غیرممکن و با نقشهای که توسط جناب عالی در جریان است منافات دارد»
صدارت قوامالسلطنه و ورود آمریکا به صحنه سیاسی ایران
هنگامی که دوره چهارم مجلس شورای ملی پس از شش سال وقفه در تیرماه 1300 افتتاح شد، قوامالسلطنه سیاستمدار کهنهکار این عصر و نخستوزیر وقت، که تازه به قدرت رسیده بود، برای سروسامان دادن به وضع آشوبزده کشور و دریافت منابعی که بتواند خزانه خالی دولت را تا حدودی پر کند به فکر اعطای امتیاز به یک دولت خارجی خوشنام در ایران افتاد. در آن مقطع آمریکاییها، به دلیل اینکه با قرارداد وثوقالدوله مخالفت شدید کرده بودند و به پشتیبانی از ایران در کنفرانس صلح ورسای روی آورده بودند، وجهه بسیار مثبتی در میان افواه و افکار عمومی کشور داشتند. در همین ارتباط هوشنگ مهدوی بر این باور است که رفتن روسها از ایران با استناد به قرارداد 1921م و همچنین کاهش محبوبیت انگلیسیها در ایران به واسطه اقداماتشان علیه ایران، بهترین فرصت را برای واشنگتن فراهم آورد تا وارد صحنه سیاسی و اقتصادی ایران شود. برخی بر این باورند که واشنگتن قبل از کودتا به منابع نفتی ایران چشم طمع داشت و به همین دلیل بود که با قرارداد 1919م مخالفت کرد.3
به هر صورت دولت قوام و نماینده آن حسین علا، که وزیرمختار ایران در واشنگتن بود، مذاکراتی را با شرکت استاندارد اویل آمریکا آغاز کرد. جالب اینجاست که انگلستان، که از مذاکرات تهران با واشنگتن آگاه و از بحران مالی دولت ایران مطلع بود، از پرداخت عایدات نفتی به ایران خودداری ورزید و دولت قوام را که قصد داشت مستشاران آمریکایی را جایگزین مستشاران انگلیسی کند تحت فشار قرار داد. در مذاکراتی که میان دو طرف انجام شد نمایندگان شرکت آمریکایی نگران امنیت داخلی ایران و اطمینان از وثیقههای استقراض بودند. از طرف دیگر وضعیت نابسامان اقتصادی کشور بر مذاکرات سایه افکنده بود. وضعیت به حدی نگرانکننده بود که قوام در نامهای صراحتا به حسین علا گفت: «اگر به فوریت وجه از آمریکا نرسد، برای کابینه امکان مداومت در کار باقی نمانده، بانک شاهنشاهی دیناری مساعدت نمیکند و انگلیسیها شرایطی در مساعدت نمودن بانک کردند که برای دولت قبول آنها غیرممکن و با نقشهای که توسط جناب عالی در جریان است منافات دارد. در این صورت اگر وجه فوری نرسد، مجبور به استعفا خواهم بود».4
در نهایت مذاکرات دولت قوام و شرکت استاندارد اویل به انعقاد قراردادی میان دولت ایران و این شرکت آمریکایی منجر شد. بر اساس این قرارداد، امتیاز استخراج و بهرهبرداری از نفت پنج استان شمالی برای پنجاه سال به شرکت استاندارد اویل، یکی از غولهای نفتی دنیا واگذار گردید. نکته جالب در مورد این قرارداد آنجاست که این قرارداد در همان روز و با سرعت توسط نمایندگان مجلس شورای ملی به تصویب رسید تا کارشکنی دولتهای روس و انگلیس مانع از عقد آن نشود.5
شرکت تعهد داد 15 درصد از عواید و درآمد ناخالص خود را به دولت ایران بپردازد، اما در عمل شرکت آمریکایی که به خوبی از وضعیت نابسامان مالی ایران آگاه بود تنها به پرداخت 10درصد از عواید امتیاز تن داد و دادن پنجمیلیون وام به دولت ایران را منوط به گذاشتن عایدات نفت جنوب به عنوان وثیقه کرد؛ شرطی که هرچند در ابتدا با مخالفت قوام روبهرو شد، اما در نهایت با توجه به وضعیت کشور وی به آن رضایت داد.6
