«شهید سپهبد علی صیاد شیرازی در آیینه روایت رئیس دفتر خویش» در گفتوشنود با سرهنگ حسن کلانتری
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
شما از چه مقطعی و چگونه با شهید سپهبد علی صیاد شیرازی آشنا شدید و همکاری خود را با ایشان آغاز کردید؟
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. خدمتتان عرض کنم که یکی از افسران ارتش ــ که بعدها وابسته نظامی جمهوری اسلامی، در یکی از کشورهایی اروپایی شد ــ تحت شرایط خاصی به اصفهان منتقل و در آنجا با شهید بزرگوار، سپهبد علی صیاد شیرازی آشنا شد. ایشان بود که بنده را به شهید صیاد معرفی کرد و من از سال 1358، همکاری خود را با ایشان شروع کردم.
اشارهای به فعالیتهای شهید صیاد شیرازی در سالهای قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی داشته باشید.
شهید صیاد شیرازی از سالها قبل از اوجگیری انقلاب اسلامی، مبارزات خود علیه رژیم پهلوی را آغاز و در تشکیل هستههای مبارزه در ارتش شاهنشاهی، نقش عمده و مهمی را ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب هم، بیآنکه ادعایی داشته باشد یا تلاش کند که نامش در جایی مطرح شود، کاملا گمنام و بدون توجه به مقام و شهرت دنیوی، لحظهای برای برداشتن موانع از سر راه انقلاب اسلامی غفلت نکرد. اولین هستههای بسیج مردمی در اصفهان، به دست ایشان تشکیل شد.
خاطرم هست هنگامی که ضدانقلاب در کردستان غائله به راه انداخت و موقعیت آن خطه در معرض خطر قرار گرفت، ایشان یک روز با من تماس گرفت و درباره موقعیت سنندج سؤالاتی کرد؛ سپس گفت: «با رئیس ستاد مشترک ارتش تماس بگیرید و بگویید که ما میتوانیم گروهی را به سنندج اعزام کنیم. اگر موقعیت مناسب است، این کار را انجام بدهیم». آن موقع شهید فلاحی، در نماز جمعه بودند. من تماس گرفتم و ایشان گفتند: «موقعیت کردستان بهویژه سنندج، بسیار اضطراری است و اگر آقای صیاد شیرازی میتواند کمکی بکند، حتی یک لحظه هم تأخیر نکند!». من پاسخ شهید فلاحی را به اطلاع شهید صیاد شیرازی رساندم و ایشان در همان روز، گروهی از نیروهای بسیجی را که خود آموزش داده بود به سنندج فرستاد. اوضاع سنندج به قدری متشنج بود که حتی هواپیما امکان فرود آمدن در باند را نداشت و نیروها با زحمت زیاد، از هواپیما پیاده شدند و از همان جا، سنگربندی علیه نیروهای ضدانقلاب را شروع کردند.
از منظر شما ــ به عنوان فردی که با ایشان ارتباط نزدیک داشتید ــ بارزترین خصال و ویژگیهای ایشان چه بود؟
جنبههای معنوی شخصیت ایشان به قدری زیادند که حقیقتا بسیاری از آنها را خود ما هم نشناختهایم! شهید صیاد در زندگی، جز رضای خدا را در نظر نمیگرفت و تمام حرکات و اقداماتش، در جهت کسب رضای حضرت حق بود. او بیش از هر کس دیگری، در جبههها حضور داشت. از نظر عبادی، مقیّد به اجرای تمام عبادات بود و هرگز نماز شبش ترک نشد! هرگز بیش از چهار ساعت نمیخوابید و تمام مدت، در تلاشی بیوقفه بود؛ مخصوصا زمانی که در منطقه عملیاتی حضور داشت، زمان استراحتش هنگامی بود که بین قرارگاهها، با ماشین تردد میکرد! زمانی که میخواست به منطقه عملیاتی برود، مانند پرندهای بود که از قفس آزاد شده باشد و سراپا شوق پرواز بود! همیشه بیست دقیقه قبل از شروع اذان، در نزدیکترین مسجد به محل اقامتش، حاضر بود و مشغول خواندن قرآن و دعا میشد و این مدت را به هیچ کار دیگری اختصاص نمیداد و آن را مختص نماز و قرآن میدانست. هیچ کاری برایش، مهمتر از خواندن نماز اول وقت نبود و هیچ امری در ادای نمازش، وقفه ایجاد نمیکرد. شهید صیاد شیرازی، فوقالعاده سادهزیست بود و زندگی متوسطی داشت. یادم نمیآید که هیچ وقت بابت اضافه کار یا تشویقی و امثالهم، حقوق اضافهای دریافت کرده باشد و حقوق استحقاقی خود را هم، تا جایی که به معیشت خانواده لطمه نمیزد، بین فقرا و مستمندان توزیع میکرد. حتی ایشان از ماجرای گرفتن زمین و ساخت منزلش هم اطلاع نداشت، وگرنه قطعا قبول نمیکرد. من رفتم و مجوز ساخت زمین را گرفتم. شهردار منطقه میگفت: امکان ندارد بدون اطلاع ایشان، بشود این مجوز را صادر کرد و من ایشان را توجیه کردم که اگر ایشان بفهمد، زیربار نخواهد رفت!
