یکی از منابعی که اطلاعات ذیقیمتی درباره نحوه اجرای سیاست کشف حجاب بهدست میدهد خاطرات است؛ بهویژه خاطراتی که توسط مسئولان دولتی زمان رضاشاه نوشته شده است؛ چراکه با بررسی این دست خاطرات، حلقههای مفقوده میان اوامر حکومتی و واکنش جامعه روشن میگردد
کشف حجاب به روایت خاطرات؛
از پاره کردن دشداشهها تا تعقیب زنان باحجاب
16 دی 1399 ساعت 11:13
مولف : زهرا سعیدی
یکی از منابعی که اطلاعات ذیقیمتی درباره نحوه اجرای سیاست کشف حجاب بهدست میدهد خاطرات است؛ بهویژه خاطراتی که توسط مسئولان دولتی زمان رضاشاه نوشته شده است؛ چراکه با بررسی این دست خاطرات، حلقههای مفقوده میان اوامر حکومتی و واکنش جامعه روشن میگردد
لباس و پوشش زنان و مردان ایرانی یکی از جلوههای فرهنگ ایران است که ریشه در اعتقادات عرفی و دینی مردم دارد. این وجه از فرهنگ مردمی در بیشتر ادوار تاریخی تا حدودی ثابت بوده و اصالت خود را حفظ کرده است. بااینحال در دوره قاجار و پهلوی اول شاهد برخی تغییرات ظاهری در این موضوع هستیم. در دوره قاجار به دلیل تحولات سیاسی اعم از گسترش ارتباط ایرانیان با غرب و فعالیت برخی از فرقههای ضداسلامی همچون بهائیت تلاشهایی برای تغییر پوشش زنان و مردان صورت گرفت. بااینحال تغییرات جدیتر و حاکمیتی در دوره رضاشاه صورت گرفت؛ بهگونهای که وی با اعمال سیاست کشف حجاب اقدام به تحمیل پوشش غربی به زنان و مردان نمود. این سیاست که اجرای آن با اجبار و خشونت حکومت همراه بود، اکراه و نارضایتی مردم را به دنبال داشت. تبلور این واکنش را میتوان در خاطرات برخی از افرادی که در آن دوره زندگی میکردند، به خوبی مشاهده نمود.
سیاست کشف حجاب چه بود؟
سیاست کشف حجاب به مجموعه اقدامات تحمیلی رضاشاه به تغییر پوشش زنان و مردان اطلاق میگردد. برخلاف تصور برخی از افراد که معتقدند کشف حجاب ابتدا بر روی پوشش زنان اعمال شد، واقعیت آن است که این سیاست ابتدا بر پوشش مردان و اجبار آنان به استفاده از کلاه پهلوی در سال 1306 تحمیل گردید، سپس در سال 1307، قانون متحدالشکل کردن لباس به تصویب رسید که طی آن «کلیه اتباع ایران که بر حسب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوص نبودند در داخله مملکت مکلف شدند که ملبس به لباس متحدالشکل شوند. همچنین کلیه مستخدمین دولت اعم از قضایی و اداری مکلف به پوشیدن لباس مخصوص در زمان اشتغال بهکار شدند».1
البته این موضوع با مخالفت اکثر مردم بهخصوص روحانیون مواجه شد که در نهایت مستثنی کردن برخی از مراجع تقلید، روحانیون و طلاب از این سیاست را به دنبال داشت. بااینحال پوشیدن عبا و استفاده از عمامه برای پسران و سایر مردان ممنوع شد و همه موظف به استفاده از کلاه لبهدار پهلوی شدند. بعد از آن در سال 1314، قانون استفاده اجباری همگانی از کلاه شاپو مطرح گردید و کمی بعد از آن قانون کشف حجاب زنان به تصویب رسید. طبق این قانون زنان دیگر حق استفاده از روسری و روبند را نداشتند و موظف بودند در اماکن عمومی و یا خارج از خانه بدون حجاب باشند. اجرای این قانون مطابق شواهد مردم و آثار بهجامانده از آن دوره با خشونت و اجبار عوامل حکومتی همراه بود.
