امام خمینی در شامگاه 11 بهمن 1357 فرانسه را به مقصد تهران ترک کرد و در 12 بهمن وارد کشور شد. پیش از قطعی شدن حرکت امام، بسیاری از افراد و گروههای سیاسی از جمله حامیان محمدرضا پهلوی و رژیم امیدوار بودند که فرانسه مانع از خروج امام خمینی شود، اما این انتظار در عمل محقق نشد و امام به راحتی از فرانسه خارج شد. این در حالی بود که فرانسه یکی از متحدان غربی شاه بود و بعد از روی کار آمدن ژیسکار دستن نیز فصل جدیدی از روابط میان دو کشور آغاز شده بود؛ ازاینرو برای بسیاری این سؤال مطرح بود که چرا فرانسه از خروج امام خمینی جلوگیری نکرد؟ آیا به طور کلی فرانسه توانایی جلوگیری از خروج امام را داشت؟ پاسخ این سؤالات در ادامه این نوشته بررسی شده است.
تبعید امام به فرانسه و واکنش شاه و فرانسه
امام خمینی روز 12 مهر 1357، عراق را به مقصد کویت ترک کرد، اما دولت کویت مانع از ورود ایشان شد؛ گویا این اقدام در پی دستور محمدرضا پهلوی انجام میشد. در نهایت امام در 14 مهر وارد پاریس شد. ازآنجاکه فاصله این کشور با ایران نسبت به کشورهایی چون کویت بیشتر بود، از نظر شاه تهدید امام برای حکومت کمتر بود؛ چرا که اعلامیهها و نوارهای ضبطشده از صدای امام، دیرتر به دست مخالفان میرسید.
امام خمینی پس از انجام ملاقات عمومی روزانه و اقامه نماز جماعت ظهر و عصر، در حال بازگشت به محل اقامتشان در نوفل لوشاتو
درواقع محمدرضا پهلوی پس از آنکه عراقیها را واداشت که امام خمینی را «از عراق برانند و بعد هم فشارهایی به انگلستان و سایر کشورهای دوست (از جمله کویت که همسایه ایران است و از او خواسته شده بود تا احتمالا اگر لازم باشد او را از مرزهای خود دور کند) وارد آورد»، سرانجام از اینکه هواپیمای (امام خمینی در پاریس به زمین نشسته بود، احساس رضایت کرده بود. 1
ورود امام خمینی به فرانسه باعث شد عدهای تصور کنند که امام تحت کنترل فرانسه است و این کشور میتواند مانع از خروج ایشان از فرانسه شود، اما برخلاف این تصورات، فرانسه قادر به چنین اقدامی نبود؛ زیرا از یکسو به حتمی بودن پیروزی انقلاب اسلامی پی برده بود و از سوی دیگر، این اقدام برخلاف ایدئولوژی ادعایی این کشور، یعنی موازین دموکراسی، بود.
پیروزی انقلاب اسلامی حتمی است
فرانسه نیز مانند بسیاری از کشورهای غربی، تحولات سیاسی ایران را با دقت هر چه تمامتر زیر نظر قرار داده و براساس آن متوجه جدی بودن بحران سیاسی حکومت پهلوی شده بود؛ چنانکه در کنفرانس گوادلوپ که با حضور رهبران آمریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه تشکیل شد، ژیسکار دستن نسبت به سایر رهبران تأکید بیشتری بر اضمحلال قدرت پهلوی در ایران داشت. در این کنفرانس، رهبران هر سه کشور اروپایی اظهار عقیده کردند که دیگر به بقای رژیم پهلوی نمیتوان امید بست و جهان غرب باید هرچه زودتر با جانشین او کنار آید.
از راست به چپ: جیمز کالاهان (نخستوزیر انگلیس)، ژیسکاردستن (رئیسجمهور فرانسه)، جیمی کارتر (رئیسجمهور آمریکا)، و هلموت اشمیت (صدراعظم آلمان) در کنفرانس گوادلوپ (ژانویه 1979/ دی 1357)
بااینحال ژیسکار دستن در این مورد با قاطعیت بیشتری تأکید کرد که اگر محمدرضا پهلوی در ایران بماند و بیش از این در برابر انقلاب مقاومت کند، ایران با خطر جنگ داخلی روبهرو خواهد شد و این وضع ممکن است به بهرهبرداری کمونیستها و مداخله شوروی منجر شود.2 البته جالب است که برخی از افراد و نهادهای سیاسی و امنیتی فعال فرانسه در ایران خیلی پیشتر نیز وجود انقلاب در این کشور را پیشبینی کرده بودند.
