در سالهای اخیر توسط برخی عناصر داخلی، این نکته درباره کودتای 3 اسفند 1299 مطرح شده که: این کودتا انگلیسی نبوده است! اسنادی که نشان میدهد انگلیسیها، هم در کشف رضاخان و هم در تدارک کودتا، دخیل بودهاند، کداماند؟
بسمالله الرحمن الرحیم. برای اثبات این موضوع، نیاز چندانی به ارائه سند نیست و با اندکی مطالعه درباره تاریخ معاصر ایران، درمییابیم که انگلیس و روسیه از سالهای دور، برای تسلط بر ایران با یکدیگر رقابت میکردند. انگلیسیها در آن دوران، قدرت مسلط دنیا بودند و با زدوبندهایی با مقامات دولتی ایران، توانسته بودند قراردادهایی را با آنها امضا کنند، اما مردم ایران در قرارداد تنباکو و رویتر و بعدها قرارداد 1919، علیه این اقدامات قیام کردند و در واقع، تودهنی محکمی به انگلستان زدند. انگلیسیها هرگز این تحقیر را از یاد نبردند و بعدها با حمایت از رضاخان و کودتای 3 اسفند 1299، در واقع از ملت ایران انتقام گرفتند! انگلیسیها خیلی خوب میدانستند که اگر نهضت مشروطه به ثمر برسد و قانون بر کشور ایران حاکم شود، همه برنامههایشان به هم میریزد؛ لذا از همان زمان سعی کردند کشور را دچار هرجومرج کنند تا بتوانند از دولت مرکزی، امتیازاتی بگیرند و به بهانه مقابله با هرجومرج، حضور نظامی خود را در ایران تثبیت کنند. به همین دلیل سوای بحث پلیس جنوب، هرج و مرجی را که در مرزها وجود داشت، به داخل و مرکز کشور کشاندند و زمینههای کودتا را فراهم کردند. با به هم خوردن نظم عمومی و اغتشاش در سراسر کشور، حتی مشروطهخواهان دوآتشه هم، خواهان به قول خودشان «استبداد منور» شدند. با توجه به اینکه روسیه پس از انقلاب اکتبر 1917، با مسائل داخلی خودش دست به گریبان بود، طبیعتا انگلیسیها در ایران، فعال مایشاء شدند. آنها سالهای سال تلاش کرده بودند بر ایران مسلط شوند و این بهترین موقعیت بود.
و اما اینکه گفتید آیا سندی هم وجود دارد؟ مهمترین اسناد، گزارشهای آیرونساید است به وزارت خارجه که در آنها مینویسد که برای تحقق اهداف انگلیس در ایران، چه کارهایی را انجام داده است.
انگلیسیها در قضیه کودتا خیلی زیرکانه و حتی مخفیانه عمل کردند. اینطور نیست؟
همین طور است. آنها نمیخواستند همسایه شمالی ایران، یعنی روسیه را حساس کنند! درست است که روسیه عملا از عرصه رقابت کنار کشیده بود، اما این طور نبود که مسائل ایران برایش مهم نباشد. انگلیسیها در آن دوره، همچنین نمیخواهند آمریکاییها را هم حساس کنند؛ به همین دلیل تاریخ اولین گزارشی که سفارت آمریکا در تهران به واشنگتن مخابره میکند، چهارماه پس از کودتاست! سفارت آمریکا در گزارش خود مینویسد: «کاملا مشخص است که عامل کودتا، حتی در دورانی هم که یک قزاق دونپایه بوده، جاسوس و مخبر انگلیسیها بوده است!». این را آمریکاییها، بهصراحت در گزارشهای خود میآورند. هرچند در آن زمان آمریکاییها در موقعیتی نبودند که با انگلیسیها چالش داشته باشند، اما در عین حال، خود را رقیب آنها میدانستند و نسبت به رفتارشان حساس بودند.
