جنابعالی در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، در صحنههای مهم و سرنوشتساز حضور داشتید. پیش از بهمنماه 1357، در کدام یک از راهپیماییهای شاخص مردم تهران شرکت کردید؟
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. بله؛ ترجیح میدهم که در آغاز این گفتوشنود، حوادث روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی را تا آن میزان که خودم در صحنه حضور داشتم، روایت و توصیف کنم. من در تظاهرات خونین روز 17 شهریور 1357 و راهپیمایی روزهای تاسوعا و عاشورا، شرکت داشتم. در روز فرار شاه (26 دی) به همراه برادرم، در میدان توپخانه، به دیگران کمک کردیم و مجسمه شاه را پایین انداختیم! آن روز مردم عکس شاه را از اسکناسهای هزارتومانی بیرون آورده بودند و به سربازها، گل هدیه میدادند! من در آن دوره، در هنگ «سپاهیان انقلاب» خدمت میکردم و مخفیانه، اعلامیههای حضرت امام را وارد پادگان میکردم و به در و دیوارها میزدم! این کار باعث شد که دانشجوها، علیه یگانهای ضد اغتشاش و رزمی ــ که در پادگان مستقر شده بودند ــ اعتصاب غذا کنند! نکته جالب این است که یگانهایی که از شهرستانها برای مقابله با مردم آمده بودند، نهایتا و بهاجبار از پادگان بیرون رفتند و اعتصاب شکسته شد و اوضاع، روال طبیعی پیدا کرد. من در پادگان، مسئول برق بودم که اتفاقات جالبی هم در این زمینه در پادگان رخ دادند.
شما در شب 22 بهمنماه و در درگیریهای اطراف پادگان خیابان جمالزاده، به جانبازی نایل شدید؛ ماجرا از چه قرار بود؟
در شب 21 بهمن، همافرها به حضور لشکر گارد در پادگان نیروی هوایی، اعتراض و گاردیها به آنها حمله کردند و عدهای را به شهادت رساندند. بعدا معلوم شد که زیر نظر مستشاران آمریکایی، قرار بود با هماهنگی لشکر گارد، نیروی زمینی و هوانیروز، کودتای سنگینی صورت بگیرد که حادثه پادگان نیروی هوایی و حمله گارد به آنجا، بخشی از طرح کودتا بوده است. آن شب مردم برای نجات همافرها، به سمت پادگان نیروی هوایی رفتند. درِ اسلحهخانهها به روی مردم باز شدند و مردم همگی مسلح شدند و کلانتریهای تهران یکی پس از دیگری سقوط کردند.
در شب 22 بهمن اعلام شد کسانی که کارت پایان خدمت دارند، به پادگان مراجعه کنند و برای مقابله با لشکر گارد، اسلحه بگیرند. ما هم رفتیم، ولی به ما اسلحه نرسید! صبح روز بعد، به پادگان عشرتآباد رفتیم. مردم مسلح به پادگان هجوم بردند و درگیریها، تا ساعت 2 بعد از ظهر طول کشید. بعد از تسخیر پادگان، از پنجره یکی از آسایشگاهها، پارچه سفیدی به علامت تسلیم بیرون آمد و مردم تیراندازی را قطع کردند! گروهکها در این معرکهها، به فکر جمعآوری اسلحه و مهمات برای خود بودند. ما متوجه شدیم و اسلحه و وسایلی را که میخواستند ببرند، از آنها گرفتیم و به خیابان ایران بردیم و به کمیته امام تحویل دادیم. بعد به بهارستان رفتیم و دیدیم نیروهای مستقر در آنجا هم، تسلیم شدهاند! از آنجا به باغ شاه رفتیم و دیدیم که درگیریها، در آنجا فروکش کردهاند! شاه در یکی دو ماه آخر سلطنت خود، بعضی از سران رژیم، مثل هویدا، نصیری، همایون و...، را دستگیر و زندانی کرده بود تا خشم عمومی را مهار کند. مردم میگفتند: آنها را در پادگان مرکز جمشیدیه، در انتهای خیابان جمالزاده زندانی کردهاند! تصمیم گرفتیم به آنجا برویم و مراقبت کنیم تا فرار نکنند! با کامیونی به سمت بلوار کشاورز رفتیم و ماشین را در ابتدای خیابان جمالزاده، رها کردیم و با بچههایی که مسلح بودند، به طرف پادگان رفتیم. حدود صدمتری مانده بود برسیم که درگیری شروع شد! بالاخره به هر زحمتی که بود، در پادگان را باز کردیم و وارد شدیم. ما پشت دیواره نیممتری حوض وسط پادگان، پناه گرفتیم و دیدیم که از ساختمان مقابل، تیراندازی میشود! یکی از همراهان ما، تیر خورد و من دیدم که زمین پر از خون شد! رفتم به او کمک کنم که خودم تیر خوردم و از هوش رفتم! 24 ساعت بعد، در بیمارستان امام خمینی به هوش آمدم و متوجه شدم که یک گلوله به شقیقه راستم خورده و از روی ابروی چپم، بیرون زده است! تا قبل از به هوش آمدن، نام مرا جزء شهدای آن حادثه ثبت کرده بودند. موقعی که میخواستند اجساد شهدا را از بیمارستان تخلیه کنند، متوجه میشوند که بدن من داغ است و مرا نجات میدهند! خانواده وقتی میبینند که به خانه برنگشتهام، در بیمارستانها دنبالم میگردند و بالاخره مرا پیدا میکنند. آنها ابتدا مرا به بیمارستان فارابی و سپس به بیمارستان نمازی شیراز بردند!
