محمدرضا پهلوی (۱۲۹۸ تهران ـ ۱۳۵۹ قاهره) فرزند رضا، از ۱۳۰۵ ولیعهد ایران شد و از شهریور ۱۳۲۰ تا بهمن ۱۳۵۷ بر ایران پادشاهی کرد. مرحله نخست زندگی او از تولد تا پادشاهی اسراری پنهان و آشکار دارد که گویا سیطره او بر ایران در این 22 سال در مرحله آغازین زندگی نقش بسته است.
تولد و تحصیل
محمدرضا پهلوی در 4 آبان ۱۲۹۸ در بیمارستان احمدیه تهران به دنیا آمد.۱ مادرش تاجالملوک (دختر میرپنج تیمور آیرملو) همسر دوم پدرش بود. زندگیاش از یک خانه کوچک اجارهای شروع شد. اما کمکم اوضاع خانواده بهبود یافت و ورق زندگی خانواده پهلوی برگشت.
رضاخان در 4 اردیبهشت ۱۳۰۵ تاجگذاری کرد و پادشاه ایران شد و محمدرضا ولیعهد ایران گردید. گویی! از این زمان، زندگی جدید پادشاه آینده ایران آغاز شد و قلمهای تاریخنویسان ورقهای کتابها را پر کرد. پسری که توأمان با خواهرش اشرف در محله سنگلج تهران دیده به جهان گشود، ستاره بخت او درخشید.
از ششسالگی به دستور پدر، از مادرش جدا شد و تحت مراقبت خانم سیلوستر، پرستار فرانسوی که به نام همسرش،
ارفعالدوله معروف بود، قرار گرفت. چون رضاشاه درصدد بود پسرش تحت تربیت خاصی که آن را تربیت مردانه میدانست، قرار بگیرد.۲ خانم ارفع علاوه بر مراقبت از ولیعهد، زبان فرانسه نیز به او آموزش میداد.
تحصیل را در دبستان نظام آغاز کرد. در کنار دروس معمول، سوارکاری، ژیمناستیک و بوکس را نیز فرا گرفت. رضاشاه در قصر سعدآباد بر روی تپههای غیرمسکونی شمال شهر مدرسهای برپا کرده بود که هدف او، تعلیم ولیعهد در یک محیط نظامی بود.۳
شاه یک کلاس مخصوص برای ولیعهد درست کرده بود. در این کلاس بیست شاگرد باید تحصیل میکردند که با خود ولیعهد ۲۱ نفر میشدند. همه شاگردان از بین فرزندان مأموران دولتی و افسران ارتش با کمال دقت و احتیاط انتخاب شده بودند.
بعد از پایان کلاس اول دبستان، کودکی وارد زندگی ولیعهد شد که صمیمیترین دوست او گردید.
حسین فردوست پسر یکی از مقامات دونپایه ارتش به نام سیفالله بود که به دلیل لیاقت در تحصیل به عنوان دوست محمدرضا انتخاب شد. او دو سال از ولیعهد بزرگتر بود.
آری! هر سال که از تاریخ تولد پسر بزرگ رضاشاه میگذشت، هیجان و چالش زندگیاش بیشتر میشد. انگار! ریتم زندگی او مانند بازیگر دستآموزی است که باید هر روز فوت و فن جدیدی را بیاموزد یا بازیگر سیرکی که برای عبور از حلقههای بزرگ و کوچک باید مهارت لازم را کسب کند.
کلاس دوم دبستان را با فردوست در ساختمانی در کاخ گلستان شروع کرد. کاربرد اسلحه و تعلیمات صحرایی را نیز آموزش میدید. تمام ساعات زندگی او برنامهریزی شده بود؛ خواب، بیداری، غذا، تفریح، درس و... . باید با شاه ناهار میخورد و در جلسات مشورتی وزرا، بازدید واحدها و رژهها شرکت میکرد.۴
تحصیل در سوئیس
محمدرضای ولیعهد، بعد از پایان تحصیلات دبستان، در شهریور ۱۳۱۰ جهت ادامه تحصیل به سوئیس اعزام شد. رضاشاه میخواست فرزندش به روش غربی و اروپایی بار بیاید، اما در یک کشور غیرسیاسی باشد. به این دلیل، کشور بیطرف سوئیس را برای ادامه تحصیل ولیعهد برگزید تا احتمال بروز مخاطرات سیاسی را به کمترین مقدار کاهش دهد.
