نیکی کدی بر آن است که اگرچه نظر عمومی ایرانیان از گذشته تاکنون بر این بوده است که کودتا را انگلیسیها مهندسی کردهاند، با این حال شواهد تاریخی نشان میدهد که در طراحی کودتا فقط برخی از نمایندگان محلی انگلیس به صورت غیر مستقیم دخالت داشتهاند و وزارت امورخارجه انگلستان و یا سفارت آن کشور در ایران و در کل حکومت مرکزی بریتانیا نقش و دخالتی در طراحی کودتا نداشته است.
یکی از مهمترین تحولات تاریخ معاصر ایران در ارتباط با نقش بیگانگان در سیستم سیاسی کشور، واقعه کودتای اسفند 1299 است. در این ارتباط، کارشناسان و مورخان داخلی و خارجی زیادی نقش انگلستان در کودتا را تایید کردهاند. اما در این میان برخی از مورخان همچون نیکی کِدی مورخ آمریکایی در کتاب «ایران دوران قاجار و برآمدن رضاخان» بر این اعتقاد است که در کودتای سال 1299 انگلستان نقش آنچنانی نداشته است. در این نوشتار قصد داریم ابتدا علت این نظریه نیکی کِدی را بررسی و سپس به نقد آن بنشینیم و عوامل نشان دهنده دخالت انگلستان در کودتا را بیان کنیم.
نظریه نیکی کِدی: عدم دخالت سفارت انگلستان در کودتا
کِدی معتقد است ایران در انتهای دوران سلسله قاجار بر اثر عملیات نظامی زمان جنگ با روسها و شورشها و تباهی اقتصادی در بسیاری از مناطق، از هم گسیخته و ویران شده بود. در این میان نخبگان سیاسی قدیمی، هیچ رهبر مقتدر یا فسادناپذیری به صحنه نیاورده بودند و شاه ضعیف و نامحبوب بود. به اعتقاد کِدی در چنین شرایطی، بسیاری از ایرانیان حکومتی میخواستند که قدرت کافی برای ایجاد تمرکز، فرمانروایی کارآمد، و اجرای اصلاحات عمده داشته باشد و در ادامه چنین حکومتی به دنبال کودتای فوریه 1921 (اسفند 1299)شکل گرفت. در انتها کِدی پس از اینکه این عوامل را زمینه ساز و فراهم کننده نیاز به کودتا در جامعه برمیشمارد، بیان میکند نظر عمومی ایرانیان از گذشته تاکنون بر این بوده است که کودتا را انگلیسیها مهندسی کردهاند، حال شواهد تاریخی نشان میدهد که در طراحی کودتا فقط برخی از نمایندگان محلی انگلیس به صورت غیر مستقیم دخالت داشتهاند و وزارت امورخارجه انگلستان و یا سفارت آن کشور در ایران و در کل حکومت مرکزی بریتانیا نقش و دخالتی در طراحی کودتا نداشته است.1 در ادامه به نقد این نظریه نیکی کِدی مینشینیم و انگیزه و واقعیتهای تاریخی را در اثبات نقش وزارت امورخارجه و سفارت بریتانیا در کودتا 1299 میآوریم.
1) انگیزه انگلیس از کودتا
به اولین موضوعی که باید جواب داد این است که چرا دولت وقت انگلیس قصد کودتا داشت و یا چه منفعتی از این اقدام میبرد؟ برای پاسخ به این سوال باید گفت که وضع سیاسی ایران در پایان سال 1299 بسیار پیچیده بود. نهضتهای آزادیبخش در نقاط مختلف توسعه مییافتند و قرارداد 1919، از هر جهت مورد تهاجم قرار گرفته و انگلستان با تمام علاقهای که به آن داشت از تصویب آن توسط مجلس ایران مایوس شده بود. اصولاً وضع طوری بود که کسی در ایران جرأت حمایت از آن را نداشت. در این هنگام دولت بریتانیا توانسته بود از فنلاند، کشورهای بالتیک، لهستان، رومانی، و ترکیه تا مرز ایران، رژیمهای دیکتاتوری نظامی را تقویت و یا روی کار بیاورد و یک «کمربند ایمن» پیرامون روسیه ایجاد کند تا از نفوذ کمونیسم به اروپای غربی جلوگیری کرده باشد. اما دیوار پیرامون شوروی از جانب ایران باز مانده بود و در این میان قرارداد 1919 وثوقالدوله، نیز که میبایست این دیوار را سد کند، با مخالفت همه روبهرو شده بود. بعد از استعفای وثوقالدوله طرفدار انگلیس نیز به کل کنترل اوضاع ایران از دست انگلیسیها خارج شده و از تحولات اوضاع کشور ناراضی بودند.2 این عوامل همگی باعث شد در آغاز سال 1920 میلادی انگلستان به فکر تدارک کودتا بیفتد، تا حکومت نیرومندی را در ایران برقرار و منافع خود را تامین کند.
