در دوره رضاشاه، با الگوگیری از سازمانهای تبلیغاتی حکومتهای فاشیستی، سازمانی در ایران شکل گرفت که «پرورش افکار» نام داشت. این سازمان فرهنگی قرار بود چه افکاری را پرورش دهد؟
پیرامون اهداف سازمان پرورش افکار؛
سازمانی برای پرورش افکار شاهپرستی
11 ارديبهشت 1400 ساعت 11:03
مولف : زهرا سعیدی
در دوره رضاشاه، با الگوگیری از سازمانهای تبلیغاتی حکومتهای فاشیستی، سازمانی در ایران شکل گرفت که «پرورش افکار» نام داشت. این سازمان فرهنگی قرار بود چه افکاری را پرورش دهد؟
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر: از حکومت پهلوی اول به عنوان اولین دیکتاتوری مدرن ایران یاد میشود. بر این اساس رضاشاه مؤسس این حکومت، از همان ابتدای تأسیس سلطنت کوشید با روش دیکتاتوری تمام نهادهای سیاسی، اقتصادی و آموزشی را به کنترل خود درآورد. بااینحال، روش استبدادی او در چند سال آخر حکومتش بسیار پررنگتر شد. رضاشاه در این سالها با تأسیس سازمانهایی چون پرورش افکار تلاش کرد پایههای حکومت را بر مبنای حمایت از سلطنت قرار دهد. این سازمان گسترده سیاسی و اجتماعی نقش مهمی در انتقال و تبلیغ ایدئولوژی حکومت داشت؛ تا جایی که از آن به عنوان مهمترین و بزرگترین ارگان تبلیغاتی رژیم یاد شده است. با این مقدمه کوتاه در ادامه به تفصیل به اهداف سازمان پرورش افکار اشاره میشود.
سازمان پرورش افکار و اهداف آن
- تمرکز قدرت و تبلیغ ایدئولوژی حکومت
تمرکز قدرت با محور قرار دادن شخص اول مملکت در تمام امور، یکی از ویژگیهای مهم حکومتهای استبدادی بهشمار میآید. رضاشاه با تحت کنترل قرار دادن منابع عمده قدرت، اعم از اجبارآمیز و غیراجبارآمیز، از آن برای تحولات اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و اجتماعی بهره گرفت1 و در مقابل از این تحولات نیز برای تبلیغ ایدئولوژی رژیم و افزایش قدرت سیاسی خود استفاده کرد. درواقع سیاست آموزشی رضاشاه بر «خدا»، «شاه» و «میهن» تأکید میورزید و هرگز از ستایش فضایل اطاعت مدنی، انضباط و اخلاق خسته نمیشد.2 اما بعد مهم اطاعت مدنی، مبتنی بر ستایش از شاه بود. درواقع بخشی از مدنیت در ارتباط با اطاعت از اوامر حکومتی و شاهنشاهی قرار داشت.
در این رابطه نگاهی به اسناد سازمان پرورش افکار، تا حدودی ماهیت آن و واقعیت یادشده را آشکارتر میکند. یکی از این اسناد، سخنرانی حسین معتمدی در سال 1318 است که در قسمتی از آن میگوید: «شاهپرستی به منزله بزرگترین پایهای است که عظمت کشور بر آن قرار گرفته است. نیاکان ما بزرگترین فرضیهای را که برای خود میدانستند خداپرستی، شاهدوستی و میهنپروری بوده است و همیشه ورد زبانشان جز خدا ـ شاه ـ میهن چیز دیگری نبوده است. بالاترین افتخار برای یک ایرانی این بوده است که حسن شاهپرستی و میهنپرستی بدو نسبت دهند. ما نیز که نوباوگان این آب و خاک و جگرگوشگان آن نیاکانیم، این حسن شریف را باید داشته باشیم؛ زبانمان جز به یاد شاه گشوده نشود و گوشمان جز به فرمان او نباشد»؟3
- تبلیغ ایدئولوژی رسمی حکومت
رضاشاه تلاش داشت با تبلیغ ایدئولوژی رسمی حکومت از طریق اعضای سازمان پرورش افکار، که عمدتا استادان دانشگاه، صاحبنظران و افراد تحصیلکرده بودند، قدرت خود را مشروع و مردمی جلوه دهد. آنگونه که جان فورانر میگوید، قدر مسلم آن است که از این لحاظ رضاشاه اعتماد به نفسش بیش از حکومت قاجار بود. بر این اساس، پرورش افکار که شکل گستردهتر دایره تنویر افکار عمومی بود، طی برگزاری سخنرانیهای عمومی توسط صاحبنظران مشهور و شناختهشده و مردان حرفهای، تنوع گستردهای از مسائل و موضوعها و از جمله اخلاق، تاریخ، بهداشت، ادبیات، علوم اجتماعی، آموزش و پرورش، «تجدد» و میهنپرستی، وفاداری به شاه و ذکر پیشرفتهای نمایان کشور در سالهای اخیر را به بحث مینهاد.4
