اخیرا یک کلیپ دو دقیقهای که برشی از یک جلسه با موضوع «ماجرای 28 مرداد، اشتباهات مصدق و کاشانی» است، در فضای مجازی بازنشر شده است. در آن کلیپ، عبدالرضا داوری با انتقاد از عملکرد فدائیان اسلام در نهضت ملی شدن نفت میگوید: «مرکز اسناد انقلاب اسلامی دوره کامل روزنامه نبرد ملت را منتشر کرده است. شما آن را بخوانید و خیانت جریان فدائیان اسلام را به نهضت ملی شدن نفت ببینید». او در ادامه به نامهای اشاره میکند که شب اعدام نواب صفوی، نواب به شاه نوشته و در مرکز اسناد انقلاب اسلامی است، اما این مرکز مانع انتشار آن شده است. مرکز اسناد انقلاب اسلامی در متنی با عنوان «تحریف حقایق تاریخی برای خدمت به که؟» این ادعا را تکذیب کرده است
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر: به نقل از پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛
شهید سیدمجتبی میرلوحی معروف به نواب صفوی، از جمله شخصیتهای تاریخ معاصر ایران است که نقش بیبدیلی در شکلگیری جریان مبارزه و جهاد پیش از شروع نهضت اسلامی داشته است. مشی وی در جذب جوانان مسلمان در آن برهه به سمت امور سیاسی، برجسته بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی در همین رابطه میفرمایند: «آن کسی که در دوره جوانی من خیلی روی من اثر گذاشت، در درجه اوّل مرحوم نوّاب صفوی بود. آن زمانی که ایشان به مشهد آمد، حدودا پانزده سالم بود. من بهشدّت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفتم و بعد هم که از مشهد رفت به فاصله چند ماه بعد با وضع خیلی بدی شهیدش کردند. این هم تأثیر او را در ما بیشتر عمیق کرد...».1
یکی از فرازهای مبارزات شهید نواب صفوی، نقش وی و جمعیت فدائیان اسلام در نهضت ملی نفت است. با وجود شواهد انکارناپذیر و اسناد متعدد تاریخی درباره این نقشآفرینی، همچنان برخی برآنند تا با اهدافی خاص، با تحریف و وارونهسازی تاریخ، عملکرد نواب در آن برهه را زیر سؤال ببرند. در همین رابطه اخیرا یک کلیپ دو دقیقهای که برشی از یک جلسه با موضوع «ماجرای 28 مرداد، اشتباهات مصدق و کاشانی» است در فضای مجازی در حال بازنشر است. جلسه یادشده در سالگرد کودتای 28 مرداد در سال 1398 و با حضور عبدالرضا داوری، مهدی خزعلی، داوود هرمیداس باوند و کوروش زعیم برگزار شده است.
کلیپ مورد نظر بخشی از این نشست است. در آن کلیپ عبدالرضا داوری با انتقاد از عملکرد فدائیان اسلام در جریان نهضت ملی نفت میگوید: «مرکز اسناد انقلاب اسلامی دوره کامل روزنامه نبرد ملت را منتشر کرده است. شما آن را بخوانید و خیانت جریان فدائیان اسلام را به نهضت ملی شدن نفت ببینید. کمتر جریانی مثل فدائیان اسلام، انگشت در چشمان کسانی فرو برد که به دنبال ملی شدن نفت بودند. من اعتقاد دارم که این کار کاملا طراحی شده بود و اینها ــ مرحوم نواب صفوی و فدائیان اسلام ــ خواسته یا ناخواسته آن پازل را پر کردند». وی ادامه میدهد: «یک نامهای هم هست که آن را منتشر نمیکنند که در مرکز اسناد انقلاب اسلامی [آن نامه را] بنده دیدهام... نامهای است که شب اعدام نواب صفوی، نواب به شاه نوشته و در آن نامه عجز و لابه کرده و خدمات خودش را به سلطنت گفته. این نامه را نمیگذارند که منتشر شود. من این نامه را دیدهام و آقای [خسرو] معتضد هم آن را دیده و میتواند تأیید کند. در آن نامه [نواب] خدمات خود را به پهلوی در ماجرای ملی شدن بازگو میکند و میگوید ما با مصدق این کار را کردیم و به سلطنت خدمت کردیم و چه کردیم؛ چرا دارید ما را اعدام میکنید؟ ما خادمین شما بودیم. سندش هم موجود است با خط خود نواب صفوی...».
