آیرونساید در خاطراتش میگوید رضا را دیدم و با وی در مورد مأموریتش صحبت کردم. او دو شرط را به رضاخان متذکر میشود: اول اینکه به بریتانیا خیانت نکند و دوم اینکه سودای تغییر سلطنت و سرنگونی احمدشاه را در سر نپروراند. آیرونساید میگوید رضاخان هر دو شرط را با خوشرویی پذیرفت و من نیز دست او را به گرمی فشردم و توصیه کردم زمینه ادامه کار را برای وی فراهم کنند
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ با پیروزی انقلاب مشروطیت در ایران، دورهای از فترت در صحنه سیاسی کشور آغاز شد. دولت مرکزی توان کنترل مطلوب امور کشور را نداشت و سپهر سیاسی ایران جولانگاه دو ابرقدرت آن روزگار، یعنی روسیه و انگلستان، شده بود. این دو کشور در سال 1907م، ایران را بین خودشان تقسیم کردند. قراردادی که با آغاز جنگ جهانی اول رنگ واقعیت به خود گرفت و ایران برای تسهیل امور جنگ به اشغال نظامی این دو کشور درآمد. بااینحال با وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه، این کشور سیاست عدم مداخله در امور ایران را در پیش گرفت و نیروهای نظامی خود را فرا خواند؛ سیاستی که در نهایت دست انگلستان را برای مداخله در امور ایران بیش از پیش باز گذاشت؛ درنتیجه انگلستان به بهانه خطر کمونیسم نه تنها حاضر نشد از ایران خارج شود، بلکه فرماندهی نیروهای قزاق را در دست گرفت و ژنرال آیرونساید را به فرماندهی نیروهای خود در ایران منصوب کرد.
دو دیدگاه در بریتانیا درباره امور ایران
در این مقطع دو دیدگاه در دولت انگلستان درباره نحوه سیاست این کشور در برابر ایران وجود داشت: یک دیدگاه، که ژنرال کرزن، وزیر امور خارجه، از آن دفاع میکرد، بر مداخله مستقیم نیروهای نظامی و مستشاران بریتانیای برای تثبیت اوضاع ایران تأکید داشت؛ دیدگاهی که در نهایت به قرارداد 1919م منجر شد و با توجه به مخالفتهای داخلی و بینالمللی گستردهای که علیه آن شکل گرفت به سرانجامی نرسید.1 اما دیدگاه دیگر که وزارت جنگ و شخص وینستون چرچیل خواهان اجرای آن بود، بر استقرار یک دولت مرکزی مقتدر از طریق کودتا در ایران و عدم حضور نیروهای بریتانیایی تأکید داشت. در واقع برخی از رهبران سیاسی در انگلستان بهخوبی آگاه بودند که مردم مسلمان ایران از بریتانیا نفرت تاریخی دارند و به همین دلیل نمیتوان به صورت مستقیم در امور ایران مداخله کرد؛ دیدگاهی که با به شکست کشیده شدن طرح قرارداد 1919م، در رأس سیاستهای بریتانیا در قبال ایران قرار گرفت. اگر وینستون چرچیل را طراح این راهبرد بدانیم، بیشک مجری آن شخصی به نام ژنرال آیرونساید بود. از اینجاست که نام ژنرال آیرونساید بیش از گذشته مطرح و اهمیت او در امور ایران دو چندان میشود. به عبارت صریحتر از این مقطع به بعد، وزارت جنگ بریتانیا بود که دست بالا را در امور ایران پیدا کرد و به همین دلیل ژنرال آیرونساید در مهرماه سال 1299ش وارد ایران شد. حضور وی در این کشور برای بررسی اوضاع و احوال ایران از نزدیک و در نهایت گرفتن تصمیم درست و مطابق منافع بریتانیا بود.2
وینستون چرچیل
اجرایی شدن طرح وزارت جنگ
