رضاخان، از زمان کودتای 1299 تا رسیدن به سلطنت، از هر فرصتی برای افزایش قدرت خود و سرکوب مخالفانش استفاده کرد. یکی از این فرصتها، قتل رابرت ویتنی ایمبری بود که رضاخان از آن به عنوان سکوی پرتاب خود استفاده کرد، اما چگونه یک قتل به کمک رضاخان آمد؟
مرگ ایمبری چگونه بر معادلات قدرت در ایران اثر گذاشت؟
قتلی که سکوی پرش رضاخان شد
29 بهمن 1399 ساعت 14:22
مولف : سیدمحسن موسویزاده
رضاخان، از زمان کودتای 1299 تا رسیدن به سلطنت، از هر فرصتی برای افزایش قدرت خود و سرکوب مخالفانش استفاده کرد. یکی از این فرصتها، قتل رابرت ویتنی ایمبری بود که رضاخان از آن به عنوان سکوی پرتاب خود استفاده کرد، اما چگونه یک قتل به کمک رضاخان آمد؟
رضاخان، از زمانی که با حمایت و پشتیانی دولت انگلیس در 3 اسفند 1299 کودتا کرد تا زمان رسیدن به سلطنت، از هر فرصتی برای افزایش قدرت خود و سرکوب مخالفانش استفاده میکرد. در این میان یکی از حوادثی که وی درصدد برآمد از آن به این منظور استفاده کند ماجرای قتل رابرت ویتنی ایمبری، نایب کنسول سفارت آمریکا در تهران، بود. در این نوشتار، پس از شرح حادثهای که به قتل این آمریکایی منجر شد، این مسئله که رضاخان چگونه از این قتل برای سرکوب مخالفانش استفاده کرد بررسی شده است.
در شرایطی که انقلاب کمونیستی در شوروی و درگیریهای داخلی ناشی از آن سبب تضعیف موقت سیاستهای استعماری این کشور شده بود، همچنان دولت انگلیس، از طریق دولتمردان نزدیک به خود و کمپانیهای نفتیاش سعی میکرد سیاستهای استثماریاش را در ایران ادامه دهد. در این زمان، برخی دولتمردان بیتوجه به ماهیت استعماری حکومت آمریکا تصور میکردند که اگر پای کمپانیهای نفتی آمریکایی را به ایران باز کنند، میتوانند امتیازهای بیشتری از این کشور دریافت کنند. کمپانیهای نفتی انگلیس که از ظهور شریک جدید ناراضی بودند، درصدد برآمدند با استفاده از عوامل دستنشانده خود مانع ورود آمریکاییها به صنعت نفت ایران شوند. براین اساس در بحبوحه مذاکرات طرفهای ایرانی و آمریکایی ماجرای قتل ایمبری رخ داد.
در روزهایی که دولت ایران در انتظار اخذ نتیجه اقدامات سینکلر، کمپانی نفتی آمریکا، بود، شایع شد که سقاخانهای واقع در خیابان شیخ هادی تهران معجزه کرده و حتی کوری را شفا داده است؛ بنابراین مردم و دستههای سینهزن از همه سوی شهر در آنجا گرد میآمدند و از آب آنجا برای تبرک استفاده میکردند. حس کنجکاوی ایمبری، او را بر آن داشت از سقاخانه و اجتماع مردم عکس بردارد، اما گروههای بسیاری که در آنجا بودند به دلایل مختلف ازجمله اینکه عکس زنهای نامحرم گرفته میشود، اجازه عکسبرداری به او نمیدادند.1 اما ایمبری به این کار اصرار ورزید. اصراریهای او اوضاع را بحرانیتر کرد و سبب تحریک مردم شد. درنهایت او چون نتوانست عکس بگیرد، سوار درشکه شد تا برگردد. در همین زمان ناگهان زمزمهای در میان جمعیت پیچید و کسانی گفتند که فرنگی زهر در آب ریخته و حتی عکسبرداری کرده است. در این هنگام مردم با سنگ و چوب و چاقو به درشکه حمله کردند، اما ایمبری سوار بر درشکه فرار کرد.2 بر اساس نوشته مخبرالسلطنه، مردم با تعقیب او به درشکهاش رسیدند و ایمبری را مورد ضرب و شتم قرار دادند. مأموران نظمیه او را که بر اثر کتکهای مردم مجروح شده بود، در درشکه انداختند و به بیمارستان بردند. بااینحال حملهکنندگان او را تعقیب کردند و وارد بیمارستان نظمیه شدند و او را به قتل رساندند.3