جمعی از نیروهای پلیس جنوب به فرماندهی افسران انگلیسی
شماره آرشیو: 5672-1ع
2) اخراج افسران روسی توسط وزارت امورخارجه انگلستان
بعد از استعفای وثوقالدوله و تزلزل در اجرای قراداد 1919، دولت بریتانیا یادداشت شدیدالحنی برای حکومت ایران فرستاد و متذکر شد که نکات زیر باید فوراً به مرحله اجرا درآید:
الف) قزاقخانه ایران باید تحت نظارت و فرماندهی مأمورین انگلیسی قرار گیرد.
ب) اگر دولت ایران کمک مالی بخواهد این کمک به شرطی پرداخت خواهد شد که دست دوستی به طرف دولت بریتانیا دراز کند.3
یادداشت دولت بریتانیا در حقیقت روح و خلاصه قرارداد 1919 بود ولی روشن نبود دولت انگلیس پس از خروج حریف خود یعنی روسیه، از صحنه سیاست ایران چه منظوری دارد. در واقع این امر تهیه مقدمات کودتا در ایران بود. نخست جایگزین کردن افسران قزاق ایرانی به جای افسران روسی و سپس انتخاب یکی از آنان برای فرماندهی نیرویی که میبایست نقشه کودتا را به انجام برساند. در انتها بر اثر مساعی نورمن وزیرمختار بریتانیا در تهران، شاه با بی میلی فراوان حاضر شد به برکناری آن افسران روسی تن دهد.4
یکی از شواهدی که نشان از دست داشتن سفارت بریتانیا در کودتا داشت تلگراف مورخ 22 بهمن 1299 وزیرمختار انگلیس به وزیرخارجه آن کشور است که فقط ده روز قبل از کودتا مخابره شده و از تغییر بنیادی در اوضاع ایران حکایت میکند. در این تلگراف آمده است: « فقط یک رئیسالوزراء مرتجع و نیرومند که بتواند مخالفان را تهدید و ترغیب کند شاید قادر باشد علیرغم مخالفت مردم مجلس را تشکیل بدهد.»
3) آشنا شدن عوامل کودتا توسط سفارت انگلیس
در ادامه اخراج افسران روس، سفارت انگلیس در تهران با رجال وابسته و عناصر طرفدار انگلیس که میتوانستند در این دگرگونی و تشکیل یک حکومت دلخواه نقشی ایفا کنند وارد مذاکره شد. یکی از این افراد سیدضیاءالدین طباطبائی روزنامهنگار طرفدار انگلیس و دیگری رضاخان افسر لشکر قزاقهای ایران بود. آنچه مسلم است «نورمن» وزیرمختار انگلیس در تهران پس از آگاهی از اقدامات آیرونساید فرمانده نیروهای انگلیس در ایران و یافتن نظامی مورد نظر برای انجام کودتا، سیدضیاء را به سراغ رضاخان میفرستد و مقدمات آشنایی آنها را فراهم میکند و در ادامه رضاخان که با توصیه و تلاش انگلیسیها به فرماندهی دیویزیون قزاق رسیده بود، با اطمینان از حمایت انگلیسیها، رهبری کودتا را به دست میگیرد و با نیرویی که در شرایط عادی قادر به تسخیر پایتخت و در دست گرفتن قدرت نبوده است راهی تهران میشود.5
ادموند آیرونساید
4) با خبر بودن سفارت انگلیس از کودتا
یکی دیگر از شواهدی که نشان از دست داشتن سفارت بریتانیا در کودتا داشت تلگراف مورخ 11 فوریه(22 بهمن 1299) وزیرمختار انگلیس به وزیرخارجه آن کشور است که فقط ده روز قبل از کودتا مخابره شده و از تغییر بنیادی در اوضاع ایران حکایت میکند. در این تلگراف آمده است: «ایران مدت یکماه است که دولت ندارد. سپهدار نتوانسته است دولتی تشکیل بدهد که مورد قبول و تایید شاه و دولت انگلستان باشد و تصور هم نمیرود که شخص دیگری بتواند دولتی تشکیل بدهد که طبق دستور شما حاضر باشد فوراً مجلس را تشکیل بدهد و قرارداد انگلیس و ایران را به مجلس تقدیم دارد... فقط یک رئیسالوزراء مرتجع و نیرومند که بتواند مخالفان را تهدید و ترغیب کند شاید قادر باشد علیرغم مخالفت مردم مجلس را تشکیل بدهد.»6 بدین ترتیب سفارت بریتانیا در تهران و مشخصاً وزیرمختار نورمن، از «آشوب» قریب الوقوع خبر میداد. همین نکته نشان میدهد بخشی از تیم سفارت بریتانیا در تهران از حوادث آتی کشور که با کودتای سوم اسفند به اوج خود رسید، آگاه بودند و حتی در آن سهم و دخالتی انکارناپذیر داشتند.7
سیدضیاءالدین طباطبائی، نخستوزیر و وزیر داخله، به اتفاق جمعی از همکاران خود در ایام کودتای 1299
شماره آرشیو: 1784-1ع