محمدرضا همراه چند تن از رجال دولتی در اسفند ۱۳۱۷ برای انجام مراسم عقد، ایران را به مقصد مصر ترک کرد. ... در ۲۶ فروردین ۱۳۱۸ با استقبال رسمی رضاشاه و خانواده سلطنتی جشن عروسی به مدت بیست روز با حضور نمایندگانی از سایر کشورها در تهران برگزار شد. ازدواج دو خاندان سلطنتی ایران و مصر از ابعاد مختلف حائز اهمیت بود و در اصل یک ازدواج سیاسی بود
همراهان اصلی در این سفر عبارت بودند از: علیرضا پهلوی (برادرش)، حسین فردوست،
عبدالحسین تیمورتاش (وزیر دربار) و پسرش مهرپور، مؤدبالدوله نفیسی (پزشک و پیشکار) و مستشارالملک (آموزگار زبان فارسی).
او ابتدا در مدرسه معمولی اکل نوول دوشی شهر لوزان ثبت نام شد. ولیعهد و برادرش در منزل یک پروفسور سوئیسی به نام مرسیه پانسیون شدند. سال بعد به مدرسه شبانهروزی لُهروزه، مشهورترین مؤسسه فرهنگی خصوصی شهر رول (بین ژنو و لوزان) منتقل شد. دبیرستان لهروزه یکی از گرانقیمتترین و قدیمیترین مدارس جهان بوده است.
محمدرضا هرچند در دروس مدرسه آنچنان قوی نبود، اما در ورزش پیشرفت خوبی داشت؛ ازاینرو، بزرگترین رضایتنامه دبیرستان ولیعهد، پیشرفتش در فوتبال و دیگر رشتههای ورزشی است. لهروزه به دلیل بازی خوب او، چهار سال پیاپی جام پیروزی لمان، که بالاترین ارزش را در سوئیس داشت، به خود اختصاص داد. همچنین علاوه بر کاپیتانی تیم فوتبال، در اسکی و هاکی روی یخ نیز مقام اول بود.۵
در سایر رشتههای ورزش نیز مقام قهرمانی داشت؛ از جمله: پرتاب دیسک و نیزه، پرش ارتفاع و طول، دو صد متر، تنیس و... . در کل، به مطالعه و تفکر زیاد علاقه نداشت و چون دیده بود، از طریق دروس نظری نمیتواند از سایرین متمایز شود ورزش را انتخاب کرده بود. کمکم این دو خصیصه شخصیت ولیعهد شد. ضعف در تفکر و خودنمایی و حرکات نمایشی.۶
علاوه بر حسین فردوست که از هشتسالگی دوست و همراه نزدیکش شده بود، در سوئیس دوستی دیگر به نام
ارنست پرون نیز پیدا کرد. پرون پسر خدمتکار مدرسه بود، اما به دلیل ظرافت، طبع شعر، رمانخوانی و معلوماتی که در زبان فرانسه داشت، توجه ولیعهد را به خود جلب کرد و کمکم بهترین مونس او شد.۷
ارنست ده سال از محمدرضا بزرگتر بود. ولیعهد هنگام بازگشت به ایران قول داد که از پدرش بخواهد که ارنست نیز به ایران بیاید و برای همیشه در کنار او باشد. پرون به حدی به محمدرضا نزدیک شد که حتی انجام برخی مأموریتهای شخصی و غیررسمی را برعهده داشت.
رضاشاه از پرون نفرت خاصی داشت و نگران این موضوع بود که یک باغبانزاده نمیتواند همدم مناسبی برای وارث سلسله پهلوی باشد. البته بعدها معلوم شد او یک فردی معمولی نبود و سرویس اطلاعاتی انگلیس او را سر راه ولیعهد قرار داده بود و بعدها به مرموزترین و مؤثرترین چهره پشت پرده دربار تبدیل شد.