در خصوص ادعای آقای داوری نکات زیر قابل توجه است:
1. ادعای آقای داوری مبنی بر اینکه نامه مذکور در آرشیو مرکز اسناد است، کذب است. پرونده شهید نواب صفوی در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی موجود است که شامل گزارشهای منابع امنیتی رژیم، اعلامیهها، جلسات بازجویی و... میشود، اما نامه مورد نظر در این آرشیو موجود نیست. آقای خسرو معتضد نیز در گفتوگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی تصریح کرد که نامه مذکور را در جایی غیر از مرکز اسناد مشاهده کرده است.
2. نامهای که آقای داوری مدعی است نواب ساعاتی پیش از اعدام آن را با خط خود خطاب به شاه نگاشته هرگز وجود خارجی ندارد. در این رابطه تنها یک نامه «تایپشده» و «بدون امضا» موجود است که آن را به شهید نواب صفوی منتسب میکنند که در جای خود صحت و سقم آن مورد مداقه قرار خواهد گرفت.
3. برخلاف ادعای آقای داوری مبنی بر اینکه «این نامه را نمیگذارند که منتشر شود»، متن مذکور در زمستان 1394 یعنی چهار سال قبل از مصاحبه آقای داوری، در جلد سوم از کتاب «جمعیت فدائیان اسلام در آئینه اسناد» و توسط مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران چاپ شده است.2
4. در 26 دیماه 1334 یعنی درست یک روز قبل از تیرباران نواب، سه نامه دستنویس از طرف نواب صفوی، محمد واحدی و خلیل طهماسبی خطاب به دادستان ارتش ارسال میشود. در نامهای که به نام سیدمجتبی نواب صفوی نگاشته شده آمده است: «دادستان محترم ارتش، جناب آقای تیمسار سرلشکر آزموده؛ محترما نسبت به رأی صادره از دادگاه تجدیدنظر تقاضای رسیدگی فرجام مینمایم». این متن دستنوشته و غیرتایپی و فاقد امضاست، اما باید توجه کرد که متن فرجامخواهی از حکم صادره که خطاب به دادستان نظامی است، با درخواست عفو از شاه تفاوت دارد؛ درخواست فرجامخواهی از حقوق متهمین است. به علاوه در این درخواست هیچ نشانی از عجز دیده نمیشود.
5. آقای داوری در بخشی از صحبتهای خود با اشاره به مندرجات روزنامه «نبرد ملت»، محتویات آن روزنامه را حاصل فکر و عقیده فدائیان دانسته و از این جهت این گروه را به خیانت علیه آرمانهای نهضت ملی نفت متهم میکند. این در حالی است که اساسا روزنامه نبرد ملت هرگز ارگان رسمی فدائیان اسلام نبوده است. مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سیدهادی خسروشاهی دراینباره میگوید: «اصولا روزنامه نبرد ملت از اول هم ارگان رسمی فدائیان اسلام نبود و مانند روزنامه اصناف ناشر اندیشههای شهید نواب و اخبار فدائیان اسلام بود... روزنامه نبرد ملت، ارگان جمعیت فدائیان اسلام نبود و فعالیتهای بعدی او هیچ ارتباطی با شهید نواب صفوی نداشت».3 ازاینرو مواضع این نشریه بعد از 28 مرداد نیز مواضع رسمی فدائیان تلقی نمیشود؛ چراکه آقای کرباسچیان در آن برهه از فدائیان اسلام جدا شده بود و حتی موضع انتقادی نسبت به نواب داشت.
شهید سیدمجتبی نواب صفوی در کنار شهید خلیل طهماسبی و امیرعبدالله کرباسچیان
6. آقای داوری مدعی است هیچ جریانی همانند فدائیان به نهضت نفت خیانت نکرد. آیا ایشان خیانت شاه، انگلیس و آمریکا به نهضت نفت را کماهمیت تلقی میکند؟ خیانتی که در سال 1333 با تحمیل قرارداد کنسرسیوم رسما از نفتِ ملیشده، ملیزدایی کرد و بساط نهضت را در هم پیچید.
