رضاخان در سالهایی که در پی ایجاد دولتی متمرکز بود «شخصیت خود را با پادشاهی، پادشاهی را با دولت و دولت را با ملت تلفیق کرد. او که بیمیل نبود مذهب را هم بهنوعی به اختیار خود درآورد، شعاری را برای دولت در نظر گرفت که دربردارنده سه عنصر خدا، شاه و میهن بود». این ایدئولوژی، بیش از همه از سوی مطبوعات دوره پهلوی اول اشاعه و ترویج شد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر:
مطبوعات بهعنوان یکی از ابزارهای مهم ارتباطی و رسانه مهم خبری در هر جامعه ارتباط تنگاتنگی با نوع نظام سیاسی حاکم بر جامعه دارد؛ بهگونهای که با گسترش آزادی، کیفیت و کمیت مطبوعات بالا میرود و با وجود حکومت آمرانه دچار رکود میشود. در ایران معاصر نیز سرنوشت مطبوعات با نوع حکومتها گره خورده است. ارمغان کودتای 3 اسفند 1299، توقیف دستهجمعی مطبوعات و تهدید به شکستن «قلم مخالفین» و بریدن «زبانها» بود. با استقرار سلطنت پهلوی، بسیاری از مطبوعات به تعطیلی کشانده شدند و رابطه روزنامههایِ باقیمانده با حکومت پهلوی از همکاری به وابستگی کامل تبدیل شد. نوشتار پیش رو، نگاهی به گفتمان حاکم، اهداف، محتوا و معنایِ روزنامهها و مجلات همسو با سیاستهای دولت پهلوی اول است که زمینه را برای ظهور و اقدامات رضاخان در زمینههای مختلف فرهنگی و اجتماعی مهیا ساختند.
مطبوعات موافق؛ ابزاری برای ترویج گفتمان پهلویسم
در نظامهای سیاسی غیر دموکراتیک که اساسا با خصیصه تمرکز قدرت در دست شاه شناخته میشوند، تلاش گروههای سیاسی ـ اجتماعی مخالف غالبا با اقدامات سرکوبگرانه دولت مواجه میشود. در این نظامهای سیاسی، قبضه قدرت و تداوم یافتن آن مرهون اقدامات گوناگون و اغلب غیر دموکراتیکی است که رژیم حاکم انجام میدهد. بر همین اساس در نظام سیاسی تمرکزگرای رضاشاه نیز یکی از اقدامات انجامشده به منظور تحکیم قدرت سیاسی، سرکوب و منقاد کردن مطبوعات و رسانههای عمومی بود. «با همه این احوال رضاشاه نسبت به مطبوعات مدرن به سبک غربی بیعلاقه نبود؛ چراکه در همین دوره بود که پایه مطبوعات مدرن در ایران گذاشته شد که نمونه برجسته آن روزنامه "اطلاعات" میباشد که در سال ۱۳۰۵ با مدیریت عباس مسعودی به چاپ رسید و در پیشرفت کار خود از رضاشاه استفاده فراوان کرد. از طرف دیگر با تجربه تلخی که رضاشاه در ابتدای حکومت خود از مطبوعات داشت نمیخواست اختیار آنها را به دست خودشان بدهد».1 به همین سبب رضاشاه در دوران پادشاهی خود هرگونه تمهیدی را به کار بست تا صاحبان اندیشه و قلم را به انقیاد خود درآورد.
