رضاشاهی که در ابتدای حکومتش از ضرورت اصلاحات ارضی سخن گفت و در آبانماه سـال 1304، ملک و املاک چندانی نداشت، در سال 1320 که کنارهگیری کرد صاحب 5600 ملک و روستا بود. چرا با وجود تحرکات صنعتی در این دوره، وی به زمین چشم دوخته بود؟
چرایی، چگونگی و گستره زمینخواری رضاشاه؛
سلطان زمینخواری دوره پهلوی اول
21 اسفند 1399 ساعت 8:00
مولف : رضا سرحدی
رضاشاهی که در ابتدای حکومتش از ضرورت اصلاحات ارضی سخن گفت و در آبانماه سـال 1304، ملک و املاک چندانی نداشت، در سال 1320 که کنارهگیری کرد صاحب 5600 ملک و روستا بود. چرا با وجود تحرکات صنعتی در این دوره، وی به زمین چشم دوخته بود؟
زمین و اقتصاد کشاورزی در ایران همواره جایگاه مهمی داشته است. رضاشاه نیز در مدت سلطنت خود توجه ویژهای به زمینخواری داشت. این نوشتار میکوشد تا چرایی، چگونگی و گستره زمینهای تصاحبشده غیرقانونی توسط رضاشاه را بررسی کند.
چرایی زمینخواری؛ کنترل نبض اقتصاد
رضاشاه در ابتدای حکومتش از ضرورت اصلاحات ارضی گفت، اما دهقانان همچنان زیر سلطه زمینداران باقی ماندند. زنندهترین نقیصه اخلاقی رضاشاه میل سیریناپذیر او به تملک زمین بود. رضاشاه خودش بهوسیله ازدواج با خانوادههای قاجار و گرفتن زمینهای مردم به زور به یک زمیندار بزرگ تبدیل شد.1 چرایی علاقه رضاشاه به زمینخواری را میتوان به نقش کشاورزی و زمین در اقتصاد عصر او پیوند زد. صورتبندی اجتماعی ایران در سال 1320 و پایان حکومت رضاشاه چنین مدعایی را تأیید میکند. در سال 1320، وجه تولید دهقانی و سهمبری که زمینداران خصوصی، شاه و متولیان موقوفه را شامل میشد 5/69 درصد از صورتبندی اجتماعی را به خود اختصاص داده بود؛ این بدین معناست که نبض اقتصاد ایران با وجود تحرکات صنعتی رضاشاه کماکان در زمینداری خلاصه میشد و رضاشاه در تلاش برای تصاحب آن به نقض مالکیت و در چنگ گرفتن زمین روی آورده بود.2
رضاخان در جنگلهای رامسر
شماره آرشیو: 130437-۲۷۵م
علاوه بر این، در این دوره قسمت اعظم صادرات غیرنفتی را محصولات کشاورزی تشکیل میداد.3 در جامعهای که رضاشاه بر آن سلطنت میکرد اقتصاد کشاورزی بخش اصلی اقتصاد و زمین در اقتصاد کشاورزی عامل اصلی تولید بود؛ بنابراین چرایی تصاحب زمین از این حقیقت سرچشمه میگیرد که منشأ سنتی ثروت، قدرت و منزلت در جامعه ایران همواره مالکیت زمین بوده است. علاوه بر این میتوان بیبضاعتی خانوادگی رضاشاه را نیز به علت زمینخواری او افزود. رضاشاه راه غلبه بر بیبضاعتی خانوادگی را در تصاحب زمین میدید.4
یکی از افرادی که زمین و خانه او تصاحب شد چنین روایت میکند که در روز 1 فروردین 1311، در روستا همراه خانواده خود مشغول شادی عید بود که چند نفر مأمور او را میگیرند و به نوشهر میبرند. در آنجا 22 نفر دیگر نیز بودند. این 23 نفر را به مدت دوازده روز در آن اتاق حبس کردند و تا هنگامیکه منزل و زمین خود را نفروختند آزاد نشدند
چگونگی تصاحب؛ قانونِ بیقانونی
رضاخان هنگامیکه رئیسالوزرا شد دو خانه در تهران داشت؛ در سال 1303 مقداری از اراضی حومه شمال شهر را خرید که بعدها کاخ تابستانی دربند شد. زمینهایی هم در محدوده شمال شرقی تهران خرید که وقتی پایتخت گسترش یافت مرکز بخش شمالی شهر شد. او در سال 1305 شروع به خرید مزارع اطراف تهران کرد؛ همچنین زمینهایی را در منطقه کرمانشاه ـ همدان و در شمال، در کرانه دریای خزر و جلگههای مازندران تصاحب کرد. مدیران و سرپرستان املاک او از نفوذ و منصب خود استفاده میکردند و با فشار و ارعاب افرادی را که قصد فروش ملک خود را نداشتند به این کار مجبور میکردند. معمولا صاحبان زمین به بهای کمتر از قیمت بازار دست از مال خود میشستند. قطعات بزرگ زمین به این دعوی مشکوک مصادره میشدند که