7. داوری در ادامه صحبتهای خود اتهاماتی را نیز متوجه آیتالله کاشانی میکند و میگوید: «آقای کاشانی ... با هدایت مظفر بقائی کاملا حرکتی در پازل دولت انگلیس داشت...». گرچه سابقه مبارزاتی آیتالله کاشانی با انگلستان خود گویاست و عملکرد ایشان در نهضت ملی نفت نیز نشاندهنده خوی سازشناپذیر ایشان با استعمار پیر است، اما پرداختن به این ادعا مجالی دیگر میطلبد؛ چراکه نوشتار حاضر بر آن است تا به بررسی ادعاهای تاریخی مطرحشده درباره فدائیان اسلام و شهید نواب صفوی بپردازد. در کلیپ منتشرشده، دو ادعای مهم مطرح شده است:
1. جریان فدائیان اسلام به نهضت ملی نفت خیانت کرد؛
2. نواب صفوی پیش از اعدام طی نامهای از شاه تقاضای عفو نمود؛
نظر به رسالت مرکز اسناد انقلاب اسلامی در صیانت از تاریخ و مقابله با جریان تحریف، در ادامه به تدقیق و تحقیق پیرامون این دو مسئله میپردازیم.
1. بررسی نقش فدائیان اسلام در نهضت ملی نفت
درباره نقش اثرگذار جمعیت فدائیان اسلام در نهضت ملی نفت اسناد بسیاری منتشر شده است. تقریبا همه صاحبنظران متفقالقول معتقدند که از میان برداشتن رزمآرا در نیمه اسفند 1329 تأثیر بسیاری در تصویب قانون ملی شدن نفت در مجلسین داشت. آیتالله طالقانی بعد از پیروزی انقلاب در آرامگاه دکتر مصدق در احمدآباد در تحلیل اقدامات انقلابی فدائیان اسلام گفت: «فدائیان اسلام، جوانان پرشور و مؤمن، آنها راه را باز میکردند، موانع برطرف شد و انتخابات آزاد شروع گردید و صنعت نفت در مجلس ملی شد...».4 در اینجا به صورت تیتروار نمونههایی از نقش اثرگذار فدائیان اسلام در نهضت ملی نفت مرور میشود:
- فدائیان اسلام با برگزاری میتینگ بزرگی در 11 اسفندماه 1329 در مسجد شاه، از ملی شدن نفت حمایت کردند.5
- آیتاللّه کاشانى طى اعلامیهاى از عموم طبقات خواستند که در این میتینگ که از طرف فدائیان اسلام برقرار و «در باب بیان حقایق اسلام و اطراف نفت سخنرانى جالب توجهى مىشود» شرکت نمایند.6
- روز جمعه 11 اسفند 1329 سیدعبدالحسین واحدی در مسجد شاه، که محل آن میتینگ بود، بیش از دو ساعت سخنرانی نمود و حکومتهای شوروی، انگلیس و آمریکا را به خاطر دخالت در امور داخلی مردم ایران بهشدت محکوم کرد. واحدی در این اجتماع گفت: «نفت ایران متعلق به مردم ایران است و هیچ بیگانهاى حق طمع در ثروت این مرز و بوم را ندارد».7
- در 16 اسفند 1329 فدائیان با از سر راه برداشتن رزمآرا، نخستوزیر وقت، مهمترین مانع ملی کردن نفت را برطرف کردند.8
- در 19 اسفند 1329 نواب صفوی با صدور اعلامیهای در حمایت از ضارب رزمآرا، شاه و کارگزاران رژیم را تهدید کرد. در بخشی از این اعلامیه آمده بود: «پسر پهلوى و کارگردانان جنایتکار حکومت غاصب بدانند که چنانچه تا سه روز دیگر برادر رشید ما خلیل طهماسبى یا عبدالله رستگار را با کمال احترام آزاد نکنند، آن به آن خود را به سراشیب جهنم نزدیک کردهاند».