خاطرات از کشف حجاب چه میگویند؟
جالب است که بخشی از خاطراتی که پیرامون خشونت حکومت پهلوی در مورد اجرای سیاست کشف حجاب موجود است به افرادی اختصاص دارد که خود در زمان رضاشاه از مسئولین دولتی محسوب میشدند. یکی از این افراد محسن صدر یا صدرالاشراف است که در کابینه فروغی، عهدهدار وزارت عدلیه بود. البته او بعدها مورد غضب رضاشاه واقع شد و مجبور به استعفا گردید. صدر در بخشی از خاطرات خود پیرامون مقدمات و چگونگی اجرای این سیاست آورده است: رضاشاه در «اوایل خرداد ۱۳۱۴ یک روز هیئت دولت را احضار کرد و گفت ما باید صورتا و سنتا غربی بشویم و باید در قدم اول کلاهها تبدیل به شاپو بشود و پسفردا که افتتاح مجلس شورا است همه باید با شاپو حاضر شوند و در مجالس کلاه را به عادت غربیها باید بردارند... شما وزرا و معاونین باید پیشقدم بشوید و هفتهای یک شب با خانمهای خود در کلوب ایران (همان عمارت که حالا بانک بازرگانی است) مجتمع شوید...».2
در نمونههایی از اعمال سیاست کشف حجاب این نوع سیاست آمده است: «مأموران در خیابانها دشداشه که لباس سنتی و محلی مردان بود را از تنه با قیچی میبریدند و چفیه را از سر آنان میکشیدند؛ همچنین پوشش زنان را که شامل عبای محلی و شیله (روسری) بود با زور از سر زنان برمیداشتند و آن را پاره میکردند و گاهی زنان را کتک میزدند. این امر منجر به درگیریهای متعدد و مسلحانه بین مردم و رژیم ستمشاهی شد»
صدر در بخشی دیگر از خاطرات خود درباره خشونت نیروهای حکومتی در برخورد با زنان محجبه نیز آورده است: «حتی بعضی از مأمورین بهخصوص در شهرها و دهات زنهایی که پارچه روی سرانداخته بودند اگرچه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده پاره پاره میکردند و اگر زن فرار میکرد، او را تا توی خانهاش تعاقب میکردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده اگر چادر از هر قبیل میدیدند پاره پاره میکردند یا به غنیمت میبردند».3
علاوه بر صدر، کسانی چون مخبرالسلطنه هدایت، از رجال سیاسی عصر قاجار و پهلوی، نیز به سیاستهای تحمیلی رضاشاه در مورد پوشش اجباری و متحدالشکل لباس اشاراتی کرده است. هدایت نیز مانند صدر مخالف سیاستهای تحمیلی رضاشاه پیرامون سیاست متحدالشکل کردن لباس و کشف حجاب بود. هدایت در بخشی از خاطرات خود و در اشاره به عدم تمکین از سیاست رضاشاه آورده است «من چندی خودداری کردم تا روزی شاه در هیئت وزرا یقه مرا گرفت، فرمودند بدهم یک دست کت و شلوار بدوزند؟ عرض کردم حال که میل مبارک است خودم تدارک میکنم».4
در نمونههایی دیگر از اعمال این نوع سیاست آمده است: «مأموران در خیابانها دشداشه که لباس سنتی و محلی مردان بود را از تنه با قیچی میبریدند و چفیه را از سر آنان میکشیدند. همچنین پوشش زنان را که شامل عبای محلی و شیله (روسری) بود با زور از سر زنان برمیداشتند و آن را پاره میکردند و گاهی زنان را کتک میزدند. این امر منجر به درگیریهای متعدد و مسلحانه بین مردم و رژیم ستمشاهی شد».5 حسین فردوست، از دوستان نزدیک محمدرضا پهلوی، نیز بعدها در خاطرات خود از اقدامات رضاشاه و مأمورین دولتی در اجرای سیاست متحدالشکل کردن لباس و کشف حجاب زنان آورد: «از میان روحانیون، عده معدود و معینی جواز لباس داشتند و بقیه اگر با عبا و عمامه به خیابان میرفتند عمامه را از سرشان برمیداشتند و به گردنشان میانداختند و توهین میکردند. افسران حول و حوش کاخ بهکرات به من میگفتند که این وظیفه ماست و این کار را میکنیم».6