ابراهیم خواجه نوری، عباس مسعودی، علی دشتی و مصطفی کاظمی داخل قطار
شماره آرشیو: ۱-967-۱۷۲ع
بیتردید رضاخان و هواداران او از همان ابتدای کودتا از اهمیت وسایل ارتباط جمعی، بهویژه مطبوعات، برای ترویج افکار و اندیشههای خود غافل نبودند؛ بنابراین از وضعیت آشفته سیاسی ـ اجتماعی آن زمان استفاده و سعی کردند مطبوعات را با خود همراه سازند. رضاخان در سالهایی که در پی ایجاد دولتی متمرکز بود «شخصیت خود را با پادشاهی، پادشاهی را با دولت و دولت را با ملت تلفیق کرد. او که بیمیل نبود مذهب را هم بهنوعی به اختیار خود درآورد، شعاری را برای دولت در نظر گرفت که دربردارنده سه عنصر خدا، شاه و میهن بود».2
این ایدئولوژی را بیش از همه مطبوعات دوره پهلوی اول اشاعه و ترویج کردند. حتی میتوان گفت در این دوره از عمر مطبوعات در ایران، مطبوعات و روزنامهنگاران بیشترین نقش را در ایدئولوژیپردازی مشخصی که در خدمت سیاست و حکومت باشد ایفا کردند؛ بنابراین «همراه با تحکیم اقتدارگرایی پهلوی اول، مطبوعات دایر تحت کنترل قرار گرفتند و بیشازپیش سرسپردگی خود را به شاه نشان دادند».3
نگاهی به نمودهایِ سایه استبداد بر مطبوعات
اگر به مطبوعات همسو با سیاستهای دولت در عصر رضاشاه نگاهی بیندازیم متوجه میشویم که مطالب و مقالههای این جراید هماهنگ با سیاستگذاریهای حکومت تدوین شده است. این امر نشان میدهد که حکومت برای ترویج و تبلیغ سیاستهای خود از مطبوعات بهعنوان یک ابزار فرهنگی استفاده کرد؛ بهطوریکه با تشکیل «سازمان پرورش افکار» که یک سازمان فرهنگی بود «کمیسیون مطبوعات» بهعنوان یکی از شش کمیسیون اصلی آن مطرح شد. با دقت در مواد اساسنامه این کمیسیون مشخص میشود که اصلیترین وظیفه آن «هدایت کلی مطبوعات کشور» یا به عبارتی سیاست «ارشاد مطبوعاتی» بوده است.4 یکی از وظایف این کمیسیون انتشار نشریهای به سبک جدید بود. این نشریه که «ایران امروز» نام داشت، درواقع یک نشریه تبلیغاتی حکومتی بیش نبود و بیشتر بر مقولاتی در جهت علاقهمند کردن ایرانیان به زندگی جدید، تأکید بر حس ملیگرایی و ایجاد غرور ملی تکیه داشت.
حکومت پهلوی اول برای ترویج و تبلیغ سیاستهای خود از مطبوعات بهعنوان یک ابزار فرهنگی استفاده کرد؛ بهطوریکه با تشکیل «سازمان پرورش افکار» که یک سازمان فرهنگی بود «کمیسیون مطبوعات» بهعنوان یکی از شش کمیسیون اصلی آن مطرح شد. با دقت در مواد اساسنامه این کمیسیون مشخص میشود که اصلیترین وظیفه آن «هدایت کلی مطبوعات کشور» یا به عبارتی سیاست «ارشاد مطبوعاتی» بوده است
به لحاظ سیاسی و فرهنگی، مطبوعات این دوره بهتبع سیاستهای فرهنگی حکومت در پی ترویج الگویی از یک جامعه منسجم و یکدست بودند که عاری از تنوع فرهنگی و به میزان زیادی از همگونی قومی برخوردار باشد و معتقد بودند که برای نیل به این مقصود تنها یک حکومت مقتدر قادر خواهد بود یکپارچگی و خلوصی را که ــ بهزعم آنها ــ ایران دوران باستان از آن برخوردار بود و در دوران اسلامی آن را از دست داده بود، به ایران بازگرداند؛ ازهمینرو گذشته باستانی ایران مورد تمجید قرار میگرفت و مطبوعات از آن بهعنوان دورانی آرمانی یاد میکردند و تبلیغات ناسیونالیستی در صدر برنامه مطبوعات قرار داشت و از خواننده خواسته میشد اختلافات قومی را کنار بگذارد و به میهنش عشق بورزد و به تاریخ و فرهنگ پرافتخار آن ببالد؛ رویکردی که البته قبل از روی کارآمدن رضاشاه نیز در برخی مطبوعاتی که بعدها مستقیم یا غیرمستقیم حامی او شدند دنبال میشد. نشریات فارسیزبانی چون «ایرانشهر» (۱۳۰1-۱۳۰6ش)، «آینده» (۱۳۰5-۱۳۰7ش)، «کاوه» و «فرنگستان» که بر فضای ایدئولوژیک آن زمان اشراف داشتند، در انتشار و ترویج این سیاستها پیشگام بودند.