سولیوان دراینباره در خاطرات خود آورده است: در سال 1356 و درحالیکه آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی وجود انقلاب در ایران را یک شوخی سیاسی تلقی میکردند، یک مقام اطلاعاتی سفارت فرانسه پیشبینی کرد که رژیم پهلوی در یک سال آینده سقوط خواهد کرد. اظهار نظر این مقام سفارت فرانسه خیلی زود در محافل دیپلماتیک تهران پخش شد و در میهمانیها و مراسمی که فرصت ملاقات برای دیپلماتهای خارجی دست داد این نظر موضوع بحث و گفتوگو قرار گرفت.3
سولیوان در این رابطه در خاطرات خود آورده است: در سال 1356 و درحالیکه آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی وجود انقلاب در ایران را یک شوخی سیاسی تلقی میکردند، یک مقام اطلاعاتی سفارت فرانسه پیشبینی کرد که رژیم پهلوی در یک سال آینده سقوط خواهد کرد. اظهار نظر این مقام سفارت فرانسه خیلی زود در محافل دیپلماتیک تهران پخش شد و در میهمانیها و مراسمی که فرصت ملاقات برای دیپلماتهای خارجی دست داد این نظر موضوع بحث و گفتوگو قرار گرفت
بر پایه این اطلاعات و شرایط، فرانسه آگاه بود در صورت ممانعت از خروج امام خمینی از این کشور یا ایجاد هر گونه مزاحمت سیاسی برای ایشان و نیروهای انقلابی، راهی از پیش نخواهد برد؛ چرا که پیروزی انقلاب ایران امری حتمی است و ممانعت از خروج امام خمینی میتواند عواقب سیاسی خطرناکی برای فرانسه داشته باشد. البته ناگفته نماند که به دلیل روابطی که ژیسکار دستن با ایران برقرار کرده بود و با تصور اینکه ورود امام خمینی به فرانسه به عنوان واقعهای سیاسی با برد زیاد تلقی نخواهد شد، در ابتدای امر بر آن شد که او را از هر نوع فعالیت سیاسی به دور نگهدارد و بر او تسلط یابد؛ بااینحال، با گذشت زمان و روشن شدن سیر تحولات ایران، ژیسکار دستن از سفیر خود در ایران گزارشهایی دریافت کرد مبنی بر اینکه رژیم در حال سرنگونی است؛ بنابراین، به مرور از کنترل خود بر تماسهای رسانهای آیتالله خمینی کاست، تا آنجا که نتیجه گرفت اصلا به نفع فرانسه نیست که مانعی بر سر راه فعالیتهای آیتالله خمینی در نوفل لوشاتو ایجاد کند.4
اشاره به این نکته نیز حائز اهمیت است که همزمان با مطرح شدن تصمیم امام خمینی به خروج از فرانسه، برخی از مقامات فرانسه از کنترل فرودگاه سخن گفتند؛ سخنانی که حاکی از چرخش فرانسه به سمت بختیار بود. لغو پروازهای ایرفرانس به ایران این معنا را داشت،5 اما در نهایت این طرح در حد همان سخن باقی ماند و هیچگاه جنبه اجرایی نیافت؛ زیرا اعمال این نوع اقدام، فارغ از عواقبی که برای فرانسه داشت، با روح آزادیخواهی و منشور ارزشهای دموکراتیکی که فرانسه ادعای آن را داشت نیز مغایر بود.
کنترل امام، با ارزشهای فرانسه مغایرت داشت
فرانسه خود را مهد آزادی جهان و ارزشهای دموکراتیک میداند و همواره این کشور را مدافع آزادیهای سیاسی معرفی کرده است. مطابق این ایدئولوژی، اگر فرانسه مانع از خروج امام از کشور میشد، از نظر سیاسی، با آسیبها و انتقادات فراوانی روبهرو میشد؛ تا جایی که وقتی ژیسکار دستن تصمیم گرفت مطابق دستورات محمدرضا پهلوی، امام خمینی را تحت کنترل کامل خود قرار دهد و حتی مانع از خروج ایشان از کشور شود، امام با انتقاد به این موضوع به ژیسکار دستن یادآور شد که این اقدامات برخلاف موازین دموکراسی است.