- به دنبال ملی شدن صنعت نفت، اقدامات مصدق برای حل مسئله نفت و سامان دادن وضع اقتصادی کشور به جایی نرسید و تنها به جای انگلیس، آمریکا قرار بود جایگزین شرکتهای نفتی گردد، چنانکه کاظم حسیبی، نماینده دولت ایران، در مذاکره با نمایندگان بانک بینالمللی گفته بود: «در مذاکرات بانک بینالمللی برای راهاندازی مجدد دستگاههای نفت، ما تقاضا کردیم کارشناسان آمریکایی به جای انگلیس به ایران بیایند، اما بانک موافقت نکرد». در چنین شرایطی فدائیان اسلام در 11/ 1/ 31 با صدور اعلامیهای «عموم مسلمانان غیور و علمای عالیقدر، نویسندگان، گویندگان، تجار و کسبه، دانشجویان، کارگران و کارمندان، نمایندگان مجلس شورا و سنا، سربازان و افسران ارتش و ژاندارمری و مأمورین شهربانی و سفرا و نمایندگان ممالک اسلامی» را به گردهمایی در مسجد سلطانی تهران دعوت کردند.9
- در تاریخ 16 شهریور 1331 نواب صفوی در مخالف با پیشنهاد نفتی چرچیل و ترومن، اعلامیه شدیدالحنی منتشر میکند و اعلام میدارد: «پیام ترومن و چرچیل و پیشنهاد مشترک آنان به عنوان حل قضیه نفت، به جز تحکیم مجدد مبانی ظلم و مصالح عمومی کشور نبوده و همانند آتشهای سوزان در زیر خاکستر صبر، ذخیره هنگام خطر و انجام وظیفهاند تا در آنگاه خاکستر وجود هر متجاوز رذلی را به یاری خدای توانا به دست باد فنا و زوال قطعی سپارند».10
- با وجود این نقشآفرینیها، با بازداشت و حتی شکنجه اعضای فدائیان اسلام توسط دولت مصدق، مزد این فداکاریها پرداخت شد!
- در کودتای 28 مرداد 1332، فدائیان ازآنجاکه اعتماد کافی به مصدق نداشتند، از صحنه به دور مانده و اقدامی له یا علیه دکتر مصدق انجام ندادند؛ کمااینکه خود دکتر مصدق نیز اقدامی برای جلوگیری از کودتا نکرد.
- در اواخر سال 1332، که مسئله کنسرسیوم امینی ـ پیچ مطرح شد، نواب همچون گذشته بلافاصله موضع مخالف اتخاذ و ضمن مصاحبهای در حضور خبرنگاران، علنا اعلام کرد که نفت کشور ملی شده و هیچ کس نمیتواند حاکمیت قطعی این ملت را بر صنایع نفت از بین ببرد. نواب باصراحت گفت که اگر چنانچه کسی بخواهد به حاکمیت مردم بر منافع ملی خویش لطمهای وارد آورد، بیمهابا فدائیان اسلام روش خصمانهای در مقابل آنان اتخاذ خواهند کرد.
- 25 آبان 1334، حسین علاء به دست جمعیت فدائیان اسلام ترور شد. از نکات جالب متن کیفرخواست دادستان ارتش علیه نواب صفوی این است که نواب برای قتل نخستوزیر کشور اسلحه در اختیار مظفرعلی ذوالقدر گذاشته و به اصطلاح خود، او را روانه میدان کرده است. هنگام اعزام مظفر، کفنی بر تن او بود که روی آن این عبارت نوشته شده بود: «پیمان نظامی ـ قرارداد نفت و هرگونه پیمان خارجی دیگر باید ملغی گردد».11
2. نامه عفو نواب صفوی خطاب به شاه
چنانکه ذکر شد، در کلیپ منتشرشده، از نامهای سخن به میان میآید که شهید نواب صفوی شبِ پیش از تیرباران آن را خطاب به شاه نگاشته و طی آن درخواست عفو ملوکانه کرده است. نامه مذکور به صورت تایپشده در سربرگ «اداره دادرسی ارتش» نگاشته شده و متن آن بدین قرار است:
«هوالعزیز
بسماللهالرحمنالرحیم
پس از عرض سلام
این بنده که احوال و روحیاتم شاید بر شخص شخیصتان پوشیده نیست، آنچه کردهام اگرچه افراط و غلط بوده باشد براساس یک تعصب دینی و صداقت بوده و هیچگونه نظر سوئی نسبت به شخص اعلیحضرت همایونی نداشته و ندارم، بهجز اجرای (حداقل) سه حکم اسلامی (جلوگیری از بیحجابی، موسیقی، مسکرات)؛ که اینک هم از پیشگاه معظمتان آن را استدعا میکنم که بعد از آن مخلص صادقی باشم و مشمول مرحمت و عفوتان قرار گیرم و نسبت به قتل تیمسار رزمآرا به طوری که در تحقیقات و در محاکمات به عرض رسیده و در مواجهات هم روشن شده، آیتالله کاشانی و آقایان دکتر مصدق و حائریزاده و دکتر شایگان و حسین فاطمی و حسین مکی و آزاد و نریمان و دکتر بقائی عامل مؤثر بوده و مبلغ و محرک امر بودهاند و تنها ارتباط با این بنده خدا نداشته است. بقا و دوام مقام عالی را به رأی اجرای احکام اسلام و سعادت کشور شیعه اسلامی از خدا میخواهم. به یاری خدای توانا؛ سیدمجتبی نواب صفوی؛ 26 دیماه 1334».