یکی از سخنرانان سازمان پرورش افکار حسین معتمدی است که در سال 1318 طی یک سخنرانی گفت: شاهپرستی به منزله بزرگترین پایهای است که عظمت کشور بر آن قرار گرفته است. نیاکان ما بزرگترین فرضیهای را که برای خود میدانستند خداپرستی، شاهدوستی و میهنپروری بوده است و همیشه ورد زبانشان جز خدا ـ شاه ـ میهن چیز دیگری نبوده است
مطابق اساسنامه پرورش افکار، سازمان از روشهای متعددی برای انتقال آموزهها و اصطلاحا تنویر افکار استفاده میکرد که یکی از مهمترین آنها سخنرانی بود؛ تا جایی که در کنار کمیسیونهای شکلگرفته، یک کمیسیون به طور اختصاصی به بخش سخنرانی تعلق داشت. مطابق با اهداف سازمان یادشده، فعالیتهای کمیسیون سخنرانی در سه بخش برنامهریزی شده بود: «الف) سخنرانیهای اختصاصی برای دانشجویان و دانشآموزان که در دانشکدهها و در دبیرستانها صورت میگرفت؛ ب) سخنرانیهای عمومی برای خواص (اولیای امور، به کارمندان دولت، نمایندگان مجلس و به طور کلی همه افراد باسواد)؛ پ) سخنرانیهای عمومی برای توده مردم».5
البته موضوعات سخنرانی متناسب با هر سطح و گروه اجتماعی متفاوت بود؛ چنانکه موضوعات سخنرانی در تهران، «نهضت صنعتی کشورها»، «وحدت ملی و اصول ملیت»، «امنیت قضایی»، «تربیت نسوان»، «تأثیر عدالت در جامعه و تشکیلات و وظایف مردم» بود، اما در سایر شهرها و شهرستانها تأکید بر روی موضوعاتی مانند «عواقب وخیم بیماری واگیردار»، «آداب معاشرت»، «فواید نظام وظیفه»، «آب مشروب»، «وطنپرستی و شاهپرستی» بخش عمده سخنرانیها را شکل میداد.6 بهرغم آنکه موضوعات تبلیغاتی متنوع و متعدد بود، واقعیت آن است که موضوع تغییر افکار مردم و سوق دادن آن به سوی نقاط تعیینشده، هدف مشترک تمام سخنرانیها بود. این موضوع نیز از جمله ویژگیهای مشترک در حکومتهای استبدادی است.
به بیان دیگر، بهرهگیری از روشهای تبلیغاتی با استفاده از رسانههای انحصاری یکی از ویژگیهای حکومتهای استبدادی است که در حکومت رضاشاه نیز تجلی یافت؛ چنانکه بسیاری با مقایسه سازمان پرورش افکار با برخی از سازمانهای تبلیغاتی حکومتهای فاشیستی و استبدادی معتقدند که پرورش افکار «که از روی نمونههای تبلیغات نازی و فاشیستی شکل گرفته بود، در نظر داشت افکار عمومی را در راستای خطوط مورد نظر سوق دهد، مردم را با دستاوردهای دولت آشنا سازد» و «حمایت عمومی را برای دولت کسب کند...».7
البته به نظر میرسد دستگاه تبلیغاتی رضاشاه حداقل در مورد جلب نظر تمام گروههای اجتماعی از جمله تودهها و در مسائلی چون پوشش زنان چندان موفق نبود؛ چنانکه در یک نمونه از اسناد باقیمانده، وزیر کشور در سال 1318 گزارش داده است: مطابق شواهد و تحقیقات صورتگرفته در قم «در دعوتی که از طرف اداره فرهنگ از رؤسای ادارات و طبقات مختلفه برای حضور در مجلس سخنرانی و پرورش افکار در دبیرستان حکیم نظامی به عمل آمده بود رؤسای ادارات و بانوانشان حاضر گردیده، ولی از بانوان طبقات مختلفه شهرستان جز عده معدودی حضور به هم نرسانیدهاند. مقرر فرمایید دستور لازم به شهربانی آنجا در اشاعه و پیشرفت و تعمیم نهضت بانوان و کشف حجاب صادر نموده و نتیجه را اعلام دارند».8
جشن وزارت معارف در قم، پس از کشف حجاب (سال 1314)
شماره آرشیو: 509-4ع
- دولتی کردن امور و ناسیونالیسم افراطی
