رضاخان پس از کودتا و رسیدن به قدرت، احکامی صادر کرد که در آنها بر شعائر مذهبی تأکید میشد و حتی در یکی از آنها آمده بود: هر کس در حال مستی در معابر عمومی دیده شود تحویل محاکم نظامی خواهد شد. چرا با وجود چنین فرامین و اقداماتی کار او به جایی رسید که قانون کشف حجاب را صادر کرد و یک روحانی شیعه را در حرم مقدس قم مورد ضرب و شتم قرار داد؟
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رضاشاه برای کسب قدرت سیاسی از اقدامات و ترفندهای خاصی بهره برد. یکی از ترفندهای مهم او که اتفاقا مؤثر هم افتاد، بهرهبرداری از دین و شعائر مذهبی بود. رضاشاه با مقیّد نشان دادن خود به امور دینی، توانست توجه و نظر مساعد بسیاری از افراد و گروههای مذهبی را جلب کند. با وجود این، برخی از روحانیان از همان ابتدا به نیات او پی بردند و نه تنها هیچگاه از او حمایت نکردند، بلکه همواره از مخالفان او بودند. بااینحال، سیاست رضاشاه در این راستا شامل اقداماتی چون احترام به علما و روحانیان از طریق مشورت و دیدار با آنها، شرکت در مراسم مذهبی و گاه استفاده از نمادهای مذهبی بود. البته این اقدامات بعد از قدرتیابی وی به طور کامل کنار گذاشته شد.
اهداف رضاشاه از اتخاذ سیاست دینمداری
دوره اول قدرتیابی رضاخان، یعنی سالهای 1300 تا 1304 را میتوان دوران دینمداری او و به عبارتی دیگر ارائه تصویر دینمدارانه از خود دانست. این دوره همزمان است با تلاش رضاخان در تحکیم قدرت خود به عنوان وزیر جنگ و نخستوزیر. در این دوره نفوذ علما در مسائل مختلف اعم از سیاسی همچنان بالا بود و رضاخان نیز نگرش مطیعانهای نسبت به آنها داشت. او در این دوره میکوشید با رفتار خود به علما اطمینان دهد که در امور دولت هماره با آنها مشورت خواهد کرد. رضاخان بهدرستی فهمیده بود که برای رسیدن به قدرت چارهای جز جلب اعتماد و نظر مردم و گروههای مذهبی، بهویژه روحانیان، ندارد؛ ازاینرو به شیوههای متفاوت تلاش کرد خود را فردی مذهبی نشان دهد؛ درحالیکه به گفته همسرش، تاجالملوک، او هیچگاه تمایلات مذهبی نداشت.
به گفته او «رضا اهل نماز و روزه نبود و برای خودش استدلالاتی داشت که با ما در میان میگذاشت. رضا میگفت مگر خدا عرب هست که ما باید روزی پنج نوبت با او عربی صحبت کنیم؟ روزه هم نمیگرفت و میگفت: انسان هر وقت گشنه میشود باید غذا بخورد و الا دچار مریضی خواهد شد. رضا میگفت: اسلام دین و آیین عربهای بیابانگرد است و قبل از اینکه عربها خداشناس شوند، ایرانیها خداشناس بوده و پیامبر خودشان را داشتهاند».1 بهرغم این اندیشهها رضاخان با زیرکی و ترفندهای مختلف همواره خود را علاقهمند به حفظ شعائر اسلامی و احترام به آنها نشان میداد و این ترفند را از طرق مختلف به نمایش میگذاشت.