در انتهای این برگه نیز آمده است: «در حضور اینجانبان، سیدمجتبی نواب صفوی پس از فرجامخواهی، شرح بالا را نوشت و تقاضا نمود به شرف عرض اعلیحضرت همایون شاهنشاه برسد. دادستان ارتش سرلشکر آزموده ــ سرلشکر کیهانخدیو ــ 26/ 10/ 1334».12
لحظات اولیه دستگیری شهیدان نواب صفوی و سیدمحمد واحدی در فرمانداری نظامی تهران (آذر 1332)
الف) چند نکته درباره نامه:
- این نامه در سربرگ «وزارت جنگ ـ اداره دادرسی ارتش» نوشته شده است؛
- نامه به صورت تایپشده میباشد؛ از این منظر میتوان حدس زد که این برگه از پیش آماده شده بود و مسئولین زندان مأموریت داشتند آن را به امضای نواب برسانند؛
- تاریخ نامه 26 دیماه 1334 یعنی درست یک روز قبل از تیرباران شهید نواب صفوی است؛
- هیچ امضایی از نواب صفوی که تأییدکننده متن نامه باشد، در آن دیده نمیشود؛ چنانکه پیداست این متن قبل از اعدام نواب پیش روی وی قرار میگیرد تا او با امضای آن، درخواست عفو نماید، اما نواب از امضای عفونامه مذکور خودداری میکند. در تأیید این گزاره، نویسنده کتاب «جمعیت فدائیان اسلام در آئینه اسناد» ذیل همین نامه نوشته است: «متن فوق در حضور سرلشکر حسین آزموده و سرتیپ یدالله کیهانخدیو به سیدمجتبی نواب صفوی داده شده که وی از امضای آن خودداری نموده است».13 حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی نیز دراینباره میگوید: «نامه مورد اشاره که گویا به تاریخ 26 دی 1334 توسط شهید نواب صفوی نوشته شده، بیتردید از اسناد جعلی است و سرلشکر آزموده با تهیه آن میخواسته آن را به امضای شهید نواب صفوی برساند. این سند جعلی، جزء اسناد محرمانه نیست و انتشار آن هم ممنوع نشده است...»؛14
نامه ساختگی به نام شهید نواب صفوی
- نامه تقریبا مشابهی در همان تاریخ به نام خلیل طهماسبی خطاب به شاه نوشته شده که البته وی نیز همانند نواب حاضر به امضای آن نامه نشد؛15
- هیچ قرینهای دال بر وجود نامه مشابهی با دستخط نواب صفوی با این مضمون وجود ندارد.
نامه بدون امضاء و منتسب به خلیل طهماسبی
ب) نگاهی به محتوای نامه:
سندپژوهان و سندشناسان برآنند که هر سندی به خودی خود اعتبار ندارد و برای راستیآزمایی میبایست آن را با قرینههای موجود تطبیق داد. در رابطه با این نامه نیز میتوان چنین کرد.