مخالفت دول روس و انگلیس با امتیاز نفتی
با علنی شدن قرارداد، هر دو دولت روس و انگلستان به مخالفت با آن پرداختند. روسها مدعی بودند که اعطای امتیاز نفت در مرزهای شمالی ایران که هممرز با این کشور است، بدون جلب رضایت مسکو امکانپذیر نمیباشد. علاوه بر این، روسها مدعی بودند که امتیاز نفت شمال پیش از این و در دوران نخستوزیری وثوقالدوله به خوشتاریا، از اتباع روسیه، واگذار گردیده است و بر این اساس دولت ایران طبق عهدنامه مودّت ایران و شوروی در سال 1921 نمیتواند امتیازی را که در گذشته به روسها داده است به اتباع دیگر کشورها دهد.7
در سوی دیگر لندن نیز مدعی بود که خوشتاریا امتیاز خود را پس از آنکه وی از حمایت دولت روسیه محروم ماند به شرکت نفت ایران و انگلستان واگذار کرده است و ایران نمیتواند آن را به کشور دیگری اعطا نماید. انگلیسیها همچنین تلاش کردند شرکت نفت استاندارد اویل را زیر فشار قرار دهند و به این بهانه که روسها اجازه فعالیت آمریکا را در مرزهای خود به آمریکاییها نخواهند داد تلاش کرد در اجرایی شدن قرارداد کارشکنی نمایند.8
توطئه انگلستان و سقوط دولت قوام
در همین مقطع زمانی بود که دولت انگلستان به واسطه حضور میلسپو در ایران و اختیارات گستردهای که به وی داده شده بود به تضعیف دولت قوام روی آورد. وزیر مختار بریتانیا در نوامبر 1922 به دولت ایران اعلام کرد که کلیه بدهیهای معوقه دولت ایران به انگلستان هرچه سریعتر پرداخت شود و این در حالی بود که دولت از نظر مالی در وضع نابسامانی بهسر میبرد. همین امر سبب شد دولت قوام ساقط و مستوفیالممالک جایگزین او شود.9 در واقع انگلیسیها که با باز شدن پای آمریکاییها به ایران منافع خود را در خطر میدیدند برای سقوط دولت قوام از هیچ تلاشی دریغ نورزیدند و در نهایت این سیاستمدار کهنهکار را مجبور به استعفا کردند. نخستوزیر جدید نیز که جا پای قوام گذاشته بود تلاش کرد با انجام اصلاحاتی این امتیاز نفتی را به یک شرکت نفتی دیگر آمریکایی، یعنی سینکلر، واگذار کند که در نهایت با دسیسه لندن نافرجام ماند. بدینترتیب تا مدتی حضور آمریکاییها در سپهر سیاسی ایران به تأخیر افتاد.
احمدشاه قاجار و محمدحسنمیرزا (ولیعهد) به اتفاق احمد قوام، رئیسالوزرا، و برخی از اعضای کابینه وی
شماره آرشیو: 124024-275م
پی نوشت:
1. م. ح منشور گرگانی، سیاست دولت شوروی در ایران، تهران، انتشارات مظاهری، 1326، ص 167.
2. کریم جعفری، «نفت شمال»، مجله زمانه، ش 56 (1386).
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، صحنههایی از تاریخ معاصر ایران، تهران، انتشارات عملی، 1377، ص 207.
4. اسناد نفت شمال، مرکز آرشیو، اسناد و موزه رئیسجمهور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1377، سند شماره 17.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران: از ابتدای صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، 1381، ص 376.
6. اسناد نفت شمال، همان، سند شماره 22.
7. م. ح منشور گرگانی، همان، ص 167.
8. ایرج ذوقی، مسائل سیاسی اقتصادی نفت ایران، تهران، نشر پاژنگ، ۱۳۷۰، ص ۸۵.
9. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 378.