«اعدام رزمآرا به مثابه طریقگشایی برای نهضت ملی ایران» در گفتوشنود با محمدمهدی عبدخدایی
از منظر شما، بسترهای اعدام حاجعلی رزمآرا چگونه مهیا شد؟ آیا بر سر این موضوع اجماعی وجود داشت؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در آن مقطع وحدت بین نیروهای مذهبی و ملی، موجب امیدواری مردم شده بود. رژیم پهلوی، کابینه پشت کابینه را سر کار میآورد و نتیجه نمیگرفت و نهایتا تصمیم گرفت دولتی نظامی به سردمداری رئیس ستاد، یعنی حاجعلی رزمآرا را به کار بگمارد. با اینکه دکتر مصدق در مجلس فریاد زد: اینجا پادگان نیست، رزمآرا به دلیل کثرت نمایندگان طرفدار دربار، رأی اعتماد گرفت! در سال 1329 رزمآرا را استیضاح میکنند، ولی او 91 رأی موافق میگیرد و صراحتا میگوید که مسجد شاه را بر سر آیتالله کاشانی و مجلس را بر سر دکتر مصدق خراب خواهد کرد و همه نیروهای ملی و مذهبی را به صلابه خواهد کشید و ایران را که عرضه درست کردن یک لولهنگ را هم ندارد، چه کسی آورده به اداره صنعت پیچیده نفت که نیازمند تکنولوژی بالاست!... درحالیکه ما در آن روز، مهندسین باسواد زیادی داشتیم که میتوانستند صنعت نفت را خیلی خوب اداره کنند.
چه شد که جمعیت فدائیان اسلام، عهدهدار اعلام انقلابی رزمآرا شدند؟
جبهه ملی که همه راهها را بسته دید، به فدائیان اسلام متوسل شد و در منزل حاج محمود آقایی در خیابان ایران، جلسهای تشکیل شد. در آن روز، دکتر فاطمی به نیابت دکتر مصدق در این جلسه شرکت کرد. آقایان جبهه ملی در آن جلسه میگویند: اگر رزمآرا از بین برود، آنها میتوانند نفت را ملی کنند. فدائیان اسلام میپذیرند، به شرط اینکه وقتی آقایان زمان امور را در دست گرفتند، احکام اسلام را اجرا کنند. آنها هم قبول میکنند. پس از این جلسه، فدائیان اسلام اعلام گردهمایی کردند و از مردم خواستند که در مسجد شاه جمع شوند. جبهه ملی هم اعلامیه میدهد و از مردم میخواهد در این گردهمایی شرکت کنند.
شما هم در آن گردهمایی شرکت داشتید؟
بله؛ من در بهمن 1329، نوجوانی بودم که تازه به تهران آمده بودم. خیلی خوب یادم هست که شهید عبدالحسین واحدی داشت سخنرانی میکرد که یکمرتبه وسط سخنرانیاش، اوباشی که رزمآرا فرستاده بود، شروع کردند به صلوات فرستادن! در آن جلسه واحدی فریاد زد: «رزمآرا برو، و الا روانهات میکنیم!» در هر حال در 16 اسفند سال 1329، رزمآرا توسط خلیل طهماسبی اعدام شد.
آثار این اعدام انقلابی چه بود؟
در شب 17 اسفند سال 1329، بهای سهام شرکت بریتیش پترولیوم انگلیس، 10 درصد سقوط کرد و تمام روزنامههای مهم اروپا نوشتند: مذهبیون ایران به خاطر ملی شدن نفت، رزمآرا را کشتند! روزنامه «نبرد ملت» وابسته به فدائیان اسلام نوشت: «رزمآرا به جهنم رفت و سایر خائنین هم به دنبال او رهسپار میشوند!» بعد از مرگ رزمآرا، نواب صفوی اعلامیه میدهد و تهدید میکند: «اگر خلیل طهماسبی آزاد نشود، دربار را بر سر شاه و خاندانش خراب خواهند کرد!». در روز 29 اسفند 1329، نفت در سراسر ایران ملی میشود. دکتر مصدق بعدها و درباره این رویداد، از روبهرو شدن با شهید نواب صفوی طفره میرود و میگوید: من با آزادی خلیل طهماسبی موافق نبودم؛ چون این کار را دخالت قوه مقننه در قوه قضائیه میدانستم! ایشان حتی ادعا کرد: «من نواب صفوی را نمیشناسم!...»، درحالیکه براساس اخبار روزنامههای جبهه ملی از قبیل: باختر امروز، شاهد و... اسناد آن دوره، کاملا مشخص است که جبهه ملی با فدائیان اسلام هماهنگ و کاملا در جریان قضیه بوده است. درهرحال مجلسی که به رزمآرا رأی اعتماد داد و استیضاح رزمآرا را رد کرد، اینک با دوران و حرکتی سرنوشتساز روبهرو شده و بهناچار نفت را ملی کرده بود! بیشک ملی شدن صنعت نفت، تا حد زیادی مرهون فداکاریهای فدائیان اسلام است وگرنه آقایان، به در بسته خورده بودند.