جزء حریم املاک سلطنتیاند.5 یکی از افرادی که زمین و خانه او تصاحب شد چنین روایت میکند که در روز 1 فروردین 1311، در روستا همراه خانواده خود مشغول شادی عید بود که چند نفر مأمور او را میگیرند و به نوشهر میبرند. در آنجا 22 نفر دیگر نیز بودند. این 23 نفر را به مدت دوازده روز در آن اتاق حبس کردند و تا هنگامیکه منزل و زمین خود را نفروختند آزاد نشدند. نکته جالب آن است که پس از اینکه املاک را با مبلغ اندکی منتقل و برای آن، از لفظ «تقدیم» استفاده کردند، آیرم، رئیس نظمیه، به آنها میگوید: «پدرسوخته کسی که پول میگیرد و ملک میفروشد تقدیم نمیکند؛ بگو فروختم. او هم گفت: فروختم قربان».6
شماره آرشیو: 15-۲۵۵-الف
چنین شواهدی نشان میدهد که رضاشاه املاک خود را به دو طریق به چنگ میآورد: یا به زور آنها را از فئودالها و ملاکین بزرگ گرفته یا از دهقانان تنگدستی که مالک حقیقی املاکشان بودند و روی آنها زحمت میکشیدند.7 اگرچه بر اساس قانون اساسی و لوایح مصوب مجلس، اصل مالکیت شخصی افراد محترم بود، روند حکمرانی رضاشاه، که قدرت مطلق را در اختیار گرفت، مانع از به چالش کشیده شدن قدرت سیاسیاش شد؛ روندی که منجر به سلب مالکیت شخصی و تصرف صدها روستا توسط وی شد. تقیزاده در خاطرات خود درباره گرفتن املاک رؤسای ایلات به نفع دولت نوشته است: «امیر افخم بختیاری به من گفت که جان مرا دربیارند من املاکم را نمیدهم... بعدازاینکه خودش و پسرش را گرفتند... صولتالدوله کاغذی نوشت به من که خیلی خوبم حاضرم که همه املاکم را بدهم».8 بدین ترتیب، مالکان بسیاری که صاحب املاک مرغوب بودند مجبور شدند آنها را به سود شاه رها کنند یا آنها را به بهای ناچیزی بفروشند؛ چراکه قانونِ بیقانونی جهت تحقق میل و خواسته رضاشاه حاکم بود.
گستره عظیم زمینخواری در دوره رضاشاه نیازمند مدیریت نیز بود؛ ازاینرو اداره املاک اختصاصی در اوایل سال 1314 تأسیس شد. اداره املاک اختصاصی زیرمجموعه وزارت کشاورزی بود و حقوق کلیه پرسنل اداره را اداره کشاورزی منطقه پرداخت میکرد
گستره تصاحب؛ همهجایی
برخی دادهها درباره گستره زمینخواری در دوره رضاشاه پس از سقوط او برملا شد. اندکی پس از خلع رضاشاه، به گفته وکیل ملایر در مجلس شورای ملی: «شاه سابق را میدانم هفده سال در این مملکت سلطنت کرد و این را تقسیم به روز که بکنیم تقریبا ششهزار میشود و ایشان 44هزار سند مالکیت صادر کردهاند. تقسیم که بکنیم روزی هفت سند ایشان گرفتهاند».9 بحث نمایندگان مجلس سیزدهم مبنی بر بازگرداندنِ املاک به صاحبان آنها نشان میدهد که در سراسر ایران املاک از صاحبان آنها گرفته شده است. بر اساس سخنان نمایندگان مجلس، شاه در این تصرف تنها نبود است، بلکه گذشته از شاه یک عده دیگر هم به این نوع براى خودشان مالکیتى احراز کردهاند و از طرفى تمام سرمایه مادى و معنوى کشور ایران و تمام قواى مأموران مملکت ایران و تمام وسایلى که در قدرت شاه سابق بوده همه این عوامل موجب شده که این املاک و منافع این املاک زیاد شود. نمایندگان تأکید کردند که هنگام تقسیم و بازگرداندنِ املاک باید دقت شود که تمام مردم ایران حتى اهالى خاشِ بلوچستان از ادنى نقاط فارس تا اقصى نقاط آذربایجان و خراسان و کرمان همه اینها در املاک تصاحبشده سهیم هستند.10 نخستوزیر وقت مملکت نیز در جلسه مجلس اعلام کرد که «رضاشاه مبلغ باورنکردنی 68 میلیون ریال در حسابهای شخصیاش در بانکهای ایران داشت». این موجودی برابر 46 درصد نقدینگی کل کشور بود.11 سلیمان بهبودی (پیشکار شخصی رضاشاه) نیز در خاطرات خود گفته است: «خداوند به اعلیحضرت همایونی همهچیز داده و بهاندازه یک مملکت بلژیک شاید بیشتر ملک و نقدینه داده است».12
اسناد زمینخواری رضاخان
