وزیر آبادانی و مسکن رژیم، در خاطرات خود به «گروه بررسی ایران» اشاره کرده که قرار بوده گزارشهایی از وضعیت کشور آماده و به شاه ارائه کند. او میگوید که فساد در میان مأموران دولتی و خانواده سلطنتی موجب سلب اعتماد مردم به دستگاه شده بود. همه این موارد در گزارشهایی به شاه اطلاع داده شد، اما در عمل برای حل این مشکلات اقدامی انجام نشد
در دهه 1340 و بعد از ایجاد فضای اختناق در کشور، محمدرضا پهلوی در حوزه اقتصاد تلاش کرد با استفاده از مدیرانی که گرایشهای تکنوکرات داشتند و بیشتر آنها در دانشگاههای خارج از کشور تحصیل کرده بودند، برنامههای خود را به اجرا درآورد. هرچند بیتوجهی به فرهنگ داخلی، غربزدگی و توسعه نامتوازن از جمله انتقاداتی است که به عملکرد مدیران اقتصاد در دهههای 1340 و 1350 وارد است، بااینحال بازخوانی خاطرات این افراد که از نزدیک شاهد اقدامات شاه بودند و او را در این زمینه یاری میدادند، میتواند به روشنتر شدن روند سقوط رژیم پهلوی کمک شایان توجهی کند. براین اساس در این نوشتار درصدد هستیم تا چرایی سقوط محمدرضا پهلوی از دیدگاه کارگزاران حکومتیاش را بررسی کنیم.
- تنظیم معادلات سیاسی منطقه به کام غرب به حساب ایران
ابوالحسن ابتهاج، که در دوران پهلوی دوم مسئولیت سازمان برنامه را بر عهده داشت، معتقد است که شیوه هزینهکرد درآمدهای نفتی به شکلی بود که اعتماد عمومی را مخدوش میکرد و سبب زوال سرمایه اجتماعی حاکمیت شده بود. ابتهاج معتقد است در آن زمان هدر رفتن منابع زیاد بود و شاه هم حاضر نبود این مسئله را بپذیرد. او دراینباره گفته است: «با شاه تماس داشتم؛ عقیدهام این بود که عایدات نفت باید منحصرا خرج عمران بشود. یک شاهیاش نباید خرج دیگری بشود. سالها بود که این حرف را میزدم؛ از روز اول». ابتهاج میگوید به شاه گفته است که اگر غربیها میخواهند معادلات خلیج فارس را به نفع خود رقم بزنند، باید خودشان هزینهاش را پرداخت کنند و این کار را نباید با پول نفت ایران انجام دهند، اما شاه این مسئله را قبول نکرده است.1
ابوالحسن ابتهاج هنگام گفتوگو با حسین علاء
شماره آرشیو: 1898-4ع
- چوب دربار لای چرخ تولید کشور
رضا نیازمند، مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره سازمان مدیریت صنعتی در دهه 1340، فساد اقتصادی در کشور را بهعنوان یکی از مشکلات دوران مسئولیت خود عنوان کرده و دراینباره گفته است: «یکی از واردکنندگانی که با شروع برنامههای ما تصمیم گرفت واردات را کنار بگذارد و سازندگی را شروع کند، آقای نصیرپور بود. او واردکننده اتومبیل ولوو بود. آمد و اجازه ساخت کامیون ولوو را گرفت. در مرحله اول قسمت باتریسازی خودش را توسعه داده بود و باتری میساخت و تقریبا بازار را در دست داشت. برادران فولادی با استفاده از رابطه با دربار، باتریسازی ارتش را خریده بودند. باتری نصیرپور بازار را گرفته بود. هم جنس بهتر داشت و هم ارزانتر میفروخت. فولادیها به دربار شکایت کردند و چندین مرتبه نامه فرستادند که از کار نصیرپور جلوگیری شود. درنهایت با دستور دربار کارخانه نصیرپور مهروموم شد».2
رضا نیازمند در مقابل محمدرضا پهلوی
شماره آرشیو: 5700-4ع
محمد یگانه، که در دوران پهلوی دوم، رئیس بانک مرکزی و وزیر آبادانی و مسکن بوده، نیز به فسادهای آن دوران اشاره کرده و گفته است که در یک شرکت ایر تاکسی تیمسار خادمی، همسر فاطمه پهلوی، رشوه کلانی دریافت کرده بود. بعد هم مشخص میشود که اشراف پهلوی هم در این رشوهگیری نقش داشته است. همچنین در پرونده دیگری نیز یکی از منسوبان به درباره هفتمیلیون دلار رشوه دریافت کرده است. او درباره بنیاد پهلوی میگوید: «بنیاد پهلوی گرفتاریهایی داشت و به اسم بنیاد کارهایی داشتند انجام میدادند که کاملا جرم بود؛ یعنی سوءاستفاده بود».3