آنچه روشن است، محتوای نامه با دفاعیات نواب صفوی مغایرت دارد. او در دادگاه هرگز صحبتی از «افراط و غلط» بودن هیچیک از کارهایش نمیکند، اما میگوید که هدف وی از افعالی که مرتکب شده، «به هم زدن اساس حکومت یا ترتیب وراثت تخت و تاج و یا تحریص مردم به مسلح شدن بر ضد قدرت سلطنت» نبوده است.16 قاسم تبریزی، مورخ و سندپژوه، دراینباره میگوید: «با مقایسه نامه مزبور و متن دفاعیات شهید نواب صفوی در دادگاه میتوان به متن نامه ادعایی شک کرد». محمدامین گلسرخی کاشانی نیز، که اسناد مربوط به پرونده نواب را بررسی کرده و چهار جلد کتاب درباره فدائیان اسلام تدوین کرده است، در این رابطه میگوید: «چنانکه از اسناد برمیآید، در طول بازجویی و جریان دادگاه، کوشش میشد تا نواب را نسبت به اقدامات خویش نادم و پشیمان کنند، اما هرگز موفق نشدند». به تعبیر مرحوم حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی: «آخرین دفاعیه شهید نواب که در دادگاه ارائه کرده موضع ضددرباری وی و هجمه صریح به شخص شاه را نشان میدهد و ارائهکننده این دفاعیه هرگز به خود اجازه نمیدهد چند روز بعد در نامهای تقاضای عفو کند و خدمات خود را مطرح سازد».17
گفتوگوی شهیدان نواب صفوی، خلیل طهماسبی و سیدمحمد واحدی در حاشیه دادگاه نظامی
براساس آنچه از شواهد پیداست، رژیم بر آن بود تا با تهیه متنی سرشار از عجز و امضای آن توسط نواب، یک سناریوی ساختگی علیه نهضت راه بیندازد تا ضمن افترا بستن به نواب و یارانش، برخی شخصیتها از جمله آیتالله کاشانی را نیز در افکار عمومی تقصیرکار جلوه دهد؛ ازاینرو در متن، اسامی افرادی چون کاشانی، مصدق، حائریزاده، شایگان، فاطمی و... درج میشود تا بلکه با امضای نواب در پای آن نامه، برای دیگر رهبران نهضت پروندهسازی کنند، اما نواب از امضای آن خودداری میکند. این در حالی بود که نواب و یارانش بهشدت در زندان شکنجه شده بودند و آثار شکنجه در آخرین ملاقات نواب با خانوادهاش هنوز بر بدن او بود، اما این شکنجهها نیز باعث نشد تا وی امضای خود را پای نامه جعلی ثبت کند.
در راستای همین سناریوی رژیم، روزنامه «اطلاعات» صبح روز 27 دیماه و پس از تیرباران نواب و یارانش، ضمن درج خبری درباره اعدام آنها مینویسد: «نواب دیروز عریضهای به پیشگاه شاهنشاه نوشت و آن را به وسیله دادستان ارتش به حضور ملوکانه تقدیم داشت». این گزارش افزوده بود: «به طوری که کسب اطلاع شده، این دو نفر [نواب و واحدی] ضمن عریضهای که به پیشگاه اعلیحضرت همایونی نگاشتهاند در تأیید مطالبی که ضمن تحقیقات در محضر بازپرس دادستانی ارتش اعتراف کرده و همچنین مطالبی که در دادگاه اقرار کردهاند، مطالب دیگری نوشتند و حقایقی را مجددا افشا کردند و تصریح نمودند که چه کسانی به آنها در قتل رزمآرا دستور داده بودند و محرک آنها در قتل رزمآرا چه کسانی بودهاند...».18 با وجود این پروندهسازیها نه آن روز دستخطی از نواب صفوی در روزنامهها و مطبوعات منتشر شد و نه در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی چنین مدرکی وجود دارد و چنانکه گفته شد، تنها متنی تایپشده که آن نیز فاقد امضای شهید نواب صفوی است موجود میباشد.
اتفاقا این نامه بدون امضا، که نشان از مخالفت نواب صفوی با مندرجات آن است، سند افتخار دیگری بر کارنامه مبارزاتی شهید نواب صفوی اضافه میکند.
نکته مهم اینکه منابع امنیتی رژیم برای تکمیل سناریوی خود، این نامه تایپشده، ساختگی و بدون امضا را در پرونده نواب و طهماسبی قرار میدهند. در 27 فروردین 1335، یعنی درست سه ماه بعد از تیرباران نواب و یارانش، دادستانی ارتش، پرونده ترور رزمآرا را که مشتمل بر 21 پوشه و 271 برگ بوده، به دادسرای تهران ارائه میدهد که دو برگ «رونوشت عریضه سیدمجتبی نواب صفوی و خلیل طهماسبی به پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی» نیز در آن وجود دارد. (یک برگ نامه تایپشده و بدون امضای نواب و یک برگ نامه بدون امضای خلیل طهماسبی). و اینگونه این نامههای ساختگی به عنوان «نامه عفو نواب صفوی و خلیل طهماسبی از شاه» در تاریخ ثبت میشود.