با به بنبست کشیده شدن قرارداد 1919م، خروج نیروهای بریتانیایی از ایران مطرح شد و طرحی که آیرونساید از آن دفاع میکرد در دستور کار قرار گرفت. در واقع تا بهار 1300ش نیروهای بریتانیایی باید از ایران خارج میشدند و تا آن مقطع دولت انگلستان باید تصمیم نهایی خود را برای اجرای یک کودتا در ایران میگرفت. آیرونساید که اوضاع سیاسی ایران را آشفته میدید تنها راه حل مصائب و مشکلات بریتانیا در ایران را اجرای یک کودتای نظامی میدانست؛ درنتیجه او دست به کار شد. در ابتدا وی دو موضوع را در دستور کار قرار داد: یکی ایجاد ترس در میان افکار عمومی کشور و همچنین هیئتحاکمه ایران از احتمال حمله بلشویکها به کشور و وقوع انقلاب مارکسیستی در ایران؛ بهگونهای که احمدشاه و بسیاری از مردم تهران قصد ترک این شهر و مهاجرت را در سر پروراندند. مورد دوم که حتی شاید از مورد اول اهمیت بیشتری داشت شناسایی عواملی در ایران بود که از طریق آنها میشد طرح کودتا را اجرا کرد و طرح نهایی لندن را به نتیجه رساند.3
آیرونساید تنها راه حل مصائب و مشکلات بریتانیا در ایران را برقراری یک کودتای نظامی میدانست؛ درنتیجه او دو موضوع را در دستور کار قرار داد: یکی ایجاد ترس در میان افکار عمومی کشور از احتمال حمله بلشویکها به ایران و مورد دوم که حتی شاید از مورد اول اهمیت بیشتری داشت شناسایی عواملی در ایران بود که از طریق آنها میشد طرح کودتا را اجرا کرد و طرح نهایی لندن را به نتیجه رساند
شناسایی رضاخان به عنوان عامل کودتا
در چنین شرایط و بستری بود که آیرونساید با رضاخان آشنا شد. رضاخان در این مقطع چندان درگیر سیاست نبود و تنها وجهه همت خود را نگهداری تشکیلاتی قزاقها میدانست؛ زیرا بر این باور بود که در صورت نابودی قزاقها آنها بیچاره خواهند شد. آیرونساید در عرض کمتر از چهار ماه، رضاخان را از فرماندهی یک گروهان قزاق به فرماندهی کل این نیروها منصوب کرد. وی در خاطراتش میگوید: رضا را دیدم و با وی در مورد مأموریتش صحبت کردم. او دو شرط را به رضاخان متذکر شد: اول اینکه به بریتانیا خیانت نکند و دوم اینکه سودای تغییر سلطنت و سرنگونی احمدشاه را درسر نپروراند. آیرونساید میگوید: رضاخان هر دو شرط را با خوشرویی پذیرفت و من نیز دست او را به گرمی فشردم و توصیه کردم زمینه ادامه کار را برای وی فراهم کنند. آیرونساید سپس در ادامه میگوید: محتوای گفتوگوهایم را در اختیار نرمن، وزیرمختار انگلستان در ایران، قرار دادم و به او تأکید کردم که تاریخ روزی را که نیروهای قزاق از سرپرستی ما به طور کامل جدا میشوند یعنی همان روزی را که تاریخ شروع عملیات است مشخص کند. آیرونساید هماهنگیهای لازم را در زمینه سیاسی با سفارت بریتانیا در تهران انجام داد و خود به انگلستان بازگشت.4
ژنرال آیرونساید و ژنرال هالدین در قایق و بر روی رود دجله در بغداد، بعد از کودتای 1299
شماره آرشیو: 1942-1ع
وی در آذرماه سال 1299ش دوباره به ایران بازگشت و به نیروهای قزاق و شخص رضاخان دلگرمی داد و حمایت خود را از او اعلام کرد. بانک شاهنشاهی بودجه لازم را برای نیروهای قزاق تدارک دید و آنها به بهانه مقابله با نفوذ کمونیسم و با 1500 سرباز، عملیات کودتا را آغاز کردند. آیرونساید در یادداشتهای خود در دیماه همین سال نوشته است: «شخصا عقیده دارم یک دیکتاتوری نظامی میتواند گرفتاریهای ما را برطرف کند و ما را قادر خواهد ساخت که بیهیچ دردسری، این کشور را ترک کنیم».5