محمد یگانه
شماره آرشیو: 3433-5ع
عبدالمجید مجیدی، وزیر کار و رئیس سازمان برنامه در دوران پهلوی دوم، هم درباره فساد اقتصادی گفته است که در آن زمان فساد به حدی گسترده شده بود که برخی از افرادی که به دربار نزدیک بودند، اگر طرحی قرار بود به اجرا درآید باید 5 تا 10درصد و حتی بیشتر از بودجه آن را بهعنوان حقالحساب دریافت میکردند تا بگذارند آن طرح به اجرا درآید.4
عبدالمجید مجیدی
شماره آرشیو: 2391-5ع
- خرید سران کمونیسم جهانی به بهای فروش اعتماد عمومی
کاظم ودیعی، که در دو سال آخر رژیم پهلوی وزیر کار بود، در خاطرات خود با اشاره به انعقاد قراردادهایی اقتصادی که توجیه اقتصادی نداشته، گفته است: «در شهریور 48 چائوشسکو به ایران آمد. قراردادی برای فروش بیستهزار تراکتور بسته شد. تراکتورهای رومانیایی خوب نبودند و مأخوذ به مدلی بودند که در آمریکا خارج از سرویس اعلام شده بودند، ولی تا دولت ایران آن را دریابد، دو، سه سالی طول کشید. بیماری عدم مطالعه قبل از تهیه طرح اجرا ادامه داشت. هدف شاه خریدن سران کمونیسم جهانی بود، ولی ما اعتماد عمومی را به آنها فروختیم. این اشتباهات ناشی از شتاب است و از تکنوکراتهایی سر میزد که مملکت را نمیشناختند».5
کاظم ودیعی: در شهریور 1348، چائوشسکو به ایران آمد. قراردادی برای فروش بیستهزار تراکتور بسته شد. تراکتورهای رومانیایی خوب نبودند و مأخوذ به مدلی بودند که در آمریکا خارج از سرویس اعلام شده بودند، ولی تا دولت ایران آن را دریابد، دو، سه سالی طول کشید. بیماری عدم مطالعه قبل از تهیه طرح اجرا ادامه داشت. هدف شاه خریدن سران کمونیسم جهانی بود، ولی ما اعتماد عمومی را به آنها فروختیم
علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد (1341 تا 1348)، هم معتقد است که بیبرنامگی در حوزه اقتصاد سبب شد قیمت کالاها در اواسط دهه 1350 افزایش زیادی یابد و همین مسئله بر نارضایتی مردم افزود. او میگوید: «قیمتها رفت بالا برای اینکه درآمدها بالا رفته بود؛ یعنی پولی که توی بازار ریخته میشد، زیاد شده بود. بعد هم یک مقدار طرحهایی که حقش نبود آن موقع انجام دهند را اجرا کردند؛ ... درنتیجه تورم در سال 1975 فکر میکنم به بیستوچند درصد رسید. سالهای بعد هم همینطور بود... بعد از طرف دیگر چون قیمتها بالا رفته بود و شاه ناراحت بود، برداشت و این را جزء اصول انقلاب سفید گذاشت که قیمتها نباید تغییر کند؛ یعنی از آن کارهایی که در هیچ دیوانهخانهای کسی نمیکند».6
محمدرضا پهلوی، حسنعلی منصور و علینقی عالیخانی در کنفرانس سران سه کشور ایران، ترکیه و پاکستان در استامبول
شماره آرشیو: 124780-275م
همچنین عالیخانی در گفتوگویی اشاره کرده است که شاه به هویدا برای اعطای امتیاز انحصاری واردات برخی کالاها به امیر هوشنگ دولو (تهیهکننده بساط خوشگذرانی شاه) فشار آورده بود. نمونه دیگری از چنین دخالتهایی که عالیخانی به آنها اشاره کرده مسئله ورود مقدار زیادی فیبر به داخل کشور است. ورود این کالا ممنوع شده بود تا تولید فیبر در ایران انجام شود، اما وقتی یکی از تولیدکنندگان بخش خصوصی از این مسئله شکایت کرد، معلوم شد که محمودرضا پهلوی به بهانه احتیاج به این کالا در ساخت کاخ شخصیاش، مقادیر زیادی (هزار مترمکعب) فیبر وارد کرده است.7
محمودرضا پهلوی
شماره آرشیو: 618-754و
- رژیم خودآگاه به فساد سیستمی