ج) بررسی مشی سازشناپذیر نواب در مواجهه با رژیم پهلوی:
واکاوی مشی شهید نواب صفوی نشان از روحیه سازشناپذیر وی در مواجهه با رژیم پهلوی دارد. او از رضاخان به عنوان بنیانگذار سلطنت پهلوی نفرت داشت. هنگام انتقال جسد رضاخان به ایران در سال 1329، نواب یکی از معترضان و مخالفان اصلی بود. او با انتشار مقالهای با عنوان «صیحه آسمان» به این موضوع اعتراض کرد. در بخشی از این نوشته آمده بود: «... اگر رشید بودیم، سنگر دین و میهن را این طور خالی نمیگذاردیم تا هوس آوردن جنازه سختترین معاند اسلام و پلیدترین ننگ ایران در مغز خشک و آشوبطلب افرادی جنایتشعار و خیرهسر تولید گردد». نواب در این مکتوب جنایتهای رضاخان در ایران را یادآوری کرد و صاحب این «نعش میکروبی» را دشمن اسلام خواند.19 نواب همچنین طی یک سخنرانی در مدرسه فیضیه از مظالم رضاخان برای طلبهها گفت. او گفت: «ارواح شهدای ما منتظر آن روزی هستند که بتوانیم انتقام خون آنها را حداقل از بازمانده او بگیریم؛ این کار را نکردیم هیچ، ناظر آوردن جنازه او هم باشیم!»20
نواب اساسا حکومت پهلوی را مشروع نمیدانست و ایستادگی در برابر آن را وظیفه خود تلقی میکرد. وی در جریان یکی از بازجوییهای خود به تاریخ 13 خرداد 1330 در پاسخ به سؤالهای بازجو گفت: «...حکومت فعلی که شما در زمره آنها معالاسف قرار گرفتهاید، چون احکام اسلام را به هیچ وجه اجرا ننموده، قانونی نیست و تا روزی هم که سراسر احکام اسلام را مو به مو طبق مذهب مقدس جعفری اجرا ننماید، قانونی و رسمی نخواهد بود».21 او در دومین جلسه بازجویی به تاریخ 31 خردادماه همان سال نیز بار دیگر به بازجو متذکر میشود: «طبق قانون اساسی، حکومت کنونی ایران از اصول قانون منحرف و گمراه بوده [و] قانونی نمیباشد و تا روزی که سراسر احکام مقدس اسلام را طبق مذهب مقدس جعفری در مملکت اسلامی ایران اجرا نکند، قانونی و رسمی نبوده و حق هیچگونه مداخله در امور ملت مسلمان ایران [را] نداشته و نخواهد داشت».22
تاریخ گواهی میدهد که پیشنهاد شاه برای سازش، بارها به دست نواب رسید، اما پاسخ او روشن بود. همسر نواب به یاد میآورد که بعد از مرداد 1332 و درست در برههای که آنها اوضاع مالی مناسبی نداشتند، سیدحسن امامی ــ امام جمعه تهران ــ به نمایندگی از شاه نزد نواب آمد: «امام جمعه مبلغ صدهزار تومان پول و چند پیشنهاد، از طرف شاه آورده بود. امام جمعه در ملاقات با آقاى نواب گفته بود: "اعلىحضرت دستور دادند که شما این پولها را خرج فدائیان اسلام و زندگى شخصى خودتان بکنید". آقاى نواب هم پول را با خشم و عصبانیت پرت کرده، گفته بودند: "آقاى امام جمعه! برو و به پسر پهلوى بگو زرق و برق دنیا ما را فریب نمىدهد. ما تا آخرین قطره خونى که در رگهایمان جریان دارد با تو دشمن اسلام مىجنگیم، یا ما به دست تو کشته مىشویم که در این صورت به شهادت، که آرزوى دیرین ماست، مىرسیم یا قدرت پیدا مىکنیم و مغز تو دشمن اسلام را متلاشى مىکنیم"».23
