«شهید سپهبد محمدولی قرنی، آغاز و انجام یک زندگی مبارزاتی» در گفتوشنود با اسدالله بادامچیان
شهید سپهبد محمدولی قرنی، در عداد چهرههای نظامی و مبارزی است که از اوایل دهه 1340، به نیروهای مذهبی از جمله اعضای هیئتهای مؤتلفه اسلامی، بیشتر نزدیک شد و راه براندازی رژیم گذشته را در تعامل با آنان یافت. در گفتوشنود پیش روی دکتر اسدالله بادامچیان، به بیان روایتها و تحلیلهای خویش دراینباره پرداخته است
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر:
به عنوان سؤال نخست، از نحوه آشنایی تدریجی خود با نام و هویت شهید سپهبد محمدولی قرنی بگویید.
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده از نوجوانی در کار مبارزه و سیاست بودم؛ به همین دلیل از نهضت ملی شدن نفت، با اینکه ده سال بیشتر نداشتم، خیلی چیزها یادم هست. اولینبار نام شهید قرنی را در سال 1342 شنیدم و اینکه یکی از افراد مؤثر در ارتش شاه و اهل مبارزه است. در آن دوره محلات پامنار و سرچشمه، مرکز حوادث سیاسی و مبارزاتی بود و منزل ما هم، در همان منطقه بود. از طرفی داییهای من، یعنی شهید حاج صادق امانی، حاج هاشم امانی، حاج سعید امانی و حاج هادی امانی، در زمره عناصر مؤثر در مبارزات بودند و لذا از این جهت هم، همواره در معرض اخبار مبارزاتی و سیاسی بودیم. در قضیه 30 تیر به تبعیت از مرحوم آیتالله کاشانی، در دفاع از دکتر مصدق شعار میدادیم، اما وقتی که ایشان از آیتالله کاشانی فاصله گرفت، ما هم روی برگرداندیم!
بههرحال، شهید قرنی جزء افسران ناراضی ارتش بود. بعد از کودتای 28 مرداد، قضیه افسران حزب توده مطرح شد. کمونیستها و تودهایهای زیادی در ارتش حضور داشتند، که بعد از 28 مرداد قلع و قمع شدند. شهید قرنی به عنوان یک افسر مسلمان و ملی مطرح بود و سرانجام هم، شاه نتوانست حضور ایشان را در ارتش تحمل کند و برکنارش کردند. با آغاز نهضت امام خمینی در سال 1342، اطاعت از ایشان برای همه از جمله سربازها و ارتشیها هم، الزامی شد و این تحول عظیم را کسی جز حضرت امام نمیتوانست ایجاد کند. مهمتر از همه این است که امام خمینی برای همه، از کارگر و کشاورز تا ارتشبد و سپهبد، مرجع دینی بود.
با توجه به احاطه همهجانبه رژیم پهلوی بر ارتش، گرایشهای دینی را در این نهاد، چگونه میدیدید؟
بدنه ارتش، هیچوقت دست از اعتقادات دینی خود برنداشت. من در سال 1344، در زندان قزلقلعه زندانی بودم و میدیدم که هر ماه، یک سرباز را به زندان میآوردند تا نگهبانی بدهند. یکبار یکی از آنها ــ که اهل یکی از روستاهای اطراف همدان بود ــ از من پرسید که مرا به چه جرمی زندانی کردهاند؟ گفتم: به خاطر اینکه مقلد آقای خمینی هستم. گفت: «خب من هم هستم! در 15 خرداد که فهمیدیم در تهران کشت و کشتار راه افتاده، روحانی روستایمان ما را جمع کرد که برای کمک به تهران برویم، ولی دیگر کار از کار گذشته بود و به ما گفتند: دیر رسیدهاید!». در آن روزها، شهید آیتالله حاج آقا مصطفی خمینی و مرحوم آیتالله محیالدین انواری هم، در آن زندان بودند. آن سرباز گفت: «هر وقت لازم شد، حرفهایتان را به من بگویید تا به آنها منتقل کنم!». منظورم این است که نام بزرگ امام، بر ارتشیها هم تأثیرگذار بود و لذا افرادی چون شهید قرنی ــ که زمینههای مذهبی هم داشتند ــ طبعا به نهضت امام گرایش پیدا کردند.