رابرت ایمبری
ملکالشعرای بهار درباره این ماجرا نوشته است: «روزنامهها طوری قضیه را نوشتند که پلیس و نیروی نظمیه از ساعت اول از ایمبری حمایت کردهاند و مردم، پلیس و قوای تأمینه را زدهاند. فورا حقیقت امر در پایتخت مطابق واقع شایع گردید. همه گفتند که این توطئه مخصوصا چیده شده و به نظامی و پاسبان سپرده شد که دخالت نکنند، ولی آنها برخلاف تصور دخالت کردند، ولی علیه قونسول. از همه عجیبتر آنکه نظامیان دم میدان مشق با مردمی که به مریضخانه شهربانی ریختند و ایمبری را کتک زدند، همدست بودند و پلیس یک تیر هم در این غوغا خالی نکرد».4
به دنبال کشته شدن ایمبری، رضاخان با صحنهسازی سیاسی کوشید حداکثر بهرهبرداری را برای تقویت خویش و تضعیف روحانیان و مخالفانش به عمل آورد. باآنکه در آن زمان قراین، از مداخله ارتش در قتل ایمبری حکایت میکرد، رضاخان با این دستاویز اعلام حکومتنظامی کرد، مخالفان را به زندان انداخت و مطبوعات و روحانیت را در موضع دفاعی قرار داد.5
از بعد بینالمللی نیز، رضاخان از قتل ایمبری و پیامدهای آن بهرههای فراوانی گرفت. او در مطبوعات خارجی با هدف پیشبرد برنامههای خود، چهره مخالفان را بهمثابه یک جریان ارتجاعی، خرافهپرست، واپسگرا و ضد غرب ترسیم کرد که در برابر اصلاحاتش مانعتراشی میکنند
در آن زمان جراید و اکثریت مجلس که طرفدار رضاخان بودند، از این مسئله برای حمله به مخالفان رضاخان استفاده کردند. قبل از اینکه دولت تحقیق کند و محرک ماجرا را شناسایی کند، جراید و نمایندگان اکثریت گناه را به گردن شهید مدرس و دوستانش انداختند. جراید اقلیت را هم یکییکی توقیف کردند و مدیران جراید در مجلس متحصن بودند و اکثریت اجازه نمیداد اقلیت در مجلس صحبت کند. حکومتنظامی به ریاست سرتیپ مرتضیخان (یزدانپناه) دایر شد. سایه مخوف ترور و تهدید مثل کابوس عظیمی بر روی شهر تهران افتاد. نمایندگان اقلیت بدین سبب که مجلس نسبت به آنان تعدی و اجحاف کرده و بزرگترین حق نمایندگی را که آزادی در نطق و حق اعتراض به کارهای دولت باشد، زیر پا گذاشته است، از حضور در جلسات مجلس خودداری کردند.6
آیتالله سیدحسن مدرس به اتفاق فرزندش عبدالباقی در منزل
شماره آرشیو: 3773-1ع
از بعد بینالمللی نیز، رضاخان از قتل ایمبری و پیامدهای آن بهرههای فراوانی گرفت. او در مطبوعات خارجی با هدف پیشبرد برنامههای خود، چهره مخالفان را بهمثابه یک جریان ارتجاعی، خرافهپرست، واپسگرا و ضد غرب ترسیم کرد که در برابر اصلاحتش مانعتراشی میکنند. چنانکه روند تحولات نشان داد، این تبلیغات تأثیر مطلوبی برای او در محافل سیاسی کشورهای خارجی گذاشت. به گفته همایون کاتوزیان، حامیان داخلی و خارجی رضاخان ازجمله رادیو مسکو، ماجرای قتل ایمبری را توطئه مخالفان ارتجاعی فئودال او توصیف کردند. رضاخان نیز با برقراری حکومتنظامی، آزادی مطبوعات را بیشتر محدود کرد.7
در رابطه با قتل ایمبری برای بیست نفر حکم صادر شد و سه جوان ۲۱، ۱۴ و ۱۷ساله به اعدام محکوم شدند. همچنین ایران ناچار شد مبلغ شصتهزار دلار به همسر ایمبری بپردازد که با اعتراض او، ۲۵ هزار دلار دیگر نیز پرداخت شد. دولت آمریکا نیز برای هزینههای حمل جسد به واشنگتن مبلغ ۱۱۰ هزار دلار دریافت کرد. رضاخان برای بهرهبرداری کافی از این وضعیت، تا جای ممکن با آمریکاییها و بازماندگان ایمبری همکاری کرد تا نشان دهد که ایران با حکومت او سرزمین امنتری خواهد بود.8