دانشکده افسری
محمدرضا در سال ۱۳۱۴ به تهران فراخوانده شد و در دانشکده افسری که پدرش با مشورت نظامیان فرانسوی تأسیس کرده بود، ادامه تحصیل داد؛ به این دلیل که نظام آموزشی این دانشکده براساس روشهای مدرسه نظامی سنسیر فرانسه بود.
در این دانشکده مقررات بسیار سختی اجرا میشد. در فواصل آموزشهای نظامی، همراه پدرش به سفرهای درون شهر میرفت تا با مردم بیشتر آشنا شود. در هیجدهسالگی، گواهینامه دانشکده افسری را دریافت کرد و به درجه ستوان دومی نائل شد و در استخدام ارتش به سمت بازرس نظامی منصوب گردید.۸ البته بعد از مدت کوتاهی ترفیع گرفت و سروان شد.
ازدواج با فوزیه
رضاشاه در اردیبهشت ۱۳۱۵ درصدد انتخاب همسری مناسب برای ولیعهد برآمد. پس از بررسی گزینههای فراوان در داخل و خارج کشور، فوزیه، شاهزاده مصری، توجه زمامداران را جلب کرد. فوزیه دختر ملک فؤاد و خواهر ملک فاروق بود که در آبان ۱۳۰۰ به دنیا آمده بود. فؤاد در همان سال فوت کرده بود و فاروق پادشاه مصر شده بود. سرانجام پس از مدتها تلاش و رایزنی، دربار مصر با این ازدواج موافقت کرد و نامزدی آن دو در 10 خرداد ۱۳۱۷ اعلام گردید.۹
محمدرضا همراه چند تن از رجال دولتی در اسفند ۱۳۱۷ برای انجام مراسم عقد، ایران را به مقصد مصر ترک کرد. بعد از انجام مراسم عقد، ولیعهد و همسرش همراه خانواده فوزیه، تعدادی از رجال و... به ایران برگشتند و در ۲۶ فروردین ۱۳۱۸ با استقبال رسمی رضاشاه و خانواده سلطنتی جشن عروسی به مدت بیست روز با حضور نمایندگانی از سایر کشورها در تهران برگزار شد.۱۰
ازدواج دو خاندان سلطنتی ایران و مصر از ابعاد مختلف حائز اهمیت بود و در اصل یک ازدواج سیاسی بود. از یک طرف، حکومت نوپای پهلوی با ازدواج با یک خانواده سلطنتی با قدمت بیش از ۱۵۰ سال دارای اعتبار میشد و از طرف دیگر، ملک فاروق درصدد بازسازی دستگاه خلافت، که با فروپاشی عثمانی از هم گسیخته، بود و میتوانست آن را زنده ساخته و خلافت جهان اسلام را برعهده گیرد.۱۱
در هر صورت، حاصل این ازدواج با ایجاد وجههای بینالمللی دختری به نام شهناز بود. شهناز اولین فرزند ولیعهد و تنها فرزند فوزیه بود که در 5 آبان ۱۳۱۹ زاده شد. تولد این دختر خشم و ناراحتی دربار پهلوی را دربرداشت؛ چون منتظر تولد نوزاد پسر بودند؛ ازاینرو، گریه و خنده این کودک نه تنها خانواده جوان محمدرضا و فوزیه را گرم نکرد، بلکه روز به روز از هم دورتر و سردتر کرد.
جنگ جهانی دوم (۱۳۱۸ ـ ۱۳۲۴ش) و حمله قوای نظامی شوروی از شمال و مشرق و قوای نظامی انگلیس از جنوب در 3 شهریور ۱۳۲۰ به ایران و حوادث دیگر، سمفونی سلسله جوان پهلوی را تغییر داد. تصمیم بر این گرفته شد که رضاشاه پهلوی از سلطنت کنارهگیری کند و زمام امور را به جانشین قانونی خود تحویل دهد. بنابراین روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ رضاشاه از سلطنت کنارهگیری کرد و عازم اصفهان گردید و محمدرضا پهلوی وارث تاج و تخت شد و دوران پادشاهی پرماجرایش آغاز شد.