ماجرای کودتایی که به شهید قرنی نسبت دادند چه بود؟
ما به اتفاق پسر آقا سیدمرتضی جزایری ــ که روحانی خوشفکر، فاضل و مبارزی بود ــ با تیم شهید مطهری و شهید بهشتی کار میکردیم. من از طریق آقا سیدمرتضی جزایری، با آقایان: سیدمحمود مرعشی، سیدمحمدعلی میلانی و خبازباشی ــ که با شهید قرنی دوست بود ــ آشنا شدم و در آنجا بود که متوجه شدم دارند ترتیب یک کودتا را میدهند! این کودتا برخلاف کودتای سال 1336 ــ که در آن، شهید قرنی دستگیر شده بود ــ یک کودتای صددرصد اسلامی بود. در ارتباط با همین قضیه هم بود که آقا سیدمرتضی جزایری و چند تن از دوستان مرتبط با مؤتلفه، دستگیر شدند. البته دستگیریشان، چند دلیل دیگر هم داشت.
شهید قرنی، به همراه آقا سیدمرتضی جزایری دستگیر شد؟
خیر؛ آنها در زندان بودند که شهید قرنی هم دستگیر شد و همه آنها را با هم، به زندان ساواک بردند! در آن روزها، زندان شهربانی و زندان آگاهی دوره رضاخانی، فعال بودند. زندان آگاهی، در واقع زندان ضداطلاعات شهربانی بهشمار میآمد و بخشی از دستگیریها را انجام میداد. ساواک بعد از 28 مرداد، زندان قزلقلعه را راه انداخت که پادگان دوره محمدشاه قاجار بود و حدود 22 زندان انفرادی داشت! موقعی که آقا سیدمرتضی و یارانش در قزلقلعه زندانی شدند، شهید قرنی در زندان ارتش بود. خوشبختانه هیچ وقت رابطه بین شهید قرنی و تیمش با مؤتلفه کشف نشد!
شهید قرنی در آن کودتا، با چه کسانی همکاری داشت؟
ایشان با آقای خبازباشی و یکی دو افسر دیگر ــ که اسمشان لو نرفته بود ــ و همچنین آقایان: سیدمحمود مرعشی نجفی و سیدمحمدعلی میلانی، به فکر انجام یک کودتا بودند! آنها این نقشهشان را به اطلاع امام هم رسانده بودند.
به طور مشخصتر، نقش شهید قرنی در این پروژه چه بود؟
شهید قرنی در واقع، کارگردان نظامی و مدیر این برنامه بود و بقیه، از ایشان پیروی میکردند. آیتالله میلانی هم چند بار پیغام داده بودند: اگر این اتفاق بیفتد، تغییرات خوبی ایجاد خواهد شد! در آن شرایط و اوضاع سنگین اختناق، شهید قرنی یکی از امیدهایی بود که همیشه دربارهاش صحبت میشد. آیتالله میلانی، خیلی به ایشان و به ثمر رسیدن کودتا امیدوار بودند. اگر ما میتوانستیم منصور و شاه را بکشیم، اوضاع کشور به هم میریخت و شهید قرنی هم کودتا میکرد! اما متأسفانه با دستگیریهای گسترده پس از ترور منصور، مؤتلفه مستأصل شد و نقشه شهید قرنی هم لو رفت و هرچند ماجرای کودتا با هوشیاری ایشان اثبات نشد، وگرنه قطعا اعدام میشد، اما برای مدت سه سال به زندان افتاد و دیگر نمیشد کاری کرد!