شماره آرشیو: 934-779-الف
ترفندهای دینمدارانه رضاخان
یکی از زمینههای مذهبی که بسیار مورد استفاده رضاخان قرار گرفت، ماه محرم و مناسک مرتبط با آن بود. برای نمونه او «در دوره وزارت جنگی، تکیه قزاقخانه را در ایام عاشورا مانند سایر تکایا آیینبندی و سیاهپوش میکرد و خود در جلوی در ورودی تکیه میایستاد و به واردین تعارف و خوشامد میگفت و به دستجات سینهزن طاق شال اهدا میکرد و روز تاسوعا و عاشورا دسته قزاقخانه بسیار مجلل و باشکوه و با چند دسته موزیک و چندین رأس یدک به بازار میآمد و خود سردار سپه با عدهای از افسران پای برهنه در جلو دسته و سربرهنه کاه بر سر میریخت و شب ۱۱ عاشورا هم مانند سایر دستجات صنفی و محلی، شام غریبان میگرفت...».2
رضاخان در شعارهای خود نیز همواره بر رعایت موازین اسلامی تأکید داشت. او در اعلامیه «حکم میکنم» نیز خود را فردی مقیّد به اسلام نشان داد و اینطور وانمود کرد که نسبت به کوچکترین لغزش افراد در برابر مسائل دینی واکنش سختی نشان خواهد داد؛ چنانکه در یکی از این حکمها آمده بود: «دکاکین» فروش مشروبات الکلی، سینماها، تماشاخانهها، قمارخانهها و همه مکانهای تفریح و تفرج تا اخطار ثانوی بسته شد و نیز اعلام شد که هر کس در حال مستی در معابر عمومی دیده شود تحویل محاکم نظامی خواهد شد.3
در زمان تخریب قبور ائمه بقیع در مدینه توسط وهابیان، از طرف مراجع تقلید و سایر علما و فقها تلگرافاتی به دولت مخابره شد و علمای تهران با رضاخان، رئیسالوزرا، ملاقات کردند و از او خواستند در برابر این شرارت، به اقدامی دست زند و همچنین، در مسجد مروی اجتماعی از علما و تجار تشکیل شد تا موضوع را بیشتر دنبال کنند؛4 ازاینرو رضاخان نیز به این اقدام وهنانگیز اعتراض و جلساتی را با علما در راستای پیگیری این وضعیت برقرار کرد.
او «در دوره وزارت جنگی، تکیه قزاقخانه را در ایام عاشورا مانند سایر تکایا آیینبندی و سیاهپوش میکرد و خود در جلوی در ورودی تکیه میایستاد و به واردین تعارف و خوشامد میگفت و به دستجات سینهزن طاق شال اهدا میکرد و روز تاسوعا و عاشورا دسته قزاقخانه بسیار مجلل و باشکوه و با چند دسته موزیک و چندین رأس یدک به بازار میآمد و خود سردار سپه با عدهای از افسران پای برهنه در جلو دسته و سربرهنه کاه بر سر میریخت و شب ۱۱ عاشورا هم مانند سایر دستجات صنفی و محلی، شام غریبان میگرفت...»
پیگیری رضاخان در رابطه با این موضوع تا جایی بود که در جلسه ۱۹۶ مجلس مورخ ۵ شهریور رهبر اقلیت آن روز اظهار داشت: «من رئیسالوزرا را در این خصوص ملاقات کردم و وعده دادند که درصدد تحقیق امر هستند و پس از اطلاع کافی بر چگونگی قضیه اقدام مقتضی به عمل خواهد آمد. ... رضاخان نیز در پاسخ گفته بود: دو روز قبل، بمباران شروع شده و در نتیجه خرابیهای بسیاری وارد آمده، گنبد مسجد بزرگی که مدفن حضرت رسول است آسیب دیده و مسجد حمزه، عم حضرت پیغمبر، خراب شده است... چون این مطلب فوقالعاده مهم است تقاضا میکنم کمیسیونی از طرف مجلس تشکیل شود که با دولت در این موضوع تبادل افکار نموده و به این امر رسیدگی شود».5
البته رضاخان در اوایل سلطنت خود نیز این سیاست را ادامه داد و حتی اعلامیهای منتشر کرد که نشان میداد شاه جدید هنوز هم تمایل به اجرای نمایش دروغین دینمداری دارد؛ چنانکه در اعلامیهای که توسط روزنامه «ایران» (2 نوامبر) منتشر شد، رضاخان اساس رفتار و کار خود را چنین برشمرده است: اجرای بیچونوچرای قوانین شرع مقدس اسلام، و تضمین رفاه عمومی... . او همچنین دستور میدهد که تمام مغازههای مشروبفروشی، قمارخانهها و مراکز منافی عفت تعطیل شود... .6 درواقع رضاشاه بهخوبی واقف بود که تا قبل از تثبیت پایههای سلطنت، نمیتواند نسبت به قدرت و نفوذ علما بیتفاوت باشد؛ ازاینرو، سیاست دینمداری را تا دو یا سه سال اول سلطنت خود ادامه داد.