ایشان فرمودند: «ما فکر میکردیم که اینجا مثل عراق نیست. من هر کجا بروم حرفم را میزنم. من از فرودگاهی به فرودگاه دیگر و از شهری به شهر دیگر سفر میکنم تا به دنیا اعلام کنم که تمام ظالمان دنیا دستشان را در دست یکدیگر گذاشتهاند تا مردم جهان صدای ما مظلومان را نشنوند، ولی من صدای مردم دلیر ایران را به دنیا خواهم رساند؛ من به دنیا خواهم گفت که در ایران چه میگذرد».6
اجتماع خبرنگاران و علاقهمندان در برابر ساختمان محل سکونت امام خمینی در نوفل لوشاتو
این موضعگیری باعث شد پاریس خیلی زود به محل تجمع خبرنگاران و دوستداران واقعی امام خمینی تبدیل و کنترل اوضاع به کلی از دست فرانسه خارج شود. «روزنامهنگاران و نمایندگان رسانههای گروهی سراسر جهان نیز که مشتاق دیدار شخصیتی بودند که پایههای تخت سلطنت شاه را به لرزه درآورده بود، اقامتگاه آیتالله را محاصره کردند و نوفل لوشاتو برای چهار ماه مبدل به یکی از مهمترین مراکز خبری جهان و مرکز ثقل سیاست ایران گردید.»7
بر این اساس فرانسه با حضور خبرنگاران و روزنامهنگارانی محاصره شد که لحظه به لحظه اتفاقات پیرامون امام خمینی را رصد میکردند و در صورت مشاهده هر گونه محدودیتی برای ایشان، آن را به گوش جهانیان میرساندند؛ موضوعی که میتوانست وجهه سیاسی این کشور را مخدوش کند؛ ازاینرو سیر حوادث به گونهای پیش رفت که ژیسکار دستن اگر هم میخواست نمیتوانست اقدامی علیه امام خمینی انجام دهد.
این در حالی بود که به گفته برخی از منابع ژیسکار دستن باطنا تمایل داشت مطابق دستورات محمدرضا پهلوی عمل کند. دراینباره گفته شده است: «جهتگیری ژیسکار به این صورت بود که چنانچه دولت شاهنشاهی صراحتا از ما درخواست کند، ما آیتالله خمینی را اخراج خواهیم کرد، اما تا وقتی که در فرانسه است، ما واقعا فاقد امکاناتی هستیم که بتوانیم مانع سخن گفتن او شویم».8
12 بهمن 1357: امام خمینی در حال ورود به سالن فرودگاه مهرآباد تهران
سخن نهایی
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، برخی از حامیان محمدرضا پهلوی از خیانت و توطئه کشورهای غربی علیه شاه سخن گفتند. به اعتقاد آنان، کشورهای غربی از جمله آمریکا یا فرانسه میتوانستند با کنترل امام خمینی، مانع ورود ایشان به ایران شوند، اما بررسی واقعیت و اوضاع آن دوره به خوبی بیانگر ناتوانی این کشورها در هر گونه اقدام علیه امام خمینی و مردم انقلابی است. چنانکه گفته شده است، ژیسکار دستن مدتی بعد از ورود امام خمینی به فرانسه، به دستور محمدرضا پهلوی قصد داشت امام را از فرانسه اخراج کند، اما بعد از انتقاد برخی گروههای آزادیخواه، از تصمیم خود منصرف شد؛ ازهمینرو با گذشت زمان و تقویت موج هواداری از امام خمینی و انقلاب اسلامی، که دامنههای آن به محل اقامت امام نیز کشیده شده بود، ژیسکار دستن از هر گونه اقدامی علیه امام بازماند و با وجود آنکه همسو با شاه، به صدور مجوز خروج ایشان از فرانسه و سفرشان به ایران تمایلی نداشت، مجبور شد تسلیم خواست امام و مردم انقلابی شود.
پی نوشت:
1. احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1372، صص 72- 73.
2. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، از پایان جنگ جهانی دوم تا سقوط رژیم پهلوی، تهران، مؤلف، 1368، ص 319.
3. ویلیام سولیوان، ماموریت در ایران (خاطرات سولیوان)، تهران، نشر هفته، 1361، چ سوم، صص 100- 101.
4. احسان نراقی، همان، صص 77- 78.
5. رابرتهایزر، خاطرات ژنرالهایزر، مأموریت در تهران، ترجمه علیاکبر عبدالرشیدی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1365، ص 223.
6. صادق طباطبائی، خاطرات سیاسی اجتماعی؛ شکلگیری انقلاب اسلامی ایران، ج 3، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، چ سوم، ۱۳۹۲، ص 32.
7. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 318.
8. احسان نراقی، همان، ص 78.