مخالفان رضاخان وقتی که متوجه استراتژی او برای قبضه قدرت شدند، استیضاح او را در دستور کار قرار دادند. در مرداد 1303، لایحهای که شخص نخستوزیر را به علت قیام و اقدام بر ضد قانون اساسی مشروطه استیضاح میکرد به مجلس تقدیم شد. در روز استیضاح، نظامیان پیرامون مجلس جمع شدند و افرادی هم با چوب و چماق و چاقو منتظر ورود نمایندگان مخالف رضاخان بودند. این افراد به شهید مدرس، حائری و کازرونی حمله کردند و زیر ضربههای مشت و چوب خود قرار دادند. در نهایت رضاخان با ارعاب مخالفان و از طریق طرفدارانش در مجلس، استیضاح را ملغی کرد.9
شهید آیتالله مدرس، ابوالحسن حائریزاده، علی کازرونی، محمدتقی بهار و جمعی دیگر از نمایندگان دوره پنجم مجلس شورای ملی
شماره آرشیو: 989-8ع
همچنین دولت آمریکا به مناسبت قتل ماژور ایمبری، مذاکرات نفتی خود با ایران را که در مراحل نهایی توافق بود، پایان داد؛ درنتیجه ایران باز هم بهصورت تولیدکننده انحصاری نفت برای انگلستان باقی ماند. در آن زمان، آمریکاییها بهانه آوردند که درجایی که اتباع خارجه مصونیت جانی نداشته باشند، نمیتوان نفت استخراج کرد. آن زمان دولت ایران حتی حاضر شد ماده مربوط به وام دهمیلیون دلاری را از شرایط امتیاز بردارد، اما کمپانی سینکلر بازهم امتیاز را رد کرد و ترجیح داد که در خصوص استخراج نفت با ایران قراردادی منعقد نکند.10
بررسی واقعه کشته شدن ایمبری نشان میدهد که رضاخان از این ماجرا نهایت استفاده را برای افزایش قدرت و سرکوب مخالفانش کرد. او کوشید راه دستیابی خود به حکومت را هموار کند؛ ازاینرو ایجاد حکومتنظامی و جو اختناق را در دستور کار خود قرار داد. او در این ماجرا سعی کرد به مردم و طرفهای خارجی این فکر را القا کند که اگر از حکومت کنار برود، ایران دچار ناامنی خواهد شد؛ ازاینرو بهترین راه حفظ امنیت، تداوم قدرت اوست. همچنین این ماجرا سبب تحکیم موقعیت انگلیس در حوزه نفت ایران شد. با توجه به اینکه رضاخان با همکاری انگلیسیها کودتا کرده و به قدرت رسیده بود، این مسئله همان زمان هم سبب شد بسیاری در پشت این ماجرا دستهای پنهان دولت بریتانیا و خوشخدمتی برای حفظ منافع این کشور را ببینند.
پی نوشت:
1. مجتبی زاده محمدی، لومپنها در سیاست عصر پهلوی، تهران، نشر مرکز، چ سوم، 1392، ص 76.
2. همان، ص 77.
3. مخبرالسلطنه هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، کتابفروشی زوار، چ دوم، 1344، ص 363.
4. ملکالشعرا بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، ج 2، تهران، امیرکبیر، 1363، ص 120.
5. جان فوران، مقاومت شکننده؛ تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات رسا، چ نهم، ص 306.
6. ملکالشعرا بهار، همان، صص 126-129.
7. محمدعلی کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی، کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چ بیستم، 1393، ص 134.
8. »قتل پرحاشیه یک آمریکایی»، دنیای اقتصاد، 14 آبان 1397، قابل دسترس در:
donya-e-eqtesad.com
9. مجتبی زاده محمدی، همان، ص 78.
10. سحر فریدونی، «نفت شمال و تأثیر آن بر روابط خارجی در دوره رضاشاه»، فصلنامه پارسه، ش 24 (بهار و تابستان 1394)، ص 140.
کد مطلب: 19594