درکل اقدامات رضاشاه در اجرای این ترفند سیاسی شامل موارد متعددی بود: از انتخاب نامهای مذهبی برای فرزندان تا زانو زدن در مقابل قرآن و سوگند خوردن به کتاب آسمانی. در هر صورت هر چه بود، این ترفند تا حدودی توانست کارساز شود. چنانکه بعد از انقراض سلسله قاجار و تشکیل رژیم پهلوی، برخی از روحانیان و علما به شاه جدید پیام تبریک فرستادند، اما این روند بهتدریج تغییر کرد و سیاست دینمداری به سیاست ضدیت با دین و شعائر اسلامی تبدیل شد. بر این اساس نامهای عربی حذف و ادارات ملزم به استفاده از نامها و کلمات فارسی یا معادلسازی برای کلمات عربی شدند.
رضاشاه در مسجد گوهرشاد مشهد
شماره آرشیو: 1-60983-275م
علاوه بر این، تلاش برای حذف روحانیان و قرار دادن تحصیلکردگان دانشگاهی یا غربی به جای آنها نیز در دستور کار رژیم قرار گرفت. البته شرح اقدامات ضددینی رضاشاه از جمله موضوعاتی است که در کتب و تحقیقات دیگر بررسی شده و تبیین آن خارج از موضوع این بحث است، اما آنچه دراینباره اهمیت دارد این است که اقدامات رضاشاه تا جایی پیش رفت که علاوه بر حذف روحانیان و گروههای مذهبی، گروههایی که عناد و دشمنی آشکار با اسلام و روحانیت داشتند وارد صحنه سیاسی کشور شدند. بهائیان از جمله این گروهها هستند که نفوذ آنها در این دوره به قدری افزایش یافت که مردم معتقد بودند رضاشاه بهائی است. بدرفتاری با علما و قرار گرفتن بهائیان در پستهای مهم دولتی، بیش از پیش بدگمانی روحانیت را تشدید کرد؛ چنانکه در یک نمونه «در 24 مارس 1928، یا چند روز پیش یا پس از آن، در رویدادی که احتمالا در تاریخ ایران بیسابقه است و آن اینکه رضاشاه شخصا یک روحانی شیعه را در حرم مقدس قم مورد ضرب و شتم قرار داد».7
سخن نهایی
رضاشاه میدانست تنها راه نفوذ به سیاست و قلب مردم، مذهب است. او آگاه بود که مردم علاقه بسیاری به مذهب و امور دینی دارند و جایگاه بالایی نیز برای آن قائلاند؛ ازاینرو بهرغم آنکه هیچ گونه تقیّدی به امور دینی نداشت، نمایش دروغین دینمداری را به عنوان راه نفوذ به سیاست برگزید تا از این طریق بتواند نظر مساعد علما را به خود جلب کند؛ چراکه رضایت علما و روحانیان یک اصل نانوشته جهت موفقیت در سیاست و ابقای قدرت در فرهنگ سیاسی ایران بود. رضاشاه در اجرای این سیاست تا حدودی موفق عمل کرد و به همین دلیل تصور نمود بعد از کسب قدرت و حذف شعائر مذهبی و گروههای دینی از سیاست و بطن زندگی مردم میتواند همچنان در رأس قدرت باقی بماند، اما برخلاف این باور، حذف گروههای مذهبی تنها به موضوع مخالفت گروههای مذهبی تمام نشد، بلکه مخالفت تمام مردم را به دنبال داشت؛ زیرا مسائل دینی بخشی از فرهنگ و هویت سیاسی اکثریت مردم در آن دوره بود.
پی نوشت:
1. تاجالملوک پهلوی، خاطرات ملکه پهلوی، بیجا، بهآفرین، ص 241.
2. حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، آغاز سلطنت دیکتاتوری پهلوی، ج 4، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1361، ص 16.
3. هوشنگ نهاوندی ایوبوماتی، محمدرضا پهلوی آخرین شاهنشاه 1919-1980، ترجمه دادمهر، تهران، انتشارات شرکت کتاب، 1392، ص 10.
4. سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ هفدهم، 1391، صص 229- 230.
5. همان، ص 130.
6. محمدقلی مجد، از قاجار به پهلوی 1309-1298 بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، ترجمه سیدرضا مرزانی و مصطفی امیری، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، ص 393.
7. همان، صص 30- 31.