آن روزهای تاریخی، برای شما تداعیگر چه ویژگیها و معانیای است؟
آن روزها، ویژگیهای خاص و منحصربهفردی داشتند؛ اخلاص، ایثار، تبعیت تام از ولایت و رهبری و وحدت کلمه و رفتار، مهمترین ویژگیهای دورانی بودند که به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شدند. هرگاه به یاد آن روزها میافتم، ولایتپذیری مطلق مردم به یادم میآید که در حساسترین و دشوارترین لحظات، بدون ذرهای ترس و تردید، دستورات حضرت امام را اجرا میکردند و همین عامل، انقلاب را با کمترین هزینههای جانی، در مقایسه با انقلابهای دیگر دنیا، به پیروزی رساند! انقلاب اسلامی سبب شد انسانها به فطرت خود بازگردند و آنچه را به صورت بالقوه در ذات خود داشتند، به صورت بالفعل درآورند. ای کاش آن ویژگیها، دائم در زندگیهای فردی و اجتماعی ما باقی میماندند. احساسم این است که آن ارزشها و خصائص ایام آغازین انقلاب اسلامی، کمرنگ شدهاند. علتش هم این است که ما نتوانستیم زمینههای دائمی نگهداشتن آنها را در جامعه فراهم کنیم.
یکی از ویژگیهای مشترک مردم در روزهای اوج مبارزه با رژیم طاغوت، قدرت دشمنشناسی آنها بود. این مهارت و هنر باعث شده بود دشمن در هر لباسی که در صفوف آنها رخنه میکرد و میخواست تفرقه ایجاد کند، توسط انقلابیون شناسایی و توطئهاش خنثی شود، درحالیکه در شرایط کنونی، تفرقهافکنان توانستهاند در این قدرت و مهارت ملی، سستی ایجاد کنند!
از دیدگاه شما، چاره این معضل چیست؟
مهمترین اقدام این است که نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی، در شرایطی که دشمن دائم در حال رنگ عوض کردن و تلاش برای نفوذ در پیکره مردم است، مهارت ملیِ دشمنشناسی را در مردم تقویت کنند تا توطئه نفوذ ــ که خطرناکترین مسئله برای انقلاب اسلامی است ــ خنثی شود.
به نظر شما چه عواملی آفات انقلاب محسوب میشوند؟
به نظر من، دنیاطلبی و تجملگرایی خواص و مسئولان، که موجب فاصله گرفتن مردم و مسئولان از روحیات انقلابی و استکبارستیزی میشود، مهمترین آفت انقلاب است. چون تجملگرایی، خود سرچشمه پدید آمدن آفات دیگری چون سستی در راه ادای وظیفه و ایجاد رخنه در وحدت ملی است. با تجملگرایی، عقاید سست و گامها متزلزل میشوند.
چگونه میتوان به طریق انقلاب اسلامی تداوم بخشید و اصول و ارزشهای آن را همچنان حفظ کرد؟
ما در انقلاب و جنگ تحمیلی، تجربه و سرمایه بزرگی را بهدست آوردهایم و آن هم این است که در هیچ شرایطی، به بیگانگان اعتماد نکنیم و از نیرنگهای آنها غافل نشویم؛ همچنین در انقلاب و جنگ بود که ارزش و جایگاه رهبری و ولایت فقیه در ایجاد وحدت ملی و پیروزی، مشخصتر شد. از همین روست که دشمن بیش از هر عاملی، به این عامل وحدتبخش حمله میکند؛ لذا بهترین راه تداوم انقلاب، استمرار خط رهبری و ولایت فقیه است. انقلاب برای ادامه، نیازمند ایثار و فداکاری آحاد مردم است.