بر اساس گزارشهای ساواک، شریفامامی، که در دوران پهلوی، رئیس سازمان برنامه، وزیر صنایع و معادن و رئیس مجلس سنا بوده است، از اواخر 1354، در محافل خصوصی از وضعیت کشور انتقاد میکرد. او یکبار گفته بود: «من اوضاع را خیلی بد میبینم. تمام مردم در حد انفجار هستند. من که همهچیز را دارم میبینم. وضع به نحوی است که شخص وقتی به خود میاندیشد، عدم رضایت در باطن او مشاهده میشود». همچنین شریفامامی درباره نفت هم گفته است: «وضع را روشن نمیبینم و فایدهای ندارد که 24میلیارد دلار به ما پول دادند. بیستمیلیارد آن را پس دادیم و حتی به انگلستان وام دادیم و چهارمیلیارد بقیه هم بهدست عوامل اجرایی از بین میرود و میخورند. اگر پول نمیدادند، بهتر بود؛ لااقل دلمان نمیسوخت».8
هوشنگ نهاوندی، که مدتی وزیر آبادانی و مسکن بوده است، در خاطرات خود به «گروه بررسی ایران» اشاره کرده که قرار بوده گزارشهایی از وضعیت کشور آماده و به شاه ارائه کند. او میگوید که فساد در میان مأموران دولتی و خانواده سلطنتی موجب سلب اعتماد مردم به دستگاه شده بود. فقدان ارتباط میان دولت با مردم و تورم بالا و اقدامات ساواک و برنامههای عمرانی نمایشی، وعدههای دروغ مأموران بلندپایه مانند نخستوزیر و وزیران بر نارضایتی مردم افزوده بود. همه این موارد در گزارشهایی به شاه اطلاع داده شد، اما در عمل برای حل این مشکلات اقدامی انجام نشد.9
غلامرضا مقدم، که در دوران پهلوی دوم، معاون وزیر بازرگانی و معاون سازمان برنامه بوده است، به مشکلات اجرای اصلاحات ارضی اشاره کرده و گفته است که اجرای این برنامه سبب شد کشاورزی ایران نابود شود. به اعتقاد او، در نتیجه اصلاحات ارضی قسمت عمده جمعیت روستانشین متوجه شهرها شد و همین مسئله نارضایتی اجتماعی و سیاسی را به دنبال آورد. او میگوید: «من وقتی اینها را میدیدم، معتقد شدم شاه در اصلاحات ارضی صداقت ندارد».10
بررسی اقدامات اقتصادی انجامشده در دوره پهلوی دوم از دید کارگزاران اقتصادی رژیم نشان میدهد که در آن زمان هرچند بهظاهر حکومت تلاش میکرد با اجرای برنامههای اقتصادی تحولات گستردهای در ایران انجام دهد، اما در عمل فساد گسترده حاکم بر حکومت و بیتوجهی شاه به نظرات متخصصان و استبداد سیاسی سبب شد بسیاری از این برنامهها به نتیجه نرسند و بر نارضایتی مردم بیفزایند. درمجموع مرور خاطرات مسئولان اقتصادی دوره پهلوی دوم نشان میدهد که نابسامانی و بیلیاقتی در اداره امور و از طرفی نبود گوش شنوا برای حل مشکلات سبب شد ایران در دهه 1350 به آتش زیر خاکستری تبدیل شود که سرانجام این آتش در سال 1356 شعلهور و به سرنگونی رژیم دیکتاتوری پهلوی در سال 1357 منجر شد.
پی نوشت:
1. رسول رئیسجعفری، روایت یک فروپاشی، تهران، نشر نهادگرا، 1399، ص 59.
2. رضا نیازمند، تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران، تهران، انتشارات لوح فکر، 1394، ص 152.
3. محمد یگانه، خاطرات محمد یگانه، تهران، نشر ثالث، 1395، چ پنجم، 1395، ص 102-103.
4. رسول رئیسجعفری، همان، ص 125.
5. کاظم ودیعی، ملت و حاکمیت، تهران، سازمان اسناد و کتابخانه، 1397، ص 185.
6. علینقی عالیخانی، اقتصاد و امنیت، تهران، سازمان اسناد و کتابخانه، 1394، ص 572.
7. اندیشه پویا، «از بازداشت در نوجوانی تا جلوگیری از اراده شاه برای کشت تریاک»، ماهنامه اندیشه پویا، ش 71 (بهمن 1399)، ص 88.
8. محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ج 1، تهران، نشر علم، چ چهارم، 1376، صص 554-555.
9. ابوالفضل اسکندری فاروجی و دیگران، «بررسی علل و عوامل وقوع انقلاب اسلامی در ایران از منظر کارگزاران حکومت پهلوی»، فصلنامه پژوهشنامه انقلاب اسلامی، دوره 9، ش 30، ص 120.
10. رسول رئیسجعفری، همان، صص 139-140.