ظاهرا و بر اساس اسناد، جناحهای درون حاکمیت انگلستان، در مورد کودتا با یکدیگر اختلاف نظر داشتند. برخی ادعا میکنند که وزارت خارجه و سفیر انگلستان از این کودتا خبر نداشتند و جریان دیگری به سردمداری چرچیل، این کار را انجام داده است. ارزیابی شما از این ادعا چیست؟
شاید بین دو جناح در انگلستان، در بادی امر در زمینه کودتا اختلاف نظر وجود داشت، اما وقتی قرارداد 1919 به سرانجام نرسید و گزینههای دیگر جواب ندادند، همه جریانهای موجود از جمله وزارت خارجه، همراه شدند و گزینه کودتا را به عنوان آخرین راهحل انتخاب کردند. انگلیسیها خیلی دلشان میخواست که از طریق امثال فروغی و تقیزاده، قدرت را در ایران در دست بگیرند و افکار عمومی را متوجه بریتانیا کنند، ولی بههرحال این خواسته عملی نشد و با اینکه کودتا برای آنها هزینه داشت و تا ابد مهر این ننگ که در امور کشوری مداخله مستقیم کردند بر پیشانی آنها میخورد، بهناچار به آن تن دادند! اینکه شما با کشوری قرارداد استعماری ببندید، یک حرف است (چون بههرحال یک سوی قضیه، دولتمردان خود آن کشور هستند و بعد هم، باید مجلس آن را تصویب کند و سپس به توشیح شاه هم برسد)، به همین دلیل، این روند چندان مایه آبروریزی نیست، اما کودتا همه پردهها را پس زد!
پس شما این ادعا را که انگلیسیها در کودتا نقش مستقیم نداشتند نمیپذیرید؟
خیر؛ این ادعا ابدا با اسناد سازگاری ندارد، ضمن اینکه با عقل هم سازگار نیست! انگلیس سالها صبوری کرده و گام به گام پیش رفته، تا حاکمیت خود را در ایران مطلق کند و قدرت را در دست بگیرد. حالا که همه شرایط فراهم شده و روسیه تزاری هم صحنه را ترک کرده و نمیتواند دخالت چندانی در امور ایران بکند و شرایط کاملا مساعدی برای انگلیسیها بهوجود آمده، بگذارند و بروند و از این شرایط استفاده نکنند؟ این اصلا با عقل جور درنمیآید.
چرا رضاخان به عنوان عنصر اصلی و کلیدی کودتا انتخاب شد؛ با اینکه ظاهرا افراد دیگری نیز، در این زمینه بودند؟
چون امثال سیدضیاءالدین طباطبائی، با وجود تمام وابستگیهایشان، بالاخره تحصیلات و سوابق خانوادگی و تا حدودی عرق ملی داشتند و مثل رضاخان، همه چیز را از ریشه نمیزدند! فقط رضاخان بود که میتوانست هویت و عزت نفس ملت ایران را چنان لگدکوب کند که دیگر جرئت نکند در مقابل سلطهگر قویای مثل انگلستان، بایستد و مثل قبل به او تودهنی بزند! هیچیک از وابستگان به انگلیس، بهخوبی رضاخان از پس این کار برنمیآمدند! عامل مهم دیگر، گمنامی شخص رضاخان بود و تا روسها و آمریکاییها میشدند، کودتا صورت گرفته و تثبیت شده بود! به همین دلیل هم به سیدضیاء کمک کردند تا مثل یک لکوموتیو، قطار کودتا را راه بیندازد و آن را به نقطهای که باید، برساند و سپس او را کنار گذاشتند، تا باقی راه را به مدد فردی گمنام، بیهویت و تسلیم در برابر خواستههای آنها، پیش بروند.