البته امام جمعه تهران با یک پیشنهاد ویژه به دیدار نواب رفته بود: «اعلیحضرت برای تجلیل از مقام فضل و کمال آقای نوابصفوی، نیابت تولیت آستان قدس رضوی را به ایشان تفویض میکنند و اختیار میدهند که آقای نوابصفوی درآمد آنجا را با نظر خود به مصارف شرعیه برسانند و از حمایت کامل اعلیحضرت برخوردار باشند، مشروط بر اینکه در کار سیاست مملکت هیچ مداخلهای نداشته باشند». نواب در پاسخ به این پیشنهاد گفته بود: «پسرعمو! اینکه به شما میگویم مکلف هستید که عینا به این سگ پهلوی برسانید. به او بگویید که تو میخواهی مرا با دادن پست و مقام و پول، فریب بدهی و خودت آزادانه هر کار که میخواهی با دین خدا و مملکت اسلام انجام دهی. این محال است و من یا تو را میکشم و به جهنم میفرستم و خود به بهشت میروم، یا تو مرا میکشی و با این جنایتت باز هم به جهنم رفته و من به بهشت و در آغوش اجدادم میروم. درهرحال تا من زنده هستم امکان ندارد ساکت باشم و بگذارم تو هر کاری که میخواهی انجام دهی».24
نواب در آخرین ملاقات در مقابل خواهش مادر و همسرش مبنی بر درخواست عفو از شاه گفته بود: «من اگر مىخواستم با محمدرضا سازش کنم، جاى من اینجا نبود، ولى مرگ باعزت را به زندگى با ذلت ترجیح مىدهم». نواب در حالی این سخنان را به زبان میراند که آثار شکنجه در بدن او قابل مشاهده بود.25
شهید نواب صفوی در واپسین روزهای حیات چنان مستحکم بر موضع خویش ایستاده بود که حتی اشکهای مادر و تمنای همسر، که چشمانتظاری فرزندان را به نواب یادآوری میکردند، نتوانست در آن عزم راسخ خللی ایجاد کند. چطور از چنین شخصیتی برمیآید که در آخرین ساعات حیات به نوشتن چنان نامهای مبادرت ورزد؟!
نواب صفوی در آخرین ساعات عمر با صلابت و با شجاعت، خود را برای شهادت آماده کرده بود؛ بهطوری که این شجاعت، تحسین دیگر زندانیان را به دنبال داشت. سروانی به نام شلتوکی که در سال 1334 به جرم عضویت در حزب توده زندانی بود، در زندان آخرین روزهای عمر نواب را درک کرد. این زندانی کمونیست در گفتوگو با محمدمهدی عبدخدایی، آخرین ساعات حیات نواب را اینطور ترسیم میکند: «آن شب سرد زمستانی که نواب را میخواستند اعدام کنند من هم زندانی بودم. من هنوز هم وقتی صدای آژیر آمبولانس را میشنوم یاد آن شب میافتم... روز 26 دیماه سال 1334 من تلاش کردم نواب صفوی را ببینم. وقتی به دستشویی میرفت و استغفرالله میگفت من هم به سرباز اتاقم گفتم میخواهم بروم دستشویی. من آنجا نواب صفوی را دیدم که با نشاط خاصی گفت: امشب آخرین شب ماست. از ما فرجام گرفتهاند. من فهمیدم میداند چه خواهد شد». او خاطره خود از لحظه تیرباران نواب را اینطور تعریف میکند: «شنیدم که نواب صفوی گفت: خلیلم، محمدم، مظفرم زودتر آماده شوید زودتر غسل شهادت کنید، امشب جدهام فاطمه زهرا(س) منتظر ماست... وقتی قاضی عسکر از ایشان میخواست آخرین وصیت خودشان را بگویند در جواب گفت: ما شهید میشویم، اما بدانید از هر قطره خون ما مجاهدی تربیت خواهد شد و ایران را اسلامی خواهد کرد. در آن لحظه من به افکار این مرد خندیدم. بعد به دوستانش گفت: بچهها من جلو میروم اللهاکبر میگویم؛ شما هم پاسخ تکبیر مرا بدهید. من شنیدم نواب صفوی گفت: چشمان ما را نبندید؛ زیرا ما میخواهیم با چشمان باز به استقبال شهادت برویم».26
واقعا سؤال اینجاست: شهید نواب صفوی که در آخرین لحظات زندگی چنان استوار و باصلابت بود، چطور میتواند با تحریر نامهای خطاب به شاه از او درخواست عفو کند؟ کسی که مشروعیتی برای رژیم پهلوی قائل نبود و اساسا شاه را قبول نداشت چطور میتواند خود را برای امضای نامهای از پیش آمادهشده خطاب به شاه راضی کند؟ اینها سؤالاتی است که با بررسی مشی شهید نواب صفوی میتوان به خوبی به آنها پاسخ داد تا جلوی تحریف تاریخ گرفته شود.