شاید یکی از زمینههای اختلافات بعدی فدائیان اسلام با جبهه ملی، تضاد میان آرمانگرایی دینی و ناسیونالیسم ایرانی بوده است. الان پس از سپری شدن چند دهه، دیدگاه شما درباره ناسیونالیسم چیست و آیا این رویکرد، در سرنوشت ملتها تأثیر مثبت هم داشته است؟
ناسیونالیسم میتواند نتیجه علاقه انسانها به خانه و کاشانه و دیارشان تلقی شود. در اسلام هم داریم که «حبالوطن من الایمان». پس ناسیونالیسم ذاتا پدیده بدی نیست، اما وقتی به صورت ایدئولوژی درمیآید، خطرناک میشود. کشورها وقتی با استعمار روبهرو میشوند، خودبهخود به طرف وطنخواهی میل میکنند. بعد از جنگ جهانی دوم، کشورهای تحت قیومیت انگلستان و فرانسه آزاد میشوند. طبیعتا اگر در این کشورها نهضتهای اسلامی بهوجود میآمدند، منافع غرب به خطر میافتاد؛ به همین دلیل به ناسیونالیسم دامن زدند و لذا حتی اگر رهبران ناسیونالیست خودشان هم نمیخواستند وابسته به غرب باشند، اما رشد ناسیونالیسم در جهت خواست استعمار بود؛ چون موجب تفرقه بین کشورها میشد. نمونه این تفرقهافکنیها را میتوان در ناسیونالیسم عربی و پانایرانیسم ایرانی مشاهده کرد؛ به همین دلیل ناسیونالیسم نتوانست استعمار را نفی کند، بلکه زمینههای رشد امپریالیسم غرب را فراهم کرد. به همین دلیل هم هست که نتیجه ناسیونالیسم رضاخانی و مصدقی با تمام تفاوتهایشان، سلطه هر چه بیشتر استعمار است و مصر هم پس از عبدالناصر، دربست دراختیار امپریالیسم قرار میگیرد.
بنابراین فرق است بین ناسیونالیسم به معنی وطندوستی و وطنپرستی؛ اینطور نیست؟
بله؛ وطندوستی از ایمان است و وطنپرستی کفر است! ملیگرایی زمانی مفید است که در محدوده منافع و تعیین حاکمیت یک ملت باشد، اما وقتی ایدئولوژی شد، خطرناک میشود و به شکل فاشیسم و نازیسم و امثالهم، دست به کشتار و ظلم میزند! چنین ناسیونالیسمی نه تنها استقلال و حاکمیت ملی را حفظ نمیکند، بلکه راهگشای استعمار میشود! به همین دلیل پس از عبدالناصر، انورسادات قرارداد کمپدیوید را امضا میکند!
به عنوان معترضه، در غیاب ناسیونالیسم، چاره کار ملتهای اسلامی را در چه میبینید؟
فقط آرمانگرایی اسلامی است که میتواند این کشورها را از سلطه قدرتهای سلطنتی و همچنین ابرقدرتها نجات بدهد. با اینکه وطندوستی و وطنخواهی پدیده ممدوحی است، اما امپریالیسم همواره از آن به نفع خود بهرهبرداری کرده است.
شهید نواب صفوی یکی از پیشگامان مخالفت با تأسیس حکومت غاصب اسرائیل بود. بیتردید این فقره نیز، مرتبط با افکار آرمانخواهانه و غیرناسیونالیستی وی بوده است؛ اینطور نیست؟
شهید نواب صفوی در سال 1329، هنگام تشکیل حکومت غاصب اسرائیل، علیه این رویداد سخنرانی کرد. ایشان یک آرمانگرای واقعی اسلامی ـ شیعی بود و فلسطین را جدای از جهان اسلام نمیدانست. او در واقع اسلاموطن بود نه ایرانوطن! به همین دلیل در مصاحبهای با یک روزنامه پاکستانی اعلام کرد: «ما به وطن با دیدگاهی عاطفی نگاه میکنیم، نه دیدگاه ایدئولوژیک. ایران را هم دوست داریم؛ چون یک کشور شیعی است. اما اگر روزی ملیت ما با آرمانهای اسلامی در تضاد قرار گرفت، قطعا طرف اسلام را خواهیم گرفت».
در موتمر اسلامی که در آذرماه 1332 در بیتالمقدس برگزار شد، بزرگانی چون مرحوم سید قطب، استاد محمود صباف، استاد حسن الخیبی از رهبران اخوانالمسلمین و سیدالحسینی مفتی اعظم سوریه حضور داشتند. همه آنها در سخنرانیهایشان، روی عربی بودن فلسطین تکیه میکنند، اما وقتی نواب صفوی سخنرانی میکند، میگوید: «اگر افتخار به عربیت باشد، من فرزند بهترین مرد عرب یعنی پیامبر اکرم(ص) هستم. اگر رسولالله(ص) را از عرب بگیرید، دیگر چیزی برای او باقی نمیماند!... حمله اسرائیل، در واقع حمله به سرزمین اسلامی فلسطین است...». این سخنرانی با استقبال پرشوری روبهرو میشود و سمت و سوی نگاه عربی به مسئله فلسطین را تغییر میدهد و به آن صبغه اسلامی میبخشد. مرحوم نواب تا وقتی هم که زنده بود، فلسطین را جزئی از حریم اسلام میدانست و میگفت: «تجاوز اسرائیل، تجاوز به حریم اسلام است، نه سرزمین عربی فلسطین!». پیروزیهای سالهای اخیر انتفاضه، حاصل چنین نگاهی است. فلسطین یک کشور اسلامی است و انتفاضه هم، با آرمان اسلامی میجنگد؛ به همین دلیل هم اسرائیل، دیگر شعارهای احمقانهای چون از فرات تا نیل را سر نمیدهد و حتی از دفاع از خودش هم عاجز مانده است. علت این است که شعارها و شیوه حرکتها، در فلسطین تغییر کرده و مسلمانان به فلسطین، به عنوان یک کشور اسلامی نگاه میکنند و نه کشورهای عربی. هم از این روی، امیدواریم انتفاضه هر چه زودتر پیروز شود و برادران فلسطینی ما بتوانند در سرزمین خود حکومتی اسلامی را بهوجود آورند.