«ایرانشهری رضاشاهی» ایدئولوژی روزنامههای عصر دیکتاتوری
نشریه «ایرانشهر» که توسط حسین کاظمزاده ایرانشهر، یکی از روشنفکران ناسیونال ـ شووینیست، در برلین چاپ و در چهل شهر ایران توزیع میشد با مقالات خود به ارائه تصویری ایدئال از ایران باستان میپرداخت و خواستها و مطالبات خود را در قالب دستاوردهای سلطنت قبل از اسلام مطرح میکرد. در حقیقت ایرانشهر و دستاندرکاران آن با تکیه بر ناسیونالیسم افراطی، تمرکز قدرت و وحدت ملی، راه را برای دیکتاتوری رضاخان هموار کردند و سعی در مشروع جلوه دادن این حکومت داشتند.5
حسین کاظمزاده ایرانشهر
در کنار ایرانشهر باید از روزنامه «مرد آزاد» با مدیریت علیاکبر داور نیز یاد کرد که نخستین شماره آن در سال 1301 و با هدف طرح ضرورت مسئله تجدد و اصلاحات به سبک غربی به چاپ رسید و در شمارههای آتی با درج مطالبی (بهصورت یادداشتهای روزانه) درباره ضرورت انجام اصلاحات از بالا در ایران در همان ایام در تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی و برکشیدن رضاخان به تخت طاووس نقش بسیار اساسی ایفا کرد.6
علیاکبر داور
شماره آرشیو: 4316-۴ع
روزنامه اطلاعات نیز، که در تاریخ مطبوعات ایران جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است و تاریخ نخستین فعالیت آن به سال 1302 بازمیگردد، از جراید دیگری است که همسو با تجددخواهی دولت پهلوی اول، از همان ابتدا تلاش برای تنویر افکار عمومی و آمادهسازی آن برای اصلاحات اجتماعی یا همان شبهمدرنسازی جامعه و درنتیجه دگرگونی سنن پیشین آن را در صدر برنامههای خود قرار داد. اطلاعات به این دلیل که از حکومت و صاحبان قدرت کمکهای مالی دریافت میکرد و موضع آن در امور سیاسی کموبیش بیطرف بود، بهتدریج به پرتیراژترین روزنامه ایران آن زمان تبدیل شد و به قول حسین مکی «... از منظر یک رسانه، روزنامه اطلاعات سهم عمدهای در ثبات رژیم جدید داشت».7
همچنین بررسی و مطالعه روزنامههایی چون «نامه ایران باستان» به مدیریت سیف آزاد، «میهن» به مدیریت شیروانی، «اخگر» به مدیریت سیف پورفاطمی، «آینده» به مدیریت محمد حجازی و... با گرایشهای شدید باستانگرایی در طول سالهای سلطنت پهلوی اول نمایانگر یکسانی کامل و یکنواختی کسلکنندهای است که بر متن و محتوای آنها سایه افکنده است؛ برای مثال روزنامه «نامه ایران باستان»، مرام روزنامه را اینگونه معرفی میکند: «ترقی و عظمت ایران و ایرانیان، ایجاد و تقویت حس وطنپرستی و ملتخواهی و متوجه ساختن ایرانیان به اوضاع و گزارش دنیای امروز...»..8 این روزنامه با گرایش شدید به ایران باستان سعی در پیوند زدن رضاشاه به داریوش هخامنشی داشت و او را بهعنوان جانشین تاجوتخت کیان مطرح میکرد؛ همچنین میتوان به مجله اخگر اشاره کرد که روی جلد آن سه کلمه «خدا ـ شاه ـ میهن» ــ بهعنوان مهمترین شعار ناسیونالیستی دوره رضاشاه ــ درج شده بود. نمونه دیگر، نشریه «سودمند» است که از سال 1305 به بعد منتشر میشد. این نشریه به حدی در دفاع از رضاخان و تفکر وی پیشتاز بود که نام مجله خود را مدتی پس از انتشار به «عصر پهلوی» تغییر داد و همچون روایت تقیزاده، معتقد بود ایرانیان باید از ناخن پا تا فرق سر فرنگی شوند.9 درواقع گردانندگان نشریات یادشده بهصورت بسیار اصولی و بنیادی در پی تبلیغ و ترویج سیاستهای فرهنگی و اجتماعی حکومت رضاشاه در بین قشرهای مختلف جامعه بودند.