چگونگی عملی کردن کودتا
در بهمنماه همین سال بود که با هماهنگی آیرونساید، رضاخان با سیدضیاء طباطبائی در قزوین دیدار کرد؛ دیداری که بسیار مهم بود و در آن رضاخان پذیرفت پس از فتح تهران، همراه نیروهای قزاق نخستوزیری را به سیدضیاء طباطبائی بسپارد. به این ترتیب و با هماهنگیهای انجامشده، رضاخان همراه نیروهای خود از قزوین عازم تهران شد تا بدنه نظامی کودتا را وارد عمل کند. در تهران نیز نیروهای ژاندارمری، که وظیفه حراست از شهر را بر عهده داشتند، از هرگونه اقدامی علیه نیروهای قزاق خودداری کردند. سیدضیاء طباطبائی، که عامل سیاسی کودتا بود، بر اساس هماهنگیهای قبلی که با واسطه آیرونساید انجام شده بود به رضاخان پیوست. بدینترتیب در روز 3 اسفندماه سال 1299ش، عوامل کودتا اقدام خود را عملی و کودتای نظامی علیه دولت وقت را تحقق بخشیدند. بدینترتیب کودتاچیان توانستند قدرت را بهدست گیرند و سیدضیاءالدین طباطبائی را به قدرت رساندند. ژنرال آیرونساید که عامل اصلی خارجی کودتا بود در خاطرات سری خود گفته است: «من اطلاع پیدا کردم که رضاخان نقشه کودتا را در تهران با موفقیت اجرا کرده است. تصور میکنم همه مردم ایران بر این باور باشند که نقشه کودتا را من کشیده و اجرای آن را از پشت پرده نظارت کرده باشم. اگر راست مطلب را بخواهم بنویسم، حقیقت هم همین است».6
بدینترتیب آنچه آیرونساید خود میگوید بهخوبی و بهوضوح همه حقیقت را آشکار میسازد؛ حقیقتی که نشان از دستهای پنهان و آشکار انگلستان در تحولات ایران و روی کار آمدن رضاشاه در این کشور دارد.
عوامل کودتای 3 اسفند 1299 از جمله سیدضیاءالدین طباطبائی و رضاخان
شماره آرشیو: 131013-275م
حکومت کودتا
با توافقی که از قبل میان رضاخان و سیدضیاء شکل گرفته بود، سیدضیاء به عنوان عامل سیاسی کودتا قدرت را در دست گرفت. سیدضیاء چند روز پس از کودتا به حضور احمدشاه رفت و کابینه خود را به پادشاه بییال و دم و اشکم کشور معرفی کرد. شروع قدرت سیدضیاء با تصفیه نیروهای سیاسی مخالف سیاست انگلستان در ایران همچون آیتالله سیدحسن مدرس بود؛ بدینترتیب عصر قدرتگیری عوامل انگلستان در ایران آغاز شد؛ روندی که در نهایت به سلطنت رضاخان و تغییر سلسله پادشاهی کشور منتهی شد. این امر سبب شد رضاشاه، که پادشاهی خود را مدیون حمایتهای انگلستان میدانست، در دوران سلطنت همواره منافع این کشور را در نظر بگیرد.7
در مجموع آنچه باید بدان اشاره کرد این است که با وقوع انقلاب بلشویکی در همسایه شمالی ایران، صحنه سیاست ایران عرصه یکهتازی بریتانیا شد. این کشور نیز به بهانه خطر کمونیسم تلاش کرد با دستور کار قرار دادن یک برنامه مشخص، کنترل و زمام امور ایران را بهدست گیرد؛ سیاستی که ابتدا بنا شد به صورت مداخله مستقیم جلوهگر شود، اما با به شکست کشیده شدن این سیاست، راهبرد مداخله غیرمستقیم در امور ایران در پیش گرفته شد؛ راهبردی که عامل اصلی اجرای آن ژنرال آیرونساید بود و در نهایت به روی کار آمدن رضاشاه و سلطنت وی منتهی شد.