رضـاخـان در آبانماه سـال 1304 ــ و هنگامیکه در پی تصویب ماده واحده انقراض قاجاریه توسط مجلس شورای ملی، به رضاشاه تبدیل شد، ملک و املاک چندانی نداشت، اما در سال 1320 که کنارهگیری کرد صاحب 5600 ملک و روستا بود. این رقم تقریبا 10 درصد کل املاک خصوصی و همچنین املاک متعلق به دولت در کشور بود؛ اگرچه از لحاظ کیفیت (موقعیت، میزان آب و محصول) درواقع بسیار بیشتر بود.13 گستره عظیم زمینخواری در دوره رضاشاه نیازمند مدیریت نیز بود؛ ازاینرو اداره املاک اختصاصی در اوایل سال 1314 تأسیس شد. اداره املاک اختصاصی زیرمجموعه وزارت کشاورزی بود و حقوق کلیه پرسنل اداره را اداره کشاورزی منطقه پرداخت میکرد. وظیفه اداره امور اختصاصی نظارت بر آبادانی و جمعآوری بهره مالکانه زمینهای گسترده شاه در مناطق مختلف بود.14
اسناد زمینخواری رضاخان
فشرده سخن
بررسی زمینخواری غیرعادی و بیمارگونه رضاشاه باید با سه شاخص چرایی، چگونگی و گستره زمینهای تصاحبشده بررسی شود. در کنار تمایل بیمارگونه رضاشاه به تملک زمین، زمینداری گسترده در ایران میتوانست بهدست گرفتن نبض اقتصاد کشور باشد. رضاشاه بهدرستی تشخیص داده بود که در جامعهای با اقتصاد کشاورزی و نظام اربابرعیتی، زمینداری جلوه بارزی از قدرت است. چگونگی تملک زمین از قانونِ بیقانونی پیروی میکرد و همواره با ارعاب و تهدید همراه بود. صاحب ملک باید از فرمانهای رضاشاه تبعیت میکرد و عدم اطلاعت از فرمان شاه حبس او را در پی داشت. گستره زمینداری رضاشاه بسیار فراخ بود و در هر کجایی که امکان بهدست آوردن زمین فراهم بود به آن روی میآورد. تحت چنین شرایطی، در دوره پهلوی اول نوعی از مالکیت شکل گرفت که میتوان آن را با عناوین «املاک شاهانه» و «املاک سلطنتی» نامگذاری کرد که با قانونِ بیقانونی توسط رضاشاه به چنگ آمده بود.
پی نوشت:
1. مسعود کمالی، جامعه مدنی، دولت و نوسازی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1381، ص 153.
2. جان فوران، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چ پانزدهم، 1394، صص 364-365.
3. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران (از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی)، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چ بیستم، 1393، ص 138.
4. سیروس غنی، ایران برآمدن رضاخان و برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران، انتشارات نیلوفر، چ ششم، 1392، ص 51.
5. سیروس غنی، همان، ص 424.
6. حسین مکی، تاریخ بیستساله ایران، ج 6، تهران، نشر ناشر،1362، صص 27-29.
7. موسی غنینژاد، اقتصاد و دولت در ایران، تهران، اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران، 1395، ص 189.
8. سیدحسن تقیزاده، زندگی طوفانی (خاطرات سیدحسن تقیزاده)، تهران، انتشارات علمی، 1368، ص 233.
9. احمد سیف، نگاهی با دوربین به اقتصاد ایران (از مشروطه تاکنون)، تهران، نشر کرگدن، چ دوم، 1398، ص 84.
10. مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی: 24 دوره متون مشروح مذاکرات، کتابخانه. موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، شرکت پارس آذرخش، 1392، مجلس سیزدهم، جلسه نوزدهم.
11. عباس میلانی، نگاهی به شاه، تورنتو، پرشین سیرکل، 1392، ص 107.
12. غلامحسین میرزا صالح، رضاشاه: خاطرات سلیمان بهبودی، تهران، طرح نو، 1372، ص 377.
13. هوشنگ شهابی و خوان لینز، نظامهای سلطانی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران، نشر و پژوهش شیرازه، 1380، ص 406.
14. شایان کرمی و داریوش رحمانیان، «مالکیت اختصاصی در کرمانشاه (پهلوی اول)»، پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران، ش 1 (پاییز و زمستان 1398).
کد مطلب: 19665