بسیار نسبت به رعایت بیتالمال حساس بود. بارها با خود من، در طول مدتی که در خدمتشان بودم، تماس میگرفت و مثلا میگفت: «من سه دقیقه با تلفن، با مشهد و پدرم صحبت کردهام، لطفا این را یادداشت کنید!» ما موظف بودیم که هر بار، تماسهای شخصی ایشان را یادداشت و جمع هزینه آنها را از حقوقشان کسر و به حساب بیتالمال واریز کنیم! رسید همه این واریزها، وجود دارند. درحالیکه دهها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، ایشان همیشه از پیکان ساده شخصیِ خود استفاده و از استفاده از امکانات ارتش، بهشدت پرهیز میکرد. همیشه هم تأکید میکرد: «برای کارهای شخصی من، از اتومبیل خودم استفاده کنید». از دیگر ویژگیهای ایشان، اخلاص و توکل نسبت به ائمه اطهار(ع)، بهویژه حضرت امام حسین(ع)، بود. ایشان شب اول هر ماه، در منزلش جلسه روضهخوانی داشت و به همین دلیل، طبقه پایین منزل را به حسینیه اختصاص داده بود و با پنیر و خرما از میهمانان پذیرایی میکرد!
نقش شهید صیاد شیرازی در هماهنگ کردن سپاه و ارتش و نیز انجام موفق عملیاتهای فتحالمبین و مرصاد، مثالزدنی است. در این موضوعات، چه خاطراتی دارید؟
همینطور است. ایشان در دوران دفاع مقدس، به سپاه و ارتش نظم بخشید و در واقع پایهگذار سازماندهی و تقویت سپاه و هماهنگی آن با ارتش، در بسیاری از عملیاتها بود و در این زمینه، نظیر نداشت! به همین دلیل هم وقتی بنیصدر ایشان را کنار گذاشت، در جنگ ضربات زیادی خوردیم! ایشان معتقد بودند که ارتش و سپاه، باید در برابر دشمن، مثل یک ید واحده عمل کنند. همیشه میگفتند: «من آمریکا را بیچاره میکنم؛ بهطوری که با تمام تجهیزات و تواناییهای تکنیکی، نتوانند بفهمند کِی و چگونه عملیات میکنیم!...» و واقعا در عملیات فتحالمبین هم، این کار را کردند! ایشان واقعا مغز متفکر جبههها و افتخار انقلاب و ایران و اسلام بودند. این سخنان را در شکل واقعی آن، کسانی میتوانند درک کنند که در صحنههای دفاع مقدس حضور داشتهاند.
ظاهرا ایشان سابقه جانبازی هم داشتند؛ اینطور نیست؟
بله؛ ایشان چندین بار مجروح شدند؛ یک بار در کردستان، طوری مجروح شدند که استخوانهای لگن ایشان را با پیچ و مهره پلاتین به هم وصل کردند! پزشک معالج ایشان در بیمارستان معتقد بود که ایشان دیگر قادر نخواهند بود که کار نظامی انجام بدهند، اما شهید صیاد با روحیه بالایی که داشتند، با ویلچر به منطقه آمدند و از داخل آمبولانس، هدایت عملیات را به عهده گرفتند! یک بار هم ضدانقلاب، نارنجکی را به سمت ایشان پرتاب کرد که بسیار صدمه دیدند، اما چون شرایط جنگ بسیار حساس بود و اگر دشمن متوجه میشد که ایشان مجروح شده، این خبر در عملیات تأثیر زیادی میگذاشت، موضوع مخفی نگاه داشته شد! پزشکان جراح میگفتند: حتی یکی از این ترکشها میتوانست فرد را از پای درآورد، اما شهید به لطف خدا، زنده ماندند و هدایت عملیات را به عهده گرفتند!
برای آخرینبار، در چه زمانی با ایشان دیدار کردید؟
قرار بود خواهرانی از حوزه علمیه، با مقام معظم رهبری دیدار داشته باشند؛ مدیریت این برنامه به من واگذار شد. پس از دیدار با رهبری، همراه شهید صیاد شیرازی به زیارت حضرت معصومه(س) و جمکران رفتم و این، آخرین دیدار من با ایشان بود. در این فاصله تا شهادتشان هم، تلفنی با هم تماس داشتیم.
و سخن آخر؟
شهید صیاد شیرازی، یک مسلمان واقعی و بااخلاص، ولایتمدار و پیرو ولایت فقیه، یک نظامی کارکشته و متخصص و انسانی بسیار باتقوا بود که عمرش را صرف خدمت به اسلام و انقلاب کرد و هیچ مانعی نتوانست در اراده محکم او، خللی ایجاد کند. انقلاب و دفاع مقدس، از جنبههای زیادی مدیون اوست. روحش شاد و راهش مستدام باد.