5) مهیا شدن بستر کودتا با ترساندن شاه و مردم، توسط سفارت انگلیس
همچنین در واپسین ماههای منتهی به کودتا، بانک شاهنشاهی- ابزار تسلط مالی انگلیس بر ایران- از مردم خواست به شعب بانک مراجعه کنند و امانتهای خویش را باز پس گیرند؛ و نیز اسکناسهایی را که دریافت کردهاند برگردانند و به جای آن نقره دریافت نمایند. سفارت بریتانیا با این کار این ترس را دامن میزد که با بیرون رفتن انگلیسیها از ایران، بلشویکها به پایتخت یورش خواهند آورد و سامان سیاسی کشور متلاشی خواهد گردید.8 این آشوبها و تنشها در جامعه، بدین منظور دامن زده میشد تا رویکرد جدید نظامی بریتانیا مبنی بر ضرورت استقرار مرد قدرتمند را توجیه نماید. به عبارت بهتر در پرتو وحشت از شبح کمونیسم، استقرار دولتی نظامی بهترین بدیل وضع موجود تلقی میشد که این رویکرد بیش از همه از سوی وزارت مستعمرات، وزارت دریاداری، نایبالسلطنه هندوستان و خزانهداری بریتانیا در دستور کار قرار گرفته بود.9 حقیقت این است که پیش از کودتا بحث ترس شاه همیشه عنوان میگردید و تخم ترس از کمونیسم را خود انگلیسیها در قلب شاه میکاشتند. سرانجام در آستانه کودتا اوضاع اجتماعی به صورتی پیش رفت که زمینهها را از هر نظر برای رسیدن بریتانیاییها به اهداف از پیش تعیین شده خود فراهم نمود.
6) خارج کردن متحصصان خارجی، توسط سفارت انگلیس
در این اوضاع و احوال برای آنکه نقشه انگلیس با سهولت بهتری به اجرا در آید، نیاز بود تا متخصصان خارجی از ایران خارج شده تا مبادا اسباب زحمتی برای آنها ایجاد کنند. برای درک بهتر این قسمت از بسترسازی کودتا، گوشههایی از خاطرات دکتر «لوسوئور» فرانسوی را که در روزهای کودتا در تهران بوده است نقل میکنیم:
از روزهای اول سال 1921(زمستان 1299) سفارت انگلیس، به عنوان پیشبینی از حوادثی که فقط این هیأت از آنها خبر داشت از گروههای اروپایی مقیم تهران خواست تا ایران را ترک کنند. بهانهای که آورده میشد پیشروی قریب الوقوع بلشویکها به سوی ایران بود. انگلیسیها حداکثر تا یکماه تسهیلات لازم را برای خارج شدن از ایران را فراهم میکردند... آنها میخواهند قرارداد 1919 را عملاً در ایران اجرا کنند. آنها میخواهند مشاورین خارجی و کارشناسان سوئدی و نروژی را در موقعی که وجودشان در دستگاههای دولتی خیلی برای ایران مفید است از ایران برانند و بعد از اینکه از ایران رفتند خود انگلیسیها جانشین آنها بشوند... در واقع آنها میخواستند که میدان در برابرشان خالی باشد و تمامی صاحب منصبان اروپایی را از صحنه دور کنند تا در هنگام وقوع حوادثی که در حال تدارک آنها بودند از اقدام به کنترلی که ممکن بود اسباب زحمت بشود، جلوگیری کنند. 10
فرجام
در انتها میتوان ذکر کرد که با توجه به انگیزه انگلیس و موارد ذکر شده بالا به قطعیت میتوان از نقش سفارت بریتانیا در کودتا 1299 صحبت کرد و بیان دخالت نداشتن انگلیس در کودتا توسط نیکی کِدی دور از واقعیت است.
پی نوشت:
1.نیکی آر. کِدی، ایران دوران قاجار و برآمدن رضاخان، ترجمه: مهدی حقیقتخواه، تهران، انتشارات ققنوس، 1381، ص135- 153.
2.علیرضا امینی، تحولات سیاسی اجتماعی ایران؛ از قاجاریه تا رضا شاه، تهران، نشر قومس، 1395، ص 227.
3.باقر عاقلی، نخست وزیران ایران، تهران، جاویدان، 1370، ص 272.
4.محمود طلوعی، پدر و پسر؛ ناگفتهها از زندگی و روزگار پهلویها، تهران، نشر علم، 1386، ص 40.
5.اسماعیل رزمآسا، قضاوت تاریخ، تهران، نشر علم، 1377، ص143.
6.محمود طلوعی، همان، ص 53.
7.حسین آبادیان، تاریخ سیاسی ایران معاصر؛ بسترهای تاسیس سلطنت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، ص 22.
8.ا.س. ملیکف، استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران، ترجمه سیروس ایزدی، تهران: کتابهای جیبی، 1358، ص 30.
9.حسین آبادیان، همان، ص 23.
10.محمود طلوعی، همان، ص 70-71.