زورمداری و خشونت رضاخان هم، علیالقاعده فاکتور مهمی بود. تحلیل شما دراینباره چیست؟
خیلیها در قزاقخانه بودند که میتوانستند قلدری کنند، منتها مسئله این است که آنها اینقدر بیهویت و بیاصل و نسب نبودند و ممکن بود بعضی از خواستههای انگلیسیها را به چالش بکشند و موی دماغ آنها بشوند! درحالیکه رضاخان، خواستههای آنها را مو به مو اجرا میکرد! به نظر من کارکرد رضاخان برای انگلیسیها، به مراتب فراتر از شأن نظامیگری اوست؛ چون رضاخان فهمی از ملیت، هویت و فرهنگ ندارد، راحت تن به خیانت میدهد! انگلیسیها با روی کار آوردن رضاخان، قبل از هر چیزی میخواستند پاسخ تحقیرهایی را که در چند مرحله تحمل کرده بودند، به ملت ایران بدهند تا دیگر جرئت نکنند از این کارها بکنند! رضاخان تمام داشتههای ملت ایران را هدف گرفت. ملت تا پیش از کودتای 1299، به اتکای سابقه تمدنی و فرهنگش، حاضر نبود هر چیزی را تحمل کند؛ بنابراین باید اجزای تشکیلدهنده تمدن ایرانی از بین میرفت. ایران صاحب معماری، هنر، موسیقی و فرهنگ بزرگ، غنی و گستردهای بود و رضاخان در برابر تمام این اجزای تمدنی، موضع تخریب را در پیش میگیرد که فاجعه است. در زمینه پوشاک زنان و مردان، به طرز بسیار تحقیرآمیزی عمل میکند. در زمینه معماری، به محض اینکه سر کار میآید، دستور تخریب تکیه دولت را میدهد که یک اثر دینی ـ هنری ویژه است. رضاخان کمترین درکی از موسیقی سنتی و غیرسنتی نداشت، اما به سروان مینباشیان، رئیس موسیقی، دستور میدهد که هر چه سریعتر، موسیقی را تغییر بدهد و روی اصول و گامهای غربی، برنامهریزی کند. البته که این نوع تغییرات در فهم رضاخان نمیگنجد. نکته جالب این است که در این امریه تأکید میکند: با هر کسی که خواست موسیقی سنتی را ترویج کند، شدیدا برخورد شود!
وجه مهمی از درافتادن رضاخان با سنن ایرانی، مواجهه سخت با شعائر دینی است. این رویکرد هم، در راستای از بین بردن تمامی پایگاههای مقاومت در ایران تحلیل میشود؟
بله؛ قطعا! مهمترین رکن هویت ملت ایران، مذهب تشیع است. رضاخان با برنامههای ضددینی خود، از جمله کشف حجاب و ممانعت از برگزاری جلسات عزاداری، بهویژه در ماه محرم و حتی اجرای برنامههای بزم در این موسم، بهزعم خود تیشه به ریشه دین میزند و وقاحت را به جایی میرساند که در اواخر سلطنت خویش، در روزهای تاسوعا و عاشورا، کارناوال شادی به راه انداخت و رقاصهها و فواحش پشت کامیونهایی با صدای ساز و آواز، میرقصیدند تا به این نحو به تحقیرآمیزترین وجه ممکن، اعتقادات دینی مردم را ــ که با گوشت و پوست آنها درهم آمیخته بود ــ به سخره بگیرد. انگلیسیها و همه قدرتهای استعمارگر میدانستند که تا مرجعیتِ قوی در ایران وجود داشته باشد و فراتر از آن، تا زمانی که مکتب سیدالشهدا(ع) الهامبخش این ملت باشد، نمیتوانند آنها را به تسلیم وادار کنند! به همین دلیل توسط رضاخان، به تخریب آثار دینی و فرهنگی مردم میپردازند تا آنان را از مهمترین ابزار مقابله با ظلم و استعمار، محروم سازند! هیچ یک از کاندیداهای مورد نظر انگلیسیها وقاحت، دستورپذیری و نادانی رضاخان را در باب مقولههای هویت، تعصب ملی، وطنپرستی و غیرت نداشت.
همانطور که اشاره کردم، هدف اصلی انگلیسیها، شکستن توان دفاعی ملت ایران بود تا دیگر جرئت نکند در برابر قدرت مطلق زمانه، بایستد و با فتوای یک مرجع، بساط آنها جمع شود. این حقیقتی است که خود مرحوم میرزای شیرازی هم بدان واقف بود. میگویند: موقعی که نهضت تنباکو پیروز شد، هنگامی که برای تبریک نزد ایشان رفتند، دیدند که ایشان ناراحت هستند. علت را پرسیدند و ایشان فرمودند: «استعمار تاکنون نقطه قوت ملت ایران را نمیدانست، ولی حالا متوجه شده است که باید به کدام نقطه حمله کند و از حالا به بعد، چنین خواهد کرد!» انتخاب رضاخان با ویژگیهایی که به برخی از آنها اشاره شد، دقیقا در راستای همین برنامه بود. ملت ایران باید شکسته میشد و هیچ گزینهای بهتر از رضاخانِ مطیع، بیسواد و بیهویت، نمیتوانست این کار را طبق برنامههای انگلیسیها به سرانجام برساند.