شهید قرنی هم سه سال محکومیت دومش را در قزلقلعه گذراند؟
بله و من هم به ملاقات آن بزرگوار رفتم و به شوخی به ایشان گفتم: «شیر هنوز شیر است!» و ایشان میخندید! آن موقع دایی من، در زندان بود و در واقع من برای ملاقات با ایشان میرفتم که شهید قرنی را هم چند باری دیدم.
به نظر شما چرا کودتای مدنظر ایشان محقق نشد؟
چون کودتا، به یک سازمان خاص نیاز دارد و مثل عملکرد حزبی نیست. عامل تحقق کودتا، یک سازمان نظامی مخفی است و به بسیج ویژهای نیاز دارد که در آن زمان تحقق پیدا نکرده بود.
بعد از 15 خرداد، ارتباط شهید قرنی با مبارزان مذهبی چگونه بود؟
بیشتر در حد سلام و علیک بود و کمتر درباره اوضاع سیاسی و مبارزاتی، بحث میشد. شبکه مخفی مبارزه در ارتش، در واقع در سال 1357 توسط آقایان: شهید کلاهدوز، شهید اقاربپرست و سرهنگ کتیبه ــ که با شهید حسن آیت در ارتباط بودند ــ شکل گرفت. شهید قرنی در آن مقطع، دیگر در میدان اصلی مبارزه نبود که گروهی را راه بیندازد و درگیر شود! ایشان کمک میکرد تا با آدمهای دارای انگیزه سیاسی و مبارزاتی، ارتباط بیشتری پیدا کنیم و روحیه ضداستبدادیاش، این آمادگی را در ایشان ایجاد کرده بود که هر جا که لازم میدیدید، انجام وظیفه کند.
ایشان از چه روی، به عنوان اولین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی مطرح و برگزیده شد؟
در سالهای 1356 و 1357، از ایشان به عنوان یک افسر خاص و مبارز ارتش، صحبت خاصی نمیشد! در آن دوره، امرای ارتش ابهت زیادی داشتند و ایشان هم با اینکه از ارتش کنار گذاشته شده بود، ولی جزء امرا محسوب میشد و رژیم سعی میکرد شأن او را پایین نیاورد! بعد از انقلاب که همه امرا حذف شدند، نام ایشان به عنوان یک نیروی علاقهمند به مبارزه و یک چهره شاخص ارتشیِ مخالف رژیم و فردی مذهبی، مطرح شد و لذا به عنوان یک چهره لایق و زندانیکشیده، در رأس ارتش قرار گرفت.
در خلال مصاحبه و در پاسخ به سؤال گذشته، چند بار به روحیه مذهبی شهید قرنی اشاره کردید. ایشان گرایش و اطلاعات دینی خود را از چه طریق بهدست آورده بود؟
میدانم که آثار شهید مطهری بهشدت روی ایشان تأثیر گذاشته بود؛ بهطوری که شیفته شهید مطهری بود، اما امکان ارتباط نزدیک با ایشان را نداشت؛ چون هر دو بهشدت تحتنظر رژیم بودند! ایشان در زندان، با علمای مختلفی ملاقات و صحبت میکند. در گزارشهای ساواک هم آمده: «نمیشود قرنی را کنترل کرد؛ چون با همه قدم میزند و صحبت میکند». شهید قرنی در زندان، با افکار و آثار نحلههای مختلف دینی و مبارزاتی، از شهید مطهری تا مهندس بازرگان و دکتر سحابی و نیز با دیدگاههای سوسیالیستی و حتی عقاید وهابیها، آشنا میشود و گروههای چریکی را میشناسد و تجربیات زیادی را کسب میکند. به نظرم برای شناخت بهتر شخصیت شهید قرنی، کتاب «ناگفتههایی از زندگی سپهبد قرنی» نوشته سرهنگ احمد نوروزی فرسنگی، کتاب بسیار مفیدی است. با خواندن نوشتههای شهید قرنی، میتوان سیر تحول ایشان را از قبل تا بعد از زندان، فهمید و متوجه شد که زندان، چه تحول بزرگی در ایشان ایجاد میکند. در اواخر خدمت، ایشان حتی دیگر در رژهها هم شرکت نمیکرد! بعد از ارتباط با حضرت امام خمینی هم، مراد واقعی خود را پیدا کرد.