بااینحال بعد از تصویب قانون کشف حجاب، واکنشهای متفاوت و متناقضی نسبت به آن ابراز شد. گذشته از مخالفت بخشهای وسیعی از مردم، بهخصوص زنان، برخی از افراد و گروههای وابسته به جریانهای خاص از این اقدام استقبال کردند. علیاصغر حکمت، از رجال سیاسی آن دوره، از واکنشهای مردمی در آن روز، یعنی 17 دی، به عنوان تفریط و افراط یاد کرده و آورده است: «بلافاصله بعد از مراسم 17 دی در تهران دو امر پیش آمد که یکی به حد افراط و دیگری به حد تفریط بود؛ از یکطرف بعضی زنان معلومالحال به کافهها و رقاصخانهها هجوم آوردند و همه در مرئی و منظر جوانان بوالهوس به رقص پرداخته و... از طرف دیگر مأمورین شهربانی و پلیسها در تهران و فرمانداریها و بخشداریها در شهرها و قصبات مملکت به حسب دستور وزارت کشور مزاحم زنان شده و آنها را بهاجبار وادار به کشف حجاب میکردند و حتی چادر و نقاب آنان را پاره میکردند».7
البته عده معدود از زنانی هم که از سیاست رضاشاه استقبال کردند، در عمل تمایل چندانی به کشف حجاب نداشتند. سینیا هلمز، همسر یکی از سفیران آمریکا در ایران در دوره محمدرضا پهلوی، در این رابطه به خاطرهای به نقل از معلم زبان فارسی خود اشاره کرده و آورده است: «خانم قهرمانی، نخستین معلم زبان فارسی... اظهار داشت که غیرقانونی کردن حجاب به وسیله رضاشاه ناراحتی فراوانی بهبار آورد. پدر این خانم وکیل مجلس بود. رضاشاه دستور داده بود که تا بازگشایی مجلس هیچ یک از اعضای دولت حق ندارند همسر خود را در چادر نگاه دارند. خانم قهرمانی میگفت: طی دو ماهی که به باز شدن مجلس مانده بود در خانه آنها حالت هیجانزدهای حکمفرما بود... . سرانجام روز موعود فرا رسید؛ مادرش لباس خود را پوشیده درشکهای هم دم در حاضر شد، ولی به هیچوجه قادر نبود بدون چادر از درگاه خانه قدم بیرون بگذارد».8
هورنی بروک، وزیر مختار آمریکا در ایران، نیز که در آن دوره از نزدیک شاهد تحولات سیاسی ایران بود، به سنگین بودن بار این سیاست بر مردم اشاره کرده و عنوان نموده است: «اعلیحضرت همایونی با پیشنهاد کشف حجاب زنان مسلمان پا بر چیزی گذاشت که برای مردم مسلمان اهمیتی بس فراتر از سنگینتر شدن بار مالیاتها دارد».9
سخن نهایی
رضاشاه سیاست متحدالشکل کردن لباس و قانون کشف حجاب را به تقلید از فرهنگ غرب آغاز کرد و بر این باور غلط بود که راه توسعه کشور از مسیر تحمیل اجباری پوشش غربی میگذارد. به تصور رضاشاه این اقدامات، باعث میشد زنان به آزادی دست یافته و از اندرون خانه به بیرون بیایند؛ درحالیکه برخلاف این تصور، بسیاری از زنان بعد از اجرای این سیاست در خانههای خود ماندند تا مجبور به کشف حجاب نگردند؛ زیرا در صورت استفاده از حجاب با خشونت مأموران و سربازان حکومتی مواجه میشدند. در نهایت اغراق نیست اگر گفته شود این سیاست بیش از سایر سیاستها و اقدامات رضاشاه باعث انزجار بخشهای وسیعی از مردم نسبت به او و حکومتش گردید؛ چرا که سیاست کشف حجاب نوعی دهنکجی به مردمی بود که به اعتقادات دینی خود پایبند بودند.
همسر صدرالاشرف، وزیر عدلیه، از فردای روزی که بدون داشتن حجاب در مجلسی به همین مناسبت شرکت کرد، از غصه از خانه بیرون نرفت و در بستر بیماری افتاد
و تا یک سال بعد که جنازهاش را از خانه بیرون آوردند
شماره آرشیو: 5499-1ع
پی نوشت:
1. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ هفدهم، 1391، ص 242.
2. محسن صدر، خاطرات صدرالاشراف، تهران، انتشارات وحید، 1364، ص 302.
3. همان، ص 305.
4. مخبرالسلطنه هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، انتشارات زوار، چ دوم، 1344، ص 383.
5. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ایران و استعمار انگلیس: مجموعه سخنرانیها و مقالات، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، ص 112.
6. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1382، صص 68- 69.
7. امیرمسعود شهرامنیا و نجمه سادات زمانی، «علل و پیامدهای شکلگیری پدیده کشف حجاب در دوره پهلوی»، فصلنامه گنجینه اسناد، سال بیست و سوم، دفتر اول (بهار 1392)، ص 73.
8. سینیا هلمز، خاطرات همسر سفیر، ترجمه اسماعیل زند، تهران، نشر البرز، صص 135- 136.
9. محمدقلی مجد، رضاشاه و بریتانیا بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه مصطفی امیری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، صص 177- 178.
کد مطلب: 19457