وکلای مجلس و مدیران روزنامهها در انتظار ورود رضاشاه در کارخانه پارچهبافی اصفهان (سال 1310)
شماره آرشیو: 130419-275م
افزون بر این، بنا بر اسناد موجود مطبوعات موافق از سوی حکومت حمایت مالی میشدند و شخص رضاخان بر امر اختصاص کمکهای مالی به مطبوعات مانند انبوهی از موضوعات دیگر نظارت داشت. کار اصلی مطبوعات موافق نیز حمایت از رضاخان، حمله به مخالفان و بعضا جعل خبر بود؛ برای نمونه مدیران بسیاری از جراید و عدهای از نویسندگان مطبوعات در دوران سلطنت رضاشاه از وی و خانوادهاش تملقها گفتهاند و به نقل اخبار و مطالب خشک و بیروح و عمدتا آمیخته به تعریف اغراقآمیز از رضاشاه و خانواده او در جراید آن دوره پرداختهاند. در روزنامههای حلاج، مجله اخلاق، روزنامه اختر مسعود، روزنامه کاوه، روزنامه سعادت ایران میتوان به این گونه مطالب دست یافت.10
فرجامِ سخن
بنا بر مستندات موجود، مطبوعاتی در عصر پهلوی اول فرصت بروز و ظهور یافتند که با سیاستهای حکومت، همراهی نشان دادند و از آنها حمایت کردند؛ بنابراین طبیعی است که در چنین فضایی مطبوعات نیز از معنی و محتوا خالی و جز تبلیغ و نشر افکار مورد حمایت دولت استبدادی نقشی بر عهده نداشته باشند.
پی نوشت:
1. رامین جهانبگلو، ایران و مدرنیته (گفتگوهای رامین جهانبگلو)، ترجمه حسین سامعی، تهران، گفتار، ۱۳۷۹، صص 96-۹7.
2. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، مرکز، 1389، صص 128- 129.
3. ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر،1371، ص 326.
4. بابک دربیکی، سازمان پرورش افکار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲، ص ۱۹۰.
5. نادر انتخابی، «ناسیونالیسم و تجدد»، نشریه نگاه نو، (بهار 1371)، ص 17.
6. محمدصدر هاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج 4، اصفهان، کمال، 1363، صص 201-202.
7. حسین مکی، تاریخ بیستساله ایران، ج 8، تهران، علمی، 1374، ص 149.
8. رضا بیگدلو، باستانگرایی در تاریخ معاصر ایران، تهران، مرکز، 1380، ص 219.
9. سیدمحمد عباسزادگان، کنکاش در جامعهشناسی رسانههای گروهی در ایران، تهران، سروش، 1379، ص 42.
10. مهدی بهشتیپور، «مطبوعات ایران در دوران پهلوی (قسمت اول)»، نشریه رسانه، (تابستان 1372)، ص 39.