شهید قرنی در مدرسه رفاه و علوی هم، حضور داشتند؟
به شکل دائمی نه، ولی از سال 1357، با حضرت امام ارتباط ویژهای پیدا کرد. بعد از فرار شاه، همه ارتشیهای مبارز آنجا حضور داشتند. امثال شهید آیت و شهید صیاد شیرازی، شبکههای مبارزاتی را در ارتش ایجاد کردند و واقعا با امام همکاری داشتند. ما هم به شکل غیرمستقیم، با این شبکهها در ارتباط بودیم.
شهید قرنی در جلوگیری از انحلال ارتش، نقش مهمی داشت. ارزیابی شما از این رویکرد ایشان چیست؟
البته، ولی ارتش فقط در اختیار ایشان نبود که بتواند به تنهایی جلوی انحلالش را بگیرد. در واقع حضرت امام بود که قاطعانه ایستاد و از ارتش دفاع کرد. ایشان ارتشیها را بهتر از هر کسی میشناخت. اگر ارتش با ملت همراه نمیشد، به این آسانیها نمیشد بساط رژیم پهلوی را جمع کرد. اعلام بیطرفی ارتش، یکی از بلندترین فرازهای انقلاب اسلامی است. حضرت امام، قدر و ارزش اقتدار ارتش را میشناخت. سیاست «گل در برابر گلوله» امام خمینی، در واقع سیستم اطلاعاتی آمریکا را فلج و ژنرال هایزر را ــ که قصد کودتا و کشت و کشتار و خونریزی داشت ــ خلع سلاح کرد! در چنین شرایطی طبیعی بود که شهید قرنی ــ که با علاقه کار و خدمت میکرد ــ به عنوان لایقترین گزینه برای ریاست ستاد مشترک ارتش انتخاب شود. ایشان سریع به ارتش سروسامان داد و به عنوان یک چهره موجه، باصلابت، شجاع و تحصیلکرده و زندانیکشیده، مورد قبول همه بود! زندانهای دوره شاه، غرور نظامی را از ایشان گرفته و او را تبدیل به سرباز اسلام کرده بود؛ لذا در اوج شایستگی و قدرت نظامی، از تواضع خاصی برخوردار بود. اسباب تأسف است که دولت موقت با ایشان از در لجبازی درآمد، وگرنه ایشان نمیگذاشت در کردستان آن فجایع به وقوع بپیوندد!
در بین مسئولان بلندپایه نظام، شهید قرنی پیش از همه به شهادت رسید. از نظر شما چرا دشمنان، پیش از همه به ترور ایشان رسیدند؟
دشمنان ایران با زدن چهرههای شاخص، سعی کردند یاران و یاوران امام خمینی را از بین ببرند تا ایشان تنها بمانند! شهید قرنی در بخش نظامی، فرد بسیار مؤثری بود و لذا ترور شد. وقتی ایشان ترور شد، ما تصور نمیکردیم که ماجرای ترور شخصیتها شروع شده باشد، اما متأسفانه محاسبه ما غلط از کار درآمد و موج ترورها شروع شد و شخصیتهای بسیار تأثیرگذار و ارزشمندی را از دست دادیم. ما تصور میکردیم این ترور، کار چریکهای فدائی خلق باشد و اصلا به فرقان فکر نمیکردیم! با ترور شهید مطهری، حواسمان جمع شد که آن خط ترور، همچنان ادامه دارد. با ترور شهید عراقی، فهمیدیم که قضیه کاملا جدی است و محافظت از شخصیتها شروع شد. آمریکا طراحی بسیار دقیقی در حذف چهرههای مؤثر انقلاب شروع کرده بود و متأسفانه تا حدودی موفق هم شد.