سازمان پرورش افکار شامل شش کمیسیون موسیقی، رادیو، کتب درسی، مطبوعات، نمایش و سخنرانی بود. ازآنجاکه این سازمان، نهاد رسمی حکومتی بود، طبیعی است که این کمیسیونها نیز تحت کنترل حکومت قرار داشته باشند؛ بدین معنا که کتب درسی، موسیقی، رادیو، مطبوعات و... همه و همگی ضمن آنکه منویات حکومت را اجرا میکردند، تحت کنترل حکومت و شخص اول مملکت هم قرار داشتند که این موضوع به منزله تمرکزگرایی و انقلاب آموزشی از بالا بود؛ انقلابی که «به معنای دقیق کلمه از محاسبه نیازهای منابع انسانی اقتصاد ایران پیروی نمیکرد، بلکه تابع اولویتهای سیاسی بود».9
میهنپرستی افراطی نیز از مؤلفههای دیگر مورد تأکید پرورش افکار بود. البته میهنپرستی یا ناسیونالیسم رضاشاهی از جمله مواردی است که در بیشتر سیاستهای آموزشی و غیرآموزشی او به چشم میخورد، اما وظیفه نهادها و سازمانهای آموزشی در راستای تبلیغ این موضوع بسیاری پررنگتر بود؛ تا جایی که میتوان گفت موضوع تأکید بر ناسیونالیسم و برانگیختن احساسات ملیگرایانه با تشکیل سازمان پرورش افکار، سرعت پرشتابی به خود گرفت. «گسترش شهرنشینی و رشد جمعیت شهری، از علائم و نشانههای آشکار و پنهان سیاستهای پهلوی اول، برای تحقق ملتسازی و هویت ملی جدید بود. با [تلاش حکومت برای] حذف تدریجی اسلام از صحنه اجتماعی و لزوم کسب مشروعیت نظام سیاسی جدید، احیای دوره باستانی ایران به عنوان عصر مجد و عظمت ایران، در دستور کار قرار گرفت... و سبب شد تا غالب برنامههای فرهنگی کمیسیونهای مختلف سازمان پرورش افکار بر وجوه ایرانیت و ملیت ایرانی متمرکز شود».10
سخن نهایی
رضاشاه سودای مدرنیزاسیون ایران را در سر داشت. او راه رسیدن به این نقطه را تجدد، ناسیونالیسم و شاهپرستی میدانست. تأکید پهلوی اول بر شاهپرستی به خوبی مبین اعتقاد او به انقلاب از بالا بود؛ ازاینرو او با ایجاد سازمانها و نهادهایی که همگی از بالا تعریف شده و تحت کنترل حکومت بودند، بر آن بود تجدد و برنامه مدرنیزاسیون را به اجرا گذارد. سازمان پرورش افکار که در این راستا تأسیس شده بود، با این اهداف و سیاستها آغاز به کار کرد و به مثابه بسیاری از سازمانهای مشابه خود به تبلیغات و تغییرات گسترده در سطوح مختلف آموزشی و هنری دست زد. ازآنجاکه رسیدن به تجدد بخش جداییناپذیر سیاست آموزشی و سازمان پرورش افکار بود، شاهدیم که این سازمان با دور کردن افراد از فرهنگ سنتی خود و انتقال سیاستهای خاص حکومت در زمینههای مختلف از جمله تربیت افراد، پوشش زنان و سایر برنامههای فرهنگی ضربه مهلکی بر شاکله فرهنگ مردم وارد کرد.
پی نوشت:
1. حسین بشیریه، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران، گام نو، چ پنجم، 1384، ص 69.
2. استفانی کرونین، رضاشاه و شکلگیری ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقبفر، تهران، انتشارات جامی، 1382، ص 201.
3. محمود دلفانی، فرهنگستیزی در دوره شاه (اسناد منتشرنشده سازمان پرورش افکار)، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، 1375، ص 37.
4. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، 1382، ص 341.
5. محمود دلفانی، «سازمان پرورش افکار: جستاری بر سازمانها و سیاستهای فرهنگی ایران در دوره رضاشاه»، گنجینه اسناد، دوره 6، ش 1 و 2 (تابستان 1375)، ص 73.
6. همانجا.
7. جان فوران، همان، ص 341.
8. مهدی صلاح، کشف حجاب زمینهها، واکنشها و پیامدها، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 277.
9. استفانی کرونین، همان، ص 196.
10. محمد سلماسیزاده، عباس قدیمی قیداری، رضا دهقانی و بیژن پروان، «سازمان پرورش افکار و تلاش برای تغییر سبک زندگی جوانان در عصر رضاشاه پهلوی»، نشریه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی، سال 16، ش 56 (بهار 1398)